بخشی از مقاله

مقدمه

کنوانسیون سوم ژنو مورخ دوازدهم اوت 1949 درباره رفتار با اسیران جنگی شامل قواعد، اصول اخلاقی و نظامی درخصوص حمایت از اسیران جنگی بهعنوان گروهی از قربانیان مخاصمات مسلحانه است. این کنوانسیون، علاوهبر اهمیت مقررات قراردادی آن، از لحاظ تدوین قواعد عرفی نیز مهم تلقی میشود. اسیران جنگی و ضرورت حمایت از آنان که موضوع این کنوانسیون است، از دیرباز و در جنگهای مختلف، مورد اهتمام جامعه بشری بود و تلاشهای فراوانی برای شکلگیری قواعد حمایتی از آنان و نیز نظارت بر اجرای آن صورت گرفته است.

در این میان، نقش کمیته بینالمللی صلیب سرخ و جمعیتهای هلالاحمر کشورها، ممتاز و برجسته است. بااینهمه، اجرای مقررات حقوق بشردوستانه دراینزمینه ازجمله، کنوانسیون سوم ژنو بدون موانع، مشکلات و چالش نبوده است. اغلب این چالشها و موانع در مسیر عمل و هنگام بروز جنگها و مخاصمات مسلحانه آشکار و مشخص میشود. موضوع سخن ما در اینجا، نگاهی کوتاه به کاستیها وچالشهای فراروی کنوانسیون سوم ژنو بهویژه در پرتو حوادث و وقایع جنگ ایران و عراق است که در چند عنوان ارائه میگردد.

.1 خاتمه اسارت و نارسایی مقررات کنوانسیون سوم

موضوع پایان اسارت و بازگشت اسیران جنگی به کشور خود، از مهمترین مسائل مربوط به حمایت از اسیران جنگی است که در کنوانسیون سوم و اسناد بینالمللی پیش از آن کانون توجه واقع شده است، لکن درعمل، به دور از ابهام، اختلافنظر و چالش نبوده است. ماده 118 کنوانسیون سوم ژنو، مقرر داشته است که باید تمامی اسیران جنگی پس از خاتمه مخاصمات فعال، بدون تأخیر آزاد شوند و به میهن خود بازگردند. برای تبیین درست مضمون این ماده بهویژه ضابطه پایان مخاصمات فعال، ضروری است که به سابقه شکلگیری این مقرره و قواعد پیش از آن در اسناد بینالمللی حقوق بشردوستانه اشاره شود.

ماده 20 کنوانسیون 1907 لاهه درباره بازگشت اسیران جنگ، مقرر کرده بود که بعد از انعقاد معاهده صلح، بازگشت اسیران جنگی باید در کوتاهترین زمان ممکن انجام پذیرد؛ بنابراین، کنوانسیون لاهه درباره بازگشت اسیران جنگی، فقط از معاهده صلح سخن میگوید و درنتیجه، این عبارت درباره وضعیت ناشی از برقراری آتشبس یا ترک مخاصمه که هنوز حالت صلح ایجاد نشده است، مصداق ندارد؛ علاوهبراین، ممکن است فاصله بین توقف مخاصمه تا انعقاد معاهده صلح، زمان طولانی وجود داشته باشد؛ همانطور که ترک مخاصمه جنگ جهانی اول در نوابر 1918 بود و معاهده صلح » ورسای« در 28 ژوئن 1919 منعقد شد.

در ماده 214 این معاهده مقرر شده بود که بازگشت اسیران جنگی و غیرنظامیان بازداشتی در کوتاهترین زمان بعد از به اجرا درآمدن معاهده حاضر انجام میپذیرد - ملک محمدی نوری، . - 125:1372 معاهده »ورسای« پانزده ماه پس از امضا لازمالاجرا گشت و در این مدت طولانی، اسیران جنگی همچنان در بند بودند. ماده 75 کنوانسیون 1929 ژنو با هدف دفع این اشکال، آزادی اسیران جنگی را موکول به موافقتنامه آتشبس نمود - داعی، . - 83:1387 حوادث جنگ جهانی دوم، ضعف هردو راهحل را نشان داد؛ زیرا جنگ بدون قراردادِ آتشبس یا صلح پایان یافت و فروپاشی دولت آلمان از اجرای عادی معاهدات و توسل به راهحلهای مندرح در این اسناد جلوگیری کرد.

ازاینرو، و هنگام تنظیم کنوانسیونهای 1949 ژنو در کنفرانس کارشناسان، برخی نمایندگان دولتها بر اینکه جنگ جهانی دوم ناکارآمدی کنوانسیون 1929 را در زمینه بازگشت اسیران نشان داد، تأکید کردند . - Pictet Jean s. 1960, p.541 - تجربه جنگ جهانی دوم در زمینه طولانیشدن مدت اسارت اسیران جنگی باعث شد، در سال 1949، کنوانسیون سوم ژنو ضابطه جدیدی برای بازگشت اسیران جنگی ارائه کند، بدین ترتیب که ماده 118 این کنوانسیون » قطع مخاصمات فعال« را معیاری برای بازگشت اسیران جنگ تعیین کرد.

مطابق این ماده، اسیران جنگی باید بلافاصله پس از خاتمه مخاصمات فعال و عملی آزاد و به کشور خود بازگردانده شوند و درصورتیکه قراردادی بین طرفین جنگ برای بازگشت اسیران نباشد، هریک از دولتهای بازداشتکننده آنها باید بهصورت یکطرفه، دراینخصوص اقدام کنند. البته این مقرره ماده 118 مانع ترتیبات عملی مانند ثبت نام و دیگر مقدمات انتقال که بهطور طبیعی مقداری زمانبر است، نخواهد بود. ترتیباتی که درزمینه بازگرداندن اسیران مطابق قواعد بشردوستانه و مقررات کنوانسیون سوم ژنو مندرج در پاراگراف اول ماده 119 باید رعایت شود . - Ibid, p. 550 -

بااینحال، مفهوم قطع مخاصمات فعال و حدود آن در این کنوانسیون تعریف نشده است، ولی تفاوت اصلی آن با ضوابط قبلی یعنی انعقاد معاهده صلح یا آتشبس، در این است که مخاصمات فعال، یک ضابطه عینی و مربوط به واقعیات مربوط به منازعه و جنگ است؛ درحالیکه ضابطه قبلی ناشی از اراده طرفین مخاصمه بود؛ برای نمونه، عقبنشینی نیروهای نظامی به مرزهای بینالمللی یا استقرار نیروهای حافظ صلح میتوانند اماره و نشانهای از پایانیافتن مخاصمات بهصورت فعال باشند.

تعیین مفهوم توقف مخاصمات فعال و تبین حدود این ضابطه، از نگاه حقوقدان بینالمللی دور نمانده است؛به» نظر اُپنهایم2 عبارت توقف مخاصمات فعال،احتمالاً اشاره به تعلیق مخاصمات متعاقب ترک مخاصمه عادی که احتمال از سرگیری نبرد را دارد نبوده، بلکه به توقف مخاصمات درنتیجه تسلیم تمامعیار، یا شرایطی که دیگر برای طرف مغلوب مسئلهتجدید مخاصمات اصلاً مطرح نباشد، نظر داشته است.« اشاره اُپنهایمعمدتاً متأثر از موقعیت پایانی مخاصمات در جنگ جهانی دوم بوده و جنگ و صلح را شامل نمیشود.

همین مطلب را لوترپاخت نیز تکرار کرده و ما را به طرح این سؤال رهنمون میکند که آیا در موارد غیراز تسلیم کامل یک طرف جنگ و پایان عملی آن با شکست کامل، ماده 118 برای تعیین تکلیف اسیران جنگ مصداق ندارد؟« - ملک محمدی نوری، همان:. - 138 نبود حالت تسیلم کامل و تمامعیار در جنگهای بعد از جنگ جهانی دوم و تعیین تکلیف نشدن اسیران جنگی در این مخاصمات نشان میدهد که این تفسیر از پایان مخاصمات فعال در ماده 118 کارساز نبوده است؛ ازاینرو، تفاسیر دیگری از پایان مخاصمات فعال، مطرح شده است. شوارزنبرگر3 اثر خود به نام حقوق بینالملل گفته است که اگر »هیچیک از طرفها انتظار آغاز مجدد مخاصمات را نداشته باشد« مخاصمات خاتمه مییابد . - schwarzenberger, 1968: 134 -

این تعریف به طرفهای مخاصمه اجازه میدهد که بهطور ذهنی قصد طرف مقابل را حدس بزند، بهویژه دولتهایی که از نظر ایدئولوژیک با یکدیگر در تضاد باشد، ممکن است همواره ادعا کنند که از سرگیری مخاصمات بخشی از سیاستهای طرف دیگر است. در این تعبیر واژه فعال روشن میکند که انتظار طرفهای مخاصمه مبنی بر اینکه مخاصمات ممکن است از سر گرفته شود ادامه اسارت زندانیان جنگ را توجیه نمیکند - فیشر، - 486:1387

ضعف این تفسیر نیز در جریان جنگ ایران و عراق مشهود بود، زیرا بهرغم پذیرش قطعنامه 598 ازسوی طرفین این اتهامات رد و بدل میشد و بهویژه طرف عراقی بر این اتهامات اصرار میکرد، تا جایی که مقامات رسمی ایران بر جدیبودن خود در پذیرش آتشبس و خاتمه جنگ تأکید مینمودند؛ بنابراین، همانطور که ضابطه پایان مخاصمات فعال، ضابطهای عینی و خارج از اراده طرفین منازعه است، تفسیر آن نیز باید با همین ویژگی باشد؛ بدین منظور، »مناسبتر این است که به شرایط نظامی مرتبط با توقف مخاصمات اشاره شود و معیار عینی را انتخاب کنیم.

در چهارچوب معنای ماده 118 کنوانسیون سوم ژنو موافقتنامه آتشبسالزاماً، توقف جنگ محسوب نمیشود و شرایط هر مورد مشخص میسازد که آیا آتشبس بازگشت به صلح پایدار است یا صرفاً وقفهای برای مخاصمات؛ برای مثال، اگر نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد بر آتشبس نظارت کنند، نشانهای مناسب بر توقف پایدار مخاصمات بهشمار میآید، مشروط بر اینکه متضمن عدم تحرک نظامی طرفهای مخاصمه باشد.

تحرک کلی طرفهای مخاصمه، خارجکردن نیروها از خط مقدم، پیروی از درخواستها و حل مسائل مورد اختلاف نیز میتواند نشانهای برای توقف مخاصمات فعال باشد - شافع، . - 487:1387 در جریان جنگ ایران و عراق، بهرغم آتشبس و استقرار نیروهای حافظ صلح، برخی اراضی ایران در اشغال نیروهای عراقی بود و با وجود اینکه بند 2 قطعنامه 598 به عقبنشینی نیروها اذعان داشت، طرف عراقی برای حفظ برتری خود در مذاکرات، تن به این عقبنشینی نمیداد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید