بخشی از مقاله
چکیده :
آنچه که در این مقاله تحت عنوان : شرح تاریخی هجوم به خانه وحی در نامه معاویه به امیر مومنان نگارش شده ، به واقع ،صورت خلاصه شده اي است از برهه اي مهم در تاریخ صدر اسلام و بیان حقایقی است مستند ، علمی و استدلالی، و جمع آوري شده از منابع و کتب معتبر تاریخی.
نامه اي است از معاویه به امام که براي رنجش آن ولی اعظم خداوند نگاشته و جواب افشاگرانه آن حضرت به اوکه حافظه تاریخ این نامه هارا با تمام حقایق مستند آن براي بشریت،ا لی الابد ثبت نموده است . دو نامه اي که در عین کوتاهی ، حساس ترین ، مهمترین و تلخ ترین دورة تاریخی قابل مطالعه در تاریخ صدر اسلام را در خود نهفته دارد . این نامه ها روشنگر بسیاري از مسائل تلخ و رنج آور تاریخ است ، که دانستن آن براي هر کاوشگر مسائل تاریخ اسلام لازم و ضروري است .
نامه معاویه به آن حضرت حاوي نکته بسیار مهمی از لحاظ روشن شدن حقائق بوده که تنها درکتب معتبرتاریخی موجود است و اهمیت این نکته با ارزش دربیان آن از زبان خود معاویه بوده ، که بعد از بیست و هفت سال از واقعه تلخ هجوم به خانه فاطمه ، قصد بازسازي آن صحنه خونین را براي امام علی دارد ؟!!. به راستی هدف پسر هند جگر خوار از نوشتن این نامه تلخ به امام چه بوده است ؟. این سوالی است که خواننده محترم در این مقاله به جواب آن دست خواهد یافت .
ورود امام به صفین
صفّین سرزمینی که بزرگترین نبرد حق بر ضد باطل در آن اتفاق افتاد و بر همین اساس نیز تاریخ نامش را جاودانی کرد ، در میان بلندیهاى شمال عراق و سرزمین شام قرار دارد. آنجا قریهاى مخروبه از قراى روم بود که به اندازه فاصله تیررس با فرات فاصله داشت . در این مکان ، نبرد بزرگ امام و معاویه با عنوان نبرد با قاسطین اتفاق افتاد.
امام در بیست و هشتم ذي القعده سال سی و شش هجري به صفین وارد گردید.1 سپاه معاویه زودتر از سپاه امام وارد صفین گردیده بود و با تسلط بر آب منتظر ورود سپاه امیر مومنان بودند . با ورود سپاه کوفه به صفین و مشاهده وضع موجود و ممانعت سپاه شام از دسترسی کوفیان به آب ، اولین درگیري نظامی بین دو لشکر اتفاق افتاد .امام صعصعه بن صوحان را با پیام شفاهی زیر نزد معاویه فرستاد : ما با شما جنگ نخواهیم کرد تا حجت بر شما تمام کنیم، تو پیش از آنکه ما به جنگ آئیم جنگ انداخته اي و جنگ آغازیده اي . ما می خواهیم تا ترا دعوت کنیم و حجت بیاوریم ، کس پیش یاران خود بفرست که مردم را از آب باز ندارند.2 معاویه در این مورد از اطرافیان خود نظر خواهی کرد. ولیدبن عقبه گفت:
آب را از آنان بازدار کما اینکه آنرا چهل روز از عثمان بازداشتند.معاویه سخن ولید را پذیرفت و گفت »: به خدا سوگند، این نخستین پیروزي است.عمرو بن عاص با تصمیم معاویه مخالفت کرد و گفت : » علی کسی نیست که دست روي دست گذارد که تو سیراب باشی و او تشنه ماند ، او دلاوري شجاع و گردي لشگر شکن است و اهل عراق و حجاز همراه اویند ، و من و تو از او شنیده ایم که می گفت : » اگر روزي که به خانه فاطمه حمله نمودند، فقط چهل مرد در اختیار داشتم «....! وي مطلبی را یاد آوري می کرد ، یعنی اگر روزي که به خانه فاطمه ریختند و آن را می جستند چهل مرد با من بودند - دمار از روزگار آنان می کشیدم 3. - اما معاویه زیر بار نرفت . از آنطرف امام نیز پس از اتمام حجت به معاویه ، در میان یاران خویش خطبه حماسی زیر را بیان فرمود: ........» یا به خوارى برجاى بپایید و از رتبهاى که دارید فروتر آیید ، یا شمشیرها را از خون تر کنید ، و آب را از کف آنان به در کنید .
خوار گشتن و زنده ماندنتان مردن است ، و کشته گشتن و پیروز شدن ، زنده بودن 4.« سپاه امام یکپارچه حماسه گردید و به سوي شامیان حرکت کردند.در درگیرى ایجاد شده وبا رشادت مالک ، سپاه عراق برآب مسلط شد. آنان ، سوگند یاد کردند که به شامیان آب نخواهند داد ، اما امام به آنان پیغام داد که شما احتیاج خود را از آب تأمین کنید و آنان را از آب منع ننمائید ، زیرا خداوند شما را پیروز و ظلم و تجاوز را آنها را آشکار کرده است. با این پیروزي عمرو عاص معاویه را شماتت کرد و گفت :آیا تو را دیروز از این کار منع نکردم ،آیا جنگیدن آنان را دیدي؟و معاویه گفت: از آنچه گذشته است یاد مکن.تودر باره علی چگونه فکر می کنی؟گفت : تصور من این است که چیزي که علی را به اینجا کشاند آب نبود.
این اولین درگیري بود که در صفین میان سپاه امام و معاویه انجام شد .پس از آنکه چند روز بر این منوال گذشت ، امام هیأتی را نزد معاویه فرستاد تا او را به حفظ وحدت مسلمانان و پیروي از خداي تعا لی بخوانند ، اما معاویه با آنان درشتی کرده وگفت که میان او و آنان به جز شمشیر نخواهد بود و این دراول ذي الحجه سال سی و شش هجري بود.6 در این میان معاویه به توصیه عمرو عاص نامه اي دیگر با همان سبک و سیاق نامه هاي قبلی براي امام نگاشت. سبک نامه هاي قبلی معاویه بدین گونه بود که همانگونه که پیراهن عثمان را بر نیزه کرده و مردم را تحریک می نمود و او را قاتل طلحه و زبیر و اسارت عایشه و باعث ریختن خون اهل بصره قلمداد می کرد ، در نامه هایش سعی می کرد به گونه اي علی را مجبور کند که از ابوبکر و عمر به عنوان اینکه حق او را غصب کردند ذکر نماید وپی در پی بر این روال نامه می نوشت تا به هدفش برسد و در این نامه ها به مطلبی که می خواهد دست بیابد وآنرا حجت و دلیلی براي اهل شام قرار دهد ، تنها همین مانده بود که معاویه به اهل شام ثابت کند که علی از ابوبکر و عمر نیز بیزاري می جوید و آنان را به ظلم و مخالفت امر رسول االلهj در امر خلافت نسبت می دهد و این امر نه تنها بر افساد عقیده اهل شام کفایت می کرد بلکه دلیل و حجتی بود براي افساد عقیدة اهل عراق که سربازان علی بوده ولی به امامت شیخین اعتقاد داشتند، مگر تعداد کمی از شیعیان آن حضرت .
لذا قبل از حرکت به سوي صفین نامه اي براي امام نوشته بود و در آن ذکر نموده بود که افضل مردم بعد از پیامبر ابوبکر بوده و ...... الخ و آن را توسط ابو مسلم خولانی به سوي امام فرستاده و امید داشته بود که علی جمله اي در طعن به ابوبکر و عمر بنویسد . ولی جواب امام واضح نبود، نه به صراحت به ظلم آنها اشاره کرده و نه به صراحت از آنان بیزاري جسته بود ،یکبار براي آنان آرزوي رحمت کرده و بار دیگر گفته بود :حق مرا گرفتند و من آنرا در دست آنان رها کردم ،لذا عمرو عاص در اینجا به معاویه اشاره کرد که نامه دیگري بر اساس نامه اول نوشته و عباراتی در برتري ابوبکر، عمر و عثمان ذکرکند و چون علی ایشان را غاصب حق خود دانسته ودر نزد خدا و رسول گناهکار میخواند، دور نیست که از ظلم و ستم آنان بر خود مطلبی بنویسد.عمرو عاص ادامه داده که در آن صورت ما نوشته او را بر فساد مذهب علی حجت می کنیم و بر مردم شام و بزرگان قبایل عرب ارائه می نمائیم و تمام عرب را براو می شورانیم وبر گردن آرزوسوار می شویم. معاویه نیز سخنان عمروعاص را خوش داشته و نامه زیر را طبق آنچه که عمروعاص گفته بود براي امام نگاشته و آنرا به دست ابو امامه باهلی و ابو درداء که از صحابه رسول خدا j بودند سپرد.
نامه معاویه
از معاویه بن ابی سفیان به علی بن ابی طالب . اما بعد ، همانا خداوند محمد را برگزید و از مسلمانان یارانی براي او برگزید واو را به وسیله ایشان حمایت کرد. برترین ایشان در اسلام و خیر اندیش ترین آنان در راه خدا ، خلیفه بعد از او بود و خلیفه جانشین او و سومی ، خلیفه مظلوم عثمان بود . تو نسبت به ابوبکر حسادت ورزیدي و بر ضد او توطئه نمودي و گروهی از مردم را بر ضد او تحریک نمودي تا اینکه از بیعت با او ابا نمودند ، سپس خلافت عمر را اکراه داشتی و با قتل او شادمان شدي ، تا اینکه تلاش نمودي پسر او را که قاتل پدرش را کشته بود به قتل برسانی ، بعد از آن همچنان نسبت به عثمان حسادت ورزیدي ، تو نسبت به همه خلفا طغیان نموده و از بیعت با آنان خودداري نمودي ، به حدي که براي بیعت نمودن با خلفا تو را به زور و کشان کشان همانند کشیدن شتران چموش می کشیدند . با این حال امروز برخاسته طلب خلافت نموده اي ، در حالی که قاتلان عثمان یاران نزدیک تو و اطرافیان تواند و بدان بین من و تو و یاران تو جز شمشیر نخواهد بود