بخشی از مقاله

چکیده
اصطلاح »منظر فرهنگی« از سال 1992 به طور رسمی وارد ادبیات میراث فرهنگی شد. طبق تعریف کمیته میراث جهانی، مناظر فرهنگی شامل آن دسته از اموال فرهنگی هستند که معرف آثار مشترک انسان و طبیعت باشند. این آثار نشاندهنده نحوه تاثیر الگوهای فرهنگی مردمان یک سرزمین بر بستر طبیعی خاص آن سرزمین با هدف به سامان نمودن جریان زندگی در مراتب، مقیاسها و عرصههای گوناگون هستند. به این اعتبار مناظر فرهنگی دربردارنده نشانههای ارزشمندی از هویت و مزیتهای خاص فرهنگی و طبیعی یک محدوده فرهنگی و سرزمینی هستند. تأمل و تعمق در آثار گوناگون حاصل از همزیستی انسان و طبیعت در دورههای گذشته و استخراج الگوهای فرهنگی و ویژگیهای طبیعی خاص سرزمین، میتواند راهنمای ارزشمند و قابل اتکا برای انسانی باشد که در دوره معاصر بدون توجه به ویژگیها و مزیتهای خاص سرزمین و به پشتوانه فناوری پیشرفته، در پی تغییر و دگرگونی محیط زیست خود برآمده است.

در این نوشتار با هدف شناخت مفهوم منظر فرهنگی، ضمن بررسی منابع مکتوب، ابتدا به پیشینه شکلگیری مفهوم منظر فرهنگی، تعاریف موجود و انواع گوناگون آن اشاره میشود. مقیاسهای گوناگون تشکیلدهنده منظر فرهنگی، نحوه تاثیر فرهنگ و طبیعت در تشکیل این مناظر و لزوم توجه به مناظر فرهنگی در دوره معاصر موضوعاتی هستند که در دیگر بخشهای نوشتار مورد توجه قرار میگیرند. حاصل، یادآوری این نکته است که در نظر داشتن اصول و الگوهای بنیادین فرهنگی و طبیعی سرزمین و مبنا قرار دادن آنها برای انجام هرگونه تغییر و تحول در محیط زیست انسانها، متضمن ایجاد کیفیت حقیقی زندگی و موجد بستری مناسب برای رشد و تعالی ساکنان یک محدوده فرهنگی و سرزمینی خواهد بود؛ در این راه رمزگشایی مناظر فرهنگی گامی بنیادین و اقدامی اساسی به شمار میآید.

واژه های کلیدی:فرهنگ، منظر، انسان، طبیعت، تعامل

مقدمه

در طول تاریخ دیرپای زندگی انسان بر روی زمین، جوامع بشری با هدف ساماندهی جریان زندگی و پاسخگویی به نیازهای مراتب مادی و معنوی وجود خود، در عرصههای فردی و اجتماعی زندگی، با بستر طبیعی مکان زیست خود تعاملات گوناگونی برقرار نمودهاند که حاصل آن شکلگیری مناظر متنوع و متعددی از آثار حضور و فعالیت انسان در طبیعت هستند. این مناظر، مظهری از الگوهای فرهنگیمردمان یک سرزمین هستند که در زمینه طبیعی خاص آن سرزمین تبلور یافتهاند. الگوهایی که در میان اعضای یک اجتماع انسانی مشترک و مرسوم بوده، به نحوه تفکر، احساس و رفتار اعضای آن اجتماع شکلهای معنیدار و مشخص بخشیده و روابط متعادلی میان اعضای آن اجتماع با یکدیگر، با دیگر اجتماعات انسانی و با بستر طبیعی زیست آنها برقرار مینماید، به گونهای که دوام و بقای آن گروه را در طول زمان تضمین نماید. به این اعتبار کلیه فعالیتهای انسانهای عضو یک اجتماع انسانی از الگوهای فرهنگی آنان برمیخیزد، از جمله چگونگی تعامل با طبیعت در مراتب، مقیاسها و عرصههای گوناگون.

کمیته میراث جهانی در سال 1992 به طور رسمی اصطلاح منظر فرهنگی را برای مشخص نمودن آثار ارزشمند حاصل از همزیستی انسان و زمین به کار گرفت. از آن زمان تاکنون مناظر متعددی به عنوان اموال فرهنگی معرف آثار مشترک طبیعت و انسان در فهرست میراث جهانی ثبت شدهاند. شناخت دقیق و عمیق چنین مناظری، به واسطه دربرداشتن نمودها و آثاری از الگوهای فرهنگی مردمان یک سرزمین، همچنین ویژگیهای خاص طبیعی آن سرزمین میتواند مبنای مطمئن و قابل اتکای تلاشهایی باشد که در دوره معاصر با هدف ساماندهی جریان زندگی گروههای انسانی در مراتب و عرصههای گوناگون، از طریق ساخت و پرداخت بناها و فضاهای شهری و طرحهای توسعه در مقیاسهای گوناگون سرزمین، صورت میپذیرد. با این توضیح این نوشتار بر آن است تا با استفاده از منابع مکتوب، به تبیین و توضیح ابعاد، مقیاسها و سطوح گوناگون اصطلاح منظر فرهنگی بپردازد. در این راه، ارایه مثالهایی گوناگون از آثار ارزشمند تاریخی و فرهنگی سرزمین ایران، به مثابه بخشی از ثروتهای فرهنگی این سرزمین که دربردارنده نشانههایی از هویت طبیعی، فرهنگی و تاریخی مردمان این سرزمین هستند، روشنگر مباحث مطرح شده خواهد بود.

پیشینه شکلگیری مفهوم منظر فرهنگی و تحلیلی بر چیستی آن

"شکلگیری مفهوم منظر فرهنگی ریشه در سنت اروپایی نقاشیهای منظر دارد. جغرافیدان »اتو شولتر« اولین بار اصطلاح منظر فرهنگی را به طور رسمی به عنوان یک اصطلاح دانشگاهی در اوایل قرن بیستم به کار برد. در سال 1908 او استدلال کرد که با تعریف نمودن علم جغرافیا به عنوان علم شکل دادن به زمین، این رشته موضوع اصلی خود را بدون هیچ اشتراکی با سایر علوم مییابد. او دو گونه منظر را تعریف نمود: مناظر طبیعی که قبل از دخالتهای عمده انسانی وجود داشتهاند و مناظری که به واسطه انسان و فرهنگ او خلق شدهاند. از نظر او وظیفه عمده علم جغرافیا آن بود که تغییرات این دو گونه منظر را بررسی و پیگیری نماید. »کارل سوئر«، جغرافیدان فرهنگی، شاید تاثیرگذارترین شخص در ارتقاء و توسعه مفهوم منظر فرهنگی بود. او مصمم بود تا بر نقش فرهنگ به عنوان نیروی شکل دادن به عناصر و اجزای مریی سطح زمین تاکید نماید.

تعریف کلاسیک او از منظر فرهنگی به این قرار است: »منظر فرهنگی از یک منظر طبیعی توسط یک گروه انسانی ساخته میشود. فرهنگ نقش عامل را دارد، طبیعت نقش زمینه را دارد و نتیجه کار منظر فرهنگی است.« برداشت او از منظر به عنوان عرصهای از ویژگیهای طبیعی مطرح میشود که توسط شاخصههای فرهنگی تحت نفوذ درآمده و اصلاح شده است.از زمانی که شولتر برای اولین بار به گونه رسمی این اصطلاح را به کار برد و از زمانی که سوئر به گونهای موثر این مفهوم را ارتقاء داد، مفهوم منظر فرهنگی به گونههای متفاوتی به کار برده شده و بسط داده شده است. تا اینکه درسال 1992 انجمن میراث جهانی جمعی از متخصصین را برای تدوین راهنمای علمی کمیته در جهت قرار دادن مناظر فرهنگی در فهرست میراث جهانی، گرد هم آورد. در سال 1992 معاهده میراث جهانی تبدیل به اولین ابزار قانونی بینالمللی برای تشخیص و محافظت از مناظر فرهنگی شد.

شورا در شانزدهمین جلسه، رهنمودهایی برای نحوه قرارگیری آثار در فهرست میراث جهانی تعیین کرد. این مناظر بیانگر کارهای مشترک انسان و طبیعت و رابطه طولانی و نزدیک بین مردم و محیط طبیعیشان هستند. بعضی از این مناطق فنون خاصی از کاربرد زمین را منعکس میکنند که تضمینکننده و حامی تنوع زیستشناختی است. برخی از مناظر نیز بیانگر ذهنیات جوامع بشری، باورهای قوی آنها و عادات سنتی هستند که یک رابطه معنوی خاص را بین انسان و طبیعت مجسم مینمایند. برای شناسایی و حمایت از تنوع فوقالعاده در رابطه بین انسان و محیط و برای حفاظت از فرهنگهای سنتی زنده و نگهداری از آثار و نشانههای فرهنگهایی که از بین رفتهاند، این محوطهها که به نام مناظر فرهنگی شناخته میشوند در فهرست میراث جهانی ثبت شدهاند." [1]

"به این ترتیب مناظر حاصل از همزیستی انسان و زمین مانند حرکتهای جمعیتی، استقرارگاهها، شیوههای حیات و تکامل فنی و زندگی اجتماعی بشر مانند تعاملات انسانی، همزیستی فرهنگی و ابرازهای خلاقانه و معنوی او در معاهده میراث جهانی مورد ملاحظه واقع شدند." [2]بر اساس تعاریف ارائه شده، عنوان منظر فرهنگی "دربرگیرنده اماکنی است که در خود فضاهایی از گذشته، فضاهای زنده کنونی، مناظر شکل گرفته بر اثر استمرار سنن، اعتقادات یا مناسک را داشته و نیز شامل مناظر ایجاد شده بر اثر مداخلات علمی یا هنری و مناظری که در خود خاطرات یا روایاتی را به همراه دارند، میباشد. معرف بعد میراثی این آثار میتواند نام آن اماکن، بقایای جوامع پیشین ساکن در آنها، سازمان تشکیلدهنده بناهای بومی و اکوسیستمهای فرهنگی و اجتماعی باشد.

این مناظر گواه قرنهافعالیت کشاورزی یا فعالیتهای معاصر صنعتی و حتی جنگهایی هستند که تنها آثاری از آنها بر زمین به یادگار مانده است... مطابق رهنمودهای اجرایی معاهده میراث جهانی، مناظر فرهنگی شامل آن دسته از اموال فرهنگی هستند که معرف آثار مشترک انسان و طبیعت باشند. آنها نشان دهنده تکامل جامعه بشری و استقرار او درطول زمان تحت تاثیر عوامل و یا محدودیتهای فیزیکی و یا فرصتهای به دست آمده از محیط زیست طبیعیشان و نیز برآمده از عوامل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هستند." [2]به تعبیری میتوان گفت انسانهای متعلق به یک اجتماع در تلاش جهت به سامان نمودن جریان زندگی خصوصی و عمومی در مراتب مادی و معنوی، اقدام به برقراری تعاملات گوناگون با سرزمین و بستر زندگی خود نموده و آن را به گونههای متفاوت، آنگونه که از الگوهای فرهنگی آنان برمیخیزد، معنا بخشیده، منظم ساخته و ارتباطاتی مادی و معنوی با بستر طبیعی سکونتگاه خود برقرار میسازند.

"محیطهای انسانساخت بیان فیزیکی ساختارهای نظم دهی هستند. این ساختارها حاصل یک خصیصه کلی ذهن بشر است و آن نیاز به نظم بخشیدن به جهان و معنی و مفهوم دادن به آن است. شکل انواع نظمدهیها بسته به فرهنگها متفاوت است." [3] تجلیات گوناگون نحوه نظمدهی به محیط توسط گروههای انسانی و آثار حاصل از همزیستی انسان با طبیعت، چه در مرتبه مادی و چه در مرتبه معنوی سازنده مناظر فرهنگی متنوع و گوناگون در سرزمینهای مختلف است. به واقع مناظر فرهنگی مظاهر تعامل الگوهای فرهنگی یک اجتماع انسانی با طبیعت بستر زیست خود بوده و میراث مشترک انسان و طبیعت هستند.

دسته بندیمناظر فرهنگی و انواع آن
مناظر فرهنگی به سه دسته اصلی تقسیم میشوند:

"-1آن دسته از مناظر فرهنگی که به سادهترین وجه قابل تشخیص میباشند، مناظری هستند که مستقماًی توسط انسان و با حضور آگاهانه او طراحی و خلق شدهاند. این دسته شامل باغها و پارکهایی است که با اهداف زیباییشناسانه خلق میشوند . اغلب و نه همیشه در ارتباط با یک پشتوانه مذهبی قرار داشته و یا همراه با بناها و آثار مذهبی و یادمانی هستند." [1] در بستر فرهنگی سرزمین ایران باغهای تاریخی از مهمترین و گویاترین جلوههای همزیستی انسان و طبیعت و نشانگر باورها و ارزشهای معنوی آفرینندگان خود هستند . باغهای تاریخی که بر اساس الگوهای منظم هندسی عناصر طبیعی - آب و خاک و گیاه - و عناصر مصنوع را در ارتباط با هم قرار داده، در حقیقت تجلی کالبدی و تصویری زمینی از بهشتی هستند که در باورهای معنوی ایرانیان قبل و بعد از اسلام همواره به عنوان مکانی آرمانی و موعود مورد توجه قرار داشته است.

"یک خط فکری سالم و طیفی گسترده از یک سازواره هندسی و حساب شده و ترکیبی بخردانه و منظم در تمام طول تاریخ بر شکلیابی باغ ایرانی حاکم بوده است." [4]چنین مناظری در شرایط اقلیمی نامساعد اکثر نقاط ایران علاوه بر آنکه نشانگر تلاش انسانها در برقراری تعامل کمالگرایانه با محیط خود هستند، با تداعی معنای بهشت بخشی از آرمانهای معنوی و الگوهای فرهنگی مردم این سرزمین را عینیت میبخشند. "باریتعالی مسلمانان نیککردار عامل به احکام را وعده بهشت میدهد. زرتشت سرو را از بهشت میآورد، پارسیان باغهایشان را پردیس مینامند، باغ صورت مثالی بهشت میشود و ابعاد قدسی پیدا میکند." [4]

"-2دسته دوم مناظر ارگانیک تکاملیافته هستند. این مناظر حاصل الزامات اجتماعی، اقتصادی، اجرایی و مذهبی هستند. فرم کنونی آنها از طریق پیوستگی با محیط طبیعی و در تعامل با محیط شکل گرفته است. این مناظر منعکس کننده فرآیند تکامل یافتن در شکل و اجزا منظر هستند و خود به دو زیردسته تقسیم میشوند:

.1-2 مناظر باستانی که در آنها فرایند تکامل یافتن در گذشته، به صورت تدریجی و یا ناگهانی تمام شده است. اگرچه اجزا و عناصر قابل توجه آنها همچنان قابل مشاهده هستند.

.2- 2 مناظر تداومیافته و مستمر که امروز هم زنده و فعال هستند و با روشهای سنتی زندگی به طور نزدیکی پیوستهاند و فرآیند تکامل در آنها همچنان ادامه دارد. این مناظر شواهد و اسناد مادی ارزشمندی از تکامل منظر را در طول زمان ارایه میدهند." [1]از نمونه مناظر دسته اول میتوان به شهر باستانی »شیز« که با نام تخت سلیمان معروف است اشاره کرد. شیز به عنوان یک شهر معبد با در برداشتن مجموعهای از فضاها و بناها چون آتشکده، قصر، نیایشگاه آناهیتا، حصار و کشتزارها و... بر اساس الگوی شهر ساسانی و در کنار دریاچهای بنا شده و در عصر حیات خود نمادی سیاسی-مذهبی و منظری متاثر از باورهای فرهنگی و آیینی بود. تخت جمشید، فیروزآباد، هگمتانه، بیشاپور و... نمونههایی از این مناظر هستند.

در باب دسته دوم اینگونه مناظر میتوان به روستاها و شهرهای تاریخی سرزمین ایران اشاره نمود که بر اساس الگوهای فرهنگی، اصول و ارزشهای معنوی، متناسب با شیوه زندگی و معیشت و در همزیستی مسالمتآمیز و متعادل با ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی بستر تکوین خود شکل گرفته و در طول سالیان متمادی متاثر از ویژگی کمالگرایی اقوام گوناگون ایرانی در مسیری رو به تکامل حرکت نموده و بستری مناسب برای زندگی و حیات رو به رشد و تعالی در مراتب مادی و معنوی زندگی ساکنان خود فراهم نمودند. شهرهای تاریخی کوچک و بزرگ چون زواره، انارک، بشرویه، نایین، نیاسر و روستاهایی نظیر اورامان، ماسوله، ابیانه، لافت، قلعهنو، و... که در مراتب، مقیاسها و وجوه مختلف از کلیت شهر تا اجزا و جزییات گوناگون بناها و فضاهای شهری، آداب و سنن زیستی، پوشش و گویش ساکنان و... بیانگر کلیتی وحدتیافته از جلوههای تعامل متعادل محیط انسانساخت با بستر طبیعی هستند، از این جملهاند.

"- 3 گونه آخر منظر فرهنگی تداعیگر است. "این مناظر به واسطه تداعی معانی قوی فرهنگی، هنری و مذهبی عناصر طبیعی در فهرست میراث جهانی قرار گرفتهاند." [1]
 
در فرهنگ ایرانی عناصر طبیعی همچون کوه، درخت، نور و.. از تقدس خاصی برخوردار بوده و تداعیگر معانی مقدس و ارزشهای معنوی برخاسته از فضای ذهنی و اندیشهای انسانهای ایرانی هستند. برپایی معابدی به نام آناهیتا برای گرامیداشت الهه آب، باورهای معنوی و سرشار از تقدس نسبت به نور، اعتقاد به تقدس و بهشتی بودن درخت سرو و حضور دایم این عنصر طبیعی در آثار گوناگون هنری نشان از اهمیت معنوی عناصر طبیعی در فرهنگ ایرانی دارد. در میان عناصر گوناگون طبیعی کوهها به واسطه نزدیکی به آسمان به عنوان مکانی متعالی، جایگاه زندگی جاودانه، پایگاه فرشتگان و محل صدور احکام و اوامر الهی از اهمیت خاصی برخوردار بودهاند. کوه دماوند در اندیشه انسان ایرانی تداعیگر معانی پررمز و راز و نمونهای کامل از اینگونه مناظر است. نسبت دادن افسانهها و داستانهای اسطورهای به آن نشان از جایگاه معنوی این کوه در نزد ایرانیان دارد . در ادبیات منظوم فارسی نیز از کوه دماوند با مضامین گوناگون یاد شده است.

مقیاسهای گوناگون تشکیلدهنده مناظر فرهنگی

با توجه به تعاریف ارایه شده از مناظر فرهنگی، دستهبندیها و انواع گوناگون، به نظر میرسد نمودها و آثار گوناگون تعامل انسان با محیط در مجتمعهای زیستی، به عنوان کاملترین نمونههای تاثیر حضور انسان و فعالیتهای او درسرزمین، در مقیاسهای گوناگون قابل مشاهده است. شهرها و روستاها در مقیاسهای مختلف و در مراتب مادی و معنوی دربردارنده شواهد متعدد و متنوعی از تعاملات انسان و محیط طبیعی هستند.در مقیاس کلان نظام استقرار کانون زیستی در ارتباط با شرایط جغرافیایی و اقلیمی نمودی از تعامل انسان و محیط طبیعی در جهت به سامان نمودن مرتبه مادی زندگی است که در نمونههای تاریخی غالباً به گونهای متعادل و با در نظرگرفتن نیروهای موثر طبیعی صورت میگرفته است.

به عنوان مثال شکل کلی مجتمع زیستی مستقر در دامنههای کوه با کانونهای زیستی که در دشتها شکل گرفتهاند متفاوت است، شرایط اقلیمی گرم و سرد سبب فشردگی بافت و اقلیم مرطوب سبب پراکندگی دانههای تشکیلدهنده بافت میشود، منابع آب متمرکز مانند چشمه یا منابع آبی خطی مانند رودخانه بر شکل کلی مجمتع زیستی موثر است و... از سویی دیگر احداث شهرها بر اساس الگوهای نظم متعالی و صور مثالی موجود در ذهن آفرینندگان آنها نظیر شهرهایی که به شکل مدور و یا چهارگوش ساخته میشدند و یا مکانیابی شهرها در دامنه کوهها و در کنار چشمههای مقدس از دیگر نمودهای تعامل انسان و الگوهای فرهنگی او با محیط طبیعی و بستر زیستی در مرتبه معنوی وجود انسان است که در شکل کلی شهر و مقیاس کلان بر آن موثر واقع میشود. " قرار گرفتن اغلب شهرهای ایران باستان در دامنه یا حصار کوهها جز تدابیر مسایل تدافعی در نگاه اسطورهای به کوه، به عنوان مکان قدسی و محل تجلی الهام غیبی نهفته است... در شهر فیروزآباد بر اساس عامل آیین و باورهای مذهبی مناره آتشدان در مرکز شه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید