بخشی از مقاله

چکیده

درخت آسوری یا درخت آسوریک منظومهای است به زبان پهلوی اشکانی، بیان کننده گفتگویی رجزگونه میان یک بز و یک درخت خرما است که پس از بحث کوتاه درخت و جوابیه بلند بز، سراینده در پایان به صراحت میگوید که بز پیروز میدان مناظره شد. پروین اعتصامی نیز در قصاید خود با بهرهگیری از موضوعات اجتماعیِ زمان خویش با طرحی مناظرهآمیز میان دو شخصیت انسانی یا انتزاعی سعی در به تصویر کشیدن فضای حاکم بر جامعه داشته است و بدین ترتیب در اشعار او نیز دو قطب مناظره، رو در روی هم قرار میگیرند و به دیالوگی رجزگونه میپردازند.

این مقاله به بررسی نظریه ی واسازی تقابلهای دوگانه از منظر ژاک دریدا، در منظومه »درخت آسوریک« و شعر »مست و هشیار« پروین اعتصامی میپردازد و تبیین میکند که در هر دو اثر، مناظره بین قطب برتر و فروتر به پیروزی یکی بر دیگری نمیانجامد؛ بلکه با توجه به آراء دریدا در باب ساختشکنیِ تقابلهای دوتایی، ساختار قطب برتر و فروتر هر لحظه در معرض فروپاشی و جانشینی است. به عبارتی میتوان گفت در این دو اثر با وجودی که راوی منظومه به صراحت اعلام میکند بز پیروز میدان است و یا در اثر پروین اعتصامی به ظاهر پیروز و قدرتمند از دید خرد جمعی »هشیار« است اما در باطن، »مست« و » درخت آسوری« نیز در لحظات مساوی بر مسند قدرت مینشینند و از اینرو قطب پیروز و بازنده به تناوب جای خود را عوض میکنند. در انجام این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای بهره گرفته شده است.

کلیدواژهها: تقابل دوتایی، ساختارشکنی، قدرت، جستار مقایسهای

مقدمه

پروین اعتصامی در اشعار خود مضامین اجتماعی را با دیده تیزبین و انتقادی خود به تصویر میکشد که از این میان، تعداد زیادی از اشعار او به مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان اختصاص یافته است. درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت، نصیحتهای اخلاقی، انتقاد از ظلم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست. بنابراین طرح مباحثی از این دست نیازمند قرار دادن دو قطب مخالف در برابر هم میباشد که این امر در مناظرات اعتصامی به نوعی به میدان برد و باخت تبدیل شده است. شعر »مست و هشیار« جزء زیباترین شعرهای مناظرهای او محسوب می شود که در آن مست و هشیار رودرروی هم رجزخوانی میکنند و محتسب در مقام بیدار و آگاه تلاش دارد تا برتری و توانمندی خود را به رخ مست بکشد. این رجزخوانی در منظومه »درخت آسوریک « نیز با رویایی درخت خرما و بز در جدال لفظی با یکدیگر به وقوع میافتد تا هریک سودمندیهای خود را به رخ دیگری بکشند و بدین طریق برتری خود را ثابت کنند.

دلیل انتخاب این دو اثر وجود همگونی های موجود در آنها میباشد که از آن جمله میتوان بحث تقابل های دوگانه با مضمون قدرت و به صورت قطب برتر و ضعیف، برنده و بازنده، کارآمد و ناکارآمد اشاره کرد. با وجود اینکه شخصیت پردازی شعر انتخابی از پروین اعتصامی موجودات انسانی هستند که از فضای جامعهای که در آن زندگی میکند برداشت شده است اما با شخصیتهای انتزاعی منظومه درخت آسوریک از نظر گفتمان قدرت تشابه قابل تاملی دارند.بدین ترتیب در راستای تحلیل ساختارشکنانه این آثار، نگارنده در این مقاله ابتدا بهمرورِ مختصر ساختارشکنی و مسئله تقابلهای دوتایی از منظر ژاک دریدا میپردازد. سپس به بررسی و تحلیل این مفاهیم در متن داستانهای مذکور پرداخته و انسجام یا عدم انسجام معنایی آن ها را با تکیه بر آراء مورد بحث تبیین میکند. به عبارتی میتوان گفت از آنجا که دریدا معتقد است، »هر نظامی دارای تناقض ها و بی ثباتی هایی است که واسازی قادر به کشف آنهاست - « کلیگز، - 93 :1388 ، در آثار مذکور نیز نقاطی از متون که در آنها، ساختار متزلزل شده مورد تاویل و تفسیر قرار میگیرد .

با توجه به آنچه گفته شد هدف نگارنده از این پژوهش بررسی تطبیقی ساختشکنی جایگاه قدرت با تکیه بر تزلزل تقابلهای دوتایی در آثار مورد نظر میباشد و از این طریق تشابهات و تفاریق آنها به بوتهی نقد گذاشته میشود. به طور کلی با بررسی مفهوم قدرت در منظومه »درخت آسوریک« و شعر »مست و هشیار« اعتصامی بر اساس نظریه تقابل دوسویه ژاک دریدا ا تبیین میشود که با توجه به فرایند ناعادلانه مناظره بز و درخت، درخت از ویژگی قطب مغلوب برخوردار نیست و همچنین مست نه به عنوان کفه ضعیف بلکه در جایگاه قدرت در برابر محتسب قرار دارد و بنابراین تقابلهای دوسویه قدرت در فرایند مناظره شکسته میشوند و قطب غالب و مغلوب جایگزین هم میشوند و مرکزیت و تک مدلولی قدرت حاکم و گفتمان حاکم را به حاشیه میرانند.این پژوهش بنیادی به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای به مطالعه مقایسهای آثار مذکور میپردازد.

پیشینه پژوهش

منظومه درخت آسوریک مورد پژوهش زبانشناختی، مردم شناختی و اسطورهای قرار گرفته و درباره آن سخن پردازی و تحلیلهای مختلفی صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به مقاله ای از ابوالقاسم دادور و نگار بوبان با عنوان »عناصر اسطورهای در منظومهی درخت آسوری:چرا پیروزی از آن بز است و نه درخت خرما؟1386 - «، نشریه هنرهای زیبا - اشاره کرد که دلایل پیروزی بز بر درخت خرما را از منظر اسطوره شناختی مورد تحلیل و واکاوی قرار داده است. کتاب »پژوهشی مردم شناختی در منظومه درخت آسوریک در نمودهای فرهنگی و اجتماعی در ادبیات فارسی - 1379 - « از دکتر روح الامینی نیز در این زمینه قابل تامل است. پروین اعتصامی هم جایگاه برجستهای در مطالعات پژوهشی داشته است که از آن جمله مقاله علی اصغر فیروزنیا با عنوان »مست و هشیار - «فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی، 1388، ش - 92 می باشد که به بررسی تطبیقی چند مناظره »مست و هشیار« از شعرای مختلف در متون نثر و نظم فارسی پرداخته و برجستگیهای شعر پروین را مورد بحث قرار داده است.

همچنین مقالهای از غنیپور و همکاران با عنوان»مقایسه مناظره مست و هوشیار با مناظره خسرو و فرهاد بر اساس نظریه دیالوگ های باختین - 1391 - «، مسئله چندآوایی را در این آثار به صورت موازی مورد واکاوی قرار داده است. شعر اعتصامی در محافل هنری از جمله در تصویرسازی کتاب و موسیقی نیز مورد استفاده قرار گرفته است. کنسرتی از علیرضا عصار در سال 1382 در فرهنگسرای بهمن اجرا شده که شعر »مست و هشیار« اعتصامی را خوانده است. با اینحال در این پژوهش سعی میشود با نگاهی نو به منظومه درخت آسوریگ با رویکردی انتقادی به زاویه دید تک بعدی راوی پرداخته شود و ضمن بهرهگیری از مطالب گفته شده در مورد این اثر هنری و باستانی، نگاهی ساختارشکنانه به مفهوم قدرت در لابلای مناظره درخت و خرما در مقایسه با مست و هشیار در شعر پروین اعتصامی داشته باشد.

چارچوب نظری

·ساختارشکنی تقابلهای دوتائی

واژه ساختارشکنی معادل واژهی انگلیسی - - deconstruction در زبان فارسی به کار میرود. این واژه از» دو واژکِ متضاد تشکیل شده است: "de" به معنی برانداختن، نابود کردن و "construction" به معنی ساختن و ایجاد کردنCai Zong, - « - 1993: 2جاناتان. کالِر ساختار شکنی را به زبان ساده اینگونه تعریف می کند، »نقد تقابلهای سلسلهواری که فرهنگ غرب را شکل دادهاند: درون/بیرون، گفتار/نوشتار، حضور/غیبت، فرم/معنی . - Culler, 2002: 135 - « هر ساختار منسجم و نظاممند حول محور ثابتی میچرخد که به آن انسجام می بخشد و کل حاشیه را محدود به خود میکند. در چنین حاکمیت تک مرکزی، همیشه دو قطب مطرح است: مرکز و حاشیه. اما ساختارشکنی معناهای نهفته در متن را به روی صحنه میآورد تا از تاویل و تفسیر مرکزی و تک بعدی پرهیز شودو به تقابل با تفکرِ دوگانه ساختارگرایی بنشیند. مری کلیگز برای روشنتر شدن بحث ساختارشکنی دریدا این توضیح را ارائه میدهد که:

ساختارشکنی متن را میخواند تا ببیند مرکز خود را کجا قرار می دهد، هدف اصلی واسازی پیدا کردن مرکز و بررسی است که اگر آن را هدف قرار دهیم و خنثی سازیم چه میشود. واسازی نوعی خوانش است در جستجوی نقاطی که ساختار در آنها متزلزل می-شود، جایی که با بازی بیشتر- ابهام بیشتر معنایی- رخ میدهد، جایی که تقابل های دوگانه منظمی در سمت مناسب خط مورب نمیمانند... بنابراین خوانش واسازانه متن را به ستیز با خودش میخواند، و به دنبال حوزهها یا بخشهای متزلزل نظام معنایی ثابتی میگردد که متن در صدد ایجاد آن است. - کلیگز، - 89-91 :1388اندیشهها و نظریات دریدا به حوزه خاصی در زمینهی علوم انسانی محدود نمیشود بلکه وی در زمینههای مختلف فکری از جمله ادبیات، فلسفه، هنر، زبانشناسی و ... صاحبنظر است و مدعی است که » هیچ چیز خارج از متن و نوشتار وجود ندارد و معنای متن را به کل هستی - - whole universe بسط می دهد. میتوان گفت دریدا تمام هستی از جمله تاریخ و فرهنگ را متنواره - - textualization ساخته است - «ضیمران، . - 51 :1386 دریدا در مهمترین اثر خود، با نام درباره گراماتولوژی - on - Gramatology، می گوید:

آن چیزی که باید از طریق تامل بر نوشتار واسازی شود خود ایده نشانه است. این واسازی از طریق تامل بر نوشتاری انجام میگیرد که قرار است و باید، به عملزدایی از انتو-تئولوژی بپردازد، هم وفادارانه در کلیتاش تکرار کند وهم در یقینیترین بداهتاش آن را به لرزه افکند. - دریدا، - 129 : 1390دریدا سلسله مراتب میان مقولات را جزء مهم ترین رویکردهای متافیزیکی میخواند واز اینرو با قرار دادن علامت ضربدر بر روی حقیقت، ساختار کهن غرب را که به تک معنایی تکیه داشت متزلزل میکند. »دریدا ساختارانگاری را که همواره مرکزی را باید لحاظ کند نمیپذیرد - «مددپور، . - 581 :1390 بنابراین وقتی حقیقت خط میخورد واژه مقابل آن نیز دچار گسست میشود به دلیل اینکه در تفکر متافیزیکی واژهها بهواسطه کلمه متضاد خود معنا مییابند.

به عنوان مثال، از نظر ساختاری واژه روز به این دلیل روز است که شب نیست یا گفتار چون نوشتار نیست گفتار محسوب میشود و بالعکس. اما در نگرش واسازی، اولویت گفتار بر نوشتار جای خود را به برتری نوشتار بر گفتار میدهد. در واقع در این نگرش »با اولویت بخشیدن به نوشتار در قیاس با گفتار نوعی سیلان، نوسان و انتشار معناها فراهم میشود - «ضیمران، . - 54 :1386 در نهایت دریدا در نگاه ساختارشکنانه خود به این نتیجه دست مییابد که »میتوان بازی غیاب مدلول استعلایی را به منزلهی نامحدودیت بازی، یعنی واژگونی انتولوژی و متافیزیک حضور در نظر گرفت - «دریدا: . - 91 :1390به طور کلی همیشه تفکر انسان از دوران افلاطون دوبعدی و متکی بر دوگانه دیدن امورات بوده است، اما دریدای پسامدرن رویکرد دیگری اتخاذ میکند تا این تفکر مرکز محور را مرکز زدایی کند.

بنابراین رویکرد ساختارشکنانهی او »نبردی است در برابر کلام محوری فلسفه از یونان باستان تا جهان امروز. متون گذشته دارای مجموعه ای از تقابلهاست که واژگان را مرزبندی میکنند و ذهنیت گذشتگان درگیر این تقابلهاست - «تسلیمی، . - 201- 203 :1388 یکی از اصولی که واسازی مطرح میکند این است که واحدهای درون یک نظام به صورت جفت جفت یا متقابلهایی دوتایی کنار هم قرار میگیرند و متشکل از دو وضعیتی هستند که با یکدیگر نوعی رابطه دارند. دریدا میگوید که: »درون چنین ساختارهایی که مبتنی بر گروه های دوتایی هستند، همواره به یک جزء از این تقابلها ارزش فرهنگی بیشتر داده میشود؛ یک جزء مثبت تلقی میشود و دیگری منفی« - کلیگز، . - 82 :1388

در گفتمان غرب به گفته دریدا، »مرکز مهمترین جزء هر ساختار است، نقطهای است که نمیتوانید چیزی را جایگزینش بکنید« - همان: T - 86 گویی وحی منزل و کلام مطلق و متعالی است که اگر ذره ای پس و پیش شود الوهیت خود را از دست میدهد. اما دریدا قائلیت خدایی به مرکز را نفی میکند بنابراین در ساختارشکنی »تنها کاری که از دستمان بر میآید این است که اجازه ندهیم هیچ یک از دو قطب یک نظام به مرکز و ضمانت کننده حضور تبدیل شود - «سلدن و ویدوسون، 1384، . - 183 اگر رابطه حضور و غیبت در دو سوی قطب متزلزل شود به طوری که نتوان تشخیص داد کدام بر دیگری برتری دارد ساختشکنی اتفاق افتاده است.

در واقع، »با واژگونسازی تقابل دوجزئی، دیگر مدلول متعالیای وجود ندارد، لذا تمامی تفسیرهای راجع به زندگی و هویت نفسانی و دانش، تفسیرهای امکانپذیر و محتمل و معتبرند - «برسلر، - 159 : 1386 و میتوان از تفسیر تک بعدی مورد نظر مولف یا راوی، پا را فراتر نهاد و به تفسیرها به جای معنای مرکزی پرداخت. چرا که در فرایند شاختشکنی و همنشینی تعویق معنا اتفاق می افتد. در مقاله حاضر نیز تلاش میشود تا تقابلهای دوجزئی دخیل در خود متن را بیابیم و آنها را وارونه سازیم. »تا یک متن را از نماها و سطوح جدید و هیجانانگیزی بنگریم که تا پیش از آن برایمان بیگانه بودند - «همان: . - 161 ساختارشکنی در واقع نوعی بازی درون متنی است و »هر متنی، صرفا نوعی بازی آزادانه بین نشانه های استفاده شده در آن متن است پس نباید مولف را خاستگاه معنای متن دانست زیرا با این کار، در واقع به نحوی کلام محورانه مجموعه خاصی از معانی را بر سایر معانی ممکن ارجحیت میدهیم. - پاینده، - 27 :1385

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید