بخشی از مقاله
چکیده:
هنگامی که این ایده در ذهن لوکوربوزیه شکل گرفت که به جای ساخت چندین واحد ساختمانی کم ارتفاع و فشرده در کنار هم، می توان یک ساختمان بلند مرتبه اجرا نمود تا هم محوطه ای باز را در اطراف ساختمان فراهم نماید وهم جوابگوی بسیاری از نیاز های ساکنانش باشد، هیچگاه در مخیله اش نمی گنجید که این ایده زیبای او بعدها دستاویز سودجویان اقتصادی بشود. در جریان توسعه ی شهرهای امروزی، انسان معاصر به تدریج از طبیعت دور گشته، این در حالی است که طبیعت و احترام به عناصر چهار گانه آب، خاک، باد و آتش در نزد ایرانیان باستان بسیار حائز اهمیت بوده است، این مهم در دنیای معاصر نیز به تدریج در حال نمود پیدا کردن است.
عدم توجه به اقلیم های مختلف تاثیرات مخربی را بر سیمای شهری گذاشته است که از منظر هویتی و اثرات مخرب زیست محیطی قابل بحث و بررسی اند، هدف اصلی این نوشتار کشف برخی از مهمترین موانع بر سر راه معماری پاییدار و نیز تاثیرات آن موانع بر نحوه شکل گیری سیمای شهری است، در این راستا روش تحقیق کاربردی مناسب می باشد.
مقدمه
آنچه در نیم قرن گذشته و به خصوص در سال های اخیر ذهن معماران و شهرسازان را به خود مشغول داشته، یا به بیان دیگر دغدغه اصلی معماران و شهرسازان بوده است، رشد ناهماهنگ محیط مصنوع شهری می باشد که اثرات مخرب زیست محیطی فراوانی داشته است .
هر چند در نظر بسیاری از صاحب نظران بهترین راه کار به منظور شکل دادن به بافت شهری وجود طرح جامع و طرح تفصیلی می باشد، اما همین حداقل تفکر صحیح نیز با به تصویب رسیدن ریز قانون هایی معلول مانده اند. تخریب فضاهای سبز و باغ ها و بناهای قدیمی به بهانه نوسازی و بهسازی معدوم شدن باغ ها و زمین های کشاورزی اطراف شهرها به منظور ایجاد سکونت گاههای جدید، که منجر به از بین رفتن الگوهای طبیعی و مصنوعی معماری پاییدار شده اند، از نمودهای بارز آن است. و بدتر، آنکه با وجود این همه تخریب زیست محیطی که در سال های اخیر در شهرها رخ نموده است، متاسفانه در هیچکدام از مصوبات و طرح های جامع شهری اثری از تدوین و تصویب ضوابطی که ترمیم کننده خسارات ناشی از محو شدن این آثار با ارزش باشد، نبوده است. فضای سبز شهری نه تنها در نقش حافظ محیط زیست بلکه به عنوان بخشی مهم از هویت فرهنگی و تاریخی ایران زمین، بسیار حائز اهمیت است.
احترام به طبیعت در نزد ایرانیان باستان بیانگر جهان بینی و باورهای مردمی است که بخش اعظم فرهنگشان را در حفظ و حراست از محیط زیست می دانسته اند. پس دستیابی به معماری پاییدار در گروی رشد فرهنگی جامعه و برقراری جریان سالم زندگی اجتماعی و اقتصادی در بطن شهر است.
- 1 بررسی نقش سازه - استراکچر - ساختمان در معماری پاییدار گذشته
شناسایی سبک های گذشته معماری ایران با اصطلاحاتی همچون معماری خراسانی ، رازی و ... عجین شده است. این در حالی است که به سازه ساختمان های این دوران تا به حال توجهی در خور و شایسته نشده است و تاثیراتی را که سازه در آن دوران ها بر معماری گزارده، مغفول مانده است.
نکته کلیدی که در معماری امروز ما به فراموشی سپرده شده است، این است که در گذشته توجه خاصی به سازه بناها می شده است یعنی در حقیقت معماری کاملا تاثیر پذیرفته از سازه بوده تصویر-1 سنندج، تضاد سازه مدرن با سازه سنتی، ماخذ: نگارنده است و معماران گذشته به منظور تعامل معماری با شرایط اقلیمی ابتدا سازه را با آن هماهنگ می کرده اند تا در نهایت می توانسته اند کلیتی واحد را به وجود آورند.
گواه بر این مدعا انواع جرزها و روش های سازه ای ساخت تاق و گنبد است، به جرات می توان گفت که سازه های سنتی نه تنها با اقلیم و شرایط زیستی هماهنگ بوده اند بلکه بسیار هماهنگ با فرهنگ و اعتقادات و باورهای مردمان آن زمان نیز بوده است، یا در مشاهده کلیساهای گوتیک یا بناهای مدرنی که توجه به شرایط اقلیمی در آنها در اولویت قرار گرفته است و ... مشخص می شود که سازه ها تاثیری انکار ناشدنی در هماهنگ کردن معماری با اقلیم و مشخصات بومی منطقه داشته اند.
حال تضادی پیش می آید که برای درک بهتر آن بایستی این سوال را مطرح نمودکه: در گذشته نقش سازه سنتی در معماری سنتی ما چگونه بوده است؟ و امروزه نقش سازه مدرن در معماری پاییدار چگونه باید باشد؟
آیا علت موفق بودن معماری گذشته ما این نیست که تعامل خوبی بین معماری و سازه وجود داشت و هر دو با ارزش های حاکم در جامعه هماهنگ بودند و در نهایت هر دو کلیتی ارزشمند را به وجود می آوردند که منعکس کننده شرایط بومی، اعتقادات و باورهای مردمان بود، به بیان دیگر ما هنگامی باید انتظار معماری پاییدار متناسب با فرهنگ ایرانی-اسلامی را داشته باشیم که در سیستم سازه ای و حتی فرم سازه ای ساختمانها تجدید نظر نماییم. و هنگام تدوین وتصویب ضوابط سازه ای تنها پاییداری استاتیکی سازه ملاک عمل قرار نگیرد، بلکه سازه و معماری و محیط سه عنصری هستند که بایستی در مجاورت هم می توانند شرایط زیستن مناسب را برای شهروندان فراهم نمایند. به بیان دیگر سازه در ذات خود باید دارای فرمی باشد که با شرایط بومی هر منطقه از قبیل مصالح و شرایط اقلیمی و فرهنگ ها و ... کاملا هماهنگ باشد.