بخشی از مقاله
چکیده
در طول دهه هاي گذشته، ارزشیابی و پاسخگویی در جهت میزان تحقق اهداف و تعالی عملکرد نظام هاي آموزش عالی به مسئله و اصطلاحات کانونی حوزه آموزش عالی تبدیل شده و میتوان به این امر اذعان نمود که همه افراد ذیربط و ذینفع در نظام آموزش عالی، بر کاربرد سازوکارهاي ارزیابی تأکید دارند؛اما نکته قابل توجه در این مهم اهداف و رویه هاي ارزیابی است.در این راستا تجارب بین المللی در دهه هاي اخیر حاکی از آن است که الگوي اعتبارسنجی با هدف بهبود و تضمین کیفیت و مبتنی بر ارزیابی درونی - خود- ارزیابی - و ارزیابی بیرونی،اساس نظام هاي ارزیابی کیفیت دانشگاهی را تشکیل می دهد و اوایل قرن بیستم،دوران توسعه سریع نظامهاي مختلف اعتبارسنجی و تضمین کیفیت در آموزش عالی است که در آن دغدغه حفظ، بهبود، ارتقاء و تضمین کیفیت در اکثر کشورها مطرح و به دنبال آن ساختارها و واحدهاي مدیریتی تخصصی در سطوح مؤسسهاي، ملی، منطقهاي و بینالمللی ایجاد شدهاند.
بنابراین در راستاي اهمیت ارزیابی و بهبود کیفیت در نظام آموزش عالی، این مقاله درصدد است تا ضمن مروري بر پیشینه ارزیابی در نظام آموزش عالی ایران و با توجه به تجارب بین المللی در این حوزه و اصول و ویژگی هاي آن، به بررسی رویکردهاي ارزیابی واقدامات انجام شده بپردازد و تحلیلی از وضعیت موجود ارائه نماید.همچنین از آنجا که در سالهاي اخیر ایجاد ساختارهاي شبکهاي تضمین کیفیت در آموزش عالی بسیار مورد توجه قرار گرفته است ونظر به این که نظام آموزش عالی ایران از زیر نظام هاي متمایزي تشکیل شده است، در ترسیم مطلوب ترین حالت براي ساختار ارزیابی و تضمین کیفیت در آموزش عالی ایران،ساختار شبکه اي مورد تاکید قرار می گیرد.
-1 مقدمه
امروزه تقاضا براي آموزش عالی به نسبت قابل ملاحظه اي در حال افزایش است.تقاضاي رو به افزایش آموزش عالی ایجاب می کند که ذینفعان،خواهان اطلاعات کافی جهت اطمینان از تقاضا- محور بودن آن باشند.در واقع از موسسات آموزش عالی خواسته می شود که خود را به صورت شفاف در معرض ارزیابی ذي نفعان قرار بدهند و اطلاعات متنوعی درباره منابع،فرایندها،بروندادها و پیامدهاي خود در اختیار آنها بگذارند و پاسخگویانه گزارش بدهند که چگونه عمل می کنند - ایتون1،/2004فراستخواه،. - 1385این گفته هرچند به صورت صریح رشد کمی آموزش عالی را دلیل اصلی توجه به مباحث ارزشیابی و شفافیت و پاسخگویی عنوان می کند،اما مبحث ارزش افزوده نیز دلایل قانع کننده اختصاص منابع به آموزش عالی را نیز به طور ضمنی از اقتضائات توجه به ارزشیابی بر می شمارد.
در تکمیل گفته هاي فوق،دیکسن - 2006 - 2 در ضرورت و چرایی ارزشیابی آموزش عالی این طور بیان می کند که این امرموجب میشود که هیأت علمی و دانشجویان در درون هر مؤسسه/ برنامه و اجتماع علمی در بیرون آن به میزان کیفیت فعالیت هاي علمی و آموزشی و هنجارهاي دانشگاهی آگاهی پیدا بکنند و یاران مؤسسه/ برنامه با خود-ارزیابی و با داوطلب شدن به ارزیابی بیرونی توسط همتایان علمی و تخصصی، شانس بهبود مداوم کیفیت خود را افزایش بدهند و از بازخوردهاي ارزیابی براي کنش و برنامه ریزي معطوف به ارتقاء بهره بگیرند و بتوانند در یک شرایط رقابتی از منابع موجود، استفادة عقلانیتري بکنند.
قورچیان - 1373 - نیز ارزشیابی آموزش عالی را سازوکاري ضروري براي کاهش شاخص ترك تحصیل، امکان عرضه نیروي انسانی متخصص با کفایت و برحسب تقاضاهاي متحول و متبوع بازارکار و نیازهاي جامعه و سرانجام بهرهوري منابع مالی و انسانی ذکر کرده است. در راستاي نظرات فوق و در تکمیل آنها،بازرگان - - 1374 اصلیترین فلسفه وجودي ارزشیابی را به ویژه براي کشورهاي در حال توسعه، بهبود مداوم و درونزاي آموزشی، پژوهشی و خدمات تخصصی در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی دانسته است.
همچنین وي - 1376 - معتقد است که ارزیابی را به عنوان یکی از کارکردهاي نظام مدیریت دانشگاهی یا آموزش عالی نباید به عنوان فعالیت جداگانه نگریست، بلکه حلقه اي از چرخه مدیریت و برنامه ریزي است و بدون ارزیابی نمی توان در جهت بهبود و ارتقاي مداوم، به کنش و برنامه ریزي دست زد. از طرف دیگر، محمدي و همکاران - 1386 - ارزشیابی را وسیله اي براي افزایش بازده اجتماع آموزش عالی و نیز سازوکاري براي تأیید صلاحیت، تخصیص عقلانی اعتبارات، پاسخگویی عمومی، اطلاع رسانی به ذي نفعان، اطمینان از تحقق اهداف و بهبود مستمر قلمداد نمودهاند.
بنابراین در راستاي اهمیت موضوع ارزیابی، این مهم در اکثریت قریب به اتفاق نظامهاي آموزشی جهان مورد توجه قرار گرفته است و در هر دانشگاه یا مرکز آموزشی، سازوکاري جهت ارزیابی آموزشی وجود دارد - برن باوم و دشولتز3، . - 1999حال سوال این است که الگوي رایج ارزیابی در نظام هاي آموزش عالی چیست؟ با چه هدفی انجام میشود؟و با فرض وجود و یا دستیابی به الگوي بهینه و تصریح اهداف،ساختار پشتیبان این فعالیت راهبردي چیست؟ در این راستا پیشینه ارزشیابی در آموزش عالی جهان نشان می دهد که الگوي اعتبارسنجی مشتمل بر ارزیابی درونی و بیرونی از دهه آغازین قرن بیستم به منظور قضاوت درباره سازمانهاي آموزشی مورد استفاده قرار گرفته است.بنابر تعریف انجمن اعتبارسنجی آموزش عالی - 2003 - 4 اعتبارسنجی را بررسی دقیق دانشگاه ها،کالج ها و یا برنامه هاي آموزشی بر اساس استانداردهاي تعریف شده می داند که داراي دو هدف بهبود کیفیت و تضمین کیفیت می باشد.
و اما در آموزش عالی ایران اگرچه از دیرباز،بازرسی هایی از آموزش عالی توسط دولت صورت گرفته است ولی این فعالیت ها با نگاه کل گرا و سیستمی همراه نبوده و رویکرد نظارتی و ایدئولوژي دولتی و تمرکزگرایانه داشته اند.تنها در 10 سال اخیر کوشش هایی در جهت پایه گذاري رویکرد نوین و علمی ارزشیابی کیفیت برمبناي الگوي اعتبارسنجی صورت گرفته است.بنابراین در مقاله حاضر رویکردهاي نظارتی و نوین ارزشیابی کیفیت در آموزش عالی ایران مورد بررسی قرار می گیرد تا ضمن شناسایی ویژگی هاي هر رویکرد و مقایسه آن با ویژگی ها و اصول ارزیابی کیفیت در نظام هاي آموزش عالی ،وضعیت مطلوب ارزیابی در نظام آموزش عالی ایران تبیین گردد.
-2 رویکرد نظارتی در ارزیابی نظام آموزش عالی ایران
ارزیابی به شیوه نظارت دولتی پس از تصویب قوانین اداري و اساسی معارف در سال هاي 1290- 1289 در ایران شکل گرفته است و اولین قدم رسمی در زمینه ارزشیابی، در ساختارسازمانی وزارت معارف پیش بینی شده است. پس از انقلاب اسلامی نیز ساختار نظارت و ارزیابی در آموزش عالی ایران در سال 1365 تکوین یافت. در این سال دفتر نظارت و سنجش در وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وجود آمد و در سال 1370 این تشکیلات به دفتر نظارت و ارزیابی آموزش عالی تغییر نام یافت. شوراي نظارت و ارزیابی نیز به منظور »نظارت و سنجش آموزش دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و شناخت میزان تحقق اهداف کمی و کیفی در نظام آموزش عالی کشور« ایجاد شد. افزون بر این، در تشکیلات سازمانی براي هر دانشگاه دولتی نیز یک دفتر نظارت و ارزیابی زیر نظر معاون آموزشی منظور شد.
دفتر نظارت و ارزیابی آموزش عالی متشکل از دو گروه تأمین هیأت علمی و نظارت و ارزشیابی است و گروه اول با سه واحد امور بورس و جایابی،امور تبدیل وضعیت، امور طرح سربازي به صورت مشخص به رتق و فتق امور مربوط به اعضاي هیأت علمی رسمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی پژوهشی میپردازد و گروه نظارت و ارزشیابی مشتمل بر دو واحد مشخص امور نظارت و ارزیابی و امور آئیننامههاست که وظایفی چون، نظارت بر رعایت ضوابط و معیارهاي آموزشی، نظارت بر حسن اجراي آئیننامهها و مقررات آموزشی، رسیدگی به مشکلات مربوط به امور آموزشی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، ارزیابی میزان پیشرفت برنامههاي آموزشی، ارائه گزارشات منظم در مورد چگونگی وضع آموزشی دانشگاهها، تنظیم خطمشی نظارت بر امور آموزشی دانشگاهها می پردازد.
همان طور که از تشکیلات این دفتر برمیآید، عملکرد این دفتر مبتنی بر وظایف اجرایی از قبیل استخدام هیأت علمی، جایابی، تبدیل وضعیت، طرح سربازي و نظارت بر اجراي آئین نامه ها - ممیزي - است.در بحث نظارت دانشگاه ها نیز رعایت ضوابط پایه و کمی آموزشی از قبیل تعداد هیات علمی و سرانه فیزیکی و ...در قالب دو فرم الف و ب و رسیدگی به شکایات مطرح است و هیأتی از وزارت متبوع، به دانشگاه مورد نظر اعزام شده و پس از بازدید از دانشگاه گزارشی درباره وضعیت دانشگاه مورد بررسی تهیه کرده و به مسئولین وزارتخانه ارائه میکردند - نورشاهی،1383 و فراستخواه،. - 1386
در این راستا پژوهشگران آموزش عالی،ویژگی هاي فعالیتهاي رویکرد نظارتی را به شرح زیر برشمرده اند - بازرگان،1376؛ابیلی، 1376؛ نورشاهی،1383؛محمدي و همکاران، 1386؛ فراستخواه، : - 1385
عدم بکارگیري الگوي علمی مشخص
ماهیت ستادي ،اداري و اجرایی و غیر حرفه اي نظارت ها
فقدان یا کم رنگ بودن نقش ارزیابان حرفه اي خارج از نظام اداري وزارت
عدم توجه به دیدگاه سیستمی و نادیده گرفتن کارکردهاي نظام دانشگاهی
تحت الشعاع قرار گرفتن ابعاد کیفی توسط نظارت بر اجراي آیین نامه ها
مورد نگري و تمرکز بر مسائل آنی
عدم توجه به اصل استمرار در ارزیابی
عدم بهرهگیري از مشارکت، همکاري و تعهد جامعه دانشگاهی
عدم توجه به ساختار علمی و نظامدار براي مدیریت و رهبري ارزیابی
عدم توجه به ظرفیت سازي براي اعتبارسنجی، بهبود، ارتقاء و تضمین کیفیت نظام آموزش عالی
عدم توجه به اهداف، نقش و کارکردهاي متنوع ارزشیابی و برابر دانستن ارزشیابی و بازرسی .