بخشی از مقاله
چکیده
مذهب شیعه که نظام اعتقادی خود را بر سنت و سیره معصومین علیهم السلام استوار ساخته است، انسان را به عدالت، آگاهی، اندیشه و اجتهاد فرا می خواند؛ از این رو مذهب شیعه در ایران به دلیل گوهر انسانی و عقلانی خود به عقاید اصلی ایرانی محتوا و جهت می بخشید. در چنین ترکیب و پیوندی بود که انسان ایرانی، هویتی تازه یافت و به تدریج عناصر متعالی و تاریخی تشیع در فرهنگ و آداب و رسوم مردم بروز کرد. روح هنرمندان و معماران ایرانی به تشیع روشن گردید، لذا دست به آفرینش فضاهایی زد که از روح و ماهیت تشیع سرشار بود. معماری مسجد به عنوان محمل بروز چنین عقایدی از ظرایفی در طراحی برخوردار گشت که درک آنها جز با شناخت مبانی اعتقادی شیعه امکان پذیر نیست. بدون شک این اعتقادات در تمامی اجزا و عناصر مسجد شامل جانمایی و ارتباطات فضایی، تزئینات، میزان نور، رنگ، مقیاس و سایر عناصر مساجد تأثیر گذاشته و نمایان گشته است؛ با این حال در این پژوهش، جهت وصول به نتیجهای واضحتر، به نمادگرایی در مساجد شیعه پرداخته و اصول فکری شیعه را در آن بررسی میکنیم.
کلمات کلیدی: مذهب تشیع، هنر قدسی، مساجد، نمادگرایی.
.1 مقدمه
مذهب شیعه، در پی جریان تاریخی سقیفه و شکل گیری خلافت عربی با تأکید بر حقانیت و پیروی از علی - ع - و اهل بیت او شکل گرفت و منادی رهبری نهضت عدالت خواهانه ای شد که در مقابل خلافت رسمی و اشرافیت عربی از خود واکنش نشان داد. ایرانیان از این زمان با دو روایت از اسلام روبرو شدند: اسلام خلافت و اسلام امامت که در این میان شیعه یعنی اسلام امامت با روح ایرانی سازگارتر بود، از این رو مذهب شیعه به تدریج در روح و جان ایرانیان نفوذ کرد چه اینکه اگر چنین ریشه ای در روح ایرانی موجود نبود، صفویه موفق نمی شدند در قرن ده هجری با در دست گرفتن حکومت، ایران را شیعه و پیرو اهل بیت نمایند: »حقیقت این است که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز است: ایرانی، روح خود را با اسلام سازگار دید و گمگشته خویش را در اسلام یافت. مردم ایران که طبعاً مردمی باهوش بودند و سابقه فرهنگ و تمدن داشتند، بیش از هر ملت دیگر نسبت به اسلام شیفتگی نشان دادند و به آن خدمت کردند. مردم ایران بیش از هر ملت دیگر به روح و معنی اسلام توجه داشتند؛
به همین علت توجه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملت دیگر بیشتر بود و تشیع در میان ایرانیان نفوذ بیشتری یافت، یعنی ایرانیان روح اسلام و معنی اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند، فقط خاندان رسالت بودند که پاسخگوی پرسش ها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند« - مطهری، 1362، ص - 113؛ براین اساس شیعه علوی در طول هشت قرن تا عصر صفویه نه تنها جهادی مستمر در فکر و عمل بوده که در برابر همه رژیم های استبدادی و طبقاتی خلافت اموی و عباسی و سلطنت غزنوی، ایلخانی و تیموری- که مذهب تسنن را مذهب رسمی خود قرارداده بودند - مبارزه می کرده است، بلکه همچون یک حزب انقلابی مجهز، آگاه و دارای ایدئولوژی بسیار عمیق و روشن و شعارهای قاطع و صریح بوده و رهبر اکثر حرکت های آزادی خواه و عدالت طلب توده های محروم و مردم عدالت دوست به شمار می آمده است - شریعتی، 1384، ص . - 84
پس از رسمی شدن مذهب شیعه در دوره صفوی، مبانی اعتقادی تشیع بیش از پیش در ایران به کار رفت؛ چنان که حکام و پادشاهان جهت ترویج و تبلیغ بیشتر این مذهب، دستور ساخت مساجد بزرگ تری را در مملکت صادر می کردند. حسینیه ها و تکایا جهت مراسم عزاداری عاشورا احداث و عناصر شیعی با رنگ و بویی ویژه در کشور مطرح گردید. معماران شیعه مذهب همچون علی اکبر اصفهانی و محمدعلی اصفهانی با حکمت خویش، مبانی عرفانی و آسمانی تشیع را دریافت کردند و الهامات و اعتقادات الهی را جهت تغییر و قدسی کردن فضای مساجد که بیش از هر معماری دیگری با غنی ترین ابعاد وجودی انسان در تعاملی دوسویه است به کار بردند، از این رو جهت شناخت چگونگی تأثیرگذاری این اندیشه ها و الهامات الهی بر مساجد شیعی، ابتدا جهان بینی مذهب شیعه و نوع نگاه شیعه به عالم هستی بررسی می گردد و در ادامه به مدد این شناخت، تحلیل نمادگرایی در مساجد و معماری قدسی را بررسی میکنیم.
.2نگاهی گذرا بر معنای حکمت
حکمت در لغت به معنای نوعی محکم کاری است که در آن رخنه ای راه ندارد . حکمت به معنای حکم است، حکمی که تغییر ناپذیر است، حکمی محکم و استوار که در معلومات عقلی غیر قابل بطلان است. عده ای حکمت را به معنای علم و دانش و نمودی از فلسفه و عرفان می دانند ولی باید دانست که حکمت با فلسفه متفاوت است ولی عرفان را می توان در حیطه حکمت قرار داد. در واقع حکمت بر پایه علوم شهودی و حصولی استوار است و حکیم کسی است که به شناسایی حق و فراگرفتن علوم شرعی، علوم طریقت و حقیقت و برهان می پردازد. حکمت دین و شریعت خداوندی است که فاقد محدودیت است. حکیم میتواند مسلمان، مسیحی، یهودی و پیرو هر آئین و مسلک خداجو باشد. شاید بتوان گفت که حکیم می تواند به همه علوم تسلط داشته و آنها را برای رسیدن به حق و حقیقت به کار ببندد.
حکمت در اسلام در همه ابعاد وجودی آن از اولین و بزرگترین حکیم الهی یعنی رسول خدا آغاز شد. پیامبر اسلام حکمت را که به معنای واقعی حکمت بود و با شهود و وحی همراه شده بود از خدای متعال آموخت » خداوند از میان مردم رسولی برانگیخت تا نشانه های او را بر آنان برخواند و پاک و خالصشان کند و کتاب و حکمت را به آن بیاموزد. « حکمت رسول خدا به مولاعلی انتقال یافت و او این حکمت را میراث امامت قرار داده و همه ائمه معصومین از آن بهره بردند. حکمت اسلامی از علوم عقلی، نقلی، عرفان و دین شکل گرفت و در طی هزار و چهارصد سال مراحل تکمیل و ظهور خود را طی کرد و عرفا و حکیمانی از جمله ابن سینا، سهروردی، ابن عربی، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری، علامه طباطبایی، علامه محمد تقی جعفری، علامه شهید مطهری و حضرت امام خمینی را تربیت کرد - معمارزاده، . - 1386
آن چه باید به طور کلی در رابطه با حکمت به آن اشاره کرد این است که حکمت همواره به همراه شناخت است. یعنی معرفت جزئی جدا نشدنی از حکمت است. هدف از معرفت شناخت حقیقت می باشد. نمونه بارز و آشکار معرفت، معرفت نفس است. بهترین راه شناخت همینباشد، مَنْمعرفت عَرْفَنفسمی نَفْسَه فقد عَرَف رَبﱠهْ، - بحار - 32/2 انسان دارای نفس واحد است. حکیم بزرگ الهی حضرت علی - ع - در تعالیم خود به کمیل از چهار نفس نباتی، حس حیوانی، ناطقه قدسیه و ملکوتی الهی یاد کرده است. که هریک مرتبه ای از معرفت و شناخت را در بردارد. نفس نباتی در همه موجودات مشترک است و مختض تولید مثل و رشد و نمو جسم مادی انسان است. مرتبت دوم نفس حسی حیوانی است که در تعبیر ملاصدرا قوه حاسه را تشکیل میدهد. ابزار شناخت در این مرتبه نگاه حسی و کمی فراتر نگاه انفعالی است. این مرتبه شناخت سطحی ترین نوع معرفت است و برای شناخت نفس کافی نیست. مرتبه سوم نفس ناطقه قدسیه که ابزار آن نگاه عقلانی است و در این مرحله انسان به مرحله بروز شخصیت نزدیک می شود.
بهترین راه برای شناخت نفس است و از طریق آن انسان به من خویش اشراف پیدا می کند؛ مرحله چهارم که عالی ترین مرتبه شناخت است، نفس ملکوتی الهی است که ابزار آن نگاه یا نظر شهودی است. در این مرحله انسان از من خود عبور کرده و به حقیقت میرسد و به قول علامه حسن زاده آملی به حقیقت باب االله می رسد. در این مرحله انسان پا به مرحله ثبات شخصیت میگذارد. در واقع پیدا کردن نگاه شهودی هدف حکمت است.
.3هنر قدسی و حکمت هنر دینی
هنر دینی به هنری اطلاق می شود که علاوه بر مضمون و محتوای دینی دارای صورت و قالب دینی هم باشد. به بیان دیگر هنر دینی هنری است که دارای ظاهر و باطن دینی باشد. به عنوان مثال هنر مذهبی رنسانس و باروک را نمیتوان به عنوان هنر دینی به حساب آورد زیرا که این هنرها با دارا بودن مضمون و محتوای دینی ولی صورت و قالب عادی دارند که با سایر هنرهای غیر دینی تفاوتی ندارند. پس بنا به گفته تیتوس بورکهارت می توان اذعان داشت که تنها هنری که صورت و قالب آن نیز روشنگر رؤیت باطنی یک مذهب خاص باشد شایسته این صفت - هنر قدسی - است. یک روئیت باطنی بالضروره به وساطت یک زبان صوری بیان میشود اگر این زبان وجود نداشته باشد و هنر به اصطلاح دینی صورت و قالب خود را از یک هنر غیردینی به عاریت گیرد، آن وقت دیگر بینشی معنوی از چیزها وجود ندارد.
در واقع هنر دینی تجربه ای زیبا شناختی از امر متعال و قدسی است و امر قدسی از ساحتی فراتر از ماده و آسمانی صادر می شود. هنر دینی در طول تاریخ بشری ابزار گوناگونی را برای بیان حقیقت امر متعال دینی به کار بسته است. ابزاری هم چون زبان رمز و اشاره و یا استفاده از فرمهای تجریدی و هندسی و گاهی استفاده از فیگورهای ناتورالیسم و اکسپرسیونسیم که خود آن ها نیز نمایش نوعی نماد و نمادپردازی بوده اند - بورکهات، . - 1381 این هنر دینی در قالب های هنر انسان های نخستین، هنر مسیحی، هنر بودایی، هنر باستان، هنر هندوئسیم و هنر اسلامی قابل مشاهده است که هر کدام از ابزاری برای بیان حقیقت استفاده کرده اند. به طور کلی می توان گفت هنر دینی در یک نقطه به وحدت میرسد و آن این است که هنر مقدس در هر چهره و بیانی بر آن است تا حقیقت ذاتی اشیاء و پدیدهها و وقایع و رویدادها را برملا سازد این اعیان نمایی از دیدگاه متفکران به دو صورت انجام میگیرد.
- 1 هنری، هنر مقدس یادینی نامیده می شود که در قالب رمز و نماد حقایق متعالی و ماورایی را به نمایش بگذارد؛ - 2 هنری، هنر مقدس یا دینی خوانده می شود که با داشتن صورتی موفق جهت بیان رئالیستی یا ناتورالیستی، حقیقت باطنی اشیاء و رویدادهارا آشکار سازد و در حقیقت بیان رئالیستی و ناتورالیستی این هنر به نماد و رمز نزدیکتر میشود مانند هنر هند باستان . رسول خدا از همان آغاز ظهور اسلام، هنرمند مسلمان را از پرداختن به واقعیت عینی بر حذر داشت. این ممنوعیت شمایل نگاری در هنر اسلامی افقی جدید و بی منتها در فراسوی دیدگان هنرمند مسلمان باز کرد که تجلی آن را می توان در بنای معماری مساجد اسلامی مشاهده کرد که هیچ نوع نقش و نگار محسوس به محسوس در آن عینیت پیدا نکرده است. یکی دیگر از مظاهر حکمت در هنر اسلامی به خصوص معماری کارکرد عناصر تشکیل دهنده اثر هنری است.
وجود نماد می تواند از منظر حکمت مورد تأمل قرار بگیرد. به عنوان مثال مساجد اسلامی از صدر اسلام علاوه بر کارکردهای مذهبی و دینی دارای کارکردهای سیاسی، آموزشی، نظامی ،فرهنگی، ارتباط اجتماعی و ....بودند که با گذشت زمان حکمت هنر اسلامی، معماری مساجد را با این کارکردها هماهنگ ساخت. قرار گرفتن مسجد جامع هر شهر در مرکز تجاری و اقتصادی شهر نیز یکی از موارد کارکردی معماری مساجد و وجود حکمت در آن می باشد. وجود نمادها نیز یکی دیگر از مظاهر حکمت هنر اسلامی است. توجه به واقعیت حقیقی باعث می گردد که هنرمند از به عینیت کشیدن محسوسات خودداری کند و به حقایق غیر مادی بپردازد و این حقایق جز در عالممُثُل دست یافتنی نیست. هنرمند با اشراف به عالممُثُل ، به جای بعد محسوس به بعد معقول اشیاء می نگرد . در واقع حکمت هنر اسلامی بر آن است که محسوس را به معقول و معقول را به محسوس تبدیل کند. نمونه آشکار این امر مهم را میتوان در آیات روح بخش قرآن مشاهده کرد که خداوند متعال در این آیات بسیاری از امور غیرمادی و معقول را با مثال و تمثیل محسوس به انسانها نشان میدهد.