بخشی از مقاله

چکیده

موضوع سیاستگذاری فرهنگی، یکی از مباحث مهم و مطرح در مباحث علمی است. مهمترین عوامل اثرگذار در سیاستگذاری عبارتند از: حکومت، گروههای سیاسی، مجموعههای غیرسیاسی، نخبگان، و توده مردم. همچنین فرهنگ را میتوان دارای چهار سطح، اعتقادات، ارزشها، رفتارها، و نمادها دانست. با توجه به مبانی اعتقادی، در نظام جمهوری اسلامی، سیاستگذاری فرهنگی، دارای نقش اساسی و محوری است.

از سوی دیگر، حوزه علمیه نیز مجموعهای مهم و اثرگذار در نظام اسلامی است. در این مقاله، جایگاه حوزه علمیه در سیاستگذاری فرهنگی در دو وضعیت موجود و مطلوب بررسی شده است. نتیجه این بررسی چنین است: در وضعیت موجود، حوزه علمیه بیشتر به وسیله اشخاص حقیقی تربیت شده در حوزه، در سیاستگذاری فرهنگی دخالت دارد و سطح تاثیر آن نیز بیشتر در سطوح عمیق فرهنگ است. اما در وضعیت مطلوب، تأثیر حوزه در سیاستگذاری فرهنگی، باید از جایگاه نهاد مستقل سیاستگذار و در همه سطوح فرهنگ صورت گیرد.

مقدمه

حوزه علمیه، مجموعهای اصیل و ریشه دار در فرهنگ ولایی است که بر اساس تدابیر الاهی ائمه اطهار - ع - در تکریم علم و ارجاع مردم به علما، خاصه در عصر غیبت،1 این مجموعه عظیم شکل گرفته و به حرکت تحولی خود ادامه میدهد . این مجموعه، در طول عمر چند صدساله خود تأثیرات مهم و بی بدیلی در نظام اجتماعی جامعه تشیع داشته و میتوان ادعا کرد که مهمترین محصول آن، در دوران معاصر، پایهگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی ایران نظام نوپایی است که با همت و رهبری عالمی برجسته و برخاسته از حوزه علمیه قم، و با حمایت قریب به اتفاق مردم مسلمان ایران، و متناسب با فرهنگ ناب اسلامی شکل گرفت و بر اساس همان بنیانها، در بیش از سه دهه به رشد و بالندگی خود ادامه داده است.

از سوی دیگر موضوع فرهنگ و سیاست گذاری فرهنگی، یکی از مهمترین و اساسیترین موضوعات در هر نظام اجتماعی است. هرچند ممکن است بنابر برخی مبانی فکری، در پارهای نظام ها، فرهنگ به عنوان یک خردهنظام اجتماعی در عرض سایر خردهنظامهای اجتماعی2یا در ذیل برخی از آنها مثلاً نظام اقتصادی قرار گیرد3، اما در تفکر حاکم بر نظام جمهوری اسلامی، فرهنگ، نظام حاکم بر سایر مقولات اجتماعی است و سایر نظامها باید بر اساس آن شکلدهی و طراحی شود.4 البته گویا حتی در تفکراتی که مقولات دیگر را حاکم بر نظام اجتماعی فرض میکند، ناخودآگاه یک نظام فرهنگی وجود دارد که آن مقوله را حاکم کرده و در واقع بر اساس آن مبانی نیز نوعی فرهنگ است که بر سایر نظامات حاکم است.

5 اما وجه ممیز نظام جمهوری اسلامی از برخی نظامات دیگر، این حقیقت است که در مبانی فکری این نظام، بر نقش هدایتگری و حاکمیت فرهنگ بر سایر نظامات اجتماعی تصریح شده است. تأکید بر اساس بودن فرهنگ، انقلاب فرهنگی6 یا مهندسی فرهنگی7 نظام اجتماعی و موارد مشابه، تصریحاتی است از سوی رهبران نظام، که بر حاکمیت فرهنگ بر سایر نظامات اجتماعی دلالت دارد. با توجه به اشارات اجمالی که در خصوص نسبت حوزه علمیه با نظام اسلامی و نیز اهمیت فرهنگ در نظام اسلامی ارائه شد، موضوع اصلی این مقاله، تبیین جایگاه حوزه علمیه در موضوع سیاست گذاری فرهنگی است.

به تعبیر دیگر سؤال اصلی این تحقیق آن است که »در سیاستگذاری فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، حوزه علمیه چه جایگاه و منزلتی دارد؟« بدیهی است که این پرسش از دو منظرِ وضعیت موجود و وضعیت مطلوب قابل طرح است. به تعبیر دیگر، در پاسخ به سؤال اصلی، هم میتوان نگاه توصیفی داشت و وضعیت موجودِ جایگاه حوزه در سیاستگذاری فرهنگی را به تصویر کشید و هم میتوان با نگاه تجویزی، وضعیت مطلوب برای این جایگاه را توصیه کرد. در این مقاله تلاش میشود هر دو جنبه سؤال در کانون تدقیق و بررسی قرار گیرد.

برای پاسخ به پرسش اصلی باید به دو پرسش فرعی پاسخ داد. سؤال اول اینکه »جایگاه فرهنگ و سیاستگذاری در نظام جمهوری اسلامی چه جایگاهی است؟« سؤال دوم نیز مربوط به نسبت حوزه با نظام جمهوری اسلامی است. قبل از پاسخ به پرسشهای فرعی و دستیافتن به پاسخ سؤال اصلی ابتدا باید دو موضوع »سیاستگذاری « و »فرهنگ« بررسی شود و یک چارچوب نظری در خصوص این دو مقوله ارائه گردد و سپس بر اساس دو چارچوب نظری ارائه شده، باید پاسخ به دو سؤال فرعی و در نهایت پاسخ به سؤال اصلی پیگیری شود.

سیاستگذاری

سیاستگذاری یا تدوین خطمشیعمومی، موضوعی است که عمدتاً در بستر دانش مدیریت دولتی و در ادبیات این رشته موضوع بحث قرار گرفته است.8 در یک تعریف، سیاست یا خطمشی عمومی، مشخصکننده بایدها و نبایدها در جامعه و سازمان دانسته شده است.9 بر این اساس سیاست گذاری به معنای تعیین و تحقق الزامات عمومی در جامعه است. در خصوص سیاستگذاری در رشته مدیریت دولتی، مباحث متنوع و گستردهای مطرح شده که موضوع این بحث نیست و صرفاً برای ارائه یک چارچوب مفهومی برای پیگیری بحث، اجمالاً به عوامل اثرگذار در سیاستگذاری و نحوه تاثیر آنها اشاره میشود:10

حکومت و نهادهای حکومتی: یکی از عوامل اصلی سیاستگذار در هر نظامی، نهادهای حکومتی هستند که رسماً متولی این کارند. تأثیر این نهادها به حدی است که برخی موضوع سیاستگذاری عمومی را دولت دانستهاند.11 این نهادها در سطوح مختلف به کار سیاستگذاری و تدوین خطمشی عمومی می پردازند. مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی مثالهایی برای این نهادهاست. نهادهای قانونی سیاستگذار، سیاستها را قانونی کرده، مشروعیت میبخشند؛ آن را در جامعه عمومیت میدهند، و برای اجرای آنها فشار وارد می کنند.

احزاب و گروههای سیاسی: این مجموعهها در راستای کسب قدرت رسمی فعالیت می کنند و در این عرصه بر سیاستگذاری اثر مینهند. به تعبیر دیگر مجموعهها و احزاب سیاسی، هریک آرمانها و اهدافی دارند که دستیابی به آنها را از طریق تلاش برای  دستیابی به قدرت رسمی، دنبال میکنند.مثلاً یک گروه سیاسی که دیدگاه تساهل یا تسامح فرهنگی را داراست، از طریق شرکت در انتخابات یا سهمخواهی در مناصب سیاسی در پیِ تحقق دیدگاه فرهنگی خود است.

مجموعهها و گروههای غیرسیاسی: این مجموعهها به موضوعات اجتماعی می پردازند و در زمینه مسائل عمومی فعالیت دارند. این مجموعه ها نیز آرمانها و اهدافی در سطح عموم دارند و هدف آنها تأثیر بر مسائل عمومی و تحقق آرمانهای خود در سطح عموم است، اما این هدف را از طریق کسب قدرت رسمی دنبال نمیکنند.مثلاً گروههای فمینیستی نه از طریق اقدامات معطوف به کسب قدرت، بلکه از طریق فشار به مراکز سیاستگذار به دنبال دستیافتن به دیدگاههای خود در سیاستگذاریاند.12

نخبگان و خواص: افرادی هستند که در حوزههایی خاص صلاحیت و تخصصهایی دارند و در جامعه دارای نوعی مرجعیت و تأثیرگذاری هستند و از این طریق بر موضوعات عمومی اثرگذارند. برای نمونه، دیدگاه مراجع عظام تقلید، در موضوعات فرهنگی میتواند در سیاستگذاری فرهنگی دخیل باشد.

عامه مردم: دیدگاه عموم مردم و عمل آنها و به تعبیر دیگر افکار و رفتار عمومی، میتواند در شکلگیری سیاستهای بخش عمومی اثرگذار باشد. برای مثال، دیدگاه عموم درباره موضوعات فرهنگی مانند حجاب و عفاف در سیاستگذاری فرهنگی دخیل است.

فرهنگ

مقوله فرهنگ، موضوعی بسیار گسترده و پردامنه است که در گرایشهای مختلف علمی محور بحث و بررسی قرار گرفته است. این مقوله علاوه بر ادبیات تخصصیِ رشته های علمی، در ادبیات عمومی نیز در کانون توجه است و عموم افراد جامعه نیز تلقی خاصی از این مقوله دارند.13 فرهنگ را با جهتگیریهای مختلف به گونههای متعددی تعریف کردهاند و در تعریف آن معمولاً به مقولاتی مانند آداب و رسوم، افکار، ارزشها، نمادها و دیگر مفاهیم مشابه مرتبط با زندگی اجتماعی انسانها، اشاره میشود.14

در اینجا نیز صرفاً برای ارائه یک چارچوب مفهومی برای پیگیری بحث، فرهنگ به نظام جامعی از افکار و اندیشهها، ارزشها و گرایشها، عادات و رفتار، و ظواهر و نمادهایی تعریف میشود که به نظام جمعی زندگی بشر مربوط است.15 میتوان این نظام را به صورت چهار لایه زیر که رابطه دو سویه با هم دارند تصویر کرد:16 سطح افکار و عقاید یا نظام معنایی: این سطح شامل اعتقادات عمومی جامعه در خصوص جهان هستی و روابط میان پدیدههای آن است. برای مثال اعتقاد به خدای متعال و اینکه بشر مخلوق اوست، در این سطح از فرهنگ قرار دارد.

سطح اخلاق و ارزشها یا نظام گرایشی: این سطح ناظر به تمایلات عمومی جامعه و حب و بغض عمومی نسبت به موضوعات مختلف است.مثلاً گرایش عمومی جامعه به ایثار و ارزشمند شمردن آن یا نفرت از دنیاطلبی، در این سطح از فرهنگ قرار میگیرد. سطح احکام و مناسک یا نظام رفتاری: در این سطح رفتار عمومی جامعه و اقداماتی که در مقام عمل انجام میدهند در مد نظر است. برای مثال شرکت در مراسمهای مذهبی عمومی یا نوع رفتار در مراسمهای ملی.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید