بخشی از مقاله
مقايسه وتحليل استاندارد ٢٠١٣ PMBOK و استاندارد جديد ٢١٥٠٠ ISO
چکيده
تجربه و مطالعات ، بررسي نتايج و مستندات ، نقش و جايگاه راهبردي مديريت پروژه را بيشتر نشان مي دهند. سازمان هاي مختلف ، استانداردهاي متفاوتي را براي اين علم تدوين کرده اند. اما نکته جالب توجه اين است که انتخاب و استفاده از اين استانداردها بسته به نوع پروژه و تجربه مدير پروژه متفاوت است . هدف استانداردها، هدايت پروژه در چارچوب ها و قالب هاي نظام مند و سيستماتيک مي باشد.
بکارگيري استانداردها، مديريت پروژه را تسهيل نموده و امکان تحليل هاي صحيح و به موقع براي بهره گيري هاي مديريتي و اجرايي را فراهم مينمايد. هدف از انجام اين مقاله اين است که دو استاندارد معروف و تازه منتشر شده با يکديگر مقايسه شوند تا ضرورت استفاده و حوزه کاربردي هر کدام از اين استانداردها معين و مشخص شود. با مقايسه و بيان وجه تمايز اين استانداردها ميتوان نتيجه گرفت که عملکرد کدام استاندارد کاملتر است و ابعاد بيشتري از دانش مديريت پروژه را پوشش مي دهد.
کلمات کليدي
PMBOK، ٢١٥٠٠ ISO، استانداردهاي مديريت پروژه ، PMI.
١- مقدمه
امروزه اهميت و ضرورت به کارگيري استانداردهاي مديريت و کنترل پروژه آنچنان آشکار گرديده که در هر سازمان و دستگاه اداري به عنـوان امري ضروري و اجتناب ناپذير مطرح شده و به يک مديريت صحيح نيازمند است ؛ نقش مديران پروژه ، تمرکز بر فعاليت هـاي مشخصـي اسـت کـه مستلزم تلاش زياد و قابليت هاي تخصصي فردي است . مديران سازمان ها و مديران پروژه ناگزيرند با وجود چالش هـايي همچـون ورود بـه عرصـه رقابتي نسبت به محصولات پروژه اي خود توجه و حساسيت بيشتري نشان دهند. در اين راستا آشنايي با استانداردهاي مـديريت پـروژه مـيتوانـد مديران را در تصميم گيري راهبردي و صحيح نائل سازد.
ضرورت اين تحقيق در اين موضوع است که آشنايي با استانداردها و روش هاي پياده سازي اين استانداردها مي تواند ما را در شـناخت پـروژه ، پياده سازي نظام مديريت پروژه ، اشراف بر زواياي بخش هاي آن و ايجاد هماهنگي و تصميم گيري هاي صحيح و هدايت راهبردي موفق نمايـد. در نهايت مي توان يکسان سازي شيوه هاي مديريتي تصويب شده اي که مورد تاييد همه ارکان پروژه مي باشد را مانع از نفوذ نظـرات و سـليقه هـاي شخصي در پروژه دانست بنابراين ارزيابي و دقت زيادي از پيشرفت پروژه به دست مي آيد (محمد زاده بصير، ١٣٨٤).
در اين مقاله سعي شده است که دو استاندارد پيکره دانش مديريت پروژه ١(PMBOK) و استاندارد تازه منتشر شده سازمان ISO به نام ISO ٢١٥٠٠ با يکديگر مقايسه شوند و موارد مشابه يا تفاوت هر يک توضيح داده شود. سعي شده است تا حوزه هايي که هر از اين استانداردها پوشـش داده اند به خوبي نشان داده شود تا مديران پروژه ها و اعضاي تيم پروژه و حتي علاقمندان به دانـش مـديريت پـروژه بتواننـد از ايـن اسـتانداردها متناسب با پروژه خود استفاده کنند. راهنماي گسترش دانش مديريت پروژه (PMBOK Guide) استانداردي شناخته شده بـراي حرفـه مـديريت پروژه است . اين استاندارد مجموعه اي از دانش را که بطور کلي در تخصص مديريت پروژه پذيرفته شده اند، توصيف مينمايـد. موسسـه مـديريت پروژه ٢( PMI ) به اين استاندارد به عنوان يک مرجع اساسي مديريت پروژه براي برنامه هاي توسعه اي حرفـه اي و گواهينامـه هـا نگـاه مـيکنـد ( آشتياني ذکايي، ١٣٩٢). ٢١٥٠٠ ISO ، استاندارد مديريت پروژه اي است که توسط سازمان استاندارد جهاني ايزو منتشر شده است .
در ادامه مقاله ، به معرفي و شناسايي دو استاندارد PMBOK و ٢١٥٠٠ ISO در سه بخش مجزا پرداخته مي شود و شباهت هـا، تفـاوت هـاي اين دو استاندارد تشريح و تفسير مي شوند تا نقاط قوت و ضعف هر کدام آشکار شود و در توصيه هاي مديريتي که در قسمت نتيجـه گيـري آورده شده است استفاده و انتخاب مناسب در شرايط مختلف کاري ميسر شود.
٢- پيشينه تحقيق
عزيز محمدي (١٣٩٠)، استانداردهاي شايستگي مديريت پروژه را از طريق تکنيک هاي تصميم گيري چندمعياره مقايسـه کـرده اسـت . در ايـن مقاله وجه تمايز استانداردها در هشت زمينه ي قابليت کاربرد جهت پروژه هاي عظيم و پيچيده ، قابليـت کـاربرد در انـواع پـروژه هـا، قابليـت ارائـه شايستگي با توجه به تعاريف پذيرفته شده در دنيا، مطابقت شايستگي هاي دانشـي اسـتاندارد شايسـتگي مـورد بررسـي بـا اسـتاندارد PMBOK، مطابقت شايستگي هاي عملکردي استاندارد شايستگي مورد بررسي با استاندارد PMBOK، سطوح شايستگي مورد بررسي، نوع پذيرش ، تکامل در شايستگي هاي رفتاري و نقاط قوت و ضعف هر کدام مشخص شده است . در اين مقاله از روش هاي تاپسيس فازي و AHP فازي بهره گرفته شده است و درنتيجه گزينه برتر مشخص گرديده است .
نياجليلي و همکاران (١٣٩١)، مطالعه تطبيقي شاخه مديريت استاندارد فضايي و استاندارد مديريت پـروژه PMBOK را انجـام داده انـد . بـر اساس رويکرد فرآيندي استاندارد PMBOK و همچنين الزامات موجود در استاندارد ECSS٣ و نيز به دليل عدم وجـود مطالعـات کـافي در ايـن حوزه ، مطالعه تطبيقي به منظور امکان سنجي استفاده از فرآيندهاي استاندارد PMBOK براي تحقق الزامات استاندارد ECSS صورت گرفت .
سانجوان و فروس (٢٠١٣)٤، کاربرد استانداردها و فاکتورهاي مديريت پروژه را در گسترش ابزار ارزيابي مديريت پروژه بررسي کردنـد . در ايـن پژوهش مثال هايي آورده شده که مهارت هاي مديريت پروژه و رويکردهايي که شايستگي سازمان هاي مديريت پروژه را بـه صـورت منحصـربه فـرد بررسي مي کند. در استاندارد PMBOK و استاندارد ٢١٥٠٠ ISO بهره گرفته شده است .
گراو(٢٠١٣)١، در رابطه با استانداردها و مزيت هاي آن ها در مديريت پروژه ، پژوهشي ارائه کرد. استاندارد جهاني جديد، اسـتانداردهاي ملـي و بين المللي توصيف شده اند. همچنين پيشنهادهايي در مورد چگونگي استفاده از اين استانداردها در يک شرايط معقول ارائه شده اند.
پينتو و دومينگو (٢٠١٢)٢، پژوهشي تحت عنوان توصيف عملکرد مديريت پروژه در ٣٠ شرکت فلزکاري پرتغالي را ارائه کردنـد. کـه منجـر بـه استفاده از دانش مديريت پروژه در صنعت ميشود. نتايج حاصل از تحليل ٣٠ شرکت نشان مي دهد که بعضـي از عملکردهـا در مـديريت بخـش هـا بسيار با ارزش هستند، اگرچه بعضي ازعملکردها به طور خاص در ريسک و يکپارچه سازي مديريت اغلب مورد اغماض واقع شده اند.
٣- ادبيات نظري تحقيق
٣-١- معرفي پيکره دانش مديريت پروژه (PMBOK)
گستره کامل دانش مديريت پروژه ، شامل راهکارهاي سنتي اثبات شده اي است که کاربرد گسترده اي داشته و در برگيرنده راهکارهاي خلاقانـه است . موسسه مديريت پروژه (PMI) به اين استاندارد به عنوان يک مرجع اساسي مديريت پروژه براي برنامه هاي توسعه اي حرفه اي و گواهينامه هـا نگاه ميکند. راهنماي PMBOK مربوط به PMI زيرمجموعه اي از گستره دانش مديريت پروژه را شناسايي ميکند که عموما به عنـوان راهکـاري خوب شناخته ميشود و در اکثر مواقع به عنوان استاندارد مديريت بيشتر پروژه هـا در انـواع سـازمان هاسـت . ايـن اسـتاندارد، فرآينـدها، ابزارهـا و تکنيک هاي مورد استفاده در مديريت پروژه را در جهت يک نتيجه موفقيت آميز شرح ميدهد. طبق اين استاندارد، فرآيندهاي مديريت پـروژه در ٥ دسته تحت عنوان گروه هاي فرآيندي مديريت پروژه و١٠ حوزه دانشي مديريت پروژه و ٤٧ زيرفرآيند هستند که در اين ١٠ حوزه جاي مي گيرنـد، گروه بندي ميشوند (موسسه مديريت پروژه ، ٢٠١٣).
٣-٢- استاندارد ٢١٥٠٠ ISO
اين استاندارد در اواخر سال ٢٠١٢ ميلادي منتشر شد. اين استاندارد ميتواند توسط انواع سازمان ها که با پروژه هاي مختلف از نظر حجم و زمان هاي مختلف سروکار دارند به کار برده شود. محتواي اين استاندارد شرح کامل و مفصلي از محتوا و فرآيندهايي است که در ارتباط با مديريت پروژه کاربردي بکار برده ميشود. با استفاده از اين استاندارد مديران تازه کار م توانند همانند مديران باتجربه ، نتايج و اهداف پروژه مورد نظر خود را بدست بياورند . اين استاندارد داراي ١٠ گروه اصلي و ٣٩ زيرفرآيند است (حسيني، ١٣٩٢).
٤- روش شناسي
در اين مقاله ، به دليل گستردگي و پربار بودن ، دو استاندارد مذکور، به سه بخش کليات و تعاريف ، فرآيندهاي مديريت پـروژه و زيرفرآينـدهاي حوزه هاي دانشي تقسيم شده اند تا هر بخش به طور جداگانه بررسي شود. با اين تقسيم کليه مباحث و زواياي هر دو استاندارد مـورد بررسـي قـرار مي گيردند و از ناديده گرفته شدن بخش يا قسمتي جلوگيري مي شود و توصيه هاي مديريتي و کاربردي پرنگ تر و پرمحتوايي را مـي تـوان ارائـه داد. پس از تجزيه و تحليل هر بخش ، نتايج آن در جداول مربوطه ( جداول ١ تا ٣ ) به طور خلاصه آورده شده است .
بخش اول مربوط به تعاريف و مفاهيم مديريت پروژه مي باشد که در اوايل هر دو استاندارد آورده شده است . اين تعاريف و مفاهيم ها مربوط به مباني نظري علم مديريت پروژه است که براي درک بهتر آورده شده است .
بخش دوم مربوط به فرآيندهاي مديريت پروژه است . هر دو استاندارد نگرش هاي خود را در اين مبحث عنوان کرده اند، اگرچه داراي شـباهت هاي بسياري هستند اما از آنجاييکه فرآيندهاي مديريت پروژه جز مباحث مهم و اصلي مي باشد، لذا در بخش دوم مورد بررسي و تحليل قرار گرفته اند.
بخش سوم که از مهمترين و اصلي ترين بخش هر دو استاندارد است ، مهمترين بخش به حساب مي آيد. دانش هاي مورد نياز هر فـرد يـا هـر سازمان که مي خواهد در حوزه مديريت پروژه فعاليت کند به صورت تشريحي آورده شده است . بنابراين در بخش سوم بـه بررسـي ايـن دانـش هـا پرداخته مي شود. رويه سيستماتيک مورد استفاده در اين پژوهش در شکل شماره (١) اورده شده است .
٥- يافته هاي تحقيق
٥-١- يافته هاي بخش اول : کليات و تعاريف
در تعاريف و کليات ، هر دواستاندارد خيلي پرنگ ظاهر شده اند و اکثر تعاريف که در حوزه مديريت پروژه جـاي مـيگيـرد را توضـيح داده انـد.
تعريف پروژه و خصوصيات آن ، مديريت پروژه و ابزارهاي لازم براي مديريت پروژه ، مديريت طرح و سبد پروژه ، استراتژيک و طرح ريزي پروژه را بـه خوبي تعريف کرده اند و براي خواننده مفهوم و محتواي اين تعاريف را به رواني و سادگي توضيح داده اند؛ اما استاندارد PMBOK علاوه بر ترسـيم ارتباط بين پروژه ، طرح و سبد پروژه ، مديريت هريک از اين موارد را به طور مفصل تفسير کـرده و بـا مـديريت پـروژه سـازماني١ (OPM) مـرتبط ساخته است . بنابراين طبيعي است که استاندارد PMBOK بر روي تاسيس دفتر مديريت پروژه ٢(PMO) تاکيد داشته باشد امـا اسـتاندارد ISO ٢١٥٠٠ به اين مورد اشاره اي نکرده است .
هر دو استاندارد تفاوت بين پروژه و عمليات توليدي را تفسير، و چرخه عمر پروژه را به خوبي توضيح داده اند. اسـتاندارد PMBOK در مـورد تشکيل و نحوه ترکيب تيم پروژه توضيح داده است ، در صورتيکه استاندارد ٢١٥٠٠ ISO توضيح اين موضوع را در يکي از زيرفرآيندهاي خود آورده است . يکي از تفاوت هاي جالب اين دو استاندارد بيان ويژگيها و شايستگيها و مهارت هاي فردي مدير پروژه است که در استاندارد PMBOK به تفصيل توضيح داده شده است ، اما در استاندارد ٢١٥٠٠ ISO شايستگي کارکنان کل پروژه مورد بحث قرار گرفته است و بيان شايستگي را به کـل افراد درگير در پروژه نسبت داده است . سرپرستان و ذينفعان پروژه در هر دو استاندارد به خوبي تشريح شده اند؛ اما علاوه بر آنها تاثيرات سـازماني، عوامل محيطي، سبک ، فرهنگ و ساختار سازماني از جمله مواردي است که استاندارد PMBOK براي موفقيـت و بـه ثمـر رسـيدن پـروژه دخيـل ميداند و در مقابل استاندارد ٢١٥٠٠ ISO شناسايي فرصت ها و درک منفعت را براي به ثمر رسيدن پروژه موثر ميداند. در ايـن ميـان اسـتاندارد
PMBOK سيستم هاي اطلاعاتي پروژه را به همراه نمودار توضيح داده و منشعب شدن اطلاعات را که از طريق اسـناد يـا در حـين اجـراي پـروژه بدست آمده است را گامي درجهت اجراي هرچه بهتر و پيشرفت کارهاي اجرايي پروژه ميداند. خلاصه يافته هاي اين بخش در جدول شـماره ( ١) آورده شده است .