بخشی از مقاله

مقدمه
علوم اسلامي علي الخصوص در بغداد و ممالك شرقي خلفا تا پايان قرن چهارم و چند سالي از اوايل قرن پنجم در مدارج ترقي سير مي كرد. از اين مدت قرن دوم و سوم را بايد بيشتر عهد نقل و تدوين و تكوين علوم عقلي و قرن چهارم و اوايل قرن پنجم را عهد استحصال مسلمين از زحمات دو قرن پيش و قرن طلائي علوم در تمدن اسلامي دانست. مهمترين عامل در سرعت انتشار و كثرت و توجه و تدوين كتب علمي را در اين مدت تشويق گروهي از خلفاي عباسي و وزراء و امراي ممالك مختلف اسلامي بايد دانست. تشويق خلفائي از قبيل منصور و هارون و مأمون و واثق و عده يي از جانشينان آنان و امراي شرقي خاصه سامانيان آل عراق و آل مأمون و ديائمه آل زيار و بعضي از افراد ديالمه آل بويه و گرهي از امراي مغرب مانند سيف الدوله حمداني و بعضي خلفاي اموي اندلس و امراي آن ديار و خلفاي فاطمي بدون توجه به قوميت و دين علما و

آزاد گذرادن آنان در عقايد خويش و پرداختن صلاحت گران در برابر آثار منقول با مؤلف باعث شد كه حوزه هاي درس رونق يابد و علماي بزرگ در خوارزم و ماوراء النهر و خراسان و ري و بغداد و الجزيره و مصر و اندلس و جز آنها ظهور كنند و كتابهاي پيشنهادي در شعب مختلف علوم و فنون بعربي و فارسي در آوردند. در اين دستگاهها علماي يهودي و نصراني و زرتشتي و صابي و مسلمان بي آنكه مزاحم يكديگر باشند به سر مي بردند و هركس از آنان بقدر علم و دانش خود از تقرب خلفا و امرا و وزراء و صلات آنان برخوردار بود.


استا طه راوي در رساله خود درباره بغداد گويد: در دوره آل بويه، علم و ادب در بغداد به اوج اعتلاي خود رسيد و بزرگاني از مفسران، محدثان و فقيهان و معتكمان و مورخان و نويسندگان و شعراء و همچنين دانشمندان علوم عربي و استادان علوم كيهاني در آن محيط پرورش يافتند.


و از طرف ديگر پاره يي از پادشاهان آن سلسله در مورد آباداني كشور و آثار نيك برجا گذاشتند و اهل فضل و دانش و ستارگان علم و ادب از خوان نعمت و كرم آنان برخوردار و متمتع بودند.
دانشمندان برجسته در معيت سلاطين آل بويه به رواج و تقويت تشيع روي آوردند و در اين زمان تدريس فقه جعفري و علم كلام و علوم ويژه مذهب آل محمد و علوم همه اهل اسلام در بغداد تمركز يافت و به رجالي انگشت نما از علماء شيعه در اين نقطه ظهور كرد. امثال ابن قولويه، شيخ مفيد و شريف رضي و شريف مرتضي و شيخ طوسي اينان بجز كساني هستند كه در اواخر عصر ائمه و نواب اربعه مي زيستند و نيز مانند ملكيني و امثال او رياست تدريس از هريك از دانشمندان برجسته به ديگري منتقل مي شد. آنان در جهت خدمت به دين و مذهب اهل بيت داراي مساعي و آثار ارزنده و در خور ستايش و سپاس مي باشند و براي آنان عوامل متعددي از قبيل شرف و بزرگواري و شايستگي و تبحر در علوم مختلف و تأليفات در زمينه اين علوم و سرازير شدن طلاب و دانشجويان حوزه هاي تدريس آنها و حمايت و همياري آل بويه نسبت به‌ آنان فراهم آمد. تا پرچم تشيع را در سرزمينهاي اسلامي برافرازند.


در دوران بقدرت رسيدن آل بويه... اماميه فرقه شيعي مسلط در عراق و ايران بود و اصول اعتقادي آن را مفسران شاخص آن، كليني (متوفي 321، 941) و ابن بابويه (متوفي 381 و 991 ) و شيخ مفيد ، همچنين معروف به ابن مهلم (متوفي 413، 1022) به طرزي فعال تدوين كرده بودند.

موقعيت كرخ
بغداد از اقليم سيم است و ام البلاد عراق عرب و شهر اسلامي است برطرف دجله افتاده است طولش از جزاير خالدات نحرو عرض از خط استوا لج در زمان اكاسره بر آن زمين بطرف غرب الهي كرخ نام بود شاپور ذوالكتاب ساخته.
منصور پس از مطالعات زياد بغداد را كه دهكده اي كوچك و مقر مسيحيان بود در مغرب دجله قرار داشت براي محل پايتخت امپراطوري خود انتخاب نمود. و مقداري از اماكن اطراف را جزو حومه شهر نمود. از آن جمله يكي كرخ بود كه اسم آن از كرخه كه در زبان آرامي به معني شهر است مشتق گرديد.
منصور دو مسجد مدينه السلام و نيز پل جديدي را بر روي هرات ساخت و زمينهاي مدينه السلام از كدخدايان ديرهاي يا دور يا و قطربل و شهر بوق و نهريين باز خريد و به اقطلاع به اهل بيت و سرهنگان و سپاهيان و ياران و كتاب خويش داد و مركز همۀ بازارها را در كرخ نهاده و فرمان داد كه بازرگانان، دكانها در آنجاي سازند و ايشان را به پرداختن غله ملزم داشت.
كرخ كه شهري بود در مجاورت بغداداز زمان خاص منصور ساخته شد نقشه شهر را بر قطعه پارچه اي كشيدند و به منصور نمودند كه بازارها بر نقشه هويدا بود و هم مسجدي بزرگ خاص كرخ بنياد كردند كه بازاريان به بغداد نيايند.


حمداالله مستوفي ، مورخ ايراني معتقد است كه كرخ بغداد بوسيلۀ شاپور دوم، پادشاه ساساني كه بين سالهاي 309 – 379 م سلطنت مي كرد ساخته شده است. ياقوت حمدي اصل كلمه كرخ رابظي مي داند، اما برخي از محققان آن را آرامي يا سرياني مي دانند كه به معناي بردن آب به نقاط ديگر است. برخي نيز كرخ كرخ را همان كلمه آرامي كرخي به معناي شهر استوار و محكم مي دانند هم چنان كه عده اي آن را كلمۀ يوناني (Charaa) مي شناسند كه به عربي تبديل شده و معناي مكان و ديوار گرفته است. مكان هاي ديگري را نيز به اين نام مي شناسيم مانند كرخ، سامرا و كرخ بابرا كه به معناي خانه و يا هر مكاني است كه در اطراف آن حصار است، بنابر اين كلمه كرخ بايستي واژه اي آرامي باشد. به هر حال كرخ در سمت غربي دجله واقع از محله هاي ديگر آباد ترو محل سكناي بازرگانان ثروتمند بوده است اين محله از آغاز بناي بغداد، شيعه نشين بوده و جز محلۀ كرخ، محله هاي كوچك تري كه ويژه شيعيان بوده نيز وجود داشته است. اين محله ها عموماً مركز درگيري ميان شيعه و سني بوده است يا اشارتي كه ابن جوزي به شورش هاي محله اي را رد مي توان گفت كه علاوه بر كرخ در غرب بغداد محله هاي مسكوني ديگري در همان منطقه در نهر الطابق و در شرق بغداد، محل هاي سوق السلاح، باب الطاق، سوق يحيي، قلايين، ثلاثاء، اساكته و اهل درب سليمان مركز شيعيان بوده است.


كرخ نامۀ شگفت انگيز و پر ماجرائي است. گذشته از قدمت و اهميت پيش از اسلامي آن، از ابتداي دوران اسلامي وارد عرصۀ سياست و اقتصاد گرديد. مي دانيم كه در زمان حجاج ، سال 76 هـ. محلي مهم و پررفت و آمد بود و دليل توجه به آن قرار داشتن بر سر راههاي اصلي ميان رودان و واقع بودن در كنار دجله بوده است بهمين جهت منصور نيز به‌آن توجهي خاص مبذول داشت و چنانكه ديديم به منظور دوري گزيدن از شورشهاي خوارج و شيعيان كرخ را براي زندگي ادارۀ دستگاه عظيم اداري خود برگزيد. و آنرا قلب حكومت عباسي قرار داد. اگر كمي به عقب بازگرديم به ياد مي آوريم كه قبل از بناي بغداد نو، در اطراف كرخ دژهاي ساخته شده بود. و در ابتداي كار اسلام در همين محل توسط سعد بن مسعود جنگي با خوارج در گرفت.


همچنين ديديم كه المنصور بازارهاي جانب شرقي دجله را به كرخ منتقل ساخت. زيرا بازرگانان و بيگانگان كه در رفت و آمد بودند. شبها را در كاروانسراهاي اين بازارها گذرانيدند بدين ترتيب كرخ يكي از مهمترين مراكز تجاري بغداد، محل تردد بازرگانان، بخصوص تجار بين المللي گرديد. گذشته از موقع مهم بازرگاني و شهرت بازار عتيق آن كرخ از لحاظ موقع سوق الجيشي براي بغداد اهميت بسيار داشت. زيرا محلۀ به شهر همواره از آنجا آغاز مي شد و متواريان و دشمنان و شكست خوردگان از طريق كرخ مي گريختند محمد بن علي بن موسي (ع) امام نهم در سال 220 در بغداد درگذشت چنانكه امام موسي كاظم نيز در اين محل آرميده بود. به همين جهت كرخ از ابتدا پايگاه مهم شيعيان گرديد.


صاحب معجم گفته كه كرخ ال در وسط بغداد بود و ديگر محل ها بآن متصل بود. اما در اين زمان آن محله ايست جدا در ميان خرابه واقعست و در حوالي آن عمارتهاست اما بآن متصل نيست در ميان شرق و قبلۀ آن محلۀ باب البصره است كه مردم آن همه سني قبلي اند و مسافت ميان اين محله و باب الكرخ بقدريكه ميدان اسب است و در جنوبي باب الكرخ محله ايست كه معروفست بنهر قلابين مردم آن محله نيز سني حنفي اند و از يسار قبلۀ باب الكرخ محله است كه آن را باب المحول گويند و مردم اين محله نيز سني اند و اهل كرخ همگي شيعه امامي اند و در ميان ايشان هر گروه سني پيدا نمي شود صاحب تاريخ مصر در وقايع سند احدي و اربعين و اربعماه بتقريب ذكر فتنه كه در بغداد ميان شيعه و سنيان واقع شده گفته كه اهل كرخ طايفه اند كه بر سب صحابۀ معهودين نشو و نما يافته و از غايت و كثرت جلادت حكم خليفه بغداد برايشان جاري نمي شود.


زيرا كه سلاطين آل بويه كه بر خلفا مستولي بودند حمايت آن جماعت بواسطۀ مشاركت مذهب مينمودند و ابن كثير شامي در تاريخ خود گفته كه در سنۀ احدي و حنين و ثلثماه عامه از روافض يعني عامه اهل كرخ بر در خانه هاي بغداد لن محويتربن ابوسفيان را صريح نوشته اند و لعن آن كس را كه فدك را بغضب از فاطمه گرفت و مراد با آن كس ابوبكر است و لعن آن كس را كه عباس را از شوري اخراج نمود مقصود از آن عمر است و لعن آن كس را كه از مدينه ابوذر را اخراج نمود و مراد باو عثمانست و لعن آن كس را كه از دفن كردن امام حسن پيش بر او منع نمود و مراد از آن مروان حكم است و چون آن خبر بعزالدوله رسيد او را خوش آمد و تغيير آن ننمود.


كرخ آن مقدار واجد اهميت است كه بطور جداگانه مورد بررسي قرار گيرد. اگر به عقب بازگرديم . به ياد مي آوريم كه مهمترين قسمت بغداد از قديمترين ايام كرخ در غرب دجله بود كه باروي كار آمدن عباسيها، كاخها دارالخلافه، مسجد جامع و بزرگترين دروازه ها و زيباترين و مجلل ترين بازارها شهر در آن بخش قرار داشت و در دوران اسلامي بتدريج به پايگاه ايرانيان و به تبع آن، شيعيان تبديل گشته، بخصوص در دوران آل بويه نيروي عظيم يافته بود وجود مشاهد متبرك دو امام شيعه كه بعدها كاظمين خوانده شد. محل مقدس اين فرقه و سكونت بازماندگان خاندان هاشمي در آن بر اهميت محله افزوده. آنرا تبديل به كانون مقاومتي در برابر دستگاه حاكم، سنيان و بخصوص تركان كرده بود. اين بخش در نيمه دوم قرن چهارم هجري آباد و پر رونق بوده است.


اما بغداد در زمان آل بويه دچار انحطاط شد (تنوخي وسعت آنرا در 345 يك دهم وسعت زمان مقتدر مي راندم شهر منصور متروك شد و ديگر حيات نداشت پيشتر محله هاي غرب بغداد خراب و كوچك شده بود. آبادترين بخش غرب بغداد در كرخ بود كه در آنجا بازرگانان داراي محل كسب بودند. از اينرو بخش غربي در اين زمان كرخ ناميده مي شود.
كشمكش ميان شيعه و سني در اين دوره معمول شد. و آغاز آن از 338 يعني زمان بوسكه كرخ به غارت رفت و در 348 جنگ ميان 2 گروه منجر به ويراني و حريق در باب الطاق شد در 361 آشوبهاي كرخ به سوختن آن و نابودي 1700نفر انجاميد.


در سال 623 ياقوت اطلاعات مفيدي بدست مي دهد جزبيه و الحريم الطاهري در شمال، چهارسوخ با نصيريه و عتابين و دارالقز در جنوب غربي، محول در غرب، قصر عيسي در شرق قريه و كرخ در جنوب از محلات مشهود بود.
مستوفي غرب بغداد را كرخ ناميد و مي گويد كه پيرامون آنرا حصاري مدور با محيطي به طول 12 هزار قدم احاطه كرده بود.

مسجد براثاء
ياقوت گويد كه براثاء با ثاء سه نقطه، محله اي در كنار بغداد در مقابل محلۀ كرخ و در جنوبي دروازه محول بوده است در اين محل مسجد جامعي بود كه شيعه در آن نماز مي گذراند. و بعداً‌مسجد و محله هر دو ويران شدند و اثري از محله باقي نماند. بناي جامع براثا در سال 329 پايان يافت و خطبه در آن برقرار گرديد و در محل جامع مذكور قبلاً مسجدي بود كه گروهي از شيعه در آن جمع مي شدند و سب صحابه مي پرداختند خليفه الراضي دستور داد به آن مسجد هجوم برند و هر كسي در آنجا بود دستگير ساختند و مسجد را با خاك يكسان نمودند. بحكم بر اعادۀ بناي مسجد و وسعت دادن و استحكام بنا فرمان داد و در بالاي آن نام الراضي را نوشت و تا بعد از سال 450 نماز در آن به پا مي شد و از آن به بعد تعطيل گرديد.


به فتواي مقتدر در سال 313 مسجد را خراب كردند و آن را تبديل به گورستان كردند تا مردگان در آن دفن شوند در سال 328 به دستور بحكم ترك (اميران مراء) مسجد براثا دوباره با آجر و گچ بنا گرديد. ابن الجوزي خراب كردن مسجد براثاء را به مقتدر و ياقوت به الراضي نسبت داده است. نوشته ابن الجوزي صحيح تر است زيرا بعيد به نظر مي رسد كه خليفه اي دستور خرابي بدهد و يكي از خدمتگزارانش بلافاصله دستور تجديد بنا را صادر نمايند.


مسجد براثا در قريۀ براثا قرار داشت اين مسجد در نزد شيعيان مقدس بود زيرا به روايتي حضرت علي (ع) در نزديك آن بقعه مسجد جامعي بنا كرد و در سال 37 قمري / 658 پيش از حركت بسوي نهروان در نزديكي آن غسل شهادت انجام داده و سپس به جنگ خوارج رفته بود. خطيب بغدادي مي نويسد : شيعيان نسبت به مسجد بازار عتيقه به ديده تقدس مي نگريستند و آن را مورد تعظيم و تكريم قرار مي داده اند به گمان شيعيان علي بن ابي طالب در آن مكان نماز مي گذارده اما هيچ كدام از اهل تحقيق نتوانسته اند ثابت كنند كه حضرت علي به بغداد آمده باشد و در اين باره جز خبري كه قاضي عبدالله بن الحسين بن الصميري از قول ديگران گفته است مدركي در دست نداريم. بر اساس اين خبر حضرت علي هنگام حمله به خوارج نهروان و پس از بازگشت از جنگ با همراهانش در اين مكان نماز گزارده اند. اين حوقل مي نويسد : مسجد براثا را كه در جانب غربي بغداد واقع است حضرت علي (ع) بنا كرده است اين مسجد در تمام دوران خلفا، محل درگيري شيعيان و سنيان بوده است به دليل همين درگيريهاي مذهبي بود كه فرمان مقتدر خليفه عباسي، ويران گرديد (29 – 320 ق / 908 – 9321 م / تا اين كه خليفه راضي در سال 321 قمري / 940 م دستور داده آن را از نو بسازند و به همين مناسبت نام راضي را در بالاي آن نوشته اند.


آل بويه توجه بسياري به شيعه داشتند و مسجد براثا در منطقه كرخ بغداد را به شيخ مفيد اختصاص دادند تا در آن نماز بگزارد و به وعظ و تدريس پردازد. شيعيان نيز دور و بر او را گرفتند . شيخ مفيد عنايت خود را متوجه وحدت آنان ساخت و آراء شيعه را به يك سو متمايل ساخت. در حالي كه قبل از او شيعيان عقايد و افكار مختلفي داشتند و آراء برخي از آنها با ديگري مخالف بود. مثلاً در بين كساني كه نام شيعه بر خود نهاده بودند غلاه ، اسماعيليه و زيديه و فرقه هاي ديگري نيز وجود داشتند كه شيخ مفيد آنان را به هم نزديك ساخت و اختلافات بي اساس مذهبي را از ميان برداشت و همه را در شاهراه حق گردآوري و كشتي متلاطم آنان را به ساحل نجات سوق داد.


در بغداد چهار مسجد جامع وجود داشت در جانب غربي مسجد منصور بود كه در مدينه المنصور قرار داشت و نيز مسجد براثا مركز تعليم و فتنۀ شيعيان و محل مناظره ميان پيروان اديان مختلف كه در قريۀ براثا حومۀ غربي بغداد بين مدينه المنصور و دجله واقع بود.



درالعلم
شايان ذكر است كه قرن چهارم هجري شاهد تدريس علوم در خارج از مساجد يعني در محلهاي است كه دارالعلم و دارلكتب ناميده مي شد. اين مؤسسات آموزشي را ابن جبال قاضي 354 – 965 م در نيشابور بوجود‌آورد. ابونصر شاپور بن اردشير وزير آل بويه نيز در سال 383 هـ . 994 دارالعلمي در كرخ ساخت. شريف رضي (406 – 1015 م) هم دارالعلمي در بغداد ساخت .


تأسيس دارالعلمها گوناگون براي تعليم و تربيت بود. پايه هاي فكري اين مراكز نخست مبتني بر كتابخانه هايي بود كه برخي از سخنرانيها و همايشهاي علمي و ادبي در آن تشكيل مي شد. نخستين دسته از دارالعلمهاي اسلامي، رنگ مذهبي خاص نداشته است ولي از آنجائيكه (شاپور بن اردشير) وزير شيعي مذهب آل بويه، خود از پيشگامان تأسيس اين مراكز بود. دارالعلم خويش را در كوي شيعه نشين بغداد (محله كرخ) و به عنوان پايگاه مهمي براي مذهب شيعه بنا نهاد و چندي نگذشت كه دارالعلم شاپور به شدت رنگ شيعي به خود گرفت و بهترين دست آويز براي گسترش مذهب شيعه شد. اين دارالعلمها الگوي براي فاطميان در مصر، شد.


در دوران سلطنت بهاء الدوله امنيت و آرامشي بدان صورت وجود نداشت كه سلطان فر اغت آن را داشته باشد تا دانشمندان و فضلاء را زير چتر حمايت خود بگيرد با اين حال يك چهره در اين دوران نمود بيشتري يافت و آن كسي نبود جز ابونصر بن اردشير وزير بهاء الدوله ، اين چهره برجسته مركز ثقلي براي علماء و ادبا و فضلا به شمار مي آمد و بسياري از شاعران نيز در مدح وي مديحه سرايي كردند.
مهمترين اقدامي كه از نقطه نظر معنوي و فرهنگي توسط بويان صورت گرفت تأسيس دارالعلم مشهور توسط شاپور در سال 383 (993 م ) در محلۀ كرخ بود.
او ساختمان اين دارالعلم را وقف مردان اهل فضل و دانش كرده بود؟ در ميان مجموعه كتابهاي اين مركز كه تعداد آن به 400 و 10 ميرسد صد نسخه قرآن بود كه توسط نبومقله نوشته شده و نيز شرح حال بسياري از نويسندگان معروف زمان وجود داشت. شاپور همچنين كتابخانه را طبقه بندي كرده و فهرستي از كليه كتابها تهيه نموده بود و حفاظت از كتابخانه را به دو عضو خاندان علي و قاضي نهاده.
و رياست كتابخانه را به شيخ ابوبكر محمد بن موسي خوارزمي سپارده بود.


اگر چه بخت سابورگاه ميل به اقبال و گاه ميل به ادبار داشت و مكرراً از مقام خود عزل و ديگر بار نصب مي گرديد. لكن كتابخانه وي تا سال 451 هـ . ق دست نخورده و فارغ از تعرض باقي ماند. اما در اين سال آتش در محله كرخ افتاد و تعدادي از كتابهاي آن توسط مقامات و برخي ديگر توسط اوباش و اراذل به غارت رفت.
در ميان درباريان بهاء الدين شريف ابوالحسن رازي كه از سوي علويان سمت مدرسي داشت برجسته ترين چهره ادبي زمان بود.
الراضي به تقليد از سابور وزير، يك مركز فرهنگي تأسيس كرد كه آن را نيز دارالعلم ناميد در اين مركز فرهنگي محققين و مدرسين مورد حمايت قرار مي گرفتند و همه امكانات آموزشي و تحقيقاتي موجود برايگان در اختيارشان قرار داشت.
در سال 383 هـ ابونصر شاپور بن اردشير وزير آل بويه در كرخ غربي بغداد كتاب خانه اي تأسيس نمود. كتب زيادي را از هر جا فراهم كرد و خريداري نمود. و با آن كتابخانه نقل داد. و از آن جمله يكصد نسخه قرآن بود از بهترين نويسندگان خط آن عصر ده هزار و چهارصد جلد كتاب ديگري كه خوش نويسان معروف نوشته و مردان مشهور تملك كرده بودند مباشرت و رعايت اين دو كتابخانه را بعهده دو نفر از علويها گذاشته بود و يكي از قضات را به معاونت آن دو نفر تعيين كرده بود.
شريف رضي نقيب علويان و مرد بزرگوار معروف متوفي سال 406 هـ 1015 م خانه اي بنا كرد. بنام دارلعلم و درب آنرا بروي طلاب علم باز نمود. و حاجات آنها را از هر حيث تأمين مي كرد. اسم اين مؤسسات كه در هر دوره بنامي خوانده مي شد بهترين دليل است كه مؤسسات قديم و جديد تفاوت زيادي بوده در قديم اين محل را خزانه الحكمه مي گفتند.
در سال 1383 اولين دارالعلم كه مشابه مدارس نظاميه بغداد بود به همت شاپور فرزند اردشير وزير بهاء الدوله تأسيس شد آن را با كتابخانۀ بزرگي داشت وقف علاقمندان كسب دانش كرد اين دارالعلم داراي صد نسخه قرآن خوش خط و ده هزار و چهارصد جلد كتاب بود كه غالباً به خط مؤلف نوشته شتده بود.
در ربع آخر سدۀ چهارم هجري ابونصر شاپور بن اردشير وزير بهاء الدوله از آل بويه در سال 382 هـ . ق خانه اي را در جانب غربي بغداد در محلۀ كرخ خريده پس از نوساي نام «دارالعلم» بر آن نهاد و وقف استفاده دانشمندان كرد و كتابهاي بسيار نيز بر آن وقف كرد.
اين دالعلم مقصدي بود براي دانشمندان و اهل ادب و نيز بزرگان دانش كه به اين مركز آمده و شد داشتند از جمله فيلسوف و شاعر معروف ابوالعلاء معري به هنگام اقامت در بغداد در اين محل حضور مي يافت. اشعاري مراتب اخلاص و اشتياق خود را نسبت به مجالس پر بار علمي و ادبي آن ابراز مي كرد كه از آن جمله ابياتي است خطاب به كتابدار دارالعلم.
اخازن دارالعلم من تنوخته انت ده ننافيها! العوازف و اللغط
هان اي كتابدار دارالعلم چه بسيار بيابانها كه بين من و تو جدائي انداخت كه در آن جز آواهاي مبهم به گوش نرسد. سبب از گفته ياقوت در باب ابومنصور محمد بن احمد چنين برمي آيد كه شاپور همين ابومنصور را به عنوان كتابدار دارالعلم برگماشته است ديگر اينكه ادارۀ اين مركز پس از درگذشت شاپوربن اردشير بنيان گذار آن براي سالهاي متمادي به شريف مرتضي رئيس علويان بغداد محول گرديد و نيز همزمان با انتخاب ابومنصور بازرسي بنام عبداله بن محمد براي دارالعلم معين شده بود. اين كتابخانه در فرجام كار خود دارالكتب قديم شهرت داشت و همچنان برقرار بود تا در آغاز اعتلاي سلجوقيان بر بغداد در سال 447 هـ . ق دچار آتش سوزي شد.
ابونصر شاپور بن اردشير وزير بهاء الدوله از آل بويه در سال 382 هـ . ق خانه اي را به جانب غربي بغداد در محلۀ كرخ خريد و پس از نوسازي نام دارالعلم بر آن نهاد و وقف استفاده دانشمندان كرد و كتابهاي بسيار نيز بر آن وقف كرد. اين دارالعلم مقصدي بود براي دانشمندان و اهل ادب و نيز بزرگان دانش كه به اين مركز آمد و شد داشتند.


خزانه شاپور يكي از بهترين كتابخانه هايست كه در جهان اسلام وجود داشته است اين كتابخانه در 381 هـ بدست ابونصر شاپور فرزند اردشير وزير دودمان بويه در بخشي از بغداد بنام «بين اسورين» در محلۀ كرخ ساخته شد. گويند اين كتابخانه كانون برجستگان و دانشوران بود كه در ميانه ي آنها بارها بحث و گفت و شنود انجام مي گرفت. ابوالعلاي معري فيلسوف نامي هنگامي كه در بغداد بود. بارها از آنجا ديدن كرد و دلبسته آن شد كتاب دوستان يا نويسندگان چون «احمد بن علي كتي» و «جبرائيل يختيشوع» كتابهاي بسيار به اين كتابخانه ي بغداد ارمغان داده بودند.


بغداديان كتابخانه هايي بر منوال بيت الحكمه ساختند كه يكي از مشهورترين آنها كتابخانه است كه آنرا شاپور بن اردشير وزير بهاء الدوله ديلمي در محله اي ميان دو قلعه در كرخ به سال 381 هـ . ق ساخت و گفته اند در آنجا حدود ده هزار مجلد كتاب قرار داده بوده كه همه آنها به خط ائمه مشهور و معتبر نوشته شده بوده است و مؤلفان هر كدام نسخه اي از تأليفات خود را وقف آن كتابخانه كرده اند قسمتي از اين كتابخانه مانند بسياري از چيزها كه با آمدن طغرل بك نخستين پادشاه سلجوقي به بغداد در سال 477 هـ . ق آتش گرفت و سوخت و از ميان رفت و از كساني كه حفاظت باقي مانده اين كتابخانه را برعهده گرفتند و سرپرست آن شدند عبدالسلام بصري لغوي (وفات 450 هـ . ق ) بود.


به سال 328 هجري قمري ابونصر شاپور بن اردشير وزير بهاء الدوله بديهي در محله كرخ بغداد خانه اي خريداري نمود و پس از تعمير و نوسازي آنرا تبديل به دارالعلمي كرد كه ارزنده ترين و نفيس ترين كتابهاي تأليف شده را در خود جاي مي داد. ابونصر بيشتر اين كتابها را خريداري نمود و يا از گوشه و كنار جمع آوري كرده بود تعداد كتابهاي كه ابونصر به اين ترتيب فراهم آورد بالغ بر ده هزار و چهارصد جلد شده است.
زمانيكه دار العلم شاپور تأسيس شد مديريت آنرا سه نفر برعهده گرفتند كه در تاريخ نامي بيش از آنها باقي نمانده است يكي از آنها ابوحسين محمد بن ابي شيبه يا ابن ابي شيبه يا ابن سينه معروف به شريف بوده است.


دومين نفر آنها ابوعبدالله محمد بن احمد حسيني تبحاني و سومين آنها ابوعبداله حسين بن هارون مبني قاضي بغداد بوده است.
بعد از درگذشت شاپور بن اردشير اداره اين مركز به سيد مرتضي رويس علويان بغداد رسيد. وي از بزرگترين عالمان عراق و سرآمد آنها به حساب مي آمد.
علاوه بر اينها بايد از شخصي بنام شيخ ابومحمد بن موسي خوارزمي متوفي 403 هجري رئيس مكتب حنفي نيز نام مي برد كه از طرف شاپور براي اداره دارالعلم انتخاب شده بود.
مهمترين اقدامي كه از نقطه نظر معنوي و فرهنگي توسط بويهيان صورت گرفت تأسيس دارالعلم مشهور توسط سابور در محله كرخ در سال 383 ( 993 م) بود. او اين ساختمان اين دارالعلم را وقف مردان اهل فضل و دانش كرده بود. و در ميان مجموعه كتابهاي اين مركز كه تعداد آن به 1040 نسخه مي رسد صد نسخه قرآن كه توسط بنومقله نوشته شده و نيز شرح احوال بسياري از نويسندگان معروف زمان وجود داشت. سابور هم چندين كتابخانه را طبقه بندي كرده بود و فهرستي از كليه كتابها تهيه نموده بود و حفاظت از كتابخانه را به دو عضو خاندان علي و قاضي نهاده و رياست آن را به شيخ ابوبكر محمد بن موسي خواندمي سپارده بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید