بخشی از مقاله

چکیده

پژوهش حاضر باهدف تعیین تأثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد فلسفه بهمثابه فرهنگ بر باورهای غیرمنطقی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرطبس انجام گرفته است. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون -پسآزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و  جامعه ی آماری این پژوهش، کلیه ی دانش آموزان پایه ی پایه ششم ابتدایی شهرطبس در سال تحصیلی 1394-1395 بود. نمونه مورد نظر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 40 نفر در دو گروه آزمایشی و گواه 20 - نفر گروه آزمایش و  20 نفر گروه گواه - قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز وهمکاران بود. نتایج پژوهش نشان داد: اجرای برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد فلسفه بهمثابه فرهنگ بر کاهش باورهای غیرمنطقی دانش آموزان مؤثر است.

مقدمه

از مهمترین جنبه های وجودی انسان که او را از سایر موجودات متمایز ساخته است، امکان تفکر و اندیشیدن است و این توانایی است که او را در مواجهه با مسائل یاری کند، بدین وسیله تعلیم وتربیت در اصطلاح رایج خود، بر عقلانیت دلالت دارد، بنابراین رایج ترین کاربرد تعلیم وتربیت را میتوان پرورش اندیشه دانست - اکبری،. - 1393 در واقع آموزش و پرورش باید به پرورش دانشآموزانی منجر شود که توانایی بازشناسی عقاید و نظرات صحیح از ناصحیح را دارند و در این راستا استدلال و دلایل مناسبی به کار می گیرند، در غیر این صورت دانشآموز زندگی خود را تحت تأثیر عادات، رسم و رسوم و گاه بر مبنای اتفاقات پیش خواهد برد

فیلسوفانی مانند رابرت انیس، متیولیپمن و ریچارد پل معتقدند که هدف اصلی تعلیم و تربیت باید پرورندان متفکران اهل  استدلال  عقلانی    و  فرد    گرا    باشد.  پل - 1986 - 1  ثمره  نهایی تعلیم    و  تربیت  را    به  صورت  یک  ذهن  جستجوگر  مجسم  میکند: انگیز   پرشور برای   وضوح،    دقت    و بیطرفی، شور و اشتیاق برای رسیدن به کُنه هر شیء و برای جستجوی ادلّه و بیزاری شدید از تناقض و تفکر بینظم و ترتیب و کاربرد ناهماهنگ ملاکها، ایمان به حقیقت در برابر نفع شخصی صفات بارز یک فرد خردگراست« - ماریزنو2 و دیگران، . - 1380 اهمیت آموزش تفکر زمانی روشن میشود که دانش آموزان با مسائل نو و بی پایان جامعه بعد از فراغت از تحصیل مواجه میشوند. با همه اهمیت پرورش تفکر نزد لیپمن و صاحب نظرانی چون انیس3 و پل - - 1989 باید گفت؛تعلیم و تربیت تنها ذهن کودکان را از محفوظات پر کرده و نتوانسته انسآنهای متفکر پرورش دهد - اکبری، . - 1393 آلیس نیز بر این باور است که شرای زندگی، دیگران و رویدادهای گذشته تعیین کننده مشکلات افراد نیستند بلکه نوع ادراکات از موقعیت ها و نیز شیوه تفکر است که همواره انسان را به    دردسر    می اندازد. بنابراین افراد نسبت به واکنشهای
عاطفی    خود  مسئولاند  و  میتوانند  اختلالات  عاطفی  خود  را  با توجه کردن به تفاسیر فردی و با تغییر باورها کاهش دهند - شفیعآبادی و ناصری . - 1375 در برنامه فلسفه برای کودکان، مدنظر لیپمن - - 1993، فلسفه به معنای »فعالیت عقلانی4«است.وی تلاش نمود با طرح فرایندی از فعالیت ها به کمک داستان، تفکر را از دوران کودکی توسعه دهد در رویکرد »فلسفه بهمثابه فرهنگ« با عطف توجه به تفاوتهای فرهنگی در داستانهای فلسفه برای کودکان، که در آن بر جنبههای خاص فرهنگی تأکید دارد - موریس، . - 1373 در این زمینه میتوان به برخی پژوهشها اشاره کرد. بهعنوان نمونه، سانجانا - 2005 - 5 تأثیر این برنامه را بر رشد مهارتهای استدلال اخلاقی و اجتماعی کودکان بررسی کرد. همچنین، کلانتری میبدی   - 1388 -  در  پژوهشی    به  بررسی  تأثیر  اجرای  برنامه  فبک بر  باورهای  غیرمنطقی    نوجوانان  پرداخته  است.اجرای  این برنامه از این نظر مهم است که این برنامه میتواند مهارتهای متعدد رتبه دانشآموزان منتقل کند که برخی از ابتداییترین آنها عبارتاند از توانایی خوب گوش دادن وقت کردن به سخنان دیگران،مشارکت در کارها و مباحث، یادگیری برخی فضایل اخلاقی، تعامل و بحث با دیگران و... - اکبری،. - 1393 چگونگی استفاده از این برنامه بحث مهمی است و تلاش سنجیدهای را می-طلبد تا بهخوبی شناخته شود، به سیر تحول آن و رویکردهای مختلف آن توجه گردد تا رویکردهای مناسب برای استفاده در ایران شناساییشده و به کمک ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی موجود به آموزش تفکر برای کودکان دست یافت. با توجه به این توضیحات، پژوهش حاضر به دنبال بررسی تأثیر برنامه قبک - با رویکرد فلسفه بهمثابه فرهنگ - بر باورهای غیرمنطقی دانشآموزان پایه ششم ابتدایی بوده و سؤال زیر را مدنظر قرار داده است:

آیا اجرای برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر فلسفه بهمثابه فرهنگ بر باورهای غیرمنطقی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی تأثیر دارد؟

فرهنگ بهعنوان کلیتی گسترده میتواند باعث شکلگیری علم، هنر، فلسفه و اندیشه گردد و بر آنها تأثیر بگذارد، از سویی دیگر فلسفه بهعنوان مجموع پاسخها به سؤالات کلی و اساسی بشر ازجمله سؤالات مربوط به فرهنگ است - اکبری،. - 1393 تایلر معتقد است: »فرهنگ، کلیت پیچیدهای از دانش، اعتقادات، هنر، امور اخلاقی، قوانین، آدابورسوم و هر قابلیت یا عادت دیگری است که انسان بهعنوان عضو جامعه به کسب آن اقدام میکند - « موریس، . - 1373 کسب چنین کلیت پیچیدهای میتواند باعث شکلگیری نوعی تفکر گردد که مخصوص آن فرهنگ خاص باشد، بنابراین فرهنگ اروپایی تفکر خاص اروپایی و فرهنگ آفریقایی تفکر مخصوص به خود را نیز در پی دارد. »فلاسفه متعددی چنین استدلال کردهاند که یک فرهنگ آفریقایی »ناب« وجود دارد که تفکر آفریقایی از آن سرچشمه میگیرد - اکبری،. - 1393 دیگران، باز مانند ویردو اینگونه استدلال کردهاند که در میان تفاوتهای فرهنگی، خصوصیات عام فرهنگیای نیز وجود دارند که امکان انتقال و ارتباط تفکر را فراهم میسازند - «کارل و گامز،. - 1389 بر این اساس اندیشه یک محصول فرهنگی است، همانطور که عقل، منطق و زبان را یک محصول فرهنگی میدانیم، فلسفه در p4c چه بهمثابه روش دیده شود و چه بهمثابه محتوا فرهنگ بنیان است. این خصیصه فرهنگ که منجر به شکلگیری نوع خاص از اندیشه میشود را میتوانم از جنبههای خاص فرهنگی دانست - اکبری ،. - 1393 مفهوم فلسفی فرهنگ، نتیجه التفات انسان به نیازهای ثانویه و درنتیجه تلاش برای رفع آنها ازطریق خلق مفاهیم و نظامهای فکری و بس آنها در قالب اندیشههای متافیزیکی و فلسفی است. این ادعا بدین معنا است که فلسفه نتیجه فرهنگ و مؤخر بر آن است. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید