بخشی از مقاله
مساله بدا در مکتب تشیع
چکيده
آموزه بداء از عاليترين مفاهيم قرآني و روايات منقول از معصومين )ع ( است که بمعناي امکان دگرگوني تقدير و تغیر سرنوشت بسبب رفتار نيک و بد انسان است . بر اساس فهم نادرست از معناي بداء، شبهاتي پيش آمده است که برطرف کردن اينگونه شبهات ، با تبین معناي دقيق و حقيقت بداء در مکتب تشيع امکانپذير است . نوشتار حاضر، بر آنست که ضمن بررسي اقوال مختلف ، مسئله بداء را در مکتب تشيع با تکيه بر آموزه هاي قرآن و حديث تبین نمايد.
١. مقدمه
بداء از مسايل بسيار مهمي است که در کتابهاي عقايد و مذاهب مورد بحث واقع شده است . هرگاه گروهي بر اثر کفر و نافرماني، در هاي رحمت الهي بر روي آنها بسته شده و در ضلالت و تاريکيها گرفتار شوند، آنگاه که به اشتباه خود پي برده و به راه اطاعت و تقوا بازگردند، با اراده خداوند سرنوشت آنها با دست خودشان دگرگون ميشود؛ و اين همان بداء است که شيعيان دوازده امامي با الهام از قرآن و روايات معصومين به آن اعتقاد دارند.
دعا، ايمان ، تقوا، راستي و نيکوکاري، سرنوشت را دگرگون ساخته و درهاي برکات را بروي امتي که در تنگناي مشکلات و سختيهاي زندگي بسر ميبرند ميگشايد؛ و بدخوی، بخل ، قطع رحم و ناسپاسي نعمت ، نقش منفي در سرنوشت افراد دارد؛ روزي را کاهش ميدهد و مايه تلخکامي زندگي ميشود.
اين پژوهش بروش کتابخانه ی و بصورت توصيفي - تحليلي بسامان رسيده است . پس از گردآوري منابع ، بروش کتابخانه ی، موضوعات مورد نظر مطالعه و بررسي شده است . ابزار گردآوري اطلاعات ، آيات ، روايات ، آثار مکتوب و مقالات مربوط به مسئله بداء است ؛ و اميد است که از آن بهره ی حاصل آيد.
٢. مفاهيم
٢. ١. قضا: لفظ قضا در لغت بمعناي ادا کردن ، حتميت ، قطعيت ، فيصله دادن ، خاتمه بخشيدن و يکسره کردن کاري آمده و در قرآن کريم به معاني »امر و ايجاب « ، »اعلام و اخبار« ، »تمام و فراغ « و »حکم و داوري« بکار رفته است ١. در مجموع ميتوان گفت : به هر کاري که با نهايت اتقان و استحکام و با پايداري و استواري خاصي انجام گيرد، قضا گويند. قضاي الهي در اصطلاح علم کلام ، بمعناي قطعي شدن و حتميت وقوع يک حادثه در اثر تعلق اراده و قدرت و علم ذاتي و ازلي خدا بر آن شيء است .
- بداء در مورد خداي تعالي بمعناي ظهور بعد از خفا و پيدايش راءي جديد نيست ، بلکه بمعناي آشکار کردن و نماياندن اسيت ؛ بدينصورت که خداوند تقديري مشروط ، معين فرموده و در لوح محو و اثبات ، ثبت شده اسيت . بيعيد بيا تيوجه به حاصل نشدن آن شرط آن تقدير محو گشته و حکم و تقدير ديگري ثبت ميشود.
٢. ٢. قدر: قدر ( به سکون دال ) در لغت بمعناي حد، ارزش ، تدبير و اندازه کردن چيزي، و قدر )به فتح دال ( بمعناي فرمان ، حکم و سرنوشت آمده ٣ که در قرآن کريم هم به همين معاني بکار رفته اند. قدر در اصطلاح علم کلام بمعناي تعین حدود و خصوصيات پديده هاي مادي از جانب علل ناقص آنهاست .
٢. ٣. بداء: »بداء« در لغت به دو معنا آمده و در قرآن کريم هم به همين معاني لغوي بکار رفته است : يکي، ظهور يک شيء بعد از خفاي آن و ديگري تبدل راءي و حصول نظر جديد در کاري.
بداء در اصطلاح علم کلام عبارت از تغیر و دگرگوني سرنوشت و تقدير الهي درباره انسان بر اساس اعمال نيک و بد اوست ؛ بدين معني که انسان ميتواند قسمتي از سرنوشت خود را با اعمال و رفتار خود دگرگون کند؛ مثل برطرف شدن بلا بسبب
دعا و صدقه ، يا طول عمر بسبب صله رحم.
٣. جبر و اختيار
با بررسي آيات قرآني که در آنها از قضا، قدر، پاداش و کيفر اعمال انسان سخن بميان آمده ، ميتوان دريافت که مسئله جبر و اختيار در دوران پيامبر اکرم )ص ( مسلمانان را بخود مشغول ساخته و مجادلاتي ميان او و مخالفانش اعم از مشرکان ، مسيحيان و يهوديان پديد آورده است . برخي از آيات قرآن دلالت بر اين دارد که فاعلي جز خداوند نيست و افعال انسان برايش از پيش مقدر شده است ٨؛ و برخي ديگر بيانگر اين حقيقت است که انسان مختار و در مقابل اعمال خود مسئول است .
بعد از زمان پيامبر )ص ( نيز اين اختلافات دامنگير مسلمانان بوده است . اشاعره و معتزله گمان کرده اند که يک فعل اختياري نميتواند دو فاعل مختار داشته باشد؛ لذا اشاعره قائل به جبر١٠ و معتزله قائل به تفويض و اختيار مطلق ١١ انسان شده اند و متکلمان اماميه »لا جبير و لا تفيويض بل امر بين الامرين ١٢« را برگزيدند.
حق بجانب اماميه است ، چون انسان در يک محدوده خاصي مختار آفريده شده است . برخي از افعال الهي موقوف به اسباب و شرايط است ، از جمله اينکه خداوند فعل بنده را که ايجاد ميکند، اختيار انسان را از اسباب و شرايط تحقق آن قرار داده است .
بعبارت ديگر، اراده واجب حق تعالي بر فعل انسان با قيد اختيار تعلق ميگيرد .
خداوند نيرو و قدرت و توان انجام کار را به آدميان عطا فرموده و اراده و اختيار آنها را جزء العله قرار داده است .١٤ پس برخي از افعال انسان با اراده و اختيار او به مرحله وجوب ميرسد؛ هرچند که مشيت و خواست آدمي تحت قدرت خود او نيست ؛ چنانکه خداوند ميفرمايد: »و ما تشاوون الا ما يشاء الله «. پس ، تعلق اراده دو فاعل مختار
در طول يکديگر بر يک فعل امکانپذير است .
٤. قضا و قدر علمي و عيني و فراگير بودن آن
بر اساس آموزه هاي قرآني، علم ذاتي خداوند به حتميت وقوع اشياء و افعال را قضاي علمي يا ذاتي، و خود حتميت وقوع اشياء و افعال را قضاي فعلي يا عيني گويند١٨؛ و صور علمي موجود در عالم مثال به حدود و ثغور و آثار و احوال اشياء را قدر علمي، و خود حدود و ثغور و آثار و احوال اشياء را قدر عيني يا قدر فعلي خدا.١٩ در آيات کريمه قرآن ، بصورت جداگانه به »قضاي علمي ٢٠« ، »قضاي عيني ٢١« ، »قدر علمي ٢٢« و »قدر عيني ٢٣« اشاره شده است.
فيض کاشاني در کتاب ارزشمند خود بنام »علم اليقين « ، ضمن استناد به روايات متعدد درباره دشواري فهم معناي قضا و قدر٢٥، به جامع و فراگير بودن قضا و قدر الهي اشاره نموده و ميگويد:
تمامي اسباب و مسببات به تدبير حضرت حق تعالي مرتب شده است . وضع و نصب اسباب کلي ثابت و مستقر که زوال و دگرگوني در آنها راه ندارد، قضاي الهي است ؛ مانند زمين و آسمانهاي هفتگانه و ستاره ها و افلاک و حرکات مناسب دائم آنها که تغیر و عدم نميپذيرد تا اينکه عمر دنيا بسر آيد؛ چنانکه در قرآن مجيد آمده است :
»فقضيهن سبع سموات في يومين و اوحي في کل سماء امرها٢٦« ؛ پس آنها را هفت آسمان آفريد و کار هر آسماني را در آن وحي کرد.
- اعتقاد به بداء بذر اميد را در دل مومنان ميکارد و مومن درمیابد که سرنوشت او با پرداختن به دعا ومناجات ، توبه و استغفار و يا کارهاي نيک ممکن است تغیر يابد.
متوجه ساختن اين اسباب با حرکات متناسب و محدود و مقدر و حساب شده اش بسوي مسببات معدود و محدودشان به اندازه معلومي که لحظه به لحظه از اين اسباب پديد مي آيد، قدر الهي است ؛ از اينرو هيچ چيزي از قضا و قدر حق تعالي بيرون نيست .
تمامي اسباب و مسببات ، از قضا و قدر الهي
سرچشمه ميگيرند و به خداي سبحان و امر او که امر ذاتي و عقلي است مستندند. همانگونه که اشياء باطني در وجود انسان مثل علم و قدرت و اراده و اختيار از جمله اسباب پيدايش فعلند، امور بيرون از وجود انسان ، همچون دعاها، طاعات ، سعي و کوشش ، تکليف ، وعد و وعيد، تشويق و ترساندن و امثال آنها نيز چنين است . همه اينها اسباب و وسايطي هستند که با اراده خداوند براي پيدايش افعال مرتب شده اند.
٥. سرنوشت حتمي و غيرحتمي
بر اساس آموزه هاي قرآن کريم ، سرنوشت به دو نوع حتمي ٢٩ و غير حتمي ٣٠ قابل تقسيم است ٣١؛ ايندو در قرآن مجيد با عنوان »اجل « و »اجل مسمي« مطرح شده است . لفظ »اجل « بصورت مطلق و بدون قيد، بمعناي سرنوشت مطلق و غير حتمي است که بواسطه عواملي چون دعا، صدقه و صله رحم قابل تغیر و تبديل است و »اجل مسمي« حاکي از اجل و سرنوشت محتوم است که در علم الهي مسلم و قطعي گشته و قابل تغیر و تبديل نيست ٣٢؛ مثلا سرنوشت مجردات ، قطعي و غير قابل تغیر است ولي سرنوشت برخي از ماديات غير قطعي و قابل تغیر است .
انسان در جهان طبيعت دو نوع تقدير و سرنوشت دارد: يکي سرنوشت محتوم که تحقق آن قطعي است و ديگري سرنوشت غير محتوم که تحقق آن غيرقطعي است . تقدير حتمي قابل تغیر نيست ؛ ولي تقدير غيرحتمي، قابل تغیر و تبديل است که اين تغیر را بداء گويند .
٦. حقيقت بداء
کلمه بداء در مورد انسانها و خداوند متعال ، دو معناي کاملا متفاوت دارد. اطلاق اين کلمه به انسانها بمعناي ظهور بعد از خفا و پشيماني و تغیر اراده است . مثل اينکه ما تصميم جدي براي مسافرت داشته باشيم ، و پيش از مسافرت بفهميم که اين سفر خطر دارد و فاقد مصلحت است و از رفتن پشيمان بشويم . در اين حالت ميگویم براي ما بداء حاصل شد؛ زيرا از ضرر و زيان آن خبر نداشتيم وگرنه از همان ابتدا چنين تصميمي نميگرفتيم .
بداء بمعناي لغوي و حقيقي آن به خدا منسوب نيست ، زيرا چنين امري )ظهور بعد از خفا و تبدل راءي ( درباره خداوند که علمش ازلي و تغیر ناپذير است ، محال است . خدا بر آفريده هاي خود و سود و زيان همه چيز علم ازلي دارد، او هرگز کاري نميکند که بعدا پشيمان شده و منصرف گردد٣٥، چنانکه امام صادق )ع ( فرمود: هر که بر اين عقيده باشد که خداوند تبارک و تعالي تغیر راءي دهد در چيزي که از پيش بدان آگاه نبوده از او بيزاري جوید )که او مسلمان نيست ٣٦(. تمام دانشمندان اسلامي در عين اختلاف نظر در مقام ثبوت بداي خدا، اين معني را قبول دارند که خدا آنچه را که تغیر ميدهد پيش از آنکه چيزي را بيافريند، ميدانسته است.
بداء درباره خدا بمعناي مجازي آن ، يعني اظهار پس از خفا است ؛ خدا چيزي را مطابق اوضاع و شرايطي مقرر ميدارد و سپس بواسطه تغیر اوضاع و شرايط ، آن را تغیر ميدهد؛ و اين واقعيت از طرف خدا بر آدميان آشکار ميشود.
خدا فعال ما يشاء است که هر چه را مصلحت داند، ميکند و هر روز در کار تازه ی است ؛ بايد اين تغیر را بدهد. بداء، بنا به اعتقاد شيعيان عبارت از »دگرگون شدن چيزي است که علي الظاهر مينمايد که دائمي است ولي دگرگوني اعمال و رفتار آدمي خلاف آن را ايجاب ميکند٣٨« ، مثل برطرف شدن بلا بسبب توبه ، دعا٣٩ و صدقه ؛ يا افزايش روزي در سايه شکر نعمت ٤٠، ايمان ٤١، پرهيزگاري، صدقه ٤٢، استغفار٤٣ و ترک گناه ٤٤؛ يا طول عمر بسبب صله رحم ٤٥؛ يا بدبختي و هلاکت و سلب نعمت بسبب ناسپاسي و ارتکاب ظلم و گناه ٤٦؛ چنانکه با دعا و تضرع قوم يونس ، بلاي الهي از آنها دفع شد٤٧؛ و با نيکوکاري و فرمانبري ابراهيم و اسماعيل ، فرمان ذبح اسماعيل به هديه دادن گوسفند تبديل شد .