بخشی از مقاله
چکیده:
این طرح، با هدف تجزیه و تحلیل و ساماندهی مولفه های بهبود در فرایند مدیریت پسماندها در جهت کمینه سازی مخاطرات زیست محیطی، بهداشتی به انجام رسیده است. دامنه اجرایی، ساختار اینگونه طرحها را میتوان در فرایند شهرداریها، سازمانها و صنایع مورد بهره برداری واقع داد. این طرح با ایجاد یک رویکرد بهبود مستمر در مدیریت پسماندها در چهار فاز عملیاتی صورت پذیرفت. در فاز اول، بررسی فرایند و سوابق بین المللی انجام گردید.
سپس در فاز دوم با ماهیت سنجی نوع پسماندها، بهره گیری از تکنیک Delphi، ریسک های ناشی ار فرایند پسماندها از تولید تا مدیریت پسماند، با رویکرد مشخص نمودن مخاطرات زیست محیطی، بهداشتی، شناسایی می گردد. در فاز سوم، با بهره گیری از مدل تلفیقی MCDM & FMEA، تجزیه و تحلیل ریسک های شناسایی شده با رویکرد تمرکززایی موثر در تدوین مولفه های بهبود صورت می پذیرد. در انتها مولفه های بهبود با بهره گیری از مدل AHP، شناسایی و تجزیه و تحلیل می گردد. نتایج این طرح موید آن است تا با جاری سازی تفکر سیستمی و رویکردهای تصمیم گیری چند معیاره در مدیریت پسماندها، همواره مخاطرات زیست محیطی و بهداشتی کمینه ریسک گردند و گامی موثر در تدوین صحیح و بهینه مولفه های بهبود باشد.
مقدمه:
با توجه به رشد روز افزون جمعیت و توسعه فعالیت های سازمانها و صنایع بزرگ، ایجاد سیستم های کنترل و مدیریت مواد زائد، امروزه ضروری محسوب می گردد و همواره برای ایجاد یک سیستم برای کنترل و مدیریت باید ابتدا منابع ایجاد این مواد و همچنین کمیت و کیفیت آنها را تا حد امکان به درستی شناخت. از طرفی، پسماندهای ناشی از تولید حوزه های صنعتی، خدماتی و خانگی، بخش چشمگیری از کل آلودگی های محیط زیست را تشکیل می دهند که می توانند سبب بروز مخاطرات بهداشتی و زیست محیطی گردند. در این خصوص، ارزیابی خطرات به عنوان بخش جدایی ناپذیر در توسعه پایدار در نظر گرفته شده است که به منظور تسهیل و پیشرفت به سمت پایداری موثر می باشد .[1]
لذا با تکیه بر قوانین و بخصوص اصل پنجاهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اهمیت حفاظت از محیط زیست، امور مدیریت بهینه مواد زائد، یکی از راهبردتری ترین محورهای کلیدی پیاده سازی توسعه پایدار محسوب می گردد. در این راستا، برای مهار تخریب محیط زیست و بهره وری سبز از منابع طبیعی و منابع انرژی، استفاده از روش های تجزیه و تحلیل در درازمدت الزامی می باشد. در زمینه مدیریت مواد جامد اساس کار هماهنگی لازم و تعیین تکلیف هر یک از اجزاء مدیریتی جمع آوری تا دفع اینگونه مواد است.
بروز آلودگی های منظر در اثر عدم جمع آوری صحیح و به موقع زباله از دیگر مواردی است که مزید بر علت بوده و ضرورت توجه بر این مهم را در ایجاد سیستم های مدیریت پسماندها تلقی می نماید. بطور کلی بروز آلودگی های زیست محیطی همچون ایجاد آلودگی صوتی،آلودگی آب، آلودگی خاک و هوا متاثر از رفتار انسان بر طبیعت می باشد. در این خصوص، تمرکز بر پروژه های مدیریت زیست محیطی و مدیریت استراتژیک، می تواند در کاهش و کنترل آلودگی ها موثر واقع گردد .[2]
در زمینه سابقه ارزیابی با مدل Ttopsis در سطح بین المللی اونات و سانر در سال 2008 تحقیق را در رابطه مکانیابی محل های دفن مواد زائد جامد ناشی از حمل و نقل کشتی ها در کشور ترکیه در استانبول که یک شهر پرجمعیت و صنعتی است، به انجام رساندند. در این مطالعه روش های Topsis فازی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی استفاده کردند. مهمترین اهداف درگیر در این پروژه نزدیکی به مواد جامد صنعتی، نزدیکی به زباله های خانگی جامد، سادگی حمل و نقل محسوب می شود .[3] در طرحی دیگر، فریتز و همکاران در یک طرح زیست محیطی در سال 2015 به انجام رساندند.
موضوع طرح در خصوص بهره برداری از معیارهای توسعه به عنوان یک پس زمینه و ایستگاه نظارتی می باشد. با استفاده از معیارهای مطرح شده در توسعه پایدار، امکان تفسیر داده های زیست محیطی بهتر و موثرتر خواهد بود. لذا در فرایندهای تصمیم گیری می توان به داده های آنالیز شده مدیریتی دست یافت .[4] از دیگر سوابق بهره گیری از مدلهای مدیریتی جهت انتخاب بهترین و موثرترین اقدامات بهبود، باربو و همکاران در سال 2007 در راستای اهمیت موضوع اولویت بندی و ارزیابی مسائل زیست محیطی در جهت حفاظت از محیط زیست، موضوعی را تحت عنوان مقدمه ای بر امینت زیست محیطی و حفاظت از محیط زیست مطرح نمود.
در این طرح طیف وسیع نگرانی های موجود در حوزه محیط زیست را به سه دسته طبقه بندی نمود: الف - پدیدآمدن عوارض جانبی بر طبیعت ناشی از فعالیت انسان بر محیط زیست ب - تخریب و کم شدن منابع پ - نگرانی های موجود در مورد از دست دادن گروه های امنیتی و پاسدار در حوزه محیط زیست می باشد. در این خصوص این مطالعه استفاده از روش های علمی و اجرایی جهت اولویت بندی، ارزیابی، اصلاح شناسی را برای مدیریت بهینه و شناخت گزینه برتر با توجه به محدود بودن منابع مالی پروژه ها معرفی می نماید .[5]
در این مطالعه، که از نوع کاربردی می باشد، تلاش می گردد با بهره گیری از سوابق بین المللی، تکنیک های تصمیم گیری چند معیاره - MCDM - ، ریسک های زیست محیطی، بهداشتی فرایند تولید پسماندها، تجزیه و تحلیل و تحت مدیریت واقع گردند. همچنین مولفه های بهبود تاثیرگذار و کارآمد در مدیریت بهینه پسماندها تدوین شوند. مهمترین هدفی که این مطالعه پیاده سازی می نماید، مدیریت بهینه کاهش مخاطرات زیست محیطی، بهداشتی و ایمنی فرایند تولید و دفع پسماندها با ایجاد یک رویکرد سیستمی و مدیریت مولفه های استراتژیک بهبود می باشد. مدیریت جامع پسماند - Integrated Waste Management - این چنین تعریف می گردد: سیستمی که جریان پسماند، جمع آوری پسماند و روش های پردازش و دفع پسماند را در تعامل با یکدیگر مدیریت می کند، به نحوی که اهداف محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی مطلوب به دست آید .[9]
مواد و روشها:
این طرح از نوع کاربردی است و هدف از انجام آن، تجزیه و تحلیل و مدیریت ریسک پسماندها با هدف کمینه سازی مخاطرات زیست محیطی و بهداشت محیطی می باشد؛ که به عنوان یک منبع جهت هدایت فرایندهای مدیریت پسماندهای کاربرد خواهد داشت. بطورکلی فازهای عملیاتی- اجرایی این طرح به شرح ذیل می باشد:
فاز اول: بررسی فرایند، سوابق بین الملل و آشنایی با مولفه های طرح
فاز دوم: شناسایی و ماهیت سنجی پسماندها به منظور راهبری صحیح و بهینه فرایند مدیریت پسماند
فاز سوم: شناسایی و تجزیه و تحلیل ریسک پسماندها با بهره گیری از مدل تلفیقی TOPSIS & FMEA
فاز چهارم: تدوین و اولویت بندی مولفه های بهبود با بهره گیری از فرایند تحلیل سلسله مراتبی - AHP-Analytical Hierarchy Process - متدولوژی طرح:
- 1 تکنیک نظرسنجی خبرگان : - Delphi - تکنیک دلفی رسیدن به اجماع گروهی از طریق یکسری راندهای پرسشنامه ای با حفظ گمنامی پاسخ دهندگان می باشد .[6] دلفی از روش های موثر در کسب وفاق جمعی بین متخصصین در موضوع مشخصی است .[7] مهم ترین شرایط مورد نیاز برای کاربرد دلفی : نیاز به قضاوت متخصصان و نظرات گروه وسیع، توافق گروهی در دستیابی به نتایج، وجود مشکل پیچیده، بزرگ و بین رشته ای و عدم توافق یا ناکامل بودن دانش ، در دسترس بودن متخصصین با تجربه و متخصص، از نظر جغرافیایی پراکنده، لزوم گمنامی در جمع آوری داده ها، عدم محدودیت زمانی و عدم وجود روش هزینه اثربخش دیگری است .[8]
- 2 مدل :TOPSIS در این روش علاوه بر در نظر گرفتن فاصله یک گزینه Ai از نقطه ایده آل، فاصله آن از نقطه ایده آل منفی هم در نظر گرفته می شود. بدان معنی که گزینه انتخابی باید دارای کمترین فاصله از راه حل ایده آل بوده و در عین حال دارای دورترین فاصله از راه حل ایده آل منفی باشد.
الف - مطلوبیت هر شاخص باید بطور یکنواخت افزایشی - یا کاهشی - باشد که بدان صورت بهترین ارزش موجود از یک شاخص نشان دهنده ایده آل آن بوده و بدترین ارزش موجود از آن مشخص کننده ایده آل- منفی برای آن خواهد بود.
ب - فاصله یک گزینه از ایده آل - یا از ایده آل منفی - ممکن است بصورت فاصیه اقلیدسی - از توان دوم - و یا به صورت مجموع قدرمطلق از فواصل خطی محاسبه گردد، که این امر بستگی به نرخ تبادل و جایگزینی در بین شاخص ها دارد.
- 3 مدل :FMEA تکنیکی است که برای اولین بار در ارتش آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است. استانداردهای نظامی mil-p-1629 با عنوان - روش آنالیز عیب، تاثیرات مربوط و میزان اهمیت آن - در نهم نوامبر 1949 انتشار یافت. در قالب این استاندارد خطاها یا اشکالات پیش آمده به لحاظ تاثیرگذار آنها در هدف غایی و میزان ایمنی/ پرسنل/ تجهیزات طبقه بندی می شوند. FMEA درهریک از شرایط زیر می تواند، اجرا می شود:
o درزمان طراحی سیستمی جدید ، محصولی جدید ویا فرایندی جدید o زمانی که قرار است طرح های موجود ویا فرایند تولید/مونتاژ تغییر کند
o زمانی که فرایند های تولید یا مونتاژویا یک محصول در محیطی جدید و یا شرایط کاری جدید قرار می گیرد o برنامه های بهبود مستمر
- 4 مدل :AHP یکی از کارآمد ترین تکنیک های تصمیم گیری، فرایند تحلیل سلسله مراتبی - Analytical Hierarchy process-AHP - که اولین با توسط توماس ال ساعتی در سال 1980 مطرح شد که بر اساس مقایسه های زوجی بنا نهاد شده و امکان بررسی سناریوهای مختلف را به مدیران می دهد. فرایند تحلیل سلسله مراتبی یک از جامع ترین سیستم های طراحی شده برای تصمیم گیری با معیارهای چندگانه است. از آنجا که ما می توانیم: o فرایند تصمیم گیری را فرموله کنیم.
o معیارهای کیفی و کمی مختلف را در نظر بگیرم o گزینه های تصمیم گیری را وارد مساله کنیم
o حساسیت روی معیارها و زیرمعیارها را تحلیل کنیم
نتایج:
جهت پیاده سازی یک ساختار عملیاتی برای مدیریت پسماندها، بهینه تر می باشد که مطابق با دو فاز عملیاتی زیر استقرار و جاری سازی - شکل شماره - 1 صورت پذیرد:
الف - ایجاد یک روش اجرایی جامع جهت آشکارسازی بانک اطلاعاتی
ب - ایجاد یک دستورالعمل اجرایی برای تدوین و جاری سازی برنامه های عملیاتی