بخشی از مقاله

مدیریت فرآیند تجاري هوشمند و به کارگیري هوش تجاري براي خلق ارزش تجاري

چکیده
امروزه، سازمان تجاري براي اینکه قادر باشد در مواجهه با تغییرات متنوع محیط پایدار بماند و در نهایت قادر به مدیریت فرآیند تجاري باشد، نیاز به هوشمندي به عنوان سهولت و سرعت بهبود تطبیق پذیري دارد، تا بتواند مجددا فرآیند هاي خود را سازمان دهد. براي این منظور، سازمان باید فرآیندهاي کسب و کار خود را با استفاده از فناوري هاي مدرن مانند هوش تجاري (١(BI بروز رسانی نماید. در این مقاله ي مروري در کنار معرفی ٢BPM و سیر تکاملی BPM هوشمند، ضرورت به کارگیري هوش تجاري به منظور افزایش سرعت تصمیم گیري و در نتیجه ایجاد ارزش تجاري بیشتر براي سازمان هاي تجاري امروزي مورد بحث قرار می گیرد. علاوه بر این، تعاریف هوشمندي و هوش تجاري از نکته نظر نویسندگان مختلف بیان می شود. هدف از این مقاله معرفی هوش تجاري (BI) براي کمک به سازمانها در جهت ایجاد پاسخدهی و واکنش سریعتر به رویداد هاي تجاري می باشد، که آن باعث میشود ارزش تجاري تحقق یابد.

مقدمه
در سال هاي اخیر با توجه به اهمیت اطلاعات در مدیریت سازمان و همچنین پیشرفت فناوري اطلاعات، سیستم هاي کاربردي تجاري که شرکت ها و موسسات را قادر می سازد براي تصمیم گیري با دانش بیشتر و ایجاد بهره وري بالا براي سازمان به وجود آمده اندحجلذتل,ئه صک طعهطلاهBض تاثیر تکنولوژي هاي جدید، امتیاز وضوح بیشتر، و پس لرزه هاي مداوم جهانی شدن، سبب شده است که ارائه مزایاي رقابتی بیشتر نیازمند توانایی فهم و تفسیر و سازگاري بلادرنگ با سیل جریان هاي اطلاعات، قابلیت درك، رجمه و تبدیل سریع آنها به پاسخ هاي موثر و دقیق طراحی شده (بجاي قابلیت تکرار پذیري) است. امروزه، توانایی و قابلیت به بهترین نحو از طریق مدیریت فرآیند تجاري (BPM) عرضه می شود. محیط تجاري همواره شاهد تغییرات دائمی است؛ اکنون سرعت تغییر شاید بسیار بیشتر از زمان قبل باشد. محیطی که بنگاه هاي سرمایه گذاري مدرن در آن عمل می کنند به حالت دینامیک است، اکثر روندهاي تجاري بیشتر سازمان ها، که دینامیک است که متعارف و استاندارد سازي نشده است. بنابراین، نیازمند سیستم هاي تجاري می باشد (براي مثال، گسترش نرم افزار) که بتواند آنها را در تطابق و سازگاري با تغییرات صورت گرفته در داخل محیط تجاري، پشتیبانی کند. بعنوان یک تکنولوژي تجاري، بیشترین ارزش را نرم افزار مدیریت فرآیند دارد، نه تنها به طریق اتوماسیون و ادغام، بلکه با معرفی لایه میان کاربران و ساختار IT موجود ، به سیستم هاي تجاري اجازه وفق داده شود و با تغییرات پیوسته موجود در بیشتر محیط هاي تجاري، همگام باشدجزذتل,طکعئهبض ح در بخش بعدي مقاله، سیر تکاملی BPM هوشمند توضیح داده شده است و پس از آن هوشمندي و هوش تجاري مورد بحث قرار گرفته است. سپس ابعاد کارکردي هوش تجاري بررسی شده و علاوه بر آن به کارگیري هوش تجاري براي بینش دقیق تر سازمانها و استفاده از آن در فرآیند کسب و کار پیشنهاد شده است.


تعریف BPM
BPM در حقیقت نظم و ترتیبی است که شامل هر گونه ترکیبی از مدل سازي، اتوماسیون، اجرا، کنترل، ارزیابی، و بهینه سازي جریان هاي فعالیت هاي تجاري در پشتیبانی از اهداف سرمایه گذاري، سیستم هاي پوشا، کارمندان، مشتریان، و شرکاي داخلی و خارج از مرزهاي سرمایه گذاري، می باشد

سیر تکاملی BPM هوشمند
از آنجاییکه نسل هاي قبلی قبB توانایی کمتري در درك جریان هاي فعالیت تجاري ارائه می کرد، سیستم قبBط ج3حقبBعض بیشتر لاز راه حسی و پاسخل تشخیص داده می شوند. به این طریق، می توان سه فاز قبB را در رابطه با ترکیب همکاري سه گروه از توانایی ها، گروه بندي نمود. تا کنون قبB، 3 فاز را طی کرده است: فاز اول( اتوماسیون و یکپارچه سازي)، فاز دوم( ایجاد تنظیم و ترتیب هم آهنگی)، فاز سوم( قبB هوشمند)

فاز اول: اتوماسیون و یکپارچه سازي
اولین فاز توانایی براي تفکیک برنامه از فرآیند هایی که آنها پشتیبانی می کنند (منطق تجاري: فرآیند ها، سیاست ها، قواعد، و غیره) و اداره و اجرا در داخل محیط مجزا، و توانایی براي تفکیک داده ها از برنامه ها را ارائه می دهد. معرفی BPMS براي بار اول، توانایی در مدیریت فرآیند ها را به روشی که چگونه باید داده ها را مدیریت نماییم؟ ارائه نمود. با توسعه تکنولوژي از اواسط تا اواخر دهه 1990، مدیریت فرآیند هاي تجاري محدود به توالی تکراري فعالیت ها، با فرآیند هاي با برنامه معین لسیم بندي شدهل و انعطاف ناپذیر، بود. اغلب کارهاي اولیه مدیریت فرآیند، بر یکپارچه سازي و خودکارسازي فرآیند هاي تکراري (عموما در داخل محیط هاي متعارف استاندارد شده) متمرکز گردید،که جریان و توالی فعالیت ها از قبل تعیین شده و تغییر ناپذیرند

چالش در فاز اول
شروع به تغییر از جایی آغاز می شود که BPM از توانایی هاي گسسته به سمت توانایی در مدیریت منطق تجاري بوسیله اداره کنندگان فرآیند تجاري،حرکت نمود. نقش استثنا در اینجا این است که به مداخلات انسانی اجازه داد تا سریعا به رفع یا تصحیح وقفه ها در جریان یک فرآیند استاندارد، بپردازند.

فاز دوم: ایجاد تنظیم و ترتیب هم آهنگی
فاز دوم BPM، توانایی هاي جدیدي را معرفی نمود که از مدل هاي فرآیند انطباق پذیر، پشتیبانی می کرد (با حفظ و ابقاي هوش براي چگونگی دسترسی به اطلاعات و منابع کاربردي برنامه ها. آنچه که تنظیم و ترتیب هماهنگی را از اتوماسیون تفکیک می کند بوسیله تغییر اساسی در دیدگاه ها عرضه می شود (از تفکر در مورد فرآیند ها بصورت جریان مراحل گسسته تا فهم فرآیند ها در خصوص اهداف و مراحل مهم پروژه). قابلیت دسترسی به پروتکل هاي مبتنی بر استانداردها سبب سهولت فوکوس مجدد نرم افزار مدیریت فرآیند از اتوماسیون و یکپارچه سازي به سمت تنظیم ترتیب هم آهنگی و هماهنگی گردید و BPM را به قلمرو حوزه بهینه سازي تجاري، آورد. نظریه تنظیم و ترتیب هم آهنگی سبب تغییر نقش BPM از آن سیستم انتقالی(طراحی شده براي انتقال داده ها از یک نقطه به دیگر مسیرهاي از پیش تعریف شده) به سیستم کاربر با قدرت مجازي که لمی داندل چگونه خدمات کاربردي- برنامه و منابع اطلاعاتی را مکان یابی نموده، به آنها دسترسی داشته و وارد کار شود، تغییر یافته است. در مقایسه با سهولت بیشتر فرآیند ها و فعالیت هاي سیستم به سیستم خودکار، مشخصه فرآیند هاي شامل کارهاي دستی لایجاد کننده دانش و اطلاعاتل شامل یک سري ازفعالیت هاي انسانی است که می تواند بصورت انفرادي در بسیاري از مراحل ممکن، اتفاق بیفتد

چالش در فاز دوم
درك توانایی به طریق تنظیم انجمن سازي و ترتیب هماهنگی، نیازمند اگاهی لازم از شرایط براي سازگار کردن سیستم هاي تجاري با تغییرات محیط تجاري است (توانایی تشخیص و پاسخ به آن).

فاز سوم: BPM هوشمند
امروزه، فاز سوم به دو نسل اول اضافه می شود، طوریکه امکان دید فرآیند را مهیا ساخته و اینکه در زمان واقعی چه اتفاقی می افتد، همچنین بطریق تجزیه تحلیل هاي جامع، در آینده نزدیک، احتمال رخداد کدام حادثه وجود دارد. فاز سوم BPM چارچوبی را براي معتبرسازي پیوسته و تصحیح و بهسازي فهم گرداننده هاي عملکرد تجاري، ارائه می دهد و از اینرو، انطباق پذیري سیستم هاي تجاري را موجب می شود. با فاز سوم BPM، قابلیت دید با یکپارچه سازي و تنظیم هماهنگی ترکیب می شود تا صاحبان فرآیند تجاري و مدیران را قادر به کشف و شناسایی تغییرات موقعیت و وضعیت نمایند که نیاز به سازواري و وفق یابی دارد. این تغییر جهت بسمت محاسبات هدف گرا، مسیري را براي فاز سوم BMP طراحی کرده است که یکپارچه سازي و تنظیم و ترتیب هماهنگی را با توانایی براي تایید اعتبار پیوسته ترکیب می کند و درك کاربران تجاري را از گردانندگان و محرك هاي عملکرد تجاري بهبود می بخشد، و برطبق آن، به آنها اجازه می دهد تا سیستم هاي تجاري و جریان هاي فرآیند را وفق دهند. براي کسب قابلیت دید و فیدبک براي نمایش دادن آنچه که در داخل فرآیند اتفاق می افتد نیازمند سطح جدیدي از شفافیت فرآیند ها و عملکردهایی خواهد بود که مطمئنا چالش هاي فرهنگی و عوامل انسانی را نشان دهد. BPM خیلی کم به تکنولوژي مربوط می شود؛ در عوض بیشتر در خصوص تجارت و مردم است. آنچه که جدید است و در مرکز مجال فاز سوم جاي می گیرد، توانایی براي سازگاري پیوسته سیستم ها براي تطابق با هرگونه تغییر محیط تجاري است. حلقه مداوم قابلیت دید و قابلیت وفق پذیري(شکل (1 یکی از اولین نقاط نیروي واقعی براي تغییر شکل تجارت از طریق سازگاري یا انطباق پذیري را ارائه می دهد


تحقق انطباق پذیري: تغییر جهت از رویداد گرایی به سمت هدف گرایی
در محاسبات رویداد گرا، سیستم ها به رویداد خاص پاسخ می دهند- درخواست براي اطلاعات دریافت می شود و اطلاعات مناسب مقتضی ارسال می شود یا مرحله فرآیند کامل می شود و بنابراین نتایج ثبت می شوند و مرحله بعدي شروع می شود. تغییر جهت از رویداد-گرایی (که فرآیند ها در رابطه با یک سري از محرك ها تعریف می شوند) به هدف گرایی (که فرآیند ها در رابطه با برهه ها یا مراحل مهم خاص، و خروجی ها (اهداف) تعریف می شوند، و براي رسیدن به آنها نیاز به چرخه هاي ثابت انطباق و سازگاري ها می باشد) توصیف شود

سناریوهاي هدف گرا
در بسیاري از موارد، مرحله بعدي در فرآیند، تنها به وسیله خروجی مرحله قبلی، تعیین می شود. علاوه براین، ممکن است فعالیت هاي موازي پیش بینی نشده اي موجود باشد که بدون اطلاع رسانی اتفاق می افتند، و ممکن است سریعا بتواند فرآیند و فعالیت هاي آتی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید