بخشی از مقاله

چکیده

هدف این مقاله آن است که آثار طنز عبید زاکانی را با نظریههای جدید که در پیوند با ادبیات خوشخویی پدید آمدهاند، تطبیق دهد و بدین وسیله اصالت آثار وی را نشان دهد و روشن سازد که این شاعر به شیوهها و شگردهای گوناگون طنزپردازی وقوف داشته است.

ادبیات خوشخویی که شاخهای گسترده و جذاب از ادبیات به حساب میآید، امروزه تقسیمات و انشعابات متعدد به خود دیده و نظریههای ادبی متفاوتی درباب آن ارائه شده است و چنان که آمد تطبیق این نظریهها با آثار عبید هدف غایی مقالهی حاضر به حساب میآید. در این راه علاوه بر طرح مقدمات و ارائهی شناختی از عبید، نظریههایی نظیر برتریجویی، رهاسازی، ابهام اندیشگانی، زبانگرایی و ضدفکاهی مطرح و معرفی شدهاند و سپس شواهدی از آثار عبید در پیوند با آنها ارائه گردیده است و نتیجه گرفتهایم که میزان قابل توجهی از تأثیر آثار وی بر مخاطب زادهی شناخت و کاربست این نظریهها از سوی این شاعر بوده است.

.1 مقدمه

ادبیات »خوشخویی« اگر چه زایچه و دودمانی کهن دارد اما در قرون اخیر بیشتر مورد توجه واقع شده و تقسیمات و انشعابات متعدد به خود دیده است و نظرگاههای گوناگون درباب آن ارائه شده است. علاوه بر عرضهی قالبهای متنوع در ادبیات طیبتآمیز، مکتبهایی میان رشتهای باحضور علوم و دانشهایی نظیر روانشناسی، فلسفه و جامعهشناسی در پیوند با طنز و سایر شکلهای ادبیات خوشخویی شکل گرفته است.

ناگفته پیداست که سهم اروپاییها در این نظریهپردازیها بیش از دیگران است. اما به قاعده-ی فخیم »بازگشت به بدویت« - شمیسا، - 1381 اغلب و اکثر این نظریهها با گذشتهی ادبیات پیوند دارند و به راحتی میتوان برخی آثار پدید آمده در قرنهای پیشین را با الگوهای نوظهور و تدوین یافته تطبیق داد؛ آن چنان که هدف این مقاله نیز همین است.

این تحقیق بر آن است تا با مطالعهی آثار طنز عبید زاکانی از یک سو و درنگ در نظریههای نوین در پیوند با طنز و ادبیات خوشخویی از سوی دیگر، تطبیق آثار مطایبهآمیز عبید را با این دستگاههای مجازی نظریه نشان دهد. میزان موفقیت این مقاله، بیش از آن که صحت و دقت این دستگاهها را نشان دهد، اصالت آثار عبید و ظرافت و فراست طبع او را نمایان خواهد کرد و این یافته که ارجمندی خود را دارد، هدف مستقیم نوشتهی حاضر به حساب میآید. اما پیش از مبحث اصلی در این مقاله ابتدا به طور مختصر با عبید زاکانی آشنا میشویم و پس از آن تقسیمات و انشعابات مطایبه را از نظر خواهیم گذراند.

.2عبید زاکانی خواجه نظامالدین عبیداالله زاکانی قزوینی از شاعران و ناموران طنزپرداز قرن هشتم به شمار می- رود. سال تولد وی همچون اکثر مشاهیر گذشته به عدد دقیق روشن نیست، همچنان که مرگ وی نیز حسب احتمالات متعدد و به دلالت یکی دو تذکرهنویس، سال 771 حدس زده شده است. این اطلاعات نیز مرهون تحقیق و تلاش استاد فرزانه زندهیاد عباس اقبال اشتیانی است. به دلالت وی »تاریخ گزیدهی حمداله مستوفی - تألیف - 730، تذکرهی دولتشاه سمرقندی - تألیف - 892 و ریاضالعلما عبداالله افندی - تألیف - 1106 سه منبع و مصدر اطلاعات عبید زاکانی به حساب می-آیند.« - عبید، - 5 :1371 و از این سه گانه، حمداالله مستوفی پیش از مرگ عبید نکاتی را ضبط کرده، چرا که معاصر و معاش عبید و همشهری وی محسوب میشده است و بدین جهات سخنش مقرون به صحت و قابل اعتناست.

»به گفتهی حمداالله مستوفی عبید از خاندان زاکانیان است و زاکانیان تیرهای هستند از عرب بنیخفاجه که به مهاجرت به قزوین آمده، در آنجا ساکن شده بودند.... و از ایشان صاحب معظم، نظامالدین، عبیدزاکانی اشعار خوبدارد و رسائل بینظیر. اما اهمیت عبید از آن جهت است که چهرهی یگانهی طنز و ادبیات انتقادی در ادبیات فارسی به شمار میرود. اگر چه آثار جدی عبید نظیر قصاید، ترکیبها، قطعهها، رباعیها و مثنوی هفتصد بیتی، عشاّقنامه، حجم قابل توجهی در دیوان وی دارند، شهرت شاعر مدیون آثار طنز وی یعنی موش و گربه، اخلاقالاشراف، رسالهی دلگشا، رسالهی صدپند و حتی فالنامههای منظوم و منثور است. اگر چه صحت انتساب برخی از این نگاشتهها و نوشتهها مورد شک است. هم این که برخی از آثار وی از رکاکت چندشآوری برخوردارند و این رکاکت بیدلیل با اصل تعریف ادبیات انتقادی و کارکرد طنز تعارض دارد.

باری عبید به شیوهی متفاوت خود واقف بوده است و این نکته از آن جهت اهمیت دارد که در این مقاله درج نظرگاهها و نظریهها منظور اول است تا آثار عبید را بدانها تطبیق دهیم و وقوف عبید با تقسیم دوگانهای که برای سخن در مقدمهی رسالهی دلگشا آورده، روشن میشود:

»چنین گوید مؤلف این رساله و محرر این مقاله عبید الزاکانی بلغهاالله غایهالامانی که فضیلت نطق که شرف انسان بدان منوط است، بر دو وجه است: یکی جد و یکی هزل ؛ ورجحان جد بر هزل از بیان و برهان مستغنی و چنان که جدِّ دایم موجب ملال خاطر میباشد، هزلِ دایم نیز سبب استخفاف و کسر عِرض میشود و قدما گفته باشند:

جدِّ همه ساله جان مردم بخورد  // هزلِ همه روزه آب مردد ببرد!

.3 گونههای »خوشخویی« همانگونه که اشاره شد، خوشخویی و مطایبه در ادبیات گونهها و تقسیمات متفاوتی را به خود دیده است و در اول قدم از نقد ادبی و نظریهپردازی، ارسطو سخن را در دو تقسیم عمدهی »تراژدی و کمدی« جا داده است. اگر چه برخی از این گونهها در موضع تعریف و بازشناخت هم-پوشانیهایی با هم دارند، اما باز هم تنوع آنها چشمگیر است.

بسط نظریهی ارسطو، به چهار تقسیم عمده در این گونه از ادبیات انجامید که نمایه ی آن به قرار زیر است:

همان گونه که مشاهده شد در این نمایه که ما آن را از کتاب »رویکردهای نوین به طنز و شوخ طبعی - حرّی، - 32:1387 « نقل کردیم، سه تقسیم طنز، هجو و هزل آمده است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید