بخشی از مقاله

چکیده

نگاهی گذرا به تاریخ ایران نشان میدهد که مفهوم استقلال در برهههای مختلف تاریخی و با تفاسیر مختلف - گاه متمرکز بر وجه سرزمینی/حاکمیتی و گاه فرهنگی - به دلیل موقعیت ژئوپلتیک ایران مورد تعرض قرار میگیرد. اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک سبب گردیده تا تمایل به نفوذ فرهنگی و نبود حاکمیت مستقل در ایران از سوی ایشان پیگیری گردد. در واقع حضور پر رنگ بیگانگان از زمان قاجاریه باعث تبدیل این نکته به یکی از محورهای اصلی اندیشه سیاسی و گفتمان فرهنگی ایرانی شد. به همین دلیل در انقلاب اسلامی مفهوم »استقلال« در کنار »آزادی و جمهوری اسلامی« و »نه شرقی، نه غربی« در عرصه سیاست خارجی، به شکلی تمامعیار به منصهی ظهور رسید.

حتی با وجود مشکلات فراوان در جنگ تحمیلی، چاره حل مشکلات در زیر سؤال رفتن این آرمان جستجو نشد. اما با تغییر شرایط پس از جنگ و نیاز به سازندگی کشور پس از 1368 از یک طرف، و از طرفی جریانی که از آن تحت عنوان »جهانیشدن« نام برده میشود، شرایطی به وجود آمد که مفهوم استقلال را با چالشهای جدی مواجه ساخت. روند سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از 1368 را به تعبیری میتوان فراز و فرود نحوهی مواجهه با این چالش دانست.

مسئله اینجاست که چگونه استقلال کشور را که خواستهای تاریخی و آرمانی غیرقابل مذاکره است حفظ کرد اما به حفظ وگسترش مناسبات بینالمللی که لازمهی توسعه و پیشرفت است پرداخت؟ برای پاسخ به این پرسش در این مقاله ابتدا نگاهی نظری به مفهوم استقلال و عوامل مقوم آن خواهد شد و سپس مفهوم استقلال را در سه حوزهی فرهنگ، سیاست و اقتصاد مورد بررسی قرار میدهیم. آنچه به طور خلاصه میتوان فرضیهی این مقاله دانست این است که عمده چالش اصلی برای حصول استقلال در ایران در عصر جهانیشدن نه در حوزه فرهنگی و سیاسی بلکه در حوزه اقتصادی است.

واژههای کلیدی: استقلال، جهانیشدن اقتصادی، جهانیشدن فرهنگی، جمهوری اسلامی ایران، پیشرفت.

.1 مقدمه و بیان مسئله

با تشکیل واحدهای ملی در قرون 17 و 18 میلادی حفظ حاکمیت ملی به هدف اصلی دولتهای ملی تبدیل گشت. دولتهای در حال توسعه نیز متأثر از تحولات اروپا و به دلیل خطری که استقلال این کشورها را تهدید میکرد، سعی نمودند با تأسیس واحدهای ملی، حاکمیت خود را بازیافته و سرنوشت جوامع خود را بدون دخالت بیگانگان رقم بزنند. استقلالخواهی کشورهای جهان سوم جنبههای مختلفی داشت که شامل ابعاد فکری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بود و غالباً معلول شرایط خاص بعد از دوران جنگ جهانی دوم بود - رنجبر، 1384، . - 129به طور کلی بررسی مسأله استقلال یکی از موضوعات چالشبرانگیز بوده است.

استقلال برای هر ملتی واژه مقدسی به شمار میرود و این خواسته جز ایثار، جانفشانی و از خودگذشتگی به دست نمیآید. هیچ ملتی نمیتواند آرمان، چشمانداز و اهداف غایی خود را به دست آورد مگر با رها شدن از قید و بندهای وابستگی. در شور و هیجان هر انقلابی کسب استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... کمال مطلوب انقلابیون است و بر همین اساس برای کسب استقلال همه جانبه از هیچ کوششی دریغ نمیورزد - طاهری، 1389، . - 54نگاهی گذرا به تاریخ ایران نشان میدهد که مفهوم استقلال در برهههای مختلف تاریخی و با تفاسیر مختلف - گاه متمرکز بر وجه سرزمینی/حاکمیتی و گاه فرهنگی -

همواره حضوری پررنگ داشته است. موقعیت ژئوپلتیک ایران باعث شده است تا هر دو وجه یاد شدهی استقلال - یعنی وجوه سیاسی و فرهنگی - مورد تعرض قرار بگیرد. میتوان عنوان کرد که در این وضعیت وجه دوم تابعی از وجه اول است. یعنی ابتدا این اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران بوده که بیگانگان را به آن متمایل کرده و تمایل به نفوذ فرهنگی در راستای منافعی بوده که از نبود حاکمیت مستقل در ایران به دست میآوردند. این نکته به خصوص پس از شروع سلسلهی قاجاریه در ایران مشهود است.این امر به نوبهی خود باعث شد تا مفهوم استقلال به یکی از آرمانهای سیاسی ایرانیان تبدیل شود. گرچه استقلالطلبی ایرانیان را میتوان از ایران باستان و سلسلهی ساسانی تاصفاریان و سامانیان و صفویه دنبال کرد اما در واقع حضور پُر رنگ بیگانگان از زمان قاجاریه باعث تبدیل آن به یکی از محورهای اصلی اندیشهی سیاسی و گفتمان فرهنگی ایرانی شد.

اما در دورهی معاصر، انقلاب مشروطه را میتوان عرصهی اولین ظهور این مفهوم به صورت یک خواست معین سیاسی/فرهنگی پس از مواجههی ایرانیان با مدرنیته دانست اما جنگ جهانی اول و برخی عوامل دیگر که به نوعی باعث شکست مشروطه شد نتوانست این خواسته را برآورده کند. یکی از عواملی که باعث اجماع نخبگان فکری ایران برای سلطنت رضاشاه - قبل از روی کار آمدن و در سالهای اولیهی سلطنتش - شد در واقع نیاز به برآورده کردن این خواستهی تاریخی یعنی استقلال بود. نخبگان فکری به این نتیجه رسیدند که تنها راه رسیدن به استقلال - و البته خواستههای دیگری همچون پیشرفت و توسعه - به وجود آمدن یک دولت مطلقهی تمام عیار است و رضاشاه را گزینهی مناسبی برای آن دیدند.

نگاهی گذرا به مطبوعات مهم در فاصلهی سالهای 1299 تا 1305 از جمله نشریاتی همچون کاوه و ایرانشهر میتواند شاهدی بر این امر باشد. اما روند استبدادی حکومت رضاشاه چنان شدت گرفت که طعم استقلال نسبی به وجود آمده به زودی فراموش شد. چنانچه در شهریور 1320 دولت او فاقد هرگونه پشتیبانی اجتماعی و سیاسی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید