بخشی از مقاله
پايداري و انعطاف پذيري در طراحي ف رم و عملکرد مسکن با رويکردي تاثير پذير از فرهنگ اجتماع
چکيده
تاريخچه معماري همواره نشـان دهنـده تفکـر بهبـود بخشـيدن بـه سامانه فضاهاي در اختيار انسان (به خصوص فضاي زنـدگي) اسـت . در نگاهي کلي به آثار ارزشمند معماري، تبعيت از فرم و عملکرد نمود بيشتري دارد زيرا انسان هميشه تمايل به پيشـرفت در حيطـه زيبـا پسندي در فضاهاي زندگي دارد. به بيان ديگر علاوه بر توجه به اصل ساختمان ايده آل ، بايستي رابطه ي شکل گيري فضاي مسکوني با محيط اطراف را مورد بررسي قرار داد که اين امر مستلزم شـناخت فرهنـگ است . زندگي انسان امروزي، متشکل از عناصري است که حرکـت رو بـه سوي آينده را طلب مي کند و تفکر در رفع نيازهاي آتي را سوق مـي دهد. محيط زندگي نبايـد داراي عناصـر ثابـت باشـد، بلکـه بايـد متغيرها و تعاملات درون و بيرون ، بواسطه آن در جهت پيدايش حـريم آرامش آفرين پديد آيند. مـديريت صـحيح در پديـدار سـازي روح در مکان مي تواند راهکاري مناسب در جهت ارتباط انسان با محيط باشد و فرهنگ تاثير پذيري را براي مالکان و سازندگان شهر به ارمغـان بياورد. هدف اين پژوهش ارزيابي تاثيرات فضـاهاي مـورد اسـتفاده انسان در شکل گيري نظام معماري در حيطه سـکونت شـهري ا ست و در جهت ارائه راهکارهاي مناسب ، عوامل تاثير گذار بـر روي کيفيـت و نحوه ارتقا آن به واسطه علوم نوين پايداري، هوشـمندي و انعطـاف پذيري را مورد تحليل قرار مي دهد. همچنين ، يافته هـاي حاصـل از اين طرح به کمک مطالعات ميـداني و کتابخانـهاي کسـب شـده اسـت .
رعايت استانداردها و معيارهاي فرهنگي در تک بناهـا باعـث پديـد آمدن شهري کارا و داراي اصالت مي گـردد کـه پيامـد آن سازگاري انسان با محيط زندگي است . از مولفه هاي شـکل گيـري فضـاي داراي تعامل در زندگي، اعمال سلايق هم کيفيـت در پديـدار سـازي فضـاها است ، همچنين به کارگيري ضوابط ايده آل معمـاري نيـز مـي توانـد نشان از تجلي و ارتقا سطح فرهنگ در شهر نشيني عصر حاضر باشد.
واژه هاي کليدي: معماري، فضا، حيطه هاي زندگي، کيفيـت محـيط ، فرهنگ
١- مقدمه
طراحي و برنامه ريزي براي محل زندگي در دهه هاي اخير بر اساس توسعه تکنولوژي، فراهم سازي محيط زيست سالم و برآورده کردن حداقل نيازها براي انسان ، شکل گرفته است و ساختار اصلي آن بر شناخت کل شهر (فرهنگ ) متمرکز بوده و توجه به شرايط پايدار، همواره در اين بين جزء مسائل مهم به حساب آمده است . با کشف صنعت و استفاده از تجهيزات ، اهميت معماري انسان محور در شهرها داراي اهميت شده و ارائه الگوهاي يکسان در استفاده از صنايع غير طبيعي (سيستم هاي تهويه، مصالح پايدار و ) بيشتر گرديده است . لايه هايي از محيط زندگي انسان که توسط عناصر طبيعي شکل گرفته بواسطه اجتماع او دگرگون شده و با گذشت زمان موجب شکل گيري نادرست فضاي عملکردي و در پي آن بوجود آمدن بافت هاي ناکارآمد در عرصه هاي زندگي دروني و بيروني گرديده است . توجه به طراحي ايده آل در مسکن از آغاز قرن بيستم دوباره رواج يافته و در بيشتر ساختمان هاي نو، اتلاف انرژي کاهش پيدا کرده و اثري مطلوب در سطح شهر گذاشته است ، يعني علاوه بر محيط هاي زندگي، شهرها نيز بر پايه اهداف اقليمي تکميل مي شوند. فضاهي زندگي سنتي گذشته داراي معماري با سبک خاص بود و درون گرايي در آنها رويت مي شد. هويت فضا در راستاي زندگي مردم و الگوهاي اقليمي بوجود مي آمد و اساس فضاهاي مسکوني را واحدهاي همسايگي، دالان هاي سرپوشيده ، عقب نشينيها، سردرهاي عظيم و بوجود مي آورد. اينکه چگونه معماري در شهرهاي سنتي به معماري درون گرا تبديل گشته، مسئله اي است که به مباحث اقليم ، امنيت و هويت بخشي در مقابل ضد ساختارها اشاره داشته و نقشي تعيين کننده را در آن ايفا مي کند. اما عوامل آسايش آور در فضاي شهرها و معماري امروزه شامل عناصر غيرطبيعي مي باشند که هدايت باد، نور و گرما و سرما را عهده دار هستند. نماي بيروني و ظاهر ساختمان هاي شهر به دلايل اقتصادي و ملاحظه کاري سازندگان امکان شکوفايي و بالندگي نمي يابد و منظر شهر در پروسه اي از هرج و مرج مشخص شده است . در ادوار تاريخي معماري توجه به فضاي مسکوني پايدار پس از مدرنيته و تاثيرات آن در فرهنگ و نحوه زندگي افراد قوت گرفت و در زماني که حقيقت مدني در اجتماع تثبيت شد ساختارهاي جديد رو به عرضه نمايان آوردند. مردم در اين زمان قدرت آراستگي محل سکونت خود را با توجه به چرخه بازگشت پذيري انرژي پيدا کردند. با رشد شهرنشيني و شتاب صنعت سيستم طراحي پايدار به نيروي قوي تبديل شد تا علاوه بر درون خانه، ترکيبي از روانشناختي و ارتقا سطح فرهنگ را براي استفاده کنندگان در پي داشته باشد. به طور کلي فضاهاي پايدار را مي توان تحت فرآيند هوشمندي و انعطاف پذيري هدايت کرد به نحوي که ساکنين خانه علاوه بر استفاده از ويژگي هاي تکنولوژي مکان مي توانند هويت کاربري فضا را به واسطه انعطاف پذيري تغيير دهد، به عنوان مثال فضاي آشپزخانه مي تواند جزئي از فضاي پذيرايي باشد. اما در حال حاضر آشفتگي وسيعي در فرم هاي امروزي رويت مي شود، اين فرم ها در همنشيني با هم داراي تضاد بسياري هستند که دليل اصلي آن عدم توجه به اصول طراحي صحيح براي عملکردها است و سازماندهي در فضاهاي مورد نظر صورت نگرفته، که اين امر نشان دهنده ي ضعف در عدم توجه به نقش ساکنين در فضاي زندگي شهري و نوع فرهنگ آنان در برخورد با مباحث تکنولوژي پايدار وهوشمندي ساختمان است .
٢- مسئله اصلي
بدون شک بزرگترين دغدغه زندگي انسان سرپناه است . با بالا رفتن سطح کيفيت محيط ، آسايش رواني، برقراري امنيت ، ايجاد شادي و همگي از عناويني هستند که در صورت مطلوبيت محل زندگي براي انسان به وجود مي آيند. اينکه احساس چگونه در محيط پديد آيد نيازمند امکانات است . امکانات براي استراحت ، براي کار، تفريح ، اوقات فراغت ، مطالعه، ورزش و به واسطه اقتصاد خانواده فراهم مي گردد. اما حاصل تفکر آن است که فعاليت ها را در راستاي نظام اقتصادي به بهترين جهت هدايت کرد. مسلما اگر فعاليت ها در زمان هاي خاص تعريف شوند، نسبت کارکردهاي فردي در محيط زندگي به جهت لذت برآورده مي شود و ميزان رضايت افزايش مي يابد. حال ترکيب فعاليت و تکنولوژي چگونه در تاثيرات فرهنگي ماهي تي انعطاف پذير به خود مي گيرد؟ بحث اصلي در مورد فعاليت هايي است که سبب اثرات مثبت و مطلوبي در ارضاي روحي افراد مي شود. نسبت فعاليت ها در پنج قشر کودک، نوجوان ، جوان ، ميانسال و سالمند متغير است و اينکه چگونه سلامت جسمي و روحي در فرآيند زندگي براي اين اقشار حاصل گردد از اهميت بالايي برخوردار است . آيا بازگشت به اصل خانه مي تواند پاسخ گويي مناسب را در پي داشته باشد؟ با تصوري از خانه هاي ويلايي که هويت زندگي در آنها مشخص است ، مي توان زندگي آپارتماني را داراي هويت ساخت ؟ تلفيق اين دو مورد به عنوان يک مجتمع مسکوني اعم از ويلا و آپارتمان چگونه ساختاري ارائه مي دهد؟ آيا اين سيستم تعامل مستقيم با فرهنگ ايجاد مي کند؟ حال اينکه وجود فضاهاي ارتباط جمعي چگونه در تبادل با تکنولوژي قرار گيرند و محيط هاي اجتماعي در اين محدوده (مجتمع مسکوني) به چه نحو از هوشمندي بهرهمند گردند، پيرو دو زندگي درون خانه و بيرون خانه براي افراد ساکن مي باشدو ميزان خواسته هاي آنها از تکنولوژي، محيط را شکل مي دهد.
٣- روش تحقيق
روش استفاده شده در اين طرح بنا به متعدد بـودن نيازهـا و اهداف براساس بخش ها مشخص شده اسـت شناسـايي نقـاط ضـعف و قـدرت ، ساختار کالبد فضا، فضاي تعامل برانگيز، حس سکونت و کارايي محـيط از پي آوردهاي انجام اين تحقيق است که در گام اول به واسـطه روش کتابخانه اي در جهت بررسي کتب علمي تاثير گذار به صورت مستقيم و غيرمستقيم با طرح در ارتباط است . در بخش نظري از روش اسـنادي و در بخش ميداني از روش هاي پيمايش و همبستگي استفاده شده اسـت .
ابزارهاي پرسش نامه، مصاحبه و مشـاهدات عينـي در شـناخت مباحـث تئوري و رويکردهاي کارکردي در بخش روانشناسي محيطي به کار گرفته شد. پنج متغير اصلي در اين طـرح عبارتنـد از انسـان ، محـيط ، زمان ، مکان و فرم متغيرهاي ثانويه شامل سـبک هـاي کـار مـي شـود (معماري پايدار و هوشمند) و متغيرهاي گروه سوم مکان هـايي هسـتند که بر اساس نيازها در محيط به وجود مـي آينـد ماننـد سـوپرمارکت ، نانوايي و رستوران ميزان وجود و نوع روابط در ميان متغيرها نيـز به واسطه روش همبستگي اطلاعات مشخص مي شود.
٤- طراحي با مفهوم شناخت گرايانه نسبت به هويت پايدار
ترکيب آميزه هاي هندسي، فيزيکي و طبيعـي کـه براسـاس تناسـب بندي، زيبايي شناسي و اصول مهندسي با در نظر داشتن و رعايت ضوابط کاربري و استفاده فضا درترکيب با ذوق و هنر معمار بوجود مـي آيـد شکل دهنده ي هويت و فرهنگ زندگي است . هنر طراح مـي توانـد عناصـر ادارک و فيزيکي طبيعت را با نظمي دقيـق در کنـار يکـديگر چيـده و هندسه اي را بوجود آورد که استفاده کنندگان فضاي زندگي، مطلوبيـت رواني فضا را حس کرده و زيبايي شناسي را در شکل دهـي بـه سـاخت و ساز، در غالب مصالح و طبيعت به ارمغـان بياورنـد. منظـر خانـه در واقع نماد هويت آن محسوب مي شود و نسبت فعاليت ها در آن به واسطه عملکرد فضاها، فرهنگ را نشان مي دهد. احساسات در اين فضاها توصيف کننده ويژگي هايي هستند که مطلوبيت و کيفيـت را مشـخص مـي کننـد.
شناخت و درک فضاهاي پايدار مسکن مطلوب ، ترکيبي از فرآيند معمـاري تحت روانشناسي محيط است و مشخص ترين جنبه ي زيبا شناسي را در نظر عام مي تواند براي استفاده کننده فراهم سازد، به نحـوي کـه نگـرش انسان در مورد مصرف انرژي، هوشمندي و انعطاف پذيري را تحت تـاثير قرار دهد. اين امر خود به عنوان ارتقا سطح فرهنگ مطرح مـي گـردد.
چگونگي ترکيب بندي در کالبد و ساختار فضاي سکونت و سـيماي آن مـي تواند پاسخي در راستاي ايجاد اصل زيبـايي در تجلـي مفهـوم سـکونت ايده آل از جانب عملکردگرايي باشد. براساس اهداف توسعه پايدار در مسکن و با توجه به اولويت هاي برنامـه ريـزان ، الگـويي سـه وجهـي ارائه مي شود و در آن به سه ديدگاه برنامه ريزي در خصـوص فضـاهاي عملکردي خانه به تناسب فرم اشاره مي شود: ديدگاه اقتصادي، ديدگاه زيست محيطي و ديدگاه عدالت خواهانه.
١. برنامه ريز، توسعه ي اقتصادي زندگي را مکاني مي بيند که در آن آسايش ، توزيع ، مصرف و نوآوري در کسب ايده آل گرايي (راحتي و حضور فرد در مکان ) صورت مي گيرد.
٢. برنامه ريز، محيط زيست را در کنار خانه و عضوي از آن دانسته و استفاده کننده بايد در مواجهه با توليد زباله و فاضـلاب ، عملکـردي مناسب و در هماهنگي با محيط ارائه دهد .
٣. برنامه ريز عدالت خواه ، محل زندگي را فضاي اوليه در شکل گيـري نگرش نحوه استفاده از منابع ، خدمات و فرصـت هـا مـي بينـد، فضـاي اجتماعي، اجتماعات محلي و سازمانهاي محلي فضايي در جهت دسترسي به ايده آل فرهنگ است . با اين نگرش ضامن پايداري اجتماعي، اقتصـادي، تداوم ، برابري و مساوات در جامعه مي شود.
٥- فرهنگ پايدار خانه
زندگي امروزي با بررسي و سازماندهي ساختمان ها و نوع استفاده از آنها پديد آمده است . هزاران فرهنگ در موقعيت هاي شهر وجود دارد که به عنوان تعريف و معرفي خانه در نظام رسمي و ارائه ي خدمات براي ساکنان عرضه مي شود. فرهنگ سکونت در خيابان ها، کوچه ها، محله ها، ساختمان ها قابل رويت است و چيزي که موجب از بين رفتن و تضاد فرهنگي مي شود عدم توجه به فضاي مورد استفاده ساکنان در يک محيط است . نماهاي خانه و ديد از درون به بيرون آن ، چشم اندازي از معرفي سکونت محسوب مي شوند و مي توانند مرکز زندگي ، هيجان و هنر رادر عرصه اجتماعي پديد آورند. فهم اين موضوع که تغيير هويت فرهنگي در يک محيط امري نيازمند برنامه ريزي است اهميت ويژه اي دارد، همچنين فضاهاي زندگي به طور گسترده اي از منظر زيباشناسي با ارزش هستند. زندگي در محيط شهر را مي توان متراکم قمداد کرد اما از لحاظ الگوهاي فضايي نياز طبيعي جمعيت را در پاسخگويي به اهداف فرهنگي فراهم ميسازد. زماني که راهکاري در رابطه با تغيير محيط خانه در نظر گرفته مي شود مهمترين بخش (از لحاظ مباحث اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي) است . اگر بخواهيم در مورد فضاي کالبدي و ساختار خانه صحبت کنيم امري غير متعارف است زيرا تنها به منزله- ي عدم اطلاع از نوع فرهنگ و سنت تنها به يک طراحي غير اصولي معماري خواهيم رسيد. فرضيه اي که در اين موقعيت قرار دارد اين است که يک فکر اجتماعي در اين محيط به تنهايي قادر به تاثير گذاري نيست بلکه مجموعه اي از تفکر نوين در تلفيق با سن ت مي واند عامل پيشرفت را فرآهم آورد.
٦- ساختار سازنده غالب در عناصر محيط مسکوني
در طراحي مسکن ، روابط تحت حيطه روانشناسي محيط بايد به عنوان مبنا طراحي قرار گيرد زيرا نوع ساختار و نحوه ي ساخت و سازها از يک طرف و از طرف ديگر نحوه ي توسعه فضاهاي مورد نياز براي استفاده کننده ، نقش تعيين کننده در هويت بخشي بر اساس ايده آل زندگي در پيروي از پديدار کردن فضاي مطلوب در جهت آسايش و آرامش را به همراه دارد. عنصر غالب در اين موضوع نحوه ي تفکر در راستاي شناخت ريشه هاي عميق خانه و نسبت خدمات آن است . تحليل افکار استفاده کنندگان مي تواند نحوه ي شکل گيري فرم ها و عملکردها را بعنوان وجه مشخص منسجم کننده در ايده آل سازي فضاي يک زندگي مطرح کند که در پيامد آن نشاط و جسارت در عرصه ها رويت گرديده و مکان هاي طراحي شده و مورد استفاده را در پايدار سازي فضايي براي توسعه اي دقيق در ارتباط با مشخصه هاي ساخت و ساز بوجود بياورد. در اين ميان چيزي که از اهميتي مشابه برخوردار است احترام براي عملکرد ساختمان است . اندازه و تداوم زيست گاهها، عامل مهمي در حفظ ارزش هاي محيطي در يک منطقه مسکوني محسوب مي شود. اوليت دهي در تصوير ذهني با سازندگاني است که در حيطه کلان فعاليت مي کنند، توجه به اينکه چگونه مضامين فيزيکي و کالبدي در راستاي اهداف اقتصادي آنها محقق شود امري است که در شکل گيري مثبت و منفي رفتاري و اجتماعي ساکنان آينده مسکن نقشي بسزا دارد.
عناصر کيفيتي و کميتي در درک زيبايي شناسي به رفتار فردي بستگي دارد. ذهنيت و حالات روحي ايجاد شده توسط فضاها زمينه اي را در برخورد انسان پديد مي آورد که موجب ساختاري مناسب در سطح فرهنگ اجتماع مي شود. هرفضاي انسان ساختي، بخشي از محيط زندگي انسان است که به همراه محيط طبيعي و محيط اجتماعي، در تعامل متقابل با انسان قرار دارد براي آنکه بتوانيم در طراحي فضاي زندگي و فعاليت انسان از قوانين جهاني تبعيت کنيم . براساس ايده سکونت ، نقش انسان در ارتباط با محيط همچون نقش مراقب و ناظري است که دائما به محاسبه سود و زيان و هزينه هاي ناشي از اقدامات مختلف که براي انسان و سيستم ها طبيعي ايجاد مي گردد، مي پردازد. در واقع انسان به مثابه و لي و نگهدارنده محيط سکونت خود تلقي مي گردد.
٧- هويت مسکن هوشمند و انعطاف پذير
هويت به خصايصي اتلاق مي شود که امکان تعريف را بوجود مي آورد.
انسان با توجه به قدرت درک خويش پديده هاي طبيعت را حس ميکند و يک واقعيت را در شکل گيري عينيت براي خود مي سازد. بر اساس تجربيات گذشته و حال ، تصوير ذهني او مراد از هويت دارد و امتداد آن موجب هويت بخشي به مکان مي شود. هويت مکاني امري بيروني از تفکر انسان است و در فضا با مسير حرکت رفت و برگشت متوالي درون و بيرون محقق مي شود. فضا به مکان تبديل شده و مکان در ذهنيت به عينيت مي رسد.
عينيت ما از مکان موجب حس تعلق شده و تشخيص هويت در آن به حسي آشنا و خودماني تبديل گرديده است همچنين از تنش دروني انسان در مواجه با احساسات نادرست جلوگيري مي کند و تداعي کننده احساس خاطره انگيزي در شکل گيري مکان را پديد مي آورد که در نتيجه انسان مي تواند نسبت به مکاني که در آن قرار دارد تعلق خاطر داشته يا از آنجا متنفر باشد و به محض آنکه خاطرات گذشته مطرح شود انسان به موضع گيري احساسي در برابر مکان مي پردازد.
در سال هاي اخير با ورود فن آوري نوين در عرصه مصالح ساختماني، خواسته معماران بنا به هويت مکان متغير شده و در زمينه ارتقاي کيفي عملکرد محيط هاي مسکوني تحقق يافته است . پيشرفت مصالح نوين باعث اصلاح زيربناي طراحي و ساخت و ساز گرديده ، در اين ميان مصالح هوشمند توجه محققان را بيش از پيش به خود جلب کرده است .اين مصالح روند بازدهي منطقي و برنامه ريزي شده را تسهيل کرده و از خصوصيات قابل تغيير در برابر نيازهاي مختلف برخوردار است و از اين رو مي توان مصالح هوشمند را ابزار کار طراحي محيط هاي زندگي که در معرض تغييرات متفاوت هستند، دانست . ساختار و هويت معماري هوشمند، نگرشي جديد به آينده ساختمان سازي در جهان است ، عرصه هايي از زندگي که قادر به تطبيق با شرايط داخل و خارج بنا هستند و به تقليد از سيستم واکنش موجودات زنده ، قادرند در برابر شرايط مختلف جوي مانند وزش باد، گرما و سرمايش بيش از حد و تغيير تابش نور خورشيد واکنش نشان دهند. اکنون طراحان در پي ايجاد سطوح ساختمان ، ديواره ها و نماها به وسيله مصالح هوشمند هستند تا بتوانند به طور ارگانيک طراحي خود را بهينه سازي کرده و محيطي متفاوت خلق کنند، از اين طريق پاسخي مناسب براي عملکرد فضاهاي سکونتگاهي و نياز رو به افزايش و گردش مشتريان بيابند. در واقع فضاهاي جديد، مي توانند نسبت به محيط اطراف خود واکنش نشان دهند. بسته به نوع طراحي و حسگر هايي که در ساختار اين فضاها قرار دارند، آن ها مي توانند به صورت برگشت پذير و در مدت زمان طولاني به محيط اطراف خود پاسخ دهند. بنابراين اين فضاها به مواد و محصولاتي نياز دارند که خواص برگشت پذير داشته باشند. اين فضاهاي جديد مي توانند شکل ، رنگ ، صدا يا بوي متفاوتي را بسته به شرايط مختلف ايجاد کنند.
همچنين به واسطه تغيير کاربري، محيطي پويا را براي ساکنين تداعي سازند. اما در اين بين نسبت طرح سکونت با هويت چيست ؟ و آيا ميتوان معماري با هويت در فضاي زندگي خلق کرد؟ براي پاسخ به اين پرسش ها، از دو ديدگاه ميتوان به خانه نگاه کرد. نگاه اول نگاه عام است که معماري خانه را به معناي ساختن ، توليد فضا، ايجاد سرپناه و تعاريفي از اين دست در نظر ميگيرد که جايي براي بحث هويت در طراحي باقي نميگذارد. براي باز کردن بحث هويت در مقوله زندگي بايد از ديدگاه ديگري به مسئله نگاه کرد و بحث چيستي و کيستي ايده آل محل زندگي به واسطه خدمات را از آن نقطه نظر مطرح کرد. اگر به خانه هوشمند وانعطاف پذير به عنوان يک اثر هنري نگاه کنيم و انسان را خالق اثر هنري در نظر بگيريم از آن جهت که انسان مدعي است که ميتواند حقيقت هستي را کشف کند و آن را در اثر هنري متجلي سازد و به بيان آورد و اثر هنري حاصل فهم انسان و تجلي حقيقت کشف شده از سوي اوست ، ميتوان به بحث هويت در ساختار زندگي پرداخت . معمولا هويت يک طراحي انعطاف پذير در خانه را با ميزان ايده ها و اثرات برگرفته از ويژگيهاي فرهنگي موجود در آن اثر ميسنجند. اين روش با آنکه از يک صحت نسبي برخوردار است اما در جاهايي ناکافي و گمراه کننده نيز ميشود. هرگاه براي بررسي هويت آثار معماري مسکوني در کنار توقع در برداشتن ميراث محيطي فرهنگي، موضوع کارکرد آنها را نيز مدنظر قرار دهيم ، بهتر خواهيم توانست به ارزيابي مسئله بپردازيم و آن گاه ميتوانيم حتي آثاري را با هويت بيابيم که مستقل از ميراث محيطي و فرهنگي مکان آن آثار باشد. از اين رو عوامل ديگري نيز بايد در تکوين هويت سکونت به همراه تکنولوژي مداخله داشته باشد تا فقدان چنان مهمي نتواند مهر بيهويتي بر موجوديت فضاي زندگي زند. اين عوامل همان هايي هستند که تمام آثار والاي معماري مسکوني، چه آنها که از پيشينيان بر جاي مانده و چه آنها که معاصرند و چه آنهايي که با گذشته پيوند دارند و چه آنهايي که فن آوري را همچون نمودي از دنياي امروز و فردا
ارائه ميکنند به يک اندازه از آنها برخوردارند و عبارت اند از: زيبايي، دانش ، اصالت طرح و جوهر طرح .
٨- ايده آل فضاهاي انعطاف پذير
خانه به مجموعه اي گفته مي شود که از پديد آمدن فضاهاي سرويس دهنده و شکل گيري روابط ميان مناسبات و وابستگي هاي حرفه اي و شهري در موقعيتي مشخص براي ساکنان بوجود آمده و در پي آن هويت و اصالت را براي خود کسب کرده است . در راستاي طراحي براي رفتارهاي انعطاف پذير در عرصه هاي زندگي، بايد حداقل هاي مورد نياز را لحاظ کرد که همان استانداردها هستند. اين استانداردها در ايران براي هر شهر و براي رفتارهاي متفاوت و در زمانهاي مختلف متغير هستند زيرا نسبت فرهنگ در مناطق مختلف متفاوت است . راهبردهايي که انگيزش اين رفتارها را در فرايند طراحي معماري شکل مي دهند، از نگرش طراح بايد با رسم مدلي از نيازهاي رواني و رفتاري کاربران در مبحث نياز سنجي در تغيير و همخواني چند کاربري با هم در محيط در نظر گرفته شوند، به عبارتي ديگر به منظور ترويج رفتارهاي پايدار در تمامي گام هاي فرايند طراحي انعطاف پذير مورد کاربرد قرار گيرند. در نتيجه تغييرات اجتناب ناپذير اجتماعات انساني، اقتصادي، پيشرفت تکنولوژي، اندازه ، گونه و نوع ، قيمت ، شيوه ساخت خانه هاي جديد بايد مناسب ترين تغيير را با واقعيت هاي موجود شکل دهد. تغييرات اخير در اجتماعات انساني ، روند رو به رشد خانواده هاي غير سنتي را سبب شده و شيوه زندگي جديد، طراحان را وادار به معرفي ميزان قابل توجهي انعطاف پذيري در خانه مي کند.
تکنولوژي جديد امکان داشتن فضاي باز، بدون جداکننده و باربر را فراهم مي کند و نرم افزارهاي جديد امکان ديد طرحواره را از زواياي مختلف در مدت کوتاه ، قبل از اجرا عرضه مي کند. اين امکانات وارد کردن گزينه هاي متفاوت در طراحي بر گزينش مطابق خواسته ساکنين را در مراحل قبل يا بعد از اسکان فراهم مي کند. از طرف ديگر يک بخش مهم از کار طراح ، نياز به تشخيص و آگاهي تمام وقت نسبت به اين موضوع دارد که هر تصميمي در طراحي يک نتيجه به دنبال دارد، هم در زمان ساخت و هم بعد از اسکان . فرم و عملکرد نهايي ساختمان در نهايت توسط استراتژي هاي طراحي مي تواند سبک سازي ساختماني را به لحاظ انعطاف ادامه دهد و يا حتي از آن چشم پوشي کند(اين مورد بيشتر در موارد اقتصادي بودن پروژه صادق است ).
بيشتر ساختمان هاي مسکوني، قوانين حيطه ثابت (پايدار) را خواهان هستند که قسمت اضافه شده پشتيبان (ادامه دهنده )، در طراحي موجود و قابليت تغيير داشته باشد. اين امر با در نظر داشتن کل نقاط وحدت ، اتصال ،ابعاد و اندازه ها و مصالح صورت مي پذيرد.