بخشی از مقاله
چکیده
دانش تفسیر مانند هر علم دیگري داراي موضوع و مسائل مخصوص به خود با هدف و غایتی مشخص است. این دانش مانند هر علم دیگري می تواند با توجه به مسائل، موضوع و هدف و غایت دانش و با توجه به دو رویکردي اصلی میان دانشمندان اسلامی، تعریف شود. تعریف جامع این دانش عبارتست از دانش تفسیر دانشی است که درباره استنباط معانی قرآن کریم و مراد الهی بحث می نماید و در آن از قواعد، موانع، مراحل، منابع و شرایط استنباط معانی قرآن کریم، بحث می شود تا بوسیله آن ها مفسر از خطاي در استنباط معانی قرآن کریم محفوظ بماند. این تعریف، تعریفی است که بر آمده از تعاریف فوق و ترکیبی از آنهاست.
توجه به علمیت تفسیر در میان دانشمندان اسلامی با دو رویکرد عمده همراه بوده است. رویکرد اول آن را به عنوان دانشی فقه گونه مطرح نموده و مسائل آن را قضایایی جزیی و شخصی به شمار آورده است. در رویکرد دوم شباهت دانش تفسیر با اصول فقه مورد بحث قرار می گیرد و قضایاي آن مانند اصول فقه کبراي استدلال و قضایایی کلی است. هر چند درمیان دانشمندان اسلامی کسانی هم دانش تفسیر را با علوم قرآن مساوي دانسته اند. اما به دلیل اختلافات بسیار در این باره و تعاریف گوناگون علوم قرآنی و عدم تساوي میان مسائل دو علم، این نظریه مردود است. نگارنده این مقاله بر آن است تا با بررسی اقوال دانشمندان اسلامی و ارائه تحلیلی منطقی موجود در فلسفه دانش تفسیر، به چیستی دانش تفسیر بپردازد. رویکرد تحقیقی این نوشتار، بر اساس رویکرد تاریخی و منطقی شکل گرفته است.
مقدمه:
یکی از دغدغه هاي پژوهشی در مراکز علمی، مسائل مرتبط با فلسفه هاي مضاف است. این دغدغه زمانی تقویت می شود که مضاف الیه این فلسفه ها، علوم اسلامی باشد؛ چرا که پیشرفت و پیراستن این علوم از نقائص و کمبودها از اهداف اصلی نظام جمهوري اسلامی و مقدمه پیدایش تمدنی اسلامی است. وظیفه فلسفه هاي مضاف به علوم اسلامی نیز در همین راستا قابل تحقیق و بررسی است.
وظیفه فلسفه دانش تفسیر بررسی این دانش و مسائل کلان آن به هدف مدیریت و برنامه ریزي هر چه بهتر براي تعالی این دانش است. جهت نیل به این مقصد، باید مسائل مهم دانش تفسیر با رویکردي تاریخی مورد بررسی قرار بگیرد و دیدگاه هاي دانشمندان اسلامی در ارتباط با دانش تفسیر از گذشته تا کنون بررسی و نقادي گردد. در ادامه با پدیدار شده این سرمایه تاریخی با نگاهی منطقی به بایسته ها و نیاز هاي دانش تفسیر پرداخته می شود.
از مسائل کلان دانش تفسیر می توان به چیستی این دانش، رویکردهاي موجود میان دانشمندان تفسیر، رابطه این دانش با دانش هاي دیگر اشاره کرد که همه این ها وجهه همت محققان در فلسفه دانش تفسیر قرار می گیرد. نگارنده این تحقیق بر آن است تا در ابتدا با بررسی چیستی تفسیر از دیدگاه دانشمندان و تقسیم بندي آن ها در تعاریف موضوع محور، مسائل محور و غایت محور، رویکرد تاریخی خود را به ثمر نشانده و در ادامه بحث، با نگاهی منطقی به تعریف دانش تفسیر بر اساس تعاریف فوق بپردازد. دیدگاه هایی نیز درباره علمیت دانش تفسیر مطرح شده است که پس از بررسی و نقد آنها، با دو نگاه متخذ از دانش فقه و دانش اصول فقه، تعاریفی از دانش تفسیر ارائه خواهد شد. امید است تا این قبیل تحقیقات در تکیمل و رشد دانش تفسیر موثر باشد.