بخشی از مقاله
چکیده
در حال حاضر محیط هایی که تجارت ها در آنها عمل میکنند پویا هستند و با نفوذ از سوی عوامل خارجی و داخلی پیوسته در حال تغییر هستند. وقتی که تجارت ها تکامل پیدا کرده و منجر به تغییراتی در اهداف تجاری شدند، که مشکل می توان تعیین کرد که کدام واکنش های سیستم اطلاعاتی برای واکنش نشان دادن نسبت به این تغییرات مورد نیاز هستند. این مقاله چارچوب ساختار شرکتی را معرفی کرده که امکان پیش بینی و پشتیبانی از انطباق در ساختارهای اقتصادی را ایجاد میکند.
این چارچوب انطباقی مورد استفاده قرار می گیرد و روابط بین اهداف تجاری سهامداران مهم، تصمیمات مربوط به این اهداف و سیستم های اطلاعاتی که از این تصمیمات پشتیبانی می کنند را مدلسازی میکند. این چارچوب از مدلسازی هدف در محتوای هوش تجاری استفاده میکند. چارچوب پشتیبانی شونده توسط ابزار در سطوح و انواع مختلفی از تغییرات در ساختار شرکتی بخش دولت کانادا با نتایج امیدوارکننده ارزیابی شد.
مقدمه
همسویی اهداف تجارت با سیستم های اطلاعاتی برای تسهیل جمع آوری، پردازش، ذخیره سازی، بازیابی و معرفی انواع مختلف شرایط مورد نیاز سازمان های اطلاعات، همیشه چالش هایی را پیش آورده است. مشاهده شده است که استفاده از سیستم های اطلاعاتی کار مشکلی است و آنها نسبت به نیازهای تجارت قابل انعطاف هستند، و نمی توانند از تجارت هایی پشتیبانی کنند که به منظور پشتیبانی از آنها طراحی شده اند؛ اغلب سیستم های اطلاعات، موفقیت های فنی هستند اما شکست های سازمانی محسوب می شوند. البته مدیر ارشد اطلاعات بیشتر شرکت ها با این گفته موافق هستند که ساده سازی سیستم های اطلاعاتی و متناسب با تجارتی که از آن پشتیبانی میکنند امروزه اولین اولویت آنها محسوب می گردد.
فرضیه اساسی ساختار شرکتی تطبیق اهداف تجاری سازمان با سیستم های اطلاعاتی است که از آنها پشتیبانی میکند. چارچوب هایی برای طراحی ساختار شرکتی که تطبیق سازی را ممکن می سازد بمدت بیش از 30 سال مورد استفاده قرار گرفته است که شامل چارچوب زاچمن برای ساختار شرکتی، چارچوب ساختار گروه باز - TOGAF - ، ساختار شرکتی فدرال، و روش گارتنر می باشد. این چارچوب ها و روشهای همراه با آنها، با اینکه در بیش از 90 درصد عملیات و طرح های ساختار شرکتی مورد استفاده قرار می گیرند، به نظر نمی رسد که بطور کامل به عدم تطابق سیستم های اطلاعاتی با اهداف تجاری - خصوصاً از دیدگاه تصمیم گیری - بپردازند.
این چارچوب ها نشان میدهند که اهداف تجاری باید در مرکز ساختار شرکتی قرار داشته باشند چون این اهداف اطلاعات مورد استفاده برای تصمیم گیری ها را تعریف می کنند. البته این سوال که مرکزیت اهداف چطور به سازمان ها امکان میدهد که ساختارهای خود را در نیازهای جاری محیطی تجارت پویا برای بررسی بیشتر مطابقت میدهند. ما یک ساختار انطباقی را برای مؤسسه هایی پیشنهاد میکنیم که سیستم های اطلاعاتی را با اهداف تجاری مرتبط می سازند، و بنابراین امکان ارزیابی همزمان و یکپارچه ساختار اطلاعات را ایجاد میکنند. در این ساختار، تصمیمات برای اجرای اهداف تجاری سازمانی گرفته می شوند که باید در طراحی و اجرای ساختارهای سیستم های اطلاعاتی دارای اولویت باشند. این بدین خاطر است که تصمیمات بر روی منابع یابی و استفاده بعدی اطلاعات تأثیر می گذارند.
این مقاله چارچوبی را معرفی میکند و توضیح میدهد که تصمیمات مدیران را در اجرای اهداف تجاری سازمان با سیستم های اطلاعاتی مرتبط می سازد که اطلاعات مورد استفاده را فراهم می سازد. این چارچوب ساختار شرکتی انطباقی تجاری هوش-فعال - BI-EAEA - از یک مدل، روش شناسی و پشتیبانی ابزار تشکیل شده است. این چارچوب از اهداف، فرآیند و مدلسازی شاخص و تحلیل در ایجاد ارتباط بین اهداف تجاری سازمان و سیستم های اطلاعاتی استفاده میکند.
این چارچوب بر مبنای نشانه گذاری الزامات کاربر - URN - و jUCMNav است، تا سناریوهای تجاری، سهامداران مشمول، اهداف آنها با توجه به اهداف سازمانی، کارهایی که انجام میدهند، و سیستم های اطلاعاتی که از این اهداف پشتیبانی میکند را مدلسازی کند. فرایندها و شاخص هایی که کارایی آنها را اندازه گیری می کنند تعیین، مدلسازی و ارزیابی می گردند تا تغییرات ساختاری را پیش بینی و پشتیبانی کنند.
ادامه این مقاله بدین شرح می باشد: بخش 2 سابقه ساختار شرکتی انطباقی را ارائه میدهد و بر نیاز به یک چارچوب پیشنهادی تأکید میکند. در بخش 3 روش شناسی، انواع تغییراتی که رخ میدهد، و سطوح داخل مؤسسه که نیازمند انطباق هستند را توضیح میدهیم. در این بخش پشتیبانی ابزار در jUCMNav برای چارچوب را نیز بررسی می کنیم. در بخش 4 مدل پیشنهادی را معرفی میکنیم و کاربرد آنرا توصیف میکنیم. در بخش 5 چارچوب را در یک مطالعه موردی در زندگی واقعی توصیف و ارزیابی می کنیم. در بخش 6 نتیجه گیری، محدودیت ها و پیشنهادات برای تحقیقات بعدی را بیان میکنیم.
پیشینه تحقیق
تکنولوژی اطلاعات شیوه ای که سازمان ها به اطلاعات مورد استفاده برای تصمیم گیری ها می پردازند را تغییر داده است و همچنین استفاده از انواع مختلف سیستم های اطلاعاتی را افزایش داده است. با این وجود، سازمان ها هنوز با چالش انطابق مداوم برای تغییرات محیط های تجاری روبرو می شوند. واقعیت اینست که سازمان ها سیستم های بازی هستند که از طریق روابط متقابل با محیط اطراف خود تکامل پیدا کرده اند. برای باقی ماندن، اغلب شکل هایی از انطباق مورد نیاز می باشد. در انطباق های تجاری، سیستم های اطلاعاتی باید محصولات مصنوعی برای برآورده سازی تقاضاهای تجاری جدید را از طریق تغییر، حذف یا اضافه سازی تطبیق و توسعه دهد.
ساختار شرکتی در فراهم سازی دیدگاه کلی از تجارت باید امکان حداکثر سازگاری و انعطاف پذیری را ایجاد کند. البته در واقعیت - در دامنه های مختلف ساختار شرکتی - تکنیک های ساختاری و شیوه های مختلفی برای برخورد با این نگرانی ها وجود دارد. این تکنیک ها توسط درجات متغیری از بلوغ و روشها یا تکنیک های مختلفی برای بررسی ساختار توصیف می گردند. وقتی که تغییرات در اهداف تجاری رخ میدهد، واکنش های انطباقی منتج غیرمتناجس هستند و منجر به انطباق های محلی بجای انطباق هایی می گردند که سازمان را بصورت یک واحد کلی در نظر می گیرند. این مسئله از روشهای غیر متناجس و تکنیک های مورد استفاده در ساختار شرکتی در حال حاضر ، و همچنین در عدم وجود تطبیق تعریف شده بین خدمات ارائه شده در هر سطحی از سازمان، و پشتیبانی برای روابط متقابل بین سازمانی ناشی می گردد.
چارچوب های جاری انطباقی ساختار شرکتی به این محدودیت ها نمی پردازند. این چارچوب ها بر ارزایبی استراتژیکی و اتخاذ یا عدم استفاده از تکنولوژی در واکنش به نیازهای تجاری که پیوسته تغییر میکند متمرکز هستند، و در عین حال تلاش میکنند تا سیستم های اطلاعاتی انطباقی تری را فعال کنند، که آن هم به نوبه خود باعث انطباق پذیری سازمانی می گردد. چارچوب های دیگر بر استفاده از الگوهای خدمات-محور متمرکز هستند. این راهکارهای الگوهای خدمات-محور در عین حال که مفید هستند، اما بصورت مستقیم نیاز به داشتن دیدگاه کلی را برطرف نمی سازند که اهداف سهامداران، تصمیمات گرفته شده توسط تصمیم گیرندگان، فرآیند های پشتیبان سیستم های اطلاعاتی و روابط بین آنها را نمی توان برای انطباق پذیری مورد استفاده قرار داد.
ما یک چارچوب انطباقی ساختار شرکتی را پیشنهاد میکنیم که دیدگاه منسجمی را در بین دامنه های ساختار شرکتی ایجاد میکند، و در عین حال انطباق اهداف تجاری یک سازمان برای عملیات روزانه و منابع اطلاعات مورد نیاز را تسهیل می کند. این چارچوب با موضوع هوش تجاری مدلسازی می گردد که اطلاعات مربوط به اهداف تجاری و محصولات تصنعی سیستم های اطلاعاتی پیوسته جمع آوری می گردد به تصمیم گیرندگان تحویل داده می شود تا از آنها در تصمیم گیری در مورد تغییرات ساختاری استفاده کنند. هوش تجاری در ساده ترین شکل خود مربوط به جمع آوری داده در یک سیستم برای ممکن سازی تصمیم گیری است. هوش تجاریبه سازمان ها کمک میکند تا معنا را از اطلاعات بگیرند و خصوصاً در محیط های پویا برای پشتیبانی از تصمیمات سودمند می باشد - شکل .