بخشی از مقاله

چکیده

مفاهیم حق و حقیت در دیوان حافظ شیرازی که از آثار وزین ادب فارسی و هنر شاعر پرآوازه ی غزل سرای عرفانی ایران، شمس الدین محمدحافظ - قرن هشتم - می باشد، به وضوح نمایان است. در دیوان از حق معانی گوناگون چون: خداوند، قیامت، پاداش، حقوق، اصل مسلّم، باطن و... که بیان کننده ی دقیقه ای عرفانی و الهی است و نیز با استفاده از کلمه - حقیقت - پیرامون مباحث اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سخن به کمال مطرح شده است. شاعر با سرایش اشعار و ابیات با فحوای عرفانی، دینی، اجتماعی و... در پی تنبّه و آگاهی بخشی در همه ابعاد به فرد و جامعه می باشد. واژه ها و مفاهیم با ظاهر مثبت و درون مایه ای آموزنده علاوه بر تذکار، حیات بخش، ضروری و احیاگر هستند. هدف مقاله وانمود صرف مفاهیم نیست بلکه تصریح، تحلیل، وسعت بخشی و ایراد نکات مندرج در آنهاست تا هرکس فراخور ادراک خویش جهت بهبود وضعیت معنوی و دنیای فعلی، آتی و مسئولیت های زندگی شخصی و اجتماعی از آن حظ بگیرد.

کلیدواژه: حق، حافظ، خداوند، قیامت، تأکید.

-1 مقدمه

در دیوان حافظ در کنار سایر واژه ها و مفاهیم، الفاظ حق و حقیقت به کار رفته است، قصد شاعر از کاربرد چنین کلماتی صرف زیبایی لفظی و معنوی اثر نیست، اصولاً یکی از اسباب شناخت پدیده های هستی وجود واژه ها می باشد. این نکته حایز توجه است که مفاهیم علاوه برآنکه از نظر لغوی مفهومی را القاء می کنند از نظر علوم بلاغی و صغتهای ادبی، زیبایی و جلوه ای ویژه به مطلب یا شعر و بیت می دهند. شاعر با استفاده از مفاهیم درصدد تفهیم حکمتی، نگرشی، اندیشه ای، پندی و ... می باشد که مصالح فردی، قومی و اجتماعی را در بر دارد. گاهی هدف از کاربرد واژه ها بیان مقصودی فراگیر، جهانی، معنوی و آن جهانی می باشد، شاعر میکوشد فرد و جامعه را به شیوه ای متفکّرانه با مسأله و موضوع روبرو کرده و آشنا سازد.

مفاهیم برای بیان انگیزه های مطرود نیست بلکه شاعر خواسته مسأله ی شایستهای را تبیین کند، گرایش به حق در ذات تمامی مخلوقات نهاده شده و خداوند در آفرینش هستی حقانیتی تعیین نموده تا هستی بر محور آن به حیات خود ادامه دهد و عدول از آن، کون و مکان را دچار انحطاط می سازد و سبب از بین رفتن آن می شود. خداوند خود حق است و حقیقتی است که از دید موجودات مخفی است و بنا به فرموده خداوند در قرآن ...لن ترانی ... می باشد، اگر چه بنابر عقیده ی بسیاری از علما و مفسّران، خداوند حقانیّت غیبی خود را در قیامت عیان خواهد کرد و همه ی عاشقان و سرگشتگان وادی حقیقت به وصال خواهند رسید و به مشاهده معشوق حقیقی می پردازند.

سخن از حق و حقیقت گفتن چندان راحت و آسان نیست، اگر چه توصیه ی بزرگان دین چون علی - ع - بر این است که: حق را بگوئید و به حق عمل کنید و در ادامه می فرماید: گر چه - بیان حق - به ضررتان باشد، نیز در سفارش به فرزند خود فرمود: برای حق هر - نوع - دشواری ای وارد شود، شکیبایی بورز زیرا در راه حق آن نیکوترین خصلت است. همچنین: فرموده : حق به رغم سنگینی گوارا استبنابراین؛ این سفارشات نمودار آسانی بیان و اجرای حق نیست چون تبعات ناخوشایندی از منظر عامّه و خوشایندی به ظاهر سختز ا نظرخواص الهی دارد. کسانی چون عین القضات، منصور حلّاج و... دم از حق و اناالحق زدند و بی محابا اسرار الهی هویدا کرده و با بذل جان خواهان وصال بودند که سرانجام به حقیقت رسیدند هرچند به دید بشری، دنیایی و عامه مردم با سختی همراه بودولی برای عاشق جز سعادت چیز دیگر نیست و نخواهد بود.

واژه ی حق از نظر لغوی به معنای استحکام، استواری، راستی، درستی، واجب، اصل، منتهای هرچیز، موافقت و مطابقت ذکر گردیده و از نظر اصطلاحی به مفهوم حقیقت، واقعیت و خداوند می باشد. لفظ حق از اسماء الهی است و در قرآن آیات متعددی وجود دارند که حق را عینیت خدا دانسته و بروجود حضرت حق اشاره داشته و به مضمون حقوق و رعایت حق انسانی نیز تاکید دارد، از آنجا که حافظ عارف، رندی به کمال و انسان کاملی است از واژه ی حق و ترکیبات و مشتقات آن برهمان مفاهیم قرآنی در ابیات و اشعار خود استفاده کرده است. در این مقال سعی برآن است که مفاهیم حق را که در اشعار آمده، بررسی و تحلیل کرده و منظور شاعر نمایان گردد.

تحقیق منحصر به فرد بوده و در زمینه حق در دیوان حافظ کنکاش و اثری مستقل صورت نگرفته هرچند که پیرامون حق و حقیقت در قرآن، احادیث و روایات، مقالات و کتاب هایی نوشته شده است. هدف تحقیق علاوه بر ذکر ابیات حاوی واژه حق، تشریح نکات حکمی، اخلاقی و بیان مسائل و موضوعات مندرج در اشعار و ابیات می باشد. کلمه حق، حقیقت و هم خانواده های آن سی و پنج بار در دیوان حافظ به معانی: خداوند، قیامت، جزا و پاداش، حقوق، رعایت حق، اصلمسلّم، حقیقت وجود و باطن و به حقیقت - قید - ... آمده است. حال به بررسی مفاهیم ذکر شده در دیوان می پردازیم:

ما را برآستان تو بسی حق خدمت ست                ای خواجه باز بین بترحّم غلام را - حافظ، - 11 :77
در این بیت واژه ی حق به مفهوم: وظیفه، ضرورت بکار رفته و حافظ به نوعی ادای دین خود را به مخدوم خویش بیان می کند، از مخدوم و خواجه اش خواستار رحمت و مهربانی نسبت به خویش می باشد و از وی می خواهد او را به عنوان غلامی خدمت گزار بپذیرد زیرا از محضر ارباب خود نعمت ها خورده و نیکی ها دیده است و اکنون درصدد ادای آن می باشد، این بیت حافظ ضرب المثلی هایی را که در فرهنگ عامه مردم جریان دارد و آن اینکه: یک کاسه ی آب بخور و یک سال به آن وفادار باش. را به ذهن متبادر می کند.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق       ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما - حافظ، - 17 :77

واژه ی عشق در اینجا، مفهوم عشق حقیقی، حق وخداوند می باشد، این بیت حافظ عرفان حقیقی را به نمایش می گذارد و اعتقاد دارد آنکه به حقیقت عشق یعنی خداوند روی آورد و سرشتش با حق یکسان گردد زنده ی جاوید است و در دو جهان پیوسته به حق می باشد، در بیت مراتب عرفان و وصل به معشوق را بیان کرده که هدف نهایی هر عارف و طالب وصال، رسیدن به حق و عشق حقیقی است. حافظ لفظ عشق را که یکی از معانی حقیقت است به کار برده تا رسایی، تأثیر و نفوذ کلام افزونتر شود.

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو:       کای سرحق ناشناسان گوی چوگانِ شما - حافظ، - 19 :77

واژه ی حق ناشناس به معنی باطل و گرویدگان به باطل می باشد، آنانی که ناسپاس اند چه کافر و ناسپاس نعمت های الهی که به آنان داده شده و چه ناسپاس نیکی ها و نیک رفتاریهای انسانها نسبت به آنان می باشد به هر حال باطل و باطل پرستان به هیچروی شکرگزار نعمت ها و خوبی های الهی، معنوی، مادّی و انسانی نیستند و همچنان به اعمال زشت و ناپسند خود ادامه می دهند، در این بیت خطاب حافظ به مردمان یزد است - و می تواند مجاز از تمامی آدمیان باشد - ، انسانهایی که نیک رفتار و زحمت کش می باشند و برای انجام کارهای خویش، توقع ارج و سپاس ندارند، می گوید باطلان و ناسپاسان چون گوی سرگشته و حیران شدند و آنان را همچون گوی به فاصله دور رانده تا رنج شان برمردمان زحمت کش کم گردد.

نکته: از آنجا که باطل خود مطرود است کسانی که گرایش به سمت ناسپاسی و عدم تمکین دارند نیز در اجتماع مورد اقبال نیستند در انجام اعمال زشت متحیّر بوده و به دنبال اغراض بیهوده اند و از زندگی معنوی و زیبایی حقیقی بدورند و سرگشته ی امیال حیوانی بوده و از انسانیت فاصله گرفته اند. در این بیت حافظ با پارادوکسی زیبای معنوی که آورده مردمان نیکوکار یزد را مظهر حق و حقیقت و حق ناشناسان را به منزله باطل معرفی می کند و از ترکیب واژگان حق با ناشناس در صدد ایفای نکات اخلاقی چون بدفرجامی اهل باطل می باشد.

لب و دندانت را حقوق نمک           هست برجان و سینه های کباب - حافظ، - 21 :77

در این بیت ترکیب حقوق نمک مفاهیم: وظیفه، ادا، دین نمک را می رساند و معتقد است که محبوب حق نمک خوارگی و ضیافت بر ما دارد چرا که ما مشتاق و خواهان وی هستیم و در این وصل مهمان داری اتفاق می افتد و حق نمک

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید