بخشی از مقاله

شناخت سرمايه اجتماعي سازماني به عنوان مفهوم چند بعدي
چکيده :
سرمايه اجتماعي مفهومي چند بعدي است ،پژوهشهاي انجام شده پيرامون اين مفهوم در صورتي حالت کامل و "معرف گونه " خواهد داشت که به ابعاد مختلف سرمايه اجتماعي و ارتباط ميان ابعاد آن بپردازد.با مطالعه متون مختلف مي توان سه بعد ساختاري ،شناختي و هنجاري را براي سرمايه اجتماعي بر شمرد.بعد ساختاري سرمايه اجتماعي شامل الگوي پيوند هاي ميان اعضاي گروه و ترکيب سازماندهي اين اعضا است .سلسله مراتب شبکه و تراکم و ميزان همگني گروه يا اعضاي سازمان از جمله شاخص هاي عمده بعد ساختاري است .بعد هنجاري به کيفيت تعاملات و ارتباط اعضا در درون يک سازمان اشاره دارد در اين بعد شاخصهايي نظير اعتماد و ارتباط متقابل مطرح شده است . بعد شناختي سرمايه اجتماعي کمتر قابل اندازه گيري بوده وبامفروضات فرهنگ سازماني مترادف است ،زبان مشترک و روايت هاي مشترک از شاخص هاي اين بعد محسوب مي شود.

١- مقدمه :
تعاريف ارايه شده از سرمايه اجتماعي دلالت بر چند بعدي بودن اين مفهوم دارد. يکي از پژوهشگران چنين اشاره مي کند که مفهوم سازي ابعاد سرمايه اجتماعي در واژگان جداگانه (بدون در نظر گرفتن ارتباط و تعامل ميان اين ابعاد)منجر به شکست پژوهش هاي تجربي خواهد شد (١٩٩٧:١١٥ ,Newton) ناتواني در تبيين و طراحي سوالات تجربي در ارتباط با تعامل ميان اين ابعاد موجب ايجاد محدوديت در شناخت مفهوم واحدي ازسرمايه اجتماعي خواهدشد (٢٠٠:٣ ,wendy).
از سوي ديگر، برخي از پژوهش هاي سرمايه اجتماعي مبتني بر اندازه گيري «يک بعد واحد» از مفهوم سرمايه اجتماعي است ؛ بدون انکه توجه زيادي به ارتباط ميان ابعاد داشته باشند و يا ابعاد اساسي را مدنظر قرار دهند که در واقع تحقيق حالت «معرف گونه » نخواهد داشت . برخي از اين تحقيقات در زمينه «اعتماد» است که عمدتا از سوي «مؤسسه بررسي ارزشي هاي جهاني ١» انجام مي شود. و در آن ها اعتماد به عنوان سرمايه اجتماعي گرفته مي شود، در واقع اعتماد به عنوان يکي از عناصر اساسي سرمايه اجتماعي در درون مفهوم آن قرار گرفته است عليرغم اينکه اعتماد را اندازه گيري مي کنيم لازم است که نحوه ارتباط اعتماد را با شبکه که عنصر ديگر سرمايه اجتماعي است ، مد نظر قرار دهيم . همين طور ارتباط اين دو را با عامل هنجار ارتباط متقابل نيز مد نظر داشته باشيم .
در اين مقاله به بررسي ابعادي که کمتر مورد بررسي قرار گرفته اند، پرداخته مي شود، ابعاد و شاخص هاي هر بعد تشريح و نحوه استفاده از آن در بررسي سرمايه اجتماعي ذکر مي شود. در ابتدا بعد شناختي سرمايه اجتماعي مطرح مي شود. اين بعد بر ارزش ها و فرهنگ اشاره دارد. زبان مشترک و روايت هاي مشترک از مولفه هاي اين بعد محسوب مي شود. اما بررسي اين بعد نيازمند متدولوژي خاصي مانند«پديدارشناسي » است ، و پژوهش خاص را طلب مي کند. اين بعد به جهت سنجش ناپذيري در بسياري از پژوهشها کنار گذاشته شده است (٢٠٠:١٥ ,wendy) .
بعد ديگر سرمايه اجتماعي مخصوصا در بعد سازمان ـ بررسي شبکه و خواص آن مي باشد. اين بعد به عنوان بعد ساختاري سرمايه اجتماعي مطرح است .
سومين بعد سرمايه اجتماعي بر بعد روابطي يا هنجارهاي موجود در شبکه اشاره دارد. يکي از مولفه هاي اين بعد «اعتماد» است که از دير باز مورد توجه پژوهشگران سرمايه اجتماعي بوده است . اما مولفة ديگري که کمتر مورد توجه قرار گرفته است مولفه «روابط متقابل » است که بر شاخص هايي مانند تعهد و تعاون اشاره دارد.در اين مقاله ابعاد فوق مورد مطالعه قرار گرفته و سعي در معرفي سرمايه اجتماعي بعنوان مفهوم چند بعدي است تا محققين سرمايه اجتماعي با درنظر گرفتن اين ابعاد به پژوهش بپردازند.
٢- بعد شناختي سرمايه اجتماعي
بعد شناختي ٢ سرمايه اجتماعي کمتر قابل اندازه گيري و بررسي است ، از اين روي توفيق چنداني در ادبيات مربوطه و در سنجش سرمايه اجتماعي نداشته است ، در برخي از متون سرمايه اجتماعي را با مفروضات ′′فرهنگ سازماني ′′ مترادف دانسته اند، چرا که هر دو به ارزش هاي مشترک ميان اعضاء در يک گروه توجه دارند. در اينجا دو مولفة عمده بعد شناختي تحت عنوان زبان مشترک و روايت هاي مشترک تشريح شده است .
٢-١- علايم و زبان مشترک
زبان مشترک از طرق متعددي بر ارتباطات و زندگي اجتماعي اثر مي گذارد. ابتدا، زبان نقش مستقيم و مهمي در روابط اجتماعي دارد، چرا که ابزاري است که به توسط آن افراد بشري به مکالمه پرداخته و تبادل اطلاعات مي کنند، سوال مي پرسند و به حل و فصل امور زندگي خود مي پردازند. در آن حيطه اي که افراد داراي زبان مشترک هستند، توانايي آن ها براي ارزيابي افراد و اطلاعات افزايش مي يابد. که در غير اينصورت آن ها جدا از هم قرار گرفته و قدرت ارزيابي خود را از دست خواهند داد.
دوم ،زبان بر ادراک ما اثر مي گذارد (١٩٧٩:٧٦ ,Pondy, Mitroff) کدها، حساسيت داده ها را در قالب گروه ها و دسته هاي ادراکي سازماندهي کرده و چارچوبي براي مشاهدات و تفاسير محيط فراهم مي کند. زبان موجب کنار گذاشتن وقايعي مي شود که معادلي براي آن ها در زبان وجود ندارد. بنابراين ، زبان مشترک يک ابزار مفهومي مشترکي به وجود مي آورد که مي توان به وسيلة آن به ارزيابي مفيد بودن اطلاعات پرداخت .
سوم : يک زبان مشترک ترکيب قابليت ها و استعداد را افزايش مي دهد. دانش از طريق توسعه مفاهيم جديد تکوين مي يابد. بنابراين داشتن مفاهيم مشترک که زبان ناميده مي شود موجب بروز يک دارايي با ارزش در درون سازمان مي شود(١٩٩٠١٩٦,orr)
٢-٢- روايت هاي مشترک
علاوه بر علائم و زبان مشترک ،دانشمندان معتقدند که داستن ها، استعاره ها و ضرب المثل ها ابزار قدرتمندي براي تبادل اطلاعات هستند که جوامع از آن برخوردارند. روايات مشترک از دير باز مورد مطالعه مردم شناسان بوده است .
اخيرا برانر به اين نکته اشاره دارد که دو شکل شناختي عمده وجود دارد(١٩٩٠ ,Bruner) :
ـ فرم اطلاعاتي يا پارادايمي ـ فرم روايتي
فرم اطلاعاتي يا پارادايمي به فرآيند ايجاد دانش اشاره دارد که ريشه در تجزيه و تحليل منطقي و استدلالات قوي دارد. در صورتي که فرم روايتي چندان از الگوي منطقي و استدلالي برخوردار نيست و مواردي مانند ضرب المثل ها، داست̂Hن هاي خوب و استعاره ها را در بر مي گيرد.اور(١٩٩٠:١٩٨ ,Orr) نشان داد که چگونه روايت ها در قالب داستان که مملو از مفاهيم و جزئيات غيرضروري است موجب تبادل تجربه ضمني وعملي ميان تکنسين ها و مهندسان مي شود.
بنابراين موجب کشف و توسعه رفتارها و اقدامات مؤثر و مترقي مي شود. ظهور روايت هاي مشترک در درون يک جامعه موجب ايجاد و انتقال تعابير و تفاسير جديدي از واقعيات شده وموجب تسهيل ترکيب انواع مختلف دانش مي شود.
٣- بعد ساختاري سرمايه اجتماعي : شبکه
بعد ساختاري سرمايه اجتماعي شامل الگوي پيوندهاي ميان اعضاي گروه و ترکيب سازماندهي شبکه و همينطور به
′′سازمان قابل دسترس ٤′′ مربوط است .در اينجا شبکه به مفهوم اعضاي يک گروه يا سازمان است . برخي از پژوهش هاي سرمايه اجتماعي به بررسي ساختاري آن مربوط مي شود که مي توان محور اين مطالعات را در سه زمينه ذيل خلاصه کرد:
٣-١- پيوندهاي شبکه اي
فرض اساس سرمايه اجتماعي بر فراهم آوردن امکان ارزيابي اطلاعات از طريق ايجاد پيوندهاي شبکه است .
سرمايه اجتماعي يک منبع با ارزش را براي کسب اطلاعات فراهم مي کند يعني ′′کسي که شما مي شناسيد′′ بر ′′آنچه که شما مي شناسيد′′ اثر مي گذارد؛ به عبارتي با شناخت افراد بيشتر، دانش شما نيز افزايش مي يابد.
به اعتقاد ′′کلمن ′′ لازمه انجام هر عمل و اقدامي داشتن اطلاعات است ولي جمع آوري اين اطلاعات زمان بر و توأم با صرف هزينه بالاي است ؛ اما اين مسئله را روابط اجتماعي حل مي کند (١٩٨٨:٩٨ ,Coleman). در داخل شبکه روابطي ميان بازيگران به وجود مي آيد که موجب تبادل اطلاعات لازم براي فعاليت ها مي شود. هر چند اين روابط براي مقاصد ديگري ايجاد مي شود ولي مي توان از مزيت پخش اطلاعات اين روابط در جهت منافع شخصي و سازماني سود برد
(Nahapiet& Ghoshal, 1998:120)
٣-٢- ساختار کلي شبکه
پيوندها کانال هايي براي تبادل اطلاعات فراهم مي کند، اما ساختار کلان اين پيوندهاي شبکه اي نقش مهمي را در سرمايه اجتماعي ايفاء مي کنند که مي تواند بر ايجاد وتوسعه سرمايه هاي غيرمادي کمک کند (١٩٩٢:٢١٠ ,Ibarra) برت ، با اشاره به اثر بخشي انواع ساختار شبکه ، از نوعي شبکه غيرمتراکم که داراي ارتباط اضافي اندک به عنوان يک مزيت است نام مي برد به عبارتي از نظر وي شبکه هاي متراکم چون داراي تنوع اطلاعاتي اندک بوده وهزينه بالايي را مي طلبد در مقايسه با شبکه هاي غيرمتراکم داراي ساختار نامناسب تري است (١٩٩٢:٢٣٠ ,Burt)
٣-٣- سازمان قابل دسترس
سرمايه اجتماعي همانند هنجارها، پيوندها و اعتماد در يک محيط به وجود مي آيد اما به محيط هاي ديگري سرايت مي کند. به عنوان مثال اعتمادي که در خانواده رشد و نمو کرد. به محيط هاي ديگر سرايت پيدا مي کند و وارد محيط کار نيز مي شود (١٩٩٧:٢٥ ,Fukuyama) به عبارتي سازمان ، سرمايه اجتماعي را به يک منظور به وجود مي آورد ولي به منظورهاي ديگر هم به کار مي برد . به عنوان مثال کارمندي که يک وظيفه جديد را به راحتي انجام مي دهد، به اين علت که با کسي رفاقت دارد که وي اطلاعات لازم براي انجام آن کار را در اختيار دارد (١٩٩٥ ,Putnam) چنين سازمان اجتماعي قابل دسترس مي تواند شبکه بالقوه اي از ارزيابي براي افراد و منابع آن ها از طريق اطلاعات و دانش لازم فراهم کند.با مرورادبيات سرمايه اجتماعي مي توان تراکم ،تجانس و سلسله مراتب شبکه رابه عنوان مولفه هاي عمده بعدساختاري دانست (٢٤٠ : ١٩٩٢ ,Burt ;١٩٨٢ ,Granovetter ; ٩٩ :١٩٨٨ ,Coleman)
٣-٤- سلسله مراتب شبکه
پژوهش هاي انجام شده پيرامون سلسله مراتب موجود در شبکه نشاندهنده تأثير ساختارافقي و يا عمودي برماهيت اعتماد و ارتباط متقابل در بطن آن شبکه است (١٩٩٥ ,Putnam ; ٢٤٠ : ١٩٩٧ ,Latham) براساس نوع توزيع قدرت در درون سلسله مراتب دو نوع سرمايه اجتماعي را مي توان مورد بررسي قرارداد:
(Latham,1997 : 243)
 سرمايه اجتماعي افقي : در صورتي که ساختار شبکه حالت عدم تمرکز داشته و نوعي ساختار افقي جريان داشته باشد شاهد فزوني دموکراسي و برابري در شبکه هستيم . اين نوع شبکه که ماهيت روابط در آن به صورت افقي است را سرمايه اجتماعي افقي مي نامند.
سرمايه اجتماعي عمودي : اگر ساختار شبکه حالت تمرکز داشته باشد و تصميمات در يک ناحيه محدود در شبکه روي دهد در آن صورت روابط موجود در شبکه تحت تأثير نوعي قدرت قرار مي گيرد، دراين حالت شاهد سرمايه اجتماعي عمودي در شبکه هستيم .
پژوهش هاي انجام شده در زمينه اهميت روابط افقي . عمودي در سرمايه اجتماعي نياز به درک تجربي و ميداني تأثير شبکه سلسله مراتبي بر سرمايه اجتماعي را تقويت کرده است (١٩٩٦:١١٥ ,Knack, Keefer) سوالاتي نيز مطرح است که آيا شبکه هاي اجتماعي به وسيلة روابط افقي يا عمودي مشخص مي شوند؟ يک شبکه تا چه اندازه دموکراتيک است ؟ اصلا اين موضوع تا چه اندازه در ادبيات سرمايه اجتماعي مهم مي تواند باشد همه مواردي هستند که نيازمند پژوهش مي باشند (٢٠٠٠:٥ ,Wendy).
با بررسي پژوهش هاي انجام شده در زمينه سلسله مراتب شبکه مي توان محور اساسي اين بحث را بر دو شاخص فرآيند تصميم گيري در درون شبکه و ماهيت قوانين و مقررات در شبکه نام برد (Knack & Keefer, 1996:104; Krishna, Shrader, 1999:321 ; Putnam, 1995)
براساس مطالعات که يکي از ابعاد سرمايه اجتماعي سازماني را ′′ساختار افقي ′′ مي توان دانست (٢٠٠٠,wendy).
براساس اين مدل در سطح سازمان هر چه ساختار حالت افقي داشته باشد. سرمايه اجتماعي فزوني مي گيرد. براساس پژوهش ديگري براي سنجش بعد سلسله مراتب شبکه از فرآيند ′′تصميم گيري مشارکتي ′′ در سازمان استفاده مي شود
(Krishna, Shrader, 1999 : 322)
٣-٥- غلظت شبکه : تراکم
تراکم ٧ يا عدم تراکم شبکه را مي توان بر روي يک طيف دسته بندي نمود. زماني که همه اعضاي شبکه با هم در ارتباط هستند، اصطلاحا شبکه متراکم است و زماني که ارتباطي ميان اعضاي يک شبکه وجود نداشته باشد شبکه غيرمتراکم خواهد بود.
بعبارتي ، تراکم نشاندهنده تعداد روابط ميان اعضاي شبکه است که به شکل درصدي از حداکثر تعداد روابط ممکن با توجه به تعداد افراد در شبکه بيان مي شود . براي سنجش تراکم بشکل کمي مي توان ميزان تراکم را از صفر تا صددرصد متغيير دانست . اگر تمام افراد در يک شبکه با يکديگر مرتبط باشند، ميزان تراکم صددرصد خواهد بود، که بيانگر يک شبکه بسته است .
اگر هيچ ارتباطي ميان افراد در يک شبکه وجود نداشته باشد. بنابراين تراکم برابر صفر درصد خواهد بود، که اين بيانگر يک شبکه باز است (بيکر،١٥:١٣٨٢).
تراکم بالاي روابط ميان افراد، دلالت بر وجود نوعي ′′روابط اضافي ٨′′ دارد. مثلا اگر شما با دو نفري که با هم در ارتباط هستند، مرتبط باشيد، روابط شما اضافي خواهد بود. بعبارتي در شبکه ها هر عضو دروازه اي براي ورود به شبکه هاي بزرگتر محسوب مي شود بنابراين يک عضو با هر رابطه اي مي تواند به اين شبکه هاي بزرگتر دست يابد. اما اگر اين اعضاء با هم در ارتباط باشند رابطه اضافي وجود دارد و اعضاء بطور مشترک با يک مجموعه از افراد ارتباط دارند. اگر شبکه هاي افرادي که شما با آن ها در ارتباط هستيد تکراري باشد، ′′دسترسي شبکه اي ٩′′ شما به دنيايي بزرگتر از شبکه ها محدود خواهد شد (١٩٩٢:٢٤٠ , Burt).
روش ديگر براي بررسي تراکم کمي شبکه مقايسه ′′اندازه مطلق ١٠ ′′ با ′′اندازه مؤثر١١′′ است . اندازه مطلق به مفهوم ساير اعضاي موجود در شبکه است . مثلا در يک گروه شش نفره اگر تمامي اعضاء با هم در ارتباط باشند آنگاه شاهد شبکه کاملا متراکم هستيم . هر چه ارتباط اين اعضاء با هم کمتر باشد به مفهوم عدم تراکم و کاهش اضافه هاي موجود در شبکه است که به آن اندازه مؤثر گفته مي شود. بعبارتي هر چه اضافه هاي يک شبکه بيشتر باشد، براي مشخص کردن اندازه مؤثر نياز به کاهش اندازه مطلق شبکه است (١٩٩٧:٢٤٣ ,Burt).
کلمن (١٩٨٨) روابط ميان شبکه هاي ساده و شبکه هاي چندگانه را که توسط کلاکمن ١٢ ارائه شده بود را توسعه داد، به اعتقاد وي در شبکه هاي چندگانه افراد به بيش از يک متن اجتماعي مرتبط هستند. براي مثال دو همکار در سازمان که ممکن است هر دو در يک کلوپ اجتماعي نيز عضو باشند. بنا به گفته کلمن ′′خاصيت اصلي شبکه هاي چندگانه و متراکم در آن است که اجازه مي دهد از منابع متعلق به يک رابطه در ساير روابط بطور متناسب استفاده شود′′. (Coleman, 1988:99)
قدرت روابط چندگانه و يا متراکم توسط گرانروتر١٣ هم توضيح داده شده است . گرانروتر واضح تئوري ′′پيوندهاي ضعيف ١٤′′ است . مطابق اين تئوري ، هر چه شدت و استحکام روابط ميان اعضاي يک شبکه بيشتر باشد، ارزش سرمايه اجتماعي کمتر و بالعکس هر چه شدت و استحکام اين روابط ضعيف تر باشد نشان دهنده سرمايه اجتماعي بيشتر است
(Seibert, 2001 : 18).
٣-٦- شبکه هاي همگن . ناهمگن :
ناهمگني شبکه به اندازه اي اطلاق مي شود که در آن سطوح اعتماد در داخل شبکه گسترش مي يابد و از اعتماد به آشنايان گذشته و بشکل اعتماد عمومي به افراد ناشناس هم تسري مي يابد. همين طور به درجه اي اطلاق مي شود که در آن هنجارهاي درون شبکه ها مورد استفاده مشترک قرار مي گيرد (١٩٩٥ ,Putnam ; ١٩٩٨:١١٨ ,Wookcock)
بعبارتي اگر شبکه ها و گروه ها نامتجانس باشد امکان تعميم و گسترش اعتماد به افراد بيروني فراهم مي شود، اما اگر شبکه ها و گروه ها داراي تجانس (از نظر سن ، تحصيلات ، نژاد ...) باشند به همان اندازه اعتماد محدود به همان گروه شده و نمي تواند عموميت يابد و نوعي خود شيفتگي در داخل آن شبکه ايجاد مي شود.
گوناگوني و ناهمگني در شبکه ها موجب تنوع افکار در بررسي مسائل و مشکلات سازمان مي شود. همين طور از معايب تصميم گيري و تفکر گروهي از طريق کاهش مقاومت اعضاء مي کاهد. عدم تجانس در گروه و شبکه توانايي اعضاء را براي جمع آوري ، پردازش و تجزيه و تحليل اطلاعات افزايش مي دهد. اعتقاد بر آن است که يک تيم مديريتي که اعضاي آن سوابق عملکردي مختلفي دارند، بهتر از يک تيم مديريتي متجانس عمل خواهد کرد (١٩٩٧:٢٣١ ,Marsden) گوناگوني و ناهمگني شبکه با اندازه و ساختار شبکه در ارتباط است . شبکه هاي کوچک و بسته متجانس مي باشند و شبکه هاي بزرگ و باز گوناگون هستند (٢٠٠٠:١١٥ ,Baker) . به عنوان مثال نهاد خانواده به عنوان شبکه کوچک و بسته مطرح است که اعضاء داراي تراکم روابط با هم

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید