بخشی از مقاله

چکیده
هدف از معماري برانگیختن احساسات، بویژه احساسات شورانگیز و معنوي است. معماري در قلب ساخت و خلق بناهایی جهت عملکردهاي مختلف و رفع نیازهایی چون زیست، امنیت، آسایش و نیازهاي بیشمار دیگر انسان نمود مییابد. شباهتهاي ناگزیر در ساخت و سازهاي جوامع گوناگون طی هزارهها و بر حسب نیازهاي مشترك، الگوهاي نسبتاً مشابهی به وجود آورده است و درك و فهم انسان از این فرایند، وابستگی تام به ابزار درك وي از فضا دارد. درك و دریافت هرکس از فضا تابع مراحل خاصی است که با دریافت اندام هاي حسی از محیط شروع می شود و به ادراك خاتمه می یابد و بسته به نحوه برخورد او با فضا و میزان استفاده از حواس براي درك آن است.
منظور از حواس، حواس پنجگانه یعنی بینایی، شنوایی بویایی ، چشایی و لامسه میباشد. حواس پنجگانه عامل و ارتباط دهنده قوه ادراك با محیط اندو درك نسبتاً کاملی را براي ما بوجود میآورند.
محدوده تشخیص اندامهاي حسی و تواناییهاي فردي و عوامل دیگري نیز نقش مهم و تعیین کنندهاي در این احساس و ادراك بازي میکنند. همچنین بنا بر شرایط ویژه بعضی حواس مهمتر از حواس دیگر هستند. از جمله این شرایط، معلولیت افراد در یک حس یا حضور در فرهنگهاي متفاوت است. هدف در این پژوهش بررسی حواس انسان و نقش این حواس در درك و ارتباط با محیط است.
واژههاي کلیدي: معماري، ارتباط، محیط، احساس

-1 مقدمه
ساختمانها بیشتر عملکردي ساخته میشوند؛ در کنار تقاضاي عملکردي، این سوال مطرح می شود که مردم در ساختمان چه احساسی دارند و چگونه فضا را لمس میکنند؟ بیشتر معماران اینگونه بیان میکنند که زیبایی، عملکرد و یا مفهوم ساختمان ها چگونه به نظر میرسند و چگونه دیده میشوند، اما مهم آن است که چطور احساسات ما را برمیانگیزند و مخاطب خود قرار می دهند، چطور لمس میشوند، بوییده میشوند، شنیده میشوند و حتی چشیده میشوند، .[1]
محیط پیرامون ما سرشار از اطلاعات بالقوه است. به منظور بالفعل کردن اطلاعات میبایست با آنها ارتباط برقرار کرد، .[2] ارتباط یک فرآیندي ست با ویژگی هاي مختلف. براي درك و شناخت بهتر انسان، بایستی تا حدودي طبیعت و ماهیت سیستم گیرندههاي او را شناخته و از کیفیت تغییر اطلاعات گرفته شده از طریق گیرندهها در فرهنگهاي مختلف آگاهی داشت، .[3]
فرد به عنوان موجودي صاحب اختیار و نیازمند ارتباط با محیط لازم است به نوعی اطلاعات عرضه شده از محیط را دریافت کرده و به شکلی که قابل درك و ذخیره باشد، تبدیل نماید. این فرآیند همان فرآیند ارتباط است که پله پله با احساس شروع شده و پس از ادراك به سوي شناخت جهت گیري میکند، .[3] محیط نیز با عناصري شناخته میشود که هر یک در انسان احساسات ادراکی متفاوتی مرتبط با حس بینایی، شنوایی، بویایی، رطوبت و دما و حرکت پدید می آورد، .[4] لذا حواس ما به عنوان اولین عامل ارتباط با محیط نقش مهمی را در این بین ایفا میکنند. براي ادراك، ارزیابی و رفتار در فضا نقش اساسی دارد. به این ترتیب میتوان گفت احساس مرحلهاي است که به ما کمک میکند اطلاعات محیط را دریافت کنیم و به گونه اي قابل انتقال، به مغز ارسال نماییم. احساس اولین گام به سوي ادراك محیط و وارد شدن در فرآیند ارتباط است، .[2] بنابراین براي برقراي ارتباط با محیط، یکی ازکاراترین و عملیترین سیستمها از طریق اشیا و عناصري ست که تمامی حواس انسان را تحریک میکنند، .[4]

-2 احساس محیط
احساس را میتوان این چنین تعریف کرد: مکانیزم یا عملکردي خاص (دیداري، شنوایی، بینایی، حس چشایی و حس لامسه) که بوسیله آن انسان یا حیوان »دریافت« میکند یا به محرکهاي داخلی و خارجی پاسخ میدهد.
همانطور که قبلا اشاره گردید، گام نخست در فرآیند ارتباط، احساس است. در این مرحله، اطلاعات محیط به وسیله حواس پنجگانه و بر اساس آستانههاي ظرفیتی حسی هر کدام از حسها دریافت و به شکلی ارائه میگردد که قابل انتقال به مغز باشد. سپس آنها به مغز مخابره میگردد، .[2]

حواس در سطح تماس با محیط نقش مهمی دارند. حواس ما را از خطرهایی که ممکن است با آن روبرو شویم، آگاه میسازند. به کمک آنها ست که لذت و درد را احساس میکنیم. در واقع سیستم حسی ما کانال اصلی براي برقراري ارتباط با جهان اطراف ما ست. این سیستم حسی مرکب از اندامهایی براي دیدن، شنیدن، بویئدن، چشیدن و لمس کردن است، [5]، و به سبب اهمیت حواس در تجربه فضاي شهري، بنتلی و همکارانش بر غناي حسی به عنوان یکی از محورهاي بهبود کیفیت محیط تاکید میکنند، .[6]
ادوارت هال دسته بندي دیگري براي احساس، در کتاب بعد پنهان قرار داده است. از نظر او حواس انسان در دوگروه قرار میگیرند که میتوان آنها را به صورت زیر طبقه بندي کرد:
1. گیرندههاي فاصله، که در ارتباط با درك اشیا دور میباشند؛ چشمها، گوشها و بینی.

2. گیرنده هاي بلافاصله، که براي درك جهان هاي نزدیک جهان لامسه به کار میرود؛ تاثیراتی که ما از طریق پوست، غشاي خارجی اعضا و ماهیچه ها دریافت میکنیم، 0[3]

-3 حس بینایی (visual sense)
بینایی مهمترین حس انتقالی در میان دیگر حواس انسان است و در منتقل کردن احساسات مختلف و دركهاي گوناگون به مغز انسان نقش در خوري دارد، .[1] در واقع اطلاعات بیشتري از طریق چشم به سیستم عصبی فرستاده میشود و میزان آن نسبت به اطلاعاتی که از طریق شنوایی و لامسه دریافت میشود، بسیار بالاتر است، .[8]
حس بینایی ما را از جهان جدا میکند در حالی که بقیه حسها ما را به آن پیونذ میدهند، .[9] شاید به این دلیل است که معمولا به اشتباه ادراك فضا را به عنوان ادراك بصري و کیفیت محیط شهري را به عنوان »سیماي شهر« تعریف میکنند. ولی نباید فراموش کرد که خوب دیدن ابعاد مختلف فضا را تبلور مینماید، .[8] اطلاعات جمعآوري شده توسط یک شخص نابینا در فضاي باز محدود به دایرهاي به شعاع 20 تا 100 پا میشود. با داشتن بینایی، همین شخص میتواند ستاره ها را هم ببیند. چشمها معمولا به عنوان وسیله جمعآوري اطلاعات مورد توجه اند. با این حال با توجه به اهمیت نقش آنها به عنوان »جمع آوري کننده اطلاعات«، نباید فایده و کارایی آنها را به عنوان حاملین اطلاعات نادیده گرفت. به عنوان مثال یک نگاه میتواند نقش تنـبیه کننده، تشویق کننده یا حالت غلبه و تسلط را داشته باشد، .[3]

-1-3 ارتباط حس بینایی با دیگر حسها

رمز اصلی در حوزه ادراك آدمی تصدیق این وضعیت است که، در مواقع خاصی، انسان به ترکیب دریافتهاي خود میپردازد. راه دیگر در بیان این مطلب آن است که انسان از طریق مشاهده یاد میگیرد و آنچه یاد میگیرد بر آنچه میبیند تاثیر میگذارد. این توانایی انسان را قادر میسازد از دریافت ها و تجربیات خود در گذشته بهره گیرد.
در مبحث مربوط به بینایی لازم است تا تمایزي بین تصویر شبکهاي چشم و آنچه بشر مشاهده و درك میکند برقرار ساخت، .[3] گیبسون تصویر شبکیهاي را »میدان بینایی« و مشاهده بشر را »جهان دیداري« طبقه بندي کرده است. این حقیقت که بشر مابین تاثیرات حسی که شبکیه را تحریک میکند و آنچه او میبیند، تفاوتهایی قائل میشود، نشان دهنده آن است که اطلاعات حسی از سایر منابع براي تصحیح میدان بینایی بهره میبرند، .[10]
قضاوت واقعی انسان از فاصله، حاصل کنشها و روابط متقابل حواس با همدیگر و با تجربیات و دریافتهايِقبلی او ست، .[11] پیاژه نیز رابطه بدن را با بینایی مورد تاکید قرار داده و چنین بیان میکند که تصورات و مفاهیم مربوط به فضا، فعالیتی درونی و ذهنی هستند، .[12]

-2-3 توجیه فیزویولوژك زیبایی بصري
از مسائل دیگري که در رابطه با حس بینایی با طراحی مطرح میشود، این نکته است که این حس بیشتر از منظر زیبایی و خوشایندي آن یا به عبارتی بر اساس اهمیت زیبایی و مطلوبیت محیط بصري مورد توجه است. اصولا چگونگی تاثیر حس بینایی بر درك ناخوشایند یا خوشایند محیط نادیده گرفته میشود، درصورتیکه تاثیر فیزویولوژي بینایی بر آنچه مشاهده میکنیم مهم است، .[2]
وقتی اندازه مسیر دید دو چشم را در امتداد افقی و متقارن در هر دوطرف محور عمودي بدن نشان دهیم، محدوده ي کلی دید ما مشخص میشود. محدوده دید کلی ما چه از محور افقی و چه از محور عمودي در بیشتر موارد تقریبا با میانه طلایی منطبق است، .[13] به عبارت دیگر رابطه هندسی که در داخل ساختمان چشم قرار دارد به گونهاي ست که فواصل دید کلی ما از دنیا در داخل مستطیل طلایی قرار میگرد. در واقع چشم براي دیدن چیزهایی که در این محدوده قرار میگیرد به راحتی تنظیم میشود (پاکزاد/ بزرگ، .(72 :1391 بنابراین اگر این نسبت در بناها رعایت شود، براي درك فضا و ارتباط با محیط از حس بینایی به بهترین نحو استفاده شده است. بسیاري از طراحان و معماران براي طراحی از این نسبت طلایی استفاده میکنند. از جمله آثار معماري که در طراحی آنها نسبت طلایی رعایت شده است، میتوان به نمونه هاي همچون برج و میدان آزادي، قلعه دالاهو و بیستون در کرمانشاه، مقبره ابن سینا، ارگ بم، همچنین در اهرام مصر و بناهاي دروه رنسانس اشاره کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید