بخشی از مقاله
چکیده
امروزه نقش پروژهها در اقتصاد، آبادانی، رفاه و پبشرفت جوامع و کشورها امری مسلم و معلوم میباشد. در این راستا، مطالعات، پژوهش و تحقیقات بسیاری برای به ثمر رسیدن موفقیتآمیز پروژهها انجام شده و راهنماها و استانداردهای مختلفی تعیین گردیده است. محوریت این تحقیقات، مباحث مدیریت پروژه و بخشهای مختلف آن است و معتبرترین استاندارد، در این زمینه، استاندارد PMBOK میباشد. یکی از مهمترین عوامل شکست و یا عقب ماندن پروژهها، نسبت به برنامهی تدوینشده، ریسکهای پروژه هستند.
به همین دلیل مبحث مدیریت و کنترل ریسک پروژهها، بخش عمدهای از پژوهشها را به خود اختصاص دادهاند. یک پروژه، بر اساس نوع خروجی مورد انتظار از آن، نیروری انسانی درگیر در آن، اهداف و شاخصهای دیگر آن، انواع مختلفی دارد. مرحلهی اول در فرآیند مدیریت ریسک یک پروژه، شناسایی، بررسی، طبقهبندی، تحلیل و الویتبندی عوامل ریسک آن پروژه است.
در این پژوهش، شناسایی و طبقهبندی عوامل ریسک پروژههای طراحی و ساخت صنعتی با مرجعیت حوزههای دهگانه دانش مدیریت پروژهی PMBOK1 انجام میگیرد و سپس، عوامل شناسایی شده، با استفاده از تکنیک پرسشنامه و به وسیلهی نرمافزار آماری SPSS23، بر اساس سه رویکرد مختلف، آنالیز و اولویتبندی میشوند. در مرحلهی شناسایی ریسک، عوامل ریسک عمومی و کلی پروژههای طراحی و ساخت صنعتی مدنظر میباشد.
-1 مقدمه و مرور ادبیات
ریسک معانی مختلفی از دیدگاههای مختلف دارد و مهندسان و طراحان، هریک تصورات مختلفی از آن دارند؛ ولی در اینجا منظور از ریسک هر واقعه و رخدادی را گویند که برروی پروژه تاثیرگذار باشد. امروزه هر پروژهای که تعریف میشود به ندرت در زمان پیشبینی شده و با هزینه پیشبینی شده به پایان میرسد و این به دلیل وقوع ریسکهایی است که در مرحله اجرای پروژه رخ میدهند. مطالعات بسیاری برای شناسایی بهتر عوامل ریسک و کنترل بهینه آنها صورت گرفته است و بسیاری از محققان تلاش کردهاند تا، با تعیین کردن شاخصهایی، عوامل ریسک را دستهبندی نمایند و از این طریق به شناسایی و مدیریت بهتر آنها کمک نمایند. مهمترین مسئله در تعریف و برنامهریزی و اجرای یک پروژه، شناسایی ریسکهای آن و برنامهریزی برای کنترل آنها است، یک ریسک شناسایی نشده و یا عامل ریسکی که برای کنترل آن برنامهای وجود نداشته باشد میتواند مجموعه کل پروژه را در مخاطره قرار دهد و تمامی هزینهها و زحمات را بر باد دهد.
اولین فرآیند مدیریت ریسک1 در سال 1979 توسط آقای چاپمن با عنوان متدولوژی 2SCERT ارائه شده است. این متدولوژی روشی سیستماتیک برای برنامهریزی و ارزیابی مالی پروژههای مهندسی بزرگ است که شامل ریسکهای مهم هستند. این RMP شامل چهار فاز اصلی با نام های هدف، ساختار، پارامتر و دستکاری و تغییر است3 و تمرکز زیادی بر فعالیتهای شناسایی دارد.
درسال 1990، البهار و کراندال یک RMP برای کاربرد در بخش پروژههای عمرانی با نام CRMS یا سیستم مدیریت ریسک عمرانی4 را مطرح کردند، این RMP یکی از اولین روشهای برخورد سیستماتیک با ریسک محسوب میگردد.[2] چاریت در سال 1990 مدلی را ارایه کرد که شامل ارزیابی و مدیریت ریسک بود.
فرآیند Boehm سال 1991 در حوزه پروژههای مهندسی نرمافزار ارایه شد که به جرات میتوان گفت پدر علم مدیریت ریسک میباشد. در شکل 1-1 این فرآیند به نمایش درآمده است.
آرچیبالد و لایتنبرگ در سال 1992 یک RMP پنج فازی مولد را مطرح کردند، عناوین این پنج فاز عبارتند از : هدف فرآیند، تیم آنالیز و کمی سازی، ساختار شکست پیدرپی، کمیسازی و در نهایت فاز نتایج. این قانون به تخمین احتمالی زمان، هزینه و پارامترهای امکانپذیری اشاره داشته و شامل یک ساختار شکست پی-درپی از ریسکها با واریانسهای اضافی برای کمینهسازی عدم اطمینان در دستیابی به مقادیر واریانس است.
شکل :1-1 فرآیند Boehm در حوزه مهندسی نرمافزار
گروهبندی عوامل ریسک، بر اساس معیارهای استاندارد و مشخص، ابزاری مفید و کلیدی برای شناخت دقیق آنها و همچنین ورودی قابل اتکا برای برنامه کنترل ریسک میباشد. یک نمونه از این دستهبندیها، استفاده از ساختار WBS1 پروژه است. این نوع دستهبندی، در واقع ابزاری برای شناسایی هدفمند عوامل ریسک پروژه است. این تکنیک، RBS2 نام دارد و از همان ایدهی WBS پروژه استفاده میکند و یک ساختار سلسله مراتبی از ریسکهای پروژه را ارائه میدهد.
RBS میتواند در جهت درک چگونگی توزیع ریسک در فازهای مختلف پروژه کمک کرده و زمینه را، جهت مدیریت مؤثر ریسک، فراهم سازد. خانم پورلنگ و آقای داداشزاده[6] در تحقیق خود از این تکنیک برای شناسایی هدفمند عوامل ریسک پروژههای ساخت استفاده کردهاند. آنها عوامل ریسک پروژههای ساخت را بر پایهی فازهای مختلف پروژه، شامل فازهای امکانسنجی، قرارداد، تدارکات، فاز طراحی، فاز ساخت، شناسایی و طبقهبندی کردند.
آقای ابراهیمنژاد و کرمیراد[7] نیز از تکنیک RBS برای شناسایی هدفمند و دستهبندی عوامل ریسک، با محوریت پروژههای سدسازی، استفاده کردهاند و تفاوت کار ایشان، جدای از نوع پروژه، در نحوه استفاده از تکنیک RBS است. آنها ریسکهای پروژههای سدسازی را به سرفصلهایی برگرفته از موجودیتهای آن پروژهها تقسیم کردند و سپس عوامل ریسک هر یک از این سرفصلها را شناسایی و مشخص نمودند. این سرفصلها عبارتند از: ریسکهای خاص سدسازی، ریسکهای عوامل خارجی، ریسکهای مربوط به روابط قراردادی، ریسکهای مربوط به تجهیزات و ماشینآلات، ریسکهای مربوط به مصالح، ریسکهای مربوط به نیروی انسانی، ریسکهای مربوط به مشاور، ریسکهای مربوط به پیمانکار و ریسکهای مربوط به کارفرما.
آقای حسینعلیپور و زمانیان[8] عوامل ریسک پروژههای نیروگاهی را، با محوریت یک مطالعه موردی، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادند. آنها، عوامل ریسک را، با سرفصلهای مورد نظر خود، شناسایی و طبقهبندی نمودند. این سرفصلها عبارت بودند از: ریسکهای سیاسی، ریسکهای اقتصادی، ریسکهای مالی، عوامل ریسک آمادهسازی پروژه جهت انتقال، ریسکهای ساخت و تکمیل، عوامل ریسک درآمد و بازار، ریسکهای سازمانی و مدیریت پروژه، ریسکهای زیست محیطی، ریسکهای ویژه دوره بهرهبرداری و ریسکهای فورس ماژور طبیعی.
آقایان امانی و عطارزاده[9] بر اساس ویژگیهای مختص پروژههای نمکزدایی و همچنین نظرات و عقاید کارشناسان خبره، عوامل ریسک این پروژهها را، برای مطالعه و بررسی دقیق و کامل، به چهار گروه، ریسکهای سیاسی، ریسکهای تجاری، ریسکهای ساخت و ریسکهای بهرهبرداری، تقسیم کردهاند. آقای سلمانی و خانم میرچی[10] عوامل ریسک پروژههای احداث کارخانه، با محوریت مطالعه موردی احداث کارخانه روغنکشی، را بررسی و تحیل نمودند. آنها، عوامل ریسک این پروژهها را به سه دسته کلی، طراحی و مهندسی، خرید و تدارکات، ساخت و اجرا، تقسیمبندی کرده و مورد مطالعه قرار دادند.
ژنکو سیگموند و ملادن رادوکویچ[11] تکنیک RBS را برای دستهبندی و کنترل عوامل ریسک در پروژههای ساختمانی بهکار بردهاند. آنان با شناسایی سه زیر مجموعه جدید برای منابع ریسک و اضافه کردن آنها به ساختار RBS موجود، یک RBS متناسب با پروژههای ساختمانی ارائه دادند و ساختار پیشنهادی آنان توسط متخصصان ساختمانی آزمایش و تایید شدهاست. ونجون چن و همکاران[12] مدیریت ریسک در پروژههای زنجیرهای3 را مورد مطالعه قرار دادند. در این حالت، مسئلهی تاثیر ارسال ریسک 4 از یک پروژه به پروژهی دیگر مطرح میگردد و این محققان، برای توصیف آن، تئوری ارسال عناصر ریسک5 را با ساختار WBS ترکیب کردهاند.
در این مقاله از روش ضرایب لاگرانژ6 برای محاسبه تابع چگالی عناصر ریسک استفاده شدهاست. هولزمان و اشپگلر[13] از طریق آنالیز پروژههای خاتمهیافته و همچنین همچنین سوابق موجود از وقایعی که در سازمانها رخ داده است، اقدام به توسعهی یک RBS نمودند. آنان یک نمونه از کاربرد RBS پیشنهادی خود را در یک سازمان فنآوری اطلاعات ارائه کردند.
RBS پیشنهادی آنان ساختار سلسلهمراتبی الگوی سازمانی ریسک را به خوبی به تصویر میکشد و به همین دلیل، کمک خوبی برای مدیریت، به منظور کشف مناطق ریسک، میباشد. آقای تاه و همکاران[14] از تئوری فازی برای ارزیابی نحوه تخصیص احتمالات وقوع عوامل ریسک استفاده کردند. آنان یک ساختار سلسله مراتبی RBS و مدلی برای نمایش تخصیص احتمالات وقوع عوامل ریسک توسعه دادهاند. برای روشن شدن بهتر مسئله، مثال واقعی از مدل ارائه شدهاست. مدل توسعه پیشنهادی، برای توسعه سیستمهای دانشبنیان مناسب میباشد.