بخشی از مقاله

چکیده

پستمدرنیسم بحث برانگیزترین جریان ادبی غرب است که در سالهاي پایانی قرن نوزدهم در آمریکا و اروپا پدید آمد. مطابق نظریه پستمدرنیسم اصلیترین مؤلفهي شعر پستمدرن دیکانستراکشن یا ساختارشکنی است. از نظر نگارنده فلسفه پستمدرنیسم و شاخصهي اصلی آن یعنی ساختارشکنی و هنجارگریزي ریشه در فرهنگ و تمدن ایران باستان و متون ادبی و اسلامی و دیوان شعر شاعران سترگ ما دارد که در همیشه دورانها به نسبتها و شاخصههاي متفاوت جاري و ساري بوده است. ملک الشعراي بهار یکی از نمایندگان بزرگ تحول شعر نو در دوره مشروطه است که در نوجوییهاي شعري او میتوان این شاخصه را در انواع هنجارگریزيها در اشعار او مورد تحلیل و بررسی قرار داد.

کلید واژه :پستمدرنیسم، دیکانستراکشن، ساختارشکنی، ملک الشعراي بهار، هنجارگریزي

-1 مقدمه

قره باغی در کتاب تبارشناسی »پستمدرنیسم« پرداختن به مباحث اصول و مبانی پستمدرنیسم را در افقی روشن ترسیم میکند که تبعات آن میتواند مواردي چون بازاندیشی در فرهنگها و سنتها و همتراز آن به وجود آوردن زمینهاي حاصلخیز براي بازنگري در پیوندهاي میان سنت، مدرنیسم و پستمدرنیسم باشد. وي معتقد است »راززدایی از چهرههاي پستمدرنیسم و آشنایی با اصول و مبانی آن میتواند در شناختن این پدیده نقشی یاريرسان داشته باشد« - قره باغی، . - 21 : 1388پستمدرنیسم را در فارسی فراتجددگرایی، فرانوگرایی و پسانوگرایی میدانند ولی در این جستار، نگارنده بر ضرورت به کار بردن صریح واژهي »پستمدرن«به دلایل ذکر شده فوق اصرار میورزد.

از طرفی میتوان مفاهیم چندگانه و چندمعنایی را در لایههاي واژهي »پسامدرن« یا »پستمدرن« گنجاند و به این واقعیت رسید که پستمدرن متعلق به قرن نوزدهم اروپا و آمریکا گسترش یافته و در قرن چهاردهم آسیا و ایران نیست، بلکه »پستمدرن« جاري در تمام زمانهاي دیروز، امروز و فردا هست و خواهد بود و همچنان زاده خواهد شد و خواهد مرد تا پستمدرنی دیگر در هر عصر ظهور کند و این حقیقت را اذعان میکند که فلسفه پستمدرن ریشه در فرهنگ باستانی ملی و دینی ما داشته، دارد و خواهد داشت.این آگاهی که ریشههاي فلسفه پستمدرن به فلسفه یونان - ارسطو و سقراط - برمی گردد و این حقیقت که بیهیچ شکی فلسفه یونان در جوار فلسفه سترگ آئین زرتشتی جانی دوباره یافته است، مبین این مسئله است که میتوان آشنایی و همجواري با تفکر پستمدرنی را به فال نیک گرفت که ریشه در تفکر باستانی، ملی و مکتبی ما دارد.

»فلسفه ایران قبل از اسلام، فلسفه باشکوه زرتشت یا آئین »مزدیسنا« آئین مهر و فلسفه مانی و مزدك نامدارترین متفکر ایران باستان است که در اواسط قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد دیده به جهان گشود. کتاب مقدس زرتشت اوستا با مستولی شدن آئین زرتشت در نواحی غرب و جنوب ایران یعنی »ماد« و »پارسیان« پیشوایان دیانت آترون - غپأهطلاص - A نام داشتند، که در عهد اشکانیان، ساسانیان این طایفه را »مغان« مینامیدند« - گنجی، . - 365 : 1384در این زمان است که فیثاغورث به دیدن بزرگ مغان که همنام زرتشت است میآید و مرید او میشود. »فیثاغورث - کهطپyپلاصلاب - در ظاهر با مدرك موجود، نخستین کسی است که به بابل و ایران سفر کرده، با آئین مغی آشنایی پیدا کرده است.

دقیقاً از سال زاد و مرگش آگاه نیستیم، شاید به سال - 528 - پیش از میلاد زاده شده باشد و در پایان این سده نیز در گذشته است، انگیزه اصلی وي از سفر، ارضاي حس کنجکاوي و کسب دانش از »مغان« بوده است« - رضی، . - 14 :1383»بیشتر مفسران بر این عقیده اند که سقراط نخستین متفکري بود که متفکران دیگر را متوجه ساخت که این همه در آسمانها دنبال حقیقت نگردند، بلکه نخست بهتر است به زمین برگردند و به خود بپردازند« - حلبی، - 12 :1374 و درحالیکه قرنها قبل از سقراط در ایران باستان، پیامبر یکتاپرست ایران - زرتشت - نیز چنین گفته است :»با گوشهایتان بهترین سخنان را بشنوید و با اندیشه نوشتن در آنها بنگرید، زن و مرد باید خودشان را خود برگزینند، این روش بزرگ آموزشهایم را بشناسید« - یسنا، گاتاما، بند 2، به نقل از رضی، . - 1342

اگر در ظهور پستمدرن قرن نوزدهم این تعبیر را داشته باشیم که آبشخور آن آشنایی با تصوف و عرفان عمیق ایران زمین بوده است، ادعاي تمدن غرب در اشراف بر تمدن شرق نخواهیم پذیرفت. به استناد مستندات تاریخی فرهنگ و تمدن ایران باستان قبل از کشف قاره آمریکا نفوذ و گستره وسیع در این سرزمین داشت. حتی مردم روم نیز تا قرن 5 و 6 میلادي در سایه دین میترائیسم بوده اند تا مسیحیت توانست بر دین ایرانی غلبه کند و صد البته ایران نیز در تاثیرپذیري متقابل با سایر فرهنگهاي شرق و غرب به تعالی خود ادامه داده است. »گروهی از مستشرقین ریشه تصوف ادیان هند و اروپایی میدانند. آنها معتقدند پیش از اسلام خراسان تحت نفوذ بودائیان - رك، آریا، - 26 :1375بوده ناگزیر افکار بوادئیان در میان مردم خراسان رواج داشت و از طرفی نیز بیشتر صوفیان اولیه ایرانی هم چون ابراهیم ادهم در خراسان پرورش یافته بودند بخصوص که زندگی ابراهیم ادهم در مواردي با زندگی بودا همانند است - کرامتی مقدم، .« - 59 : 1393

با این تحلیل و تاویل است که میتوان شاخصههاي شعر پستمدرن را در نگاهی دیگر و در اشعار شاعران ایران زمین به واکاوي و بررسی نشاند.ملک الشعراي بهار یکی از نمایندگان بزرگ تحول شعر نو در دوره مشروطه است. مطابق نظریه پستمدرنیسم محور اصلی پستمدرن دیکانستراکشن یا ساختارشکنی و هنجارگریزي است که این مؤلفه ریشه در تمام جریانهاي ادبی غرب و شرق دارد و کلید واژههاي پستمدرنیسم است. بزرگان و متخصصان اگرچه از استعمال مستقیم شاخصه پستمدرن پرهیز نموده اند اما به وضوع در آثار متخصصان گرانقدرمان شاخصه هنجارگریزي و ساختشکنی را در شعر شاعران گذشته و معاصر شاهدیم و از این زاویه است که به بررسی مؤلفه ساختارشکنی در اشعار بهار میپردازیم.

از آنجا که »در دوره مشروطه، مردم انقلابی نیاز به شعري داشتند که احساسات سیاسی و اجتماعی آنان را ارضا کند و شعر سنتی ایران که در شرایطی دیگر آفریده شده بود، نمیتوانست به هیجانات تازه جامعه ایرانی پاسخ گوید، در نتیجه شاعرانی پیدا شدند که با درك شرایط تازه اجتماعی دست به آفرینش آثاري متناسب با آن شرایط زدند، شعري که اگر فخامت ادبی گذشته را نداشت، اما شور و حال زمانه را بازتاب میداد، شعري که به مردم نزدیک شده بود و گرفتارهايهاي روزانه آنها را با زبان ساده بیان میکرد... با ویژگیهاي خاص خودش و شاعرانی همچون ایرج میرزا، بهار، عشقی، نسیم شمال عارف و لاهوتی که نامدارترین شاعران این دوره بودهاند و سرچشمه الهام این شاعران، فرهنگ مردم زمانه بود - حسن لی، . - 24-23 :1383

-2 پستمدرنیسم در ادبیات

پستمدرنیسم در سالهاي پایانی دهه 1970 - م - در کشورهایی چون آمریکا و بویژه فرانسه، به تاثیر از نویسندگانی چون سمیونل بکت 1906 - م - ، مارسل پروست 1922-1871 - م - و جیمز جویس 1941-1882 - م - پدید آمده و دانشی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید