بخشی از مقاله
قوميت و امنيت پايدار (مطالعه موردي استان خوزستان )
چکيده
احساس امنيت زيرينا توسعه و پيشرفت در استان خوزستان محسوب مي شود قوميت و مسائل پيرامون آن از مهمترين موضوعاتي که در بحث امنيت مطرح مي شود.در اين تحقيق ذکر مي گردد هنگامي که متغير نظام بين الملل (به خصوص سياست قدرت هاي بزرگ و کشورهاي عربي )،فعاليت نخبگان قومي (که در راستاي تجزيه طلبي فعاليت مي نمايند) با ناکارآمدي سياست هاي دولت مرکزي (در ابعاد سياسي ، اقتصادي ،اجتماعي ،فرهنگي و امنيتي ) همسو شود،قوميت تبديل به معضل امنيتي مي شود.
واژگان کليدي :امنيت - تهديد- آسيب پذيري - خوزستان - قوميت – نظام بين الملل
مقدمه
تئوريسن هاي علوم اجتماعي از زواياي گوناگون و در متن هاي مختلف زماني و مکاني به توضيح و تبين مفهوم امنيت ملي پرداخته اند.از لحاظ زماني مفهوم «امنيت ملي » بعد از تشکيل دولت _ملت ها به عنوان بازيگران اصلي نظام بين الملل مورد استفاده دولتمردان و رهبران نظامي قرار گرفت .«از زماني که حکومت هاي پراکنده ملوک الطوايفي و امپراطوري هاي بزرگ جاي خود را به دولتهاي ملي يا کشور_ دولتها ١ دادند و اين دولت ها ملي به صورت واحد اصلي مناسبات بين المللي درآمدند اصطلاح امنيت ملي بر سر زبان دولتمردان و رهبران نظامي افتاد»(روشندل ،١٣٧٤: ٤) اين مفهوم ساال ها مورد استفاده دولتمردان ،سياستمداران ، محققان و نويسندگان عرصه علوم اجتماعي و سياسي قرار گرفت بدون آنکه تعريفي از اين مفهوم ارائه شود تنها بعد از جنگ جهاني دوم بود که محققين علوم اجتماعي و سياسي به تحليل و بررسي ان پرداختند.«مساله امنيت ملي ،مفهومي غربي و عمدتا امريکايي است که بعد از جنگ جهاني دوم مطرح گرديد.سنگين تر شدن بار مسئوليت هاي رئيس جمهور در ايالات متحده و ژرف تر شدن ورود امريکا در امور بين المللي ، ساختار و اداره سياستگزاري در سطح ملي را نيازمند رويکردهاي جديد و جسورانه ساخت .در سال ١٩٤٩به موازات پيچيده تر شدن محيط بين المللي و ضرورت ادغام دانسته ها نظامي ،ديپلماتيک ،اطلاعاتي ،تکنولوژيکي ،اقتصاد و موارد مختلف ديگر با هم در راس هرم سياستگزاري آمريکا،رئيس جمهور آن کشور،دستگاه امنيت ملي را تاسيس کرد.(آزر_ اين مون ،١٣٨٨: ١١)
نظريات امنيتي مبتني بر جريان اصلي روابط بين الملل ٢ بعد از پايان جنگ سرد و فرپاشي شوروي در اثر عدم پاسخگويي ،تبين و پيش بيني تحولات امنيتي جهان مورد نقد جدي واقع شده و فضا براي ظهور مکاتب جديد امنيتي از جمله سازه گرايي ،انتقادي ،پساساختار گرايي و مطالعات امنتي جهان سوم فراهم شد.
در سالهاي اخير ايده امنيت ملي توجه پژوهشگران و سياستمداران جهان سوم را – هم به مثابه يک قاعده انجام کار تجزيه و تحيلي و هم به مثابه يک قاعده براي اداره امور- به خود معطوف داشته است .به طور کلي همان مقدار اندک بررسي و تحقيق پيرامون مساله امنيت ملي در جهان سوم در خود غرب تهيه شده است .(آزر- اين مون : ١٣)
از طرف ديگر يکي از مهمترين مفاهيم در حوزه مطالعات امنيتي مفهوم تهديد مي باشد.«بسياري از نظريه پردازان اين حوزه امنيت را با مفهوم تهديد معنا نموده اند و حتي رويکرد«ناامني را به جاي امنيت » خود به يکي از رويکردهاي مسلط مطالعات امنيتي تبديل شده و در اين چارچوب آنچه در مرکز مباحث قرار دارد تهديد است .»(عبدالخاني ،١٣٨٦: ١٣)
يکي از مشکلات شناخت تهديدات امنيت ملي ،درآميختگي آن با آسيب هاي امنيت ملي است . در تفاوت تهديد و آسيب گفته شده ، تهديدات منشاء بيروني ،خارجي ،دشمني و خصومتي دارند و آسيب ها منشاء داخلي ،درون سيستمي و به عدم توانايي و ضعف دروني کشور مربوط مي شود، هرچند ارتباط بين تهديد و آسيب را مي توان پذيرفت . آسيب هاي داخلي در تسريع تهيدات موثرند و توانايي مقابله با تهديدات را کاهش مي دهند.(نائيني ،١٣٩١: ٣٩)
ايران به لحاظ موقعيت جغرافيايي ويژه ،تاريخ کهن ، مذهب شيعه و اقوام متعدد کشوري ويژه محسوب مي شود بر اهميت و جايگاه ايران در نظام بين الملل با وقوع انقلاب اسلامي و استقرار جمهوري اسلامي مبتني بر انديشه اسلام سياسي افزوده شد. حوادث بعد پيروزي انقلاب از جمله دخالت بيگانگان براي تحريک و ايجاد آشوب هاي داخلي جريانات واگرايانه در مناطق قومي ،جنگ عراق عليه ايران و باعث شد مقوله امنيت مورد توجه نهادها،سازمان هاي مختلف ،دولتمردان و سياستمداران قرار گيرد. با توجه به اينکه استان خوزستان با موقعيت جغرافيايي ويژه ،اقوام متعدد با آداب و رسوم متفاوت به عنوان موتور اقتصادي ايران مطرح مي باشد ضرورت دارد مقوله امنيت استان از زواياي مختلف مورد بررسي قرار گيرد.
در اين پژوهش تلاش مي شود مفهوم امنيت ملي ،امنيت پايدار، و سپس امنيت استان با تاکيد بر مفهوم قوميت مورد تحقيق قرار گيرد.
مفاهيم امنيت ملي ، امنيت پايدار و قوميت الف : امنيت
معناي لغوي امنيت «رهايي از خطر،تهديد،آسيب ،هراس ،نگراني يا وجود آرامش ،اطمينان ،آسايش ،اعتماد، تامين و ضمانت است »(ماندال ،١٣٧٩: ٤٤) امنيت نبود تهديد رواني و مادي براي فرد،جامعه و کشور است که بسته به موضوع يا جايگاه کاربرد آن ، دسته بندي هايي گوناگون دارد. در فرهنگ سياسي ،مهمترين عنصري که براي امنيت در نظر مي گيرند«فقدان تهديد» است . از آنجا که دستيابي به فقدان تام تهديد تقريبا غير ممکن است ، به «حداقل رساندن تهديد»حدمعقول در نظر گرفته مي شود امنيت ملي متغيري وابسته استکه تکوين وقوام يابي آن در کشورهاي گوناگون تابع تحقق متغيرهاي مختلف است بعضي از اين متغيرها مثل ارتش ،نيروي انتظامي و امنيتي ،ثبات سياسي و اقتصادي تقريبا در تمام جوامع به نسبت هاي متفاوت مورد نيازند اما برخي ديگر مثل « اعتبار و مرجعيت بين المللي » صرفا براي بعضي دولت ها اهميت و ضرورت دارند.معمولا در راهبرد امنيت ملي هر دولتي تصريح مي شود که تهديدهاي امنيت ملي آن دولت چيست و براي مقابله با آنها بايد از چه ابزارهايي استفاده کرد و چه روش هايي بکار گرفت .(علايي ،١٣٩١: ١٢٣)
سازمان ملل متحد امنيت را چنين تعريف مي نمايد:«اينکه کشورها احساس خط حمله خارجي ،فشار سياسي يا اقتصادي نکنند و بتوانند آزادانه گسترش و توسعه خويش را تعقيب نمايند.»(سجادپور – اجتهادي ،١٣٨٩: ٣٠)
امنيت به لحاظ نظري و عملي يک موضوع بين رشت هاي و فر ابخشي بوده که با کارکرد يک دستگاه و يا يک نهاد خاص پديد نمي آيد، بلکه مجموعه اي از دستگاه ها و کارکرد هر يک از آنها و نيز هماهنگي دستگاه ها با يکديگر مي تواند منجر به توليذ امنيت در سطح مطلوب شود؛ در غير اين صورت امنيت پايدار در سطح جامعه و کلان پديد نخواهد آمد.
امنيت مفهومي چند وجهي است و به همين علت ،درباره معناي آن اختلاف نظر زيادي وجود دارد، اما در مجموع مي توان از تعاريف ارائه شده در مورد امنيت نقاط اشتراک ذيل را برداشت کرد:
١- امنيت يک ارزش است و اغلب ارزشي براي رسيدن به ساير ارزش هاست .
٢- امنيت هميشه در حال تغيير است و در درجات مختلف وجود خواهد داشت برخي ملت ها يا افراد به دلايل گوناگون خود را بيشتر از سايرين امن احساس مي کنند.ميزان تهديد يا خطر، تعداد ارزش هايي که بايد حمايت شوند، وانتظارات از آينده ممکن است متفاوت باشد.
٣- امنيت نه فقط نگراني در مورد حفاظت از ارزش هايي است که قبلا به دست آورده شده اند بلکه مربوط به انتظارات ما در مورد ارزش هاي آينده نيز مي باشد.
٤- امنيت به حداقل رساندن خط يا تهديد را در بر مي گيرد ان تهديد ها نه فقط از نوع سنتي و نظامي ، که تهديدهاي جديد غيرنظامي نسبت به رفاه ملي را نيز شامل مي شود.(ماندال ،١٣٧٩: ٧٦)
بيشتر پژوهشگران هدف هاي امنيت ملي را بر حسب اهميت آنها گروه بندي مي کنند براين مبنا هدف هاي امنيت ملي به
چهار دسته به اين شرح تقسيم مي شود:
١- هدف هايي که با موجوديت يک کشور و منابع و نظام ارزشي و اعتقادي آن کشور ارتباط دارد.
٢- هدف هايي که با فراهم کردن زمينه مساعد براي تامين نيازهاي کشور از حيث مواد اوليه و کالا و تکنولوژي مرتبط است .
٣- هدف هايي که متوجه کسب وجهه بين المللي و پشتيباني خارجي است .
٤- هدف هايي که متوجه برابر نگهداشتن موقعيت کشور با کشور هاي ديگر است .(روشندل ،١٣٧٤: ١٨)
مهمترين ويژگي هاي امنيت عبارت است از :
١- ذهني و ادراکي بودن
٢- امنيت توليد اجتماعي است به رغم اينکه ادراک ذهني امنيت ، نقش اصلي را دارد اما احساس امنيت در روابط يا تعاملات اجتماعي شکل مي گيرد به اين ترتيب ، مردم امنيت يا عدم امنيت را به يکديگر القاء مي کنند.
٣- امنيت نيازي بنيادين مي باشد تا جايي که ارضاي نيازهاي ديگر به تامين و ارضاي اين نياز بستگي دارد هم چنين اين نياز پايدار است و هيچ گاه تمام نمي شود و هموار اهميت ان افزايش مي يابد.
٤- امنيت عنصري هژمونيک است و تمام عرصه هاي زندگي متاثر از متغير امنيت است هيچ پديده اي در زندگي اجتماعي وجود ندارد که امنيت در شکل گيري يا نوسان ان بي تاثير باشد.امنيت هنصري نافذ مي باشد که تمام سلول هاي اجتماعي را ارتزاق و حيات انها را تامي مي کند.
٥- احساس امنيت عنصري سرايت کننده است احساس امنيت يا عدم امنيت در بخشي از زندگي مي تواند ساير حوز هاي زندگي را در جهت مثبت يا منفي مقيد يا مشروط کند هم چنين احساس امنيت در يک قشر يا بخشي تاثيرگذار و مرجع مي تواند به ساير قشرهاي اجتماعي تسري و تعميم يابد.
٦- هميشه عده اي هستند که امنيت ديگران را به خطر بيندازند بنابراين امنيت مطلق ممکن نيست .امنيت آگاهي جمعي است که بطور مدام توليد مي شود و انتشار مي يابدو عدم امنيت از همين منطق پيروي مي کند.
٧- امنيت عنصري تعالي بخش است با افزايش امنيت ،کمال و استعلاي بشر ممکن مي شود و با کاهش آن آرمان هاي انسان تخفيف مي يابد زيرا تعالي جامعه ،رشد فکر و انديشه ، ارائه افکار نوين نظريه هاي علمي ،توسعه و رشد استعدادهاهمگي ريشه در عنصر امنيت دارد.امنيت عنصر هستي شناختي يک جامعه است .(عسگري ،١٣٨١)
ب : امنيت پايدار
امنيت پايدار تلاش براي کشف و رفع علت هاي ناامني تلقي مي شود طبق اين نظر همه نتايج ناامني را کنترل نمود.
بنابراين طبق نظريات امنيت پايدار، ماهيت ،ابعاد و چگونگي حصول امنيت دچار تحول شده و بصورت زير بنايي بايد براي ايجاد امنيت تلاش نمود.
در نظريات امنيت پايدار کيفيت زندگي محور کانوني مباحث تلقي شده و اين مفهوم متضمن حاکميت شرايطي است که دولت ها به حقوق شهروندي احترام بگذارند در اين منظر امنيت انساني از مهم ترين مولفه هاجهت رسيدن به درجه قابل اتکايي از ثبات است از اين رو توسعه و پايداري امنيت نتيجه کاهش فقر، بيکاري وبرابري شهروندان است و مي توان چرخه اي را تصور کرد که فقر وکاهش ساير مولفه اي مرتبط با امنيت انساني منجر به ناامني ،و ناامني موجب توسعه نيافتگي و بي ثباتي در جامعه خواهد شدبرخي ديگر از ديدگاه هاي پيرامون امنيت پايدار همانطور که ديويدچاندلر بيان مي کند به پيچيدگي و وابستگي دولت ها و نقش سازما نهاي مردم نهاد و دوره بعد از جنگ سرد اشاره دارند.(آدمي و ديگران ،١٣٩٠: (10
امنيت پايدار در مورد نهادهاي سياسي مطرح مي شوند که دغدغه و نگراني بقاء را گذرانده اند و در بهينه کردن زيست اقتصادي ،سياسي ،فرهنگي و اجتماعي مردم خود مي باشند.به عبارتي زماني دولتها وارد فاز امنيت پايدار مي شوند که اطمينان از ثبات و امنيت در داخل کشور براي آنها حاصل شده است .بنايران دولت هايي که در وضعيت شکننده امنيتي قرار دارند قابليت و توانمندي ورود به اين مرحله از امنيت را نخواهند داشت .
تعاريف که در متون مختلف از امنيت پايدار مي شود را مي شود به شکل ذيل مورد بررسي قرار داد:
١- امنيت پايدار به معناي تحقق شرايط با ثبات اجتماعي است که عمر نظام سياسي نداوم يابد و با چالش ها و تحرکات براندازانه مواجه نشود.
٢- امنيت پايدار به معناي امنيت همه سطوح يا مراجع ؛به اين ترتيب که امنيت پايدار متضمن تمامي مراجع يا سطوح امنيت مي شود وبه اين معني لست که امنيت تمامي مراجع امنيتي تامين و حفظ شودبه طور مشخص امنيت پايدار به معناي حفظ امنيت دولت ،حفظ امنيت گروهها و نهادهاي مدني (امنيت اجتماعي )،حفظ امنيت افراد،حفظ امنيت موسسات و شرکت ها و است .به نحوي که تامين و پيگيري امنيت يکي از سطوح ناقض ساير شطوح يا مراجع امنيت نشود.
٣- امنيت پايدار به معناي امنيت همه جانبه ؛در امنيت پايدار تمامي ابعاد و لاي هاي امنيتي توامان بايد محقق شود.و تناقض و تعارضي ميان آنها پديد نيايد.به عبارتي تعادل و متوازن ميان تمام ارکان امنيت شامل امنيت دولت (بي ثباتي سياسي و نبود تحرکات براندازانه )،امنيت اجتماعي (به معناي حفظ هويت فرهنگي جامع )، امنيت سياسي (به معناي حفظ امنيت احزاب ،گروههاونهادها)،امنيت اجتماعي(به معناي تامين اجتماعي ،رفاه و بهزيشتي و کاهش جرائم )،امنيت اقتصادي ،امنيت نظامي يا دفاعي ،امنيت مرزي ،امنيت منطقه اي و امنيت بين المللي ميان سياست هاي امنيتي بوجود آيد.
٤- امنيت پايدار به معناي توجه همزمان به دو جهت گيري کلان رفع تهديدها (با نگاه سلبي ) و تامين رضايت ، عدالت ،برابري ،مشارکت ،اعتماد، سرمايه اجتماعي ، انشجام و يکپارچگي (با نگاه ايجابي ) و در کنار اين دو امکان پيگيري و تامين منافع ملي در سطح منطق هاي و بين المللي مي باشد.
٥- امنيت پايدار به معناي هماهنگي سياست هاي کلان توسعه اي (توسعه ملي )و تغيرات و اصلاحات سياسي – اقتصادي و فرهنگي و حفظ ثبات نظام سياسي
٦- امنيت پايدار به معناي حفظ هويت هاي متنوع فرهنگي و امکان حفظ بيان هاي فرهنگي اعضاء جامعه در طول زمان تعريف مي شود. در واقع در امنيت پايدرا انسان و جامعه محورند و نه الزاما دولت و حکومت .(حاجياني ١٣٩١)
امنيت پايدار ابعاد مادي و غيرمادي کشور را شامل مي شود.«امنيت پايدار ؛ اطمينان قوي توام با شواهد عيني نسبت به بقاء، تداوم و استمرار وضعيت ها و نظام هاي موثر در حفظ و ارتقاي فيزيک جسماني ،هويت و دارايي هاي مادي و معنوي
از سوي امنيت جويان در برابر تهديدات موجود و متصور حال و اينده ، تعريف مي شود. برا ين مبنا امنيت پايداري شامل : اولا:ابعاد فيزکي و هويتي ؛
دوما:حاصل تقريب ادراک ،تصور و ارزيابي براساس شاخص هاي قابل مشاهده و سنجش ؛ سوما:معطوف به وضعيت و نظام هاي موثر در پويايي اميت جويان است .(قيصري ١٣٩٢: ٥٠)
«نايف رودهان » در کتاب «سه رکن امنيت ملي پايدار» مهم ترين ارکان نظريهامنيت پايدار را چنين برشمرده است :
الف :عدالت و پايداري :مجموع اصول امنيتي بر اساس عدالت در تمام سطوح اعم از چندجانبه گرايي و چند بعد گرايي (شامل بشر،محيط ،مليت ،امنيت فراملي ،چندفرهنگي و. چند تمدني ) استوار گشته و اط اين طريق عدالت به رکن انسجام بخش تمام عناصر امنيتي تبديل شود.
ب : واقع گرايي هم زيست گرايانه در روابط بين الملل که به موجب آن همکاري چند جانبهع بين دولت ها که نتيجه عدم بر خورد مطلق خواهد بود؛مورد توجه قرار گرفته باشد.
ج :همکاري چندجانبه فرهنگي که نتيجه احترام چند جانبه ،چندفرهنگي ،جهانشهرگرايي است و به نوبه خود منجر به حاکميت امنيت مبتني بر عدالت مي شود،شکل گرفته باشد.(آدمي و ديگران ،١٣٩٠: ١١)
در مجموع ، امنيت پايدار به معناي تداوم حيات يک نظام سياسي (و اجتماع ملي )در طول زمان است که از طريق ايجاد توازن و تعادل در تامين امنيت مراجع مختلف و سطوح و ابعاد آن امنيت محقق و موجب رفع و مقابله با تهديدها، و تامين رضايت و مشارکت عمومي مي شود و امکان پيگيري سياست هاي توسعه ملي را فراهم مي کند.(حاجيان :١٣٥)
بطور کلي ابعاد مفهومي توسعه پايدار شامل موارد ذيل مي شود:
١- رفع تهديد و تامين رضايت
٢- پيگيري امنيت در تمامي ابعاد اقتصادي ،سياسي ،اجتماعي و عمومي
٣- تحقق شرايط و امکان توسعه ملي
٤- امنيت تمام مراجع امنيتي
قوميت