بخشی از مقاله

نوروفیدبک به عنوان رویکرد جدید در درمان اختلالات روانی
چکیده:
هدف از ارائه این مقاله معرفی نوروفیدبک و کاربرد آن در درمان بعضی از اختلالات روانی می باشد. در این مقاله به چگونگی پیدایش این عقیده که می توان از خود مغز برای درمان خودش استفاده کرد اشاره شده است. در بخش دیگری از این تحقیق به چگونگی کاربرد نوروفیدبک و توضیحاتی کلی در خصوص استفاده از آن پرداخته می شود. سعی شده است تا مقالات متعددی که در خصوص استفاده از نور وفدیک در درمان بسیاری از بیماری ها و اختلالات روانی نوشته شده اند، مورد اشاره و بررسی قرار گیرند. طیف گسترده این اختلالات که قابل درمان با نوروفیدبک می باشند از قبیل بیش فعالی و مشکلات مربوط به تمرکز، اختلال سلوک و رفتارهای مقابله ای، اختلالات رفتاری، افسردگی و تنظیم خلق و موارد دیگر مورد بحث قرار گرفته اند. از کاربردهای دیگر نوروفیدبک یعنی تقویت حافظه، بهبود عملکرد ورزشی، دست یابی به عملکرد ایده آل و درمان سوء استفاده از مواد هم صحبت به میان آمده است. همچنین به دستگاههای مختلفی که به آموزش مغز می پردازند، یعنی QEEG , TMS و نوروفیدبک اشاراتی شده است.
واژه های کلیدی: نوروفیدبک، درمان، اختلالات روانی


مقدمه
روش نوروفیدبک معمولا یک روش جانشین برای درمان های داروئی یا به عنوان مکمل دارودرمانی و رواندرمانی به منظور تأمین سلامت و بهداشت مغز بکار برده می شود. از این روش همچنین برای تقویت قوای فکری و تمرکز استفاده می شود. آزمایشات علمی مناسبی که انجام شده اند مؤثر و کارآمد بودن نوروفیدبک را نشان داده اند. در طول هر جلسه، مغز در معرض درمان موج مغزی قرار می گیرد. این عمل موجب بهبود عملکرد مغز از طریق بازخورد مثبت می شود. نوروفیدبک پاداش مثبت را به بیمار در حالی که در آرامش به سر می برد ارائه می دهد. در طی هر جلسه از درمان، تغییرات متابولیک در مغز هم صورت می گیرد. در پایان هر دوره از درمان، بیشتر بیماران کاهش یا رفع علائم را گزارش می دهند. در این روش هیچ نوع دارو یا عمل تهاجمی ارائه نمی شود. با انجام هزاران مطالعه در سرتاسر جهان هیچگونه آسیب یا عوارض جانبی از نوروفیدبک به انسانها وارد نشده است. نوروفیدبک بعنوان یک روش درمان در حوزه روانشناسی اعصاب تاکنون توانسته است به بسیاری از بیماران از جمله مبتلایان به افسردگی، اضطراب، وسواس، کم خوابی، سر دردهای شدید ناشی از تنش های روانی، ناتوانی در تمرکز و بیش فعالی، مشکلات آموزشی و یادگیری و گفتاری در کنترل و برطرف کردن علائم بیماریشان کمک بکند. فرایند درمان بدین صورت است که از طریق تنظیم و تعديل فعالیت سیستم عصبی و تولید امواج مغز و در نتیجه کنترل تنش های روانی، افراد میتوانند کیفیت کار کرد و سطح انرژی سیستم های مختلف بدن خود را بالا ببرند. در نتیجه به این بیماران کمک میشود تا با مشکلات فیزیولوژیک، روانشناختی، هیجانی، رفتاری، اجتمائی و روحی خود بطور مؤثری مقابله بکنند و کیفیت زندگی خود را بطور قابل توجهی افزایش دهند. بطور مثال، بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی توانسته اند با استفاده از تعداد جلسات محدود نوروفیدبک با علائم بیماری خود مانند دل مردگی، کاهش در انگیزه، بی خوابی، کاهش سطح انرژی و سر دردهای شدید بطور مؤثری مقابله کنند. در نتیجه، کاربرد نوروفیدبک در کنترل، کاهش و از بین بردن علائم بیماری های مزمن روانی، آنرا به ابزاری مفید و امیدی جدید در حوزه روانشناسی اعصاب تبدیل کرده است. امروزه نوروفیدبک میتواند به بیماران مختلف کمک کند تا با بیماری خود بطور موثری مقابله کرده و در نتیجه کیفیت زندگی شان را بهبود ببخشند. در مغز تمام ما انسان ها، هزاران فرایند و فعالیت خودکار و غیر ارادی در حال اتفاق افتادن است. فرایندهای ناهشیار بی شماری که کاملا از حوزه ی آگاهی و اختیار ما به دور هستند. هر لحظه در مغز هریک از ما، امواج مغزی" خاص و فرایندهای فیزیولوژیک بی شماری در جریان است بدون آنکه ما آگاهی و شناختی نسبت به نحوه ی عملکرد آن ها داشته باشیم. فرایندهای فیزیولوژیک نهفته در مغز ما و امواج مغزی موجود در آن دائما و بدون دخالت آگاهانه ی ما بر روی رفتار، افکار، عملکرد و وضعیت سلامت جسمی و روانی ما تأثیر می گذارند. هیچ یک از ما انسان ها در شرایط طبیعی و نرمال نمی توانیم در مورد نحوه ی عملکرد هر یک از این واکنش های فیزیولوژیک غیرارادی و امواج مغزی موجود در مغزمان اطلاعات دقیق و روشنی داشته باشیم. به خودتان نگاه کنید! آیا می دانید در حال حاضر امواج مغزی شما در چه وضعیتی قرار دارند؟ طبیعتا در شرایط طبیعی و بدون استفاده از ابزارهای خاص نمی توانید نسبت به هیچ کدام از واکنش های فیزیولوژیک بدن خود آگاهی دقیقی داشته باشید. علاوه براین وجود هرگونه ناهنجاری و اشکال در روند طبیعی عملکرد امواج مغزی و فرایندهای زیست شناختی در بدن انسان، می تواند منجر به بروز علائم بیمار گونه شود. به عبارت دیگر به هم خوردن روند طبیعی عملکرد امواج مغزی و واکنش های زیست شناختی می تواند به عنوان علامت و نشانه ای از وجود یک وضعیت بیمار گونه ی جسمانی یا روانی مورد توجه قرار بگیرد. نوروفیدبک، برای مغز انسان مانند یک آینه عمل می کند. ما هر روز با نگاه کردن به آینه متوجه نقائص و اشکالات موجود در ظاهر خودمان می شویم. در واقع اینه ما را نسبت به وضعیت ظاهری مان و عیب و نقص های احتمالی موجود در آن آگاه می کند. این آگاهی و شناخت به ما کمک می کند تا در جهت رفع نقص های موجود در وضعیت ظاهری خود اقدام کنیم. نوروفیدبک دقیقا برای امواج مغزی و عملکردهای فیزیولوژیک مغز ما به عنوان یک آینه ی پیشرفته عمل می کند. نوروفیدبک با استفاده از ابزارهای الکترونیک پیشرفته و کامپیوتر به ما کمک می کند تا از آن چه در مغز ما در حال رخ دادن است آگاه شویم. نوروفیدبک، واکنش های فیزیولوژیک نهفته در مغز انسان و امواج مغزی که هر لحظه بر وضعیت رفتاری و عملکردی ما اثر گذارند را ثبت می کند و بعد آن چه که در همان لحظه در مغز انسان در حال اتفاق افتادن است را کاملا دقیق، روشن و واضح روی صفحه ی نمایشگر به تصویر می کشد. نوروفیدبک به انسان کمک می کند تا از وضعیت امواج مغزی خود، از نحوه ی عملکرد واکنش های زیست شناختی غیرارادی مغز خود در لحظه، آگاهی و شناخت دقیق و فوری کسب کند. این افزایش آگاهی و شناخت به فرد کمک می کند تا بتواند در جهت رفع اشکالات و ناهنجاری های موجود در امواج مغزی خود اقدام کند. افزایش آگاهی نسبت به وضعیت امواج مغزی باعث می شود فرد بتواند کنترل بیشتری بر این امواج داشته باشد. نورووفیدبک روشی است برای اینکه یاد بگیریم چگونه امواج مغزی و فعالیت هایی که در مغز ما به طور طبیعی و خودکار انجام می شود را کنترل کنیم. در حقیقت با نوروفیدبک می آموزیم به طور ارادی امواج مغزی خود را با استفاده از بازخوردی که از دستگاه دریافت می کنیم تغییر دهیم. نوروفیدبک ابزاری است برای کنترل، تغییر و اصلاح امواج مغزی در جهت رسیدن به کاهش علائم بیماری و افزایش سطح سلامت جسمانی و روانی . هدف نوروفیدبک حمله به هر نوع اختلال نیست بلکه تغییر در زمان بندی و فعال سازی الگوهای مغزی می باشد. این روش به ایجاد تغییراتی در چرخه ها و مسیرهای بازخوردی در مغز منجر می شود. این کار موجب تنظيم عملکرد مغزی می شود که به نوبه خود بر تعدادی از علائم اثر می گذارد. علائم مختلف ممکن است آموزش های متنوعی نیاز داشته باشند. مثلا، بسیاری از درمانگران گزارش کرده اند که افسردگی ممکن است

آموزش در لوب فرونتال و اضطراب در لوب آهیانه ای را نیاز داشته باشند. همچنان که روشهای متنوعی برای تقویت قوای بدنی وجود دارد، روشهای متنوعی هم برای آموزش یا تمرین مغزی وجود دارد. در اواخر دهه ۱۹۶۰ و در طول دهه ۱۹۷۰، ما متوجه شدیم که می توانیم شرائط و الگوهای امواج مغزی را تغییر دهیم. بعضی از این کارها با آموزش فعالیت موج مغزی آلفا شروع شد، در حالیکه دیگر کارها در دانشگاه UCLA بر روی صرع غیر قابل کنترل متمرکز بودند (هاموند ۲۰۰۳). این آموزش، بیوفیدبک نوار مغزی یا نوروفیدبک نام گرفت.
امواج مغزی : امواج مغزی در فراوانی های مختلفی رخ می دهند. بعضی از آنها آهسته و بعضی سریع هستند. نام کلاسیک این باندهای EEG بتاه، الفاك، تتاه و دلتا می باشد. آنها از طریق تعداد چرخه ها (سیکل) در هر یک ثانیه یا واحد هرتز (Hz) اندازه گیری می شوند.

امواج مغزی بتا: این امواج کوچک اما سریع می باشند (از ۱۳ هرتز به بالا) که با حالات ذهنی، فعالیت فکری و تمرکز دقیق بر موضوعات ارتباط دارند. این موج اساسا یک حالت کاملا هشیار" در طیف هشیاری تلقی می شود .

امواج مغزی آلفا: طول این امواج ۱۲- ۸ هرتز در ثانیه می باشد که آهسته اما بزرگتر می باشند. این امواج با حالات آرامش سروکار داشته و اساسا نشانگر تغییر عملکرد مغز به دنده آهسته، با آرامش بیشتر و اندکی بی خیال، و در صورت لزوم منتظر واکنش می باشد. ما اگر به سادگی فقط چشمان خودمان را برای نیم دقیقه ببندیم و یک صحنه آرام را در ذهن خود مجسم کنیم آنوقت امواج مغزی آلفا بیشتر خواهند شد. این امواج مخصوصا در یک سوم بخش پشتی مغز، بزرگ خواهند بود. | امواج مغزی تتا: این امواج با طول موج ۸-۴ هرتز در ثانیه نشان دهنده خیالپردازی ها و حالت خلسه ذهنی می باشد که با ناکارآمدی ذهنی در ارتباط است.
موج مغزی تتا در حالت حداقل خود به وضعیت بسیار آرام مربوط است و بیانگر حالت بین خواب و بیداری است.

امواج مغزی دلتا: این امواج با طول موج زیر ۴ هرتز در ثانیه، آهسته ترین و در عین حال طولانی ترین دامنه را داشته و شامل آن حالتی است که ما در خواب تجربه می کنیم. بطور کلی، حالات مختلف هشیاری ما با نوع غالب موج مغزی ما در ارتباط است. به هرحال، همه ما همیشه تا حدی از هر کدام از این امواج مغزی را داشته که در بخش های مختلف مغز ما دیده می شوند. مثلا امواج مغزی دلتا هنگامی وجود دارند که بخش هائی از قسمت های مغز ما نافعال شده و تغذیه نمی شوند. اگر ما خواب آلود شویم امواج دلتا بیشتر و امواج تتای کمتر و آهسته تری در مغز ما وجود داشته و اگر ما به محرکات بیرونی بی توجه بوده و ذهن ما سرگردان باشد امواج تتای بیشتری آشکار خواهند شد. اگر ما مضطرب بوده و دچار تنش شویم امواج بتا با شدت بیشتری در مغز ما پیدا می شوند. افرادی که مبتلا به اختلالاتی نظیر کمبود توجه، بیش فعالی، اختلالات یادگیری، آسیب های مغزی، سکته مغزی، سندرم توره، صرع و خستگی مزمن هستند دارای امواج مغزی آهسته می باشند (معمولا تتا و گاهی اوقات آلفای اضافی). هنگامی که امواج آهسته اضافی در بخش اجرائی مغز یعنی لوب پیشانی وجود داشته باشند به سختی می توان توجه، رفتار و هیجان را کنترل کرد. چنین افرادی معمولا مشکلاتی در تمرکز کردن، حافظه، کنترل تکانه ها، کنترل خلق و فزون جنبشی دارند. آنها نمی توانند به خوبی بر روی موضوعات متمرکز شده و کارآئی ذهنی ضعیفی را از خود نشان می دهند.

نوروفیدبک چیست؟
نوروفیدبک همان بیوفیدبک برای مغز است. نوروفیدبک موجب تقویت، آرامش و برقراری تعادل و توازن مغز می شود. نام دیگر آن عصب درمانی، نوروبیوفیدبک یا EEG بیوفیدبک می باشد. این یک روش درمانی است که با قرار گذاشتن گیرنده های حساس بر روی پوست سر، بطور زنده بازخوردی از امواج مغزی در اختیار شخص قرار گذاشته می شود که معمولا به شکل بازی ویدئویی است که با موسیقی با صدای بیپ همراه است. هدف از بکارگیری این روش کنترل خودآگاه فعالیت های امواج مغزی است. اگر فعالیت مغزی با توجه به نظر درمانگر تغییر پیدا کند، پاداش یا بازخورد مثبتی به فرد داده شده و در غیر این صورت بازخوردی به او داده نمی شود. پاداش ممکن است مانند یک تغییر در صدا یا یک حرکت مشخص یا یک حرکت قهرمان در یک بازی کامپیوتری باشد. این روش شرطی سازی فعال هم نامیده می شود. با ترکیب روش EEG و اصول نوروفیدبک یک ابزار قدرتمندی ساخته شده است. هر کدام از این تکنیک ها به نوبه خود ابزار قدرتمندی هستند که کاربردهای عملی خاص خود را دارند. EEG به منظور دیدن مغز و واکنشهای آن نسبت به محرکات یا وظایف مختلف بکار برده می شود. همچنین از آن برای تشخیص اختلالات مغزی استفاده می شود. اما از نوروفیدبک به عنوان یک آینه جهت دیدن خود و در نتیجه تقویت خود استفاده می شود. بیوفیدبک با زمینه های علامت دار یک بیماری کار می کند و برای شخص این فرصت را فراهم می آورد که یاد بگیرد چگونه آن علامت ها را برطرف یا کم کند. کمترین برجستگی نوروفیدبک این است که اگر همراه با EEG به عنوان منبع اطلاعاتی بکار گرفته شود، در آنصورت برای شخص این فرصت را فراهم می آورد تا هم علائم خود را ببیند و هم علت بروز مشکل را، پس می تواند آن علائم را عوض کند. تعداد زیادی از اهداف موجی- مغزی از طرف محققین زیادی در این زمینه پیشنهاد شده است. این اهداف بر اساس الگوهای نابهنجار EEG که توسط تحقیقات توصیف شده اند، یا بر اساس نوار مغزی کیفی (که به نقشه مغزی یا QEEG معروف است) تهیه شده اند. یکی از اهداف عمده عبارت است از افزایش فعالیت در باند ۱۸- ۱۲ هرتز (Beta1 SMRI " (ریتم حسی - حرکتی ) و کاهش فعالیت در باند ۸-۴ هرتز (Theta) و یا ۲۸-۲۲ هرتز (Beta2). رایجترین و مستند ترین استفاده از نوروفیدبک مربوط به درمان بیش فعالی می باشد: مطالعات زیادی مفید بودن نوروفیدبک را در درمان این اختلال نشان داده اند (باتنیک ۲۰۰۵) و (مستر پاسکال و همکاران ۲۰۰۳). QEEG نشان داده است که بیش فعالی اغلب اوقات با مقدار زیادی از امواج مغزی آهسته و مقدار کمی از امواج مغزی سریع همراه است (باتنیک ۲۰۰۵)، درمان نوروفیدبک بدنبال آموزش افراد به تولید الگوهای بهنجار EEG می باشد.
آموزش نوروفیدبک همان پسخوراند زیستی امواج مغزی است. در طول دوره آموزش، تعدادی الکترود حساس بر روی جمجه و یک یا دو الکترود هم بر روی گوش گذاشته می شود. سپس یک دستگاه الکترونیکی پیشرفته بلافاصله بازخورد صوتی یا دیداری از فعالیت مغزی را ارائه می دهد. الکترودها الگوهای فعالیت الکتریکی را که از مغز صادر می شوند می گیرند، مثل یک پزشک که به صدای قلب گوش می دهد. هیچگونه جریان عصبی به مغز وارد نمی شود. الگوهای امواج مغزی به یک دستگاه کامپیوتر جهت تقویت و ضبط فرستاده می شوند. انسان نمی تواند بطور معمول بر روی الگوهای امواج مغزی خود اثر بگذارد زیرا از آنها آگاهی ندارد. بهر حال، اگر بتوان امواج مغزی را چند هزارم ثانیه بعد از صدور آن از مغز در کامپیوتر ملاحظه کرد، آنوقت است که می توان بر روی آنها اثر گذاشت یا آنها را عوض کرد. مکانیزم این عمل شرطی سازی فعال است. واقعا باید مغز را دوباره شرطی کرد تا باز آموزی کند. در ابتدا این تغییرات سطحی هستند اما به تدریج پایدار خواهند شد. با ادامه این گونه بازخوردها، هدایت و تمرین، می توان الگوهای امواج مغزی سالم تری را به اکثر انسانها آموخت. این کار اندکی شبیه تمرین های جسمانی یا فیزیوتراپی مغز است که موجب تقویت انعطاف پذیری شناختی و کنترل آن می شود. | بنابراین، اینکه آیا مشکلات ناشی از کمبود توجه، بیش فعالی، اختلالات یادگیری، آسیب های مغزی، سکته مغزی، اعمال جراحی مغزی، صرع، مشکلات شناختی ناشی از پیری، افسردگی، اضطراب، وسواس باشند و یا اینکه به دیگر شرائط مغزی مربوط باشند، آموزش نوروفیدبک می تواند فرصتهای اضافی برای بازپروری از طریق آموزش مستقیم مغز فراهم آورد. نکته جالب این است که حتی هنگامی که یک مشکل زیست شناختی هم وجود داشته باشد ما می توانیم روش درمانی دیگری به غیر از درمان داروئی بکار بگیریم. از نوروفیدبک برای تسهیل سازی در افراد عادی و ورزشکاران هم به منظور دست یابی به عملکرد ایده آل می توان استفاده نمود. آقای فرانک دافی استاد مغز و اعصاب کودکان در دانشگاه علوم پزشکی هاروارد در مجله نوار مغزی بالینی که در سال ۲۰۰۰ چاپ شده است عنوان می کند که نوروفیدبک باید به عنوان یک روش درمان عمده و اساسی در بسیاری از بیماری هائی که پیچیده و سخت می باشند بکار گرفته شود. به عقیده ایشان اگر هر روش درمانی بتواند یک چنین کاربرد وسیعی داشته باشد مقبولیت جهانی پیدا کرده و مورد استفاده همگان قرار خواهد گرفت.

تاریخچه نوروفیدبک: دکتر باری استرمان (Sterman Barry) ، محقق دانشگاه UCLA کالیفرنیا، در سال ۱۹۶۰ مشغول به انجام تحقیقاتی درباره فعالیت عصب شناختی مرتبط با خواب بود که در خلال آن موفق به کشف امواج ۱۴ هرتز در EEG مغز گربه های مورد آزمایش گردید. این امواج با کاهش تنش عضلانی در گربه ها ارتباط داشتند و بعدها نام ریتم حسی- حرکتی (SMR) به خود گرفتند. دکتر استرمان و گروهش به تحقیقات خود ادامه دادند تا ببینند که آیا گربه ها در ازای دریافت پاداش، تولید امواج SMR در مغز خود را افزایش می دهند یا خیر؟ پاسخ مثبت و نتیجه رضایتبخش بود. به دنبال آن دکتر استرمان هدایت تحقیقاتی برای NASA را برعهده گرفت که در آن به ارزیابی سمی بودن سوخت موشک پرداخت (افرادی که در معرض سوخت قرار می گرفتند دچار حالات استفراغ، سردرد، افزایش دم و بازدم (هواگیری)، توهم و تشنج می شدند. دکتر استرمان گربه ها را در معرض مقدار زیادی سوخت قرار داد و در آنها حالات استفراغ، سر و صدا، افزایش هواگیری، بزاق آوری، حملات تشنجی و مرگ را به دنبال هم مشاهده کرد. اما یک گروه از گربه ها واکنش دیگری نشان دادند که باعث تعجب گروه تحقیق شد. آنها توانستند وقوع حملات را در دوز بیشتری نسبت به دوز قابل تحمل برای گربه های دیگر متوقف کنند. گروه با مراجعه به سوابق گربه ها دریافتند که این گروه از گربه ها پیش از این طی مطالعه خواب، تحت آموزش SMR قرار گرفته بودند. دکتر استرمان تحقیقات خود را روی انسان و در مورد بیماران مبتلا به صرع ادامه داد. او تاکنون مقالات زیادی درباره استفاده از نوروفیدبک نوشته است. QEEG چیست؟ QEEG یک ابزار سنجشی است که بطور عینی و علمی به ارزیابی عملکرد امواج مغزی شخص می پردازد. این فرایند ممکن است بین ۱ تا ۱ / ۵ ساعت طول بکشد. در این روش یک کلاه راحت و مخصوص بر روی سر گذاشته می شود که دارای الکترودهائی است که الگوهای مغزی صادر شده از مغز را ارزیابی می کند. بیمار در یک مکان آرام با چشمان بسته دراز می کشد و گاهی اوقات هم چشمان را باز کرده یا مشغول یک فعالیتی نظیر مطالعه می شود. سپس وارد یک مرحله اندکی ناراحت کننده و تقریبا طولانی می شود تا بتوان الگوهای اضافی را که در طی پلک زدن یا حرکت دادن چشمان بوجود آمده اند یا با حرکات خفیفی که بیمار بر روی صندلی داشته یا زمانی که آرواره ها یا پیشانی خود را سفت کرده است حذف شوند. سپس اطلاعات بدست آمده از امواج مغزی با اطلاعات پایه ای که از گروه افراد عادی همان سن بدست آمده است مقایسه می شود و بیش از هزار تحلیل آماری اجرا می شود. این نوع ارزیابی ها به ما کمک می کند تا بصورت علمی و عینی تعیین کنیم که چرا و چگونه الگوهای امواج مغزی بیمار با الگوهای امواج مغزی افراد عادی فرق دارد. در طی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی آزمایشات گسترده ای در خصوص استفاده از QEEG صورت گرفت. انجمن نوار مغزی پزشکی آمریکا در مورد QEEG اشاره کرده است که این وسیله در حال حاضر ارزش بالینی داشته و پیشرفت ها نشان داده اند که حتی در آینده رشد بیشتری خواهد داشت. حتى QEEG می تواند به پیش بینی نتایج درمان نقص توجه، بیش فعالی، الکلیسم و اعتیاد بپردازد. انجمن روانشناسی آمریکا(APA بر استفاده QEEG توسط روانشناسانی که آموزش کافی دیده اند، و همچنین انجمن بین المللی تحقیقات نوروفیدبک (ISNR در مورد کسانی که در زمینه بهداشت تخصص داشته و دوره استفاده از نوروفیدبک را دیده اند، صحه گذاشته اند. ارزیابی ها چه از طریق EEG و چه از طریق QEEG باشند به ما در شناخت الگوهای نابهنجار مغزی و عملکرد آن کمک کرده که می تواند در درمان نوروفیدبک مؤثر واقع شود. همچنین می تواند به ما در شخصی سازی درمان هر مشکل ویژه برای شخص خاص مفید باشد. به عنوان مثال، تحقیقات علمی نشان داده اند که هیچکدام از سه نوع مختلف بیش فعالی را نمی توان فقط از طریق مشاهده رفتار تشخیص قطعی داد و هر کدام از این سه نوع نیازمند پروتکل های درمانی متفاوتی هستند.

TMSچیست؟ تحریک مغناطیسی از روی جمجمه در اواسط دهه ۱۹۸۰ به عنوان ابزار درمانی و تشخیصی معرفی شد (بارکر و همکاران ۱۹۸۵). این تکنیک یک شیوه بی خطر و غیر تهاجمی برای تحریک سلول های قشر مغز است. در TMS یک جریان الکتریکی قوی از یک سیم پیچ که روی سر فرد گذاشته می شود عبور داده می شود. این جریان الکتریکی یک میدان الکتریکی به اندازه ۱ / ۵ تا ۲ تسلا ایجاد می کند که از جمجمه عبور می کند و سلول های مغزی را تا عمق دو سانتی متری سیم پیچ دپلاریزه می کند ( کاپلان، سادوک، ۲۰۰۸). rTMS از سوی سازمان غذا و دارو آمریکا ( FDA) پذیرفته شده است. کاربرد های TMS: .. درمان اختلالات روانپزشکی چون افسردگی عمده (MDD، وسواس فکری- عملی (OCD)، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اختلال پانیک، بهبود علائم اسکیزوفرنیا (علائم منفی و توهم شنیداری ) و اختلال دوقطبی (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۸، جرج و بلميكر، ۲۰۰۶).

۲. تشخیص و درمان بیماری های ناشی از سیستم عصبی مرکزی (CNS) و پیرامونی (PNS)
٣. درمان آسیب های وارده به استخوان، نخاع، ماهیچه ها و مفاصل (کریستوفر و همکاران، ۲۰۰۶)
۴. مکان یابی غیر تهاجمی برای مشخص کردن جانبی بودن گفتار قبل از انجام عمل های جراحی. لذا بر این اساس می توان گفت در ارتباط با اختلالات اخیر، TTMS به عنوان یک درمان، مکمل درمان های دارویی و غیر دارویی مطرح است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید