بخشی از مقاله

چکیده:

جهان چراغها را من خاموش می کنم بر منطق تقابل های دوتایی استوار است. این تقابل ها مجموعه بزرگی از ویژگی ها را در بر می گیرد که شامل تفاوتهای ظاهری شخصیت ها، خصوصیات اخلاقی آن ها و تضاد موقعیت ها ، مکان ها و مفاهیم می شود. تقابل اصلی رمان ظاهرا میان زن خوب و زن بد است، اما آن چه در متن به وضوح نمی توان دید این است که تصویر همه زنهای رمان نهایتا بر یکدیگر منطبق و تبدیل به یک تصویر واحد می شود و تقابل آشکار بین زن خوب و زن بد جای خود را به تقابل پنهان میان مرد خوب و زن بد می دهد. در این تقابل دنیای مردها وجه برتر است.

با وجود غیبت یا حضور بسیار کمرنگ، دنیای مردها وجهی است که تمامی ارزش ها را به خود اختصاص می دهد. مردها نه تنها منشاء تغییرات مثبت در زنها، بلکه منبع دانش نیز هستند و شخصیت های زن که در مقایسه ای پنهان با آنها قرار می گیرند در جایگاه پایین تری قرار می گیرند. متن تمامی کلیشه های رایج تفکر جامعه مرد سالار در مورد زنان مانند حسادت، تنگ نظری، سطحی نگری و عدم توانایی در ایجاد رابطه دوستی واقعی را تکرار می کند و به این ترتیب اهمیت وجه غایب اما برتر را یادآوری می کند.

تفکر غالب در رمان تفکری است که به مرکزیت و سلسله مراتب باور دارد .با ساختار شکنی از آن چه در رمان طبیعی و مسلم نشان داده می شود می توان دید که رمان اسیر تفکر رایجی است که جهان را دو قطبی می بیند. زن را خارج از چارچوب تقابل مرد/زن نمی بیند و برای او تعریفی جز در تضاد با مرد ندارد . به همین نسبت فقر را در تقابل با ثروت تعریف می کند و چون اساس تفکرش بر سلسله مراتب است یک وجه از تقابلی را که ایجاد کرده است از وجه دیگر برتر می داند . در نتیجه رمانی که توسط یک نویسنده زن در مورد زندگی و تجربه های یک زن نوشته شده است محملی می شود برای نشان دادن برتری مرد و عقل و دانشی که در این گونه تفکر با نام او پیوند خورده است.

.1 مقدمه

تقابل های دو تایی واژه ها یا مفاهیمی هستند که از نظر معنایی با هم تفاوت دارند. این تقابل ها را در ارتباطات انسانی و فرهنگ و زبان می توان یافت. بر اساس این تفکر همه چیز در جهان به شکل قطبهای متضاد تعریف می شود مثل تقابل خوب با شر، روز با شب، مرد با زن و تمدن با طبیعت. در این نگرش هر چیزی در تقابل با چیزی دیگر تعریف می شود و به خودی خ ود فاقد معناست. با وجود این که از ابتدا ی تاریخ فلسفه تقابل ها و تضادهای زیادی مطرح شده است تقابل های دو تایی تنها در تفکر ساختار گرای قرن بیستم است که تا این حد اهمیت پیدا کرده است.

این تفکر ریشه در زبان شناسی و به خصوص در نظریات فردینان دو سوسور دارد که در آن یک واژه تنها به خاطر تفاوتاش با دیگر واژهها معنی پیدا می کند. فردینان دو سوسور که در نظریات خود در مورد زبان از این اصطلاح استفاده کرده است معتقد بود که زبان نظام تفاوت ها است . او نشان داد که کلمه در ساختار جمله و تفاوتش با دیگر اجزاء جمله معنی پیدا می کند بدون این که درجه تفاوت اهمیت داشته باشد.

- جوزف، - 300 رومن یاکوبسون نیز بر اساس نظریات سوسور فرضیه ای رامطرح کرد مبنی بر این که تقابل های دو تایی در ذات زبان وجود دارد و نظامی است که بر اساس آن واحدهای زبان مثل واج ها ارزش می یابد اما اهمیت کار او در این بود که این تقابل ها را از واج به حیطه معنا گسترش داد. - بردفورد، - 75 کلود لوی استراوس نیز با بررسی اسطوره ها و افسانه های ملت های مختلف به این نتیجه رسید که ذهن بشر برای درک پدیده های پیچیده طبیعت و شناخت جهان پیرامونش به این نوع تفکر روی می آورد و بر اساس تفاوت ها و تقابل ها به هستی معنا می دهد.

به باور او، اقتضای طبیعت بشر بدون در نظر گرفتن زمان و مکان زندگیش این است که جهان پیرامونش را بر اساس تقابل های دو تایی درک کند و در هر تقابل یک واژه یا مفهوم را به دیگری ترجیح دهد، مثلا پخته بهتر از خام ، خوبی بهتر از بدی و روشنایی بهتر از تاریکی است. - ماکاریکا، - 200 تقابل های دو تایی اصطلاحی کلیدی در نظریه ساختار گرایی است که نظم و ساختار اثر را روشن می کند و نشان می دهد که معنا چگونه تولید شده است . اما همین تفکر کلیدی در نظریه ساختار گرایی تبدیل به ابزاری می شود در دست منتقدان ساختار شکن که نظم و محدودیت حاکم بر نگاه ساختار گرا را عاملی محدود کننده تلقی می کنند.

2.    پیشینه تحقیق

1.    .2 ساختارگرایی

برای رسیدن به تعریفی جامع از ساختار شکنی داشتن تعریفی از ساختارگرایی ضروری می نماید. ساختار گرایی یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین روش های نقد در قرن بیستم است. ساختار گرایان را به خاطر تاکیدشان بر زبان و ساختار متن و چارچوب هایی که ژانرهای مختلف ادبی در آن ها قرار می گیرند می توان ادامه دهنده راه منتقدین نو دانست. ساختار گرایی ابتدا با مطالعه ساختارهای زبان آغاز شد و سپس این مطالعه به ساختارهای فرهنگ و جامعه تعمیم پیدا کرد. در مورد ارتباط میان ساختار زبان و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جاناتان کالر چنین می گوید: " این که از زبان شناسی می توان برای مطالعه فرهنگ استفاده کرد دو علت اساسی دارد: اول این که پدیده های اجتماعی و فرهنگی تنها اشیاء یا رویدادهای صرف نیستند بلکه دارای معنا هستند و به همین دلیل دال محسوب می شوند.

دوم آن که آن ها دارای جوهره یا ذات نیستند بلکه در شبکه ای از ارتباطات درونی و بیرونی مفهوم پیدا می کنند." - 5 - به باور ساختارگرایان، دنیا بر اساس ساختارها شکل گرفته است و ساختارها بر اساس واحد هایی شکل گرفته اند که به شکل های مختلف تنظیم شده اند. این واحدها بر اساس ارتباطشان با یکدیگر و نحوه تنظیمشان از قوانین ویژه ای پیروی می کنند. ساختارگرایان به ارتباط میان واحدهای مختلف در ساختارها یی علاقمند هستند که باعث ایجاد معنا می شوند. از آنجا که ساختارگرایان معتقد هستند که معنا نتیجه برآیند این اجزاء است، بر این باورند که اگر ما قوانینی را که بر روابط بین این عناصر هستند کشف کنیم می توانیم روند تولید معنا را هم بفهمیم. در واقع ساختار گرایی بررسی ساختار متون است.

از دید ساختارگرایان همه چیز می تواند متن باشد: رمان، شعر ، نمایشنامه، تاریخ، سیاست،فرهنگ ، ورزش، مد، غذا و همه پدیده های پیرامون ما و با توجه به قوانین حاکم بر این ساختارها ما می توانیم به درک درستی از ساختارها برسیم. رومن یاکوبسون در سال 1929 ، به نقل از ریوکین ورایان، ساختار گرایی را این گونه تعریف می کند:" اگر بخواهیم تصوری جامعی از علم امروز در همه ابعادش ارائه دهیم بهترین گزینه ما ساختارگرایی خواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید