بخشی از مقاله
چکیده
توجه به فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی و هویت رشته علمالاجتماع برای بقا و پویایی علوم اجتماعی و توانمندی آن از ضروریات است. علوم اجتماعی به اقتضای موارد مورد بررسی مانند هر علم فیزیکی فرمول خاصی ندارد، بلکه بر حسب ارزشها و اهمیات یک فرهنگ - در زمان و مکان خاص - از کارا و ناکاریی بودن آن میتوان سخن راند. سیاستگذاریهای فرهنگی در مکانهای مختلف از میز نهار خوری خانواده گرفته تا تالار برگزاری جلسات هئیت مدیره بنگاههای ملی، شرکتها و موسسات عمومی و تصمیم یک خانواده در انتخاب یک زبان، سنت، و تاریخ یک گروه قومی خاص برای آموزش به فرزندشان را در بر میگیرد. علوم اجتماعی بعنوان علمی که پایههای آن را موارد ذکر شده و کوچکترین جزئیات زندگی تشکیل میدهد، باید بر مبنای ارزشهای آن جامعه و الویتهای اهمیتی آن باشد و وقتی میتواند توانمند شود که بتوان نسخه بومی برای آن پیچید.
روش مطالعه این تحقیق اسنادی میباشد و متن به مثابه ابزار که بازگوکننده واقعیتها و پدیدههای علم علوم اجتماعی است در نظر گرفته شده است. نتایج نشان میدهد؛ که امروزه با چرخش فرهنگی که در جوامع مختلف شاهد آن هستیم، دیگر یک الگوی کلی و جهانی در مطالعه علم اجتماعی، نهتنها موفقیت آمیز نبوده، بلکه به کلی از درک مقتضیات جامعه به دور است. در کشور ایران که مبنای دینی - اسلامی - دارد و انقلاب اسلامی، مأموریت الهی خود را فراتر از تغییرات بنیادی در ساخت قدرت سیاسی و روابط اقتصادی تعریف میکند و ایجاد تحولات اساسی و ژرف در ساخت مناسبات فرهنگی - اجتماعی را نتیجه طبیعی اندیشه دینی میپندارد، غربی بودن علوم اجتماعی چندان نمیتواند کارساز باشد و برای توانمندی آن باید سیاستهای فرهنگی در راستای ارزشهای اصلی جامعه نگاشت.
کلمات کلیدی: فرهنگ، سیاستگذاری فرهنگی، توانمندی، علوم اجتماعی، ایران
مقدمه و بیان مسأله:
تحولات و صورت بندی اجتماعی فرهنگی معاصر باعث شد، نظریه جامعهشناسی به فروپاشی چیزی منجر شوند که گیدنز آن را اجماع ارتدکس مینامد، اجماعی که مشخصه آن وجود توافق وسیع درباره ماهیت و وظایف علوم اجتماعی، تکاملگرایی و تمایل به فروکاستن کنشهای انسانی به الزامات ساختاری بود - کسل، . - 13 :1383 با فروپاشی اجماع ارتدکس، نظریه جامعهشناسی همزمان شاهد تکثر فزاینده و چالشها و مناقشههای روزافزون بوده است. یکی از عمدهترین این مناقشهها امروزه بین دو دسته از مدافعان جامعهشناسی با مبنای غربی در معنای کلی آن و افرادی که معتقدند؛ وجود جامعهشناسی صرف غربی هیچ دستاوردی حاصل نشده و این علم تنها توانسته در سطح نظریات کلیتر باقی بماند و امروزه که چرخش فرهنگی یکی از مباحث جدی جوامع است، باید به درستی مورد مهندسی قرار گیرد. گفتمان چرخش فرهنگی »نیز برآیند انتقادات و شرایط فوق و اهمیت عناصر فرهنگی در تحولات اجتماعی است.
« چرخش فرهنگی در جامعهشناسی درصدد ادغام حوزههای اجتماعی و فرهنگی در درون یکدیگر است - بنت1، - 1: 2000 نکته بارز در این چرخشی، تعاملی است که فرهنگ با سایر ابعاد جامعه مثل سیاست، اقتصاد و اجتماع و سایر ابعاد پیدا کرده است.واقعیت این است که موضوع فرهنگ و مدیریت آن در کشور، گفتمان مبسوطی یافته و ادبیات گستردهای به خود اختصاص داده است. اساسا مهمترین آرمانها و منویات انقلاب اسلامی، احیاء و تقویت عناصر فرهنگی اسلامی بوده است. تأسیس مراکز فرهنگی اسلامی و مهمتر از همه ستاد و سپس شورای عالی انقلاب فرهنگی بازنمای این امر است. این نهاد، مسئول اصلی تصمیمپژوهی و تصمیمگیری فرهنگی در کشور بوده است. حضرت امام خمینی - ره - برای این نهاد، نقش مهم گسترش مظاهر فرهنگ اسلامی و زدودن فرهنگ غربی در دانشگاه را میدید - عنبری، . - 11 :1390
در واقع انقلاب اسلامی، مأموریت الهی خود را فراتر از تغییرات بنیادی در ساخت قدرت سیاسی و روابط اقتصادی تعریف میکند و ایجاد تحولات اساسی و ژرف در ساخت مناسبات فرهنگی - اجتماعی را نتیجه طبیعی اندیشه دینی میپندارد. این یعنی همه آنچه که در فرآیندی تعاملی و روندی تاریخی و تدریجی، محتویات فرهنگی و اشکال متفاوت رفتار فرهنگی در الگوهای فرهنگی - هویتی یک ملت را فراهم میسازد - اشتریان، . - 49 :1389 بنابراین در علومی که هدف آن مطالعه انسان و زندگی متعالی آن است، ارائه الگویی واحد جهانی از سیاست فرهنگی نه امکانپذیر است و نه سودمند علوم اجتماعی بعنوان یک ابژه که با فرهنگ یک ملت سروکار دارد، بدون شک برای تعالی و کاربردی بودن در جامعه مورد هدف او باید بنیههای اصلی فرهنگ خود را شناسایی و با آن یکی باشد، و نه اینکه علمی باشد که در خارج مرزهای ایران قرار گرفته است.
چون مباحث فرهنگی که علوم اجتماعی ابزار شناخت آن است، باید در دل همان هنجارها و ارزشهای دورن مرزی پا گرفته باشد؛ تا بتوان کارایی آن به بهترین نحو ممکن بازتاب داشته باشد. با توجه به این موارد هدف تحقیق حاضر شناخت تاثیر سیاستگذاری فرهنگی بر توانمندی علوم اجتماعی است. علومی اجتماعی جدا از سیاستهای فرهنگی متناسب با ارزشهای زاده آن، علمی غریب و ناکار خواهد بود. از نظر »کنفرانسی مکزیکوسیتی« علت ضروری بودن برنامهریزی و سیاستگذاری فرهنگی به دو عامل برمیگردد: اول اینکه فرهنگ مانند دیگر نیازهای مادی و معنوی از جمله نیازمندیهای اساسی انسان است و هر فرد حق دارد که در میراث و فعالیتهای فرهنگی جامعه سهیم باشد.
این اصلی دربردارنده دو نتیجه مهم بود: اولی اینکه فرهنگ چیزی تجملی، خاصی گروه برگزیدگان یا مناطق ممتاز نیست بلکه جزء تفکیک ناپذیر زندگی اجتماعی و میراث مشترک همه افراد در سرزمینهای است؛ و دیگر اینکه دولت موظف است وسایل مشارکت در فعالیتهای فرهنگی را در حدود امکانات و منابعی که در اختیار دارد فراهم آورد - ستاری، . - 17 :1354 بدون وجود سیاستگذاری فرهنگی صحیح، فرهنگ رو به زوال خواهد شد و به تبع آن در دیگر امور جامعه هم اختلال ایجاد میشود. از آنجایی که جامعه ایرانی، جامعه دینی و ارزشهای آن برگرفته از قرآن است چارچوب علوم اجتماعی فارغ از آن میتواند به آرمانهای انقلاب و ترویج فرهنگ اسلامی ضربهای سخت واردکند.
در واقع بخش عمده مشکلات جامعه جهان سوم و ایران ناشی از ضعف فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی است و سیاستگذاری فرهنگی عاملی زمینه ساز برای حل مشکلات جامعه مانند محیط زیست، مصرف بهینه، نگاه صحیح به آینده، آسیبهای مختلف اجتماعی و دیگر مشکلاتی است که تبدیل به معضلات بشر امروز شدهاند. برنامهریزی فرهنگی میتواند امکان به کارگیری دقیق تر مدیریتها، سازمانها و طراحی اقدامها و فعالیتهای فرهنگی متناسب با اهداف و اولویتها را فراهم آورد. اصولا برنامهریزی بر اساس این فرض پذیرفته شده انجام میگیرد که امکانات و منابع ما محدود است و بهرهگیری توأم با روزمرگی از منابع محدود، صدمات جبران ناپذیری به بار خواهد آورد - صالحی امیری و عظیمی دولت آبادی، 89 :1391 ؛ جمعی از کارشناسان دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی، . - 56 :1375
با توجه به اهمیت سیاستگذاری، به نظر نمیرسد دلیلی برای بهرهگیری از آن در عرصه علوم اجتماعی و به دنبال آن توانمندی جامعه وجود نداشته باشد. زیرا نظام فرهنگی همزمان دارای دو کارکرد محوری متناقض نمای »تغییر و نوآوری اجتماعی« و »تداوم اجتماعی« میباشد. بنابراین، ضرورت برنامهریزی فرهنگی را باید در دو چیز جستجو کرد: از یک طرف در همین کارکرد دوگانه و متناقض آمیز فرهنگی یعنی کارکرد تغییر و تداوم و از طرف دیگر، جوامعی نظیر جامعه ایران که مرحله گذر را طی میکنند و از لفافه خارج شده و تحولات سریع و ناهمگون و نابرابر را تجربه میکنند، همزمان احتیاج به نظم و تغییرات همگون و جهتدار دارند - صالحی امیری و عظیمی دولت آبادی، . - 89 :1391 بر این مبنا در راستای توانمند کردن علوم اجتماعی که امروزه به عنوان علمی سراسر غربی باب شده، ضرورت دارد برای کارایی کردن آن سیاستهای فرهنگی مناسب با آن وضع شود. این تحقیق نیز جدا از این مورد نیست و اهمیت این امر را به خوبی نمایان خواهد کرد.
پیشینه تحقیق:
التیامی نیا و حسینی - 1394 - ، در تحقیقی به بررسی هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی در عصر جهانی شدن پرداختهاند. بر اساس یافتههای پژوهش حاضر، به علت ضعف رسانههای کشورهای اسلامی و نبود زیرساختها و برنامهریزیهای مناسب فرهنگی در جامعه اسلامی و وجود رسانهها و ابزارهای متعدد فرهنگی در عصر جهانی شدن فرهنگ غربی و نیز با توجه به سلطه نظام سرمایهداری در جهان، شاهد زوال سبک زندگی، هویت و فرهنگ اسلامی مسلمانان و نیز جامعه ایرانی هستیم و اگر برای مقابله با تهدیدها و اختلالهای پدید آمده در جامعه اسلامی، برنامهریزی در سطوح و بخشهای مختلف انجام نشود، این روند تشدید میشود و به ایجاد مشکلات بیشتر میانجامد. شریفی و فاضلی - - 1391، به واکاوی سیاستگذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران پرداختهاند.
نتایج این تحقیق نشان میدهد رابطه دوسویه فرهنگ و سیاست گذاری، ظرفیت بالقوه موثر و فراوانی در ایجاد تحولات فرهنگی و مدیریتی در کشورمان دارد که بخش بسیار کوچکی از آن به فعلیت رسیده است. با نگرش آسیب شناسانه به عرصه سیاست های فرهنگی، میتوان به مواردی چون تعدد، ناهماهنگی و ناسازگاری میان مراکز سیاستگذار فرهنگی، عدم تدوین شاخص های قابل رصد، برخورد شعاری با سیاست های فرهنگی، عدم تعیین مسوولیت دستگاه های فرهنگی، ضعف در پویایی و روزآمدی سیاست های فرهنگی متناسب با تغییرات محیطی و مقتضیات زمان، فقدان تفاهم و دیدگاه مشترک مجریان، کم توجهی به نهادهای مردمی، عدم اولویتبندی سیاستها، ضعف در نظارت موثر و کم توجهی به نظارت همگانی و خودکنترلی، تناقض در سیاست های اعمالی، ابهام در ارتباط میان سیاست های فرهنگی با سایر سیاست ها و... به عنوان مهمترین آسیب های سیاست گذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد.
نظرنیا - 1392 - به ضرروت استراتژی مدیریت فرهنگی در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت پرداخته است. در این نوشتار به این موضوع پرداخت شده است که موانع ساختاری مورد در کشور، چه در حوزه تصمیمیسازی و چه در حوزه بهرهبرداری و نظام نظارت و ارزیابی خود عاملی در جهت بروز مشکلاتی در کشور شده است. نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری در کشور در جهت ایجاد نظام توسعهای در چارچوب برنامههای توسعه میبایست بر اساس روشی مدرن و توجه به مقتضیات زمان باشد تا بتواند مردم را توانمند کند و آنها را درگیر مسایل فرهنگی