بخشی از مقاله
مقدمه رشد فزاینده اطلاعات سبب شده است که هر انسانی که تجربه و علم و دانش برخورد باشد که دیگری فرصت کسب آنها را نداشته باشد لذا
در دنیای امروز به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه در بین انسانها یکی از رمزهای موفقیت است . هیچ کس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پی ببرد. این اطلاعات زمانی به حرکت در می آید که انگیزه ای قوی سبب رها شدن آن به بیرون ذهن می شود. در این مرحله انسانها به سرنوشت یکدیگر حساسند در جهت رشد یکدیگر میکوشند و در نهایت سبب جریان از علم و دانش و تجربه میان آنها جاری می شود که همین امر زمینه ساز خلاقیت خواهد بود.
.2 تاریخچه و سیر تحول خلاقیت یکی از ویژگیهای برتر آدمی است و در عصر حاضر یکی از مهمترین اهداف عالی است "پرورش یادگیرندگان خلاق و نوآور"،
آموزش و پرورش مترقی و پیشرفته جهان از آنجا که تمدن بشر نتیجه خلاقیتها و نوآوریهای انسان است، آموزش خلاقیت از اهمیت و ارزش بسیار بالایی برخوردار است .توان مغزی انسان او را از استعداد بالقوهخلق و ابتکار برخوردار ساخته، و به یاری همین استعداد است که اتومبیل، هواپیما، وسایل ارتباطی، رایانه، ماهواره، و غیره ساخته شده اند .به کمک استعداد خلاق است که به غنا، مفهوم ، و نشاط می رسیم و اسبابی فراهم می کنیم تا از شدت رنجها و خطرهای زندگی بکاهیم (عسگری، .(1386 خلاقیت در گذشته پدیده ای مترادف با نبوغ تلقی می شد. بنابراین هر جا سخن از خلاقیت به میان می آمد بلافاصله معنای نبوغ به ذهن خطور می کرد. این تعبیر، تاریخی قدمتی دو هزار ساله دارد. در تاریخ یونانیان باستان، نبوغ معنایی افسانه ای داشت بدین ترتیب تعریفی روشن از آن دیده نمی شد. به روایتی یونانیان واژه ای به نام شیطان را پذیرفته بودند که مترادف با نبوغ بود. به نظر یونانیان، شیطان یک روح نگهبان بود که با حلول به روح و بدن افراد، آنان را صاحب تواناییهای خارق العاده و شور و شوق می ساخت. در حقیقت در ادبیات یونان، نابغه فردی بود که گرایش درونگرایانه داشت و بیشتر به تنهایی و خلوت راغب بود تا علاقه و تمایل به مردم. البته شاید همین عامل باعث شده بود که یونانیان نبوغ را مترادف با شیدایی تصور کنند. در همین رابطه، ارسطو اعتقاد داشت که نبوغ همراه با دیوانگی است و بدون آن معنایی ندارد. او دیوانگی را یک روح نازله از ناحیه خداوند می دانست (پیرخائفی، .(1388
البته درست است تحقیق در مورد خلاقیت و عناصر تشکیل دهنده آن پیش از 1 قرن پیش توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد ولی انگیزه اساس برای پژوهش بیشتر در سال 1950 توسط گیلفوردٌ خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن برای رهبافت های جدید برای حل مسائل) در مقابل تفکر همگرا(دست یافتن به پاسخ صحیح) مترادف می دانست. (محمودی و حبیبی،(1390 ریهامر و برولینٍ((1999 در نگاهی تحلیلی به این موضوع معتقدند که خلاقیت از سال 1950 تا 1999 سه روند عمده را پشت سر
گذاشته است. جریان اول به مطالعه شخصیت مربوط است آنان معتقدند که تحقیقات خلاقیت در سالهای 1950عمدتاً مبتنی بر شخصیت افراد خلاق بوده است طی این مدت بررسی ویژگی ها و صفات شخصیتی افراد خلاق موضوع اکثر پژوهشهای خلاقیت گردید. جریان دوم به مطالعه شناخت مربوط است و در جریان دوم مطالعه درباره ویژگیهای ادراکی، فکری و هوشمندانه افراد خلاق موضوعیت پیدا کرد. با این حال یک تحولات عمده ای که در این مرحله پدید آمد تغییر یافتن رویکرد روان سنجی خلاقیت نظیر آنچه تورنسَ در سالهای 1960 و1970 مطرح کرده بود به سوی تحقیقاتی است که منجر به آگاهی از ذهن خلاق برحسب توانایی های هوشمندانه و شناختی شده و در جریان سوم به آموزش و تحریک خلاقیت بطور جدی پرداخته شد. تحقیقات انجام شده طی سالهای 1980 و 1990 پای دیدگاه روانشناسی اجتماعی خلاقیت دارد. آمابیلیُ (1983) مبدع این دیدگاه و یکی از صاحبنظران این حوزه معتقد است که خلاقیت با ساختارهای اجتماعی ارتباط قوی دارد. این نگاه موجب گردید تا در فرآیند جهان سازی خلاقیت نقش ویژه ای برای سازمان ها و رفتارهای فرهنگی آنان در نظر گرفته شود پریالتسکیِ (2006) و دولان متکالفهّ (2008) در همین ارتباط معتقد این رویداد باعث گردید تا خلاقیت در سازمان جای باز کند و نه فقط منجر به افزایش سود، تولید و تجارت شود بلکه سطح تعهد کارکنان نیز ارتقاء دهد. در واقع پژوهشهای روانشناسی اجتماعی خلاقیت سازمانهای مدرن را وارد نمود. تا به سوی رشد و ترغیب خلاقیت و ایجاد فرهنگ
1. Guilford 2. Ryhammar and Borlin 3. Torrance 4. Amabile 5. Prilletensky
6. Dolan and Metcalfe
سازمانی متناسب با خلاقیت حرکت کنند. همپا، با این جریان اجتماعی خلاقیت نظامها، آموزش عالی در اکثر کشورها، جهان نیز بعنوان سازمانهای اثر گذار حرکت کردند و تاحدی جلو رفته که نقش و اهمیت تولید دانش (خلاقیت علمی) را بعنوان نقش کارکردی متمایز برای خود پذیرفتند (پیرخائفی و محمدزاده، .(1389
تورنس (1988)، فولی و پارکٌ (2005) رانکوٍ (2007) استرنبرگ و لوبارتَ((1996 هم متعقد به یک الگوی سرمایه گذاری هستندکه در آن خلاقیت دارای شش نوع منبع است:
هوش، دانش، سبک شناختی، انگیزش، شخصیت و بافت محیطی(پیرخائفی و محمدزاده، (1389
.3 ابعاد خلاقیت محققین چندین جنبه از تفکر خلاق را مشخص کردند این لیست نمی تواند لیست کاملی باشد اما ابعاد خلاقیت در آن مشخص است
و محققان توجه بسیاری به آن داشته اند ( .(Waltan, 2003 تفکر واگرا (منشعب) نگرش و علایق رفتارهای شخصیتی مشخصات شخصیتی انجام کار خلاقانه
.4 تعریف خلاقیت تورنسُ((1962 که از پیشگامان محیط گرایی شناخته میشود، تفکر خلاق را فرایند احساس خلاءها و اختلالها، عناصر غایب، شکل
شکل دهی ایده ها و فرضیه هایی دربارهی آنها، آزمودن این فرضیه ها، برآورد نتیجه ها، تعبیر و آزمودن دوبارهی این فرضیه ها می داند. راجرزِ((1954 به عنوان یک نظریه پرداز مکتب انسان گرایی بر این باور است که مفهوم خلاقیت را تنها در زمینهی آثار هنری و رویدادها رویدادها یا پدیده ای قابل دیدن می توان به کار برد. به باور وی خلاقیت در نهایت باعث شکوفایی آدمی می شود و راجرز آن را هدف نهایی پیشرفت هر انسانی می پندارد . مزلو ّ (1968) به عنوان یک انسان گرا خلاقیت را نیروی بالقوه ای می داند که از آغاز زندگی به همه همه یا بیشتر افراد هدیه شده است و در جریان رشد همراه بافرهنگ پذیری افراد این توانایی رفته رفته کم رنگ و یا بروز آن مهار می شود ( طباطباییان، .(1383 بر طبق تحقیقات مازلو (1954) توانایی خلاقیت چیزی است که هر فردی آن را در اختیار دارد پس می تواند آن را گسترش داده یا سرکوب کند. آمبیل اجزای خلاقیت را اینگونه بیان کرد: تجربه، مهارتهای تفکر خلاق و انگیزه، در حالی که در تحقیقات مختلف تفاوتهایی وجود دارد، طبقه بندی های خلاق به ماهیت آنها نیز توجه شود. فردی، گروهی و سازمانی، در این تحقیق خلاقیت می بایستی بعنوان تعریف مشکل و ایجاد ایده جدید مورد استفاده قرار گیرد . (Sarri et al, 2010)
محققان بسیاری به این نکته اشاره کردند، که انگیزه یک پیش شرط اساسی برای فعالیت خلاق است. اگرچه نیروی انگیزش ممکن است از یک فعالیت خلاق به فعالیت دیگری متفاوت باشد. گیلفورد((1962 پیشنهاد کرد که تمام فعالیت های خلاق به شکل انگیزش بروز نمی یابد. ولی می تواند به طور گسترده به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم شود. این تمایز و دسته بندی توسط آمابیل((1996 مورد تأکید قرار گرفت .(Waltan,2003) در طول دهه های گذشته تئوریسین های کسب و کار، خلاقیت را به عنوان توسعه ایده در مورد محصولات، فعالیت ها، خدمات و رویه های جدید تعریف کردند که برای سازمان مفید است ( . (Sarri et al, 2010
خلاقیت واژه ای عربی است که ریشه آن خلق به معنی آفریدن است. در لغت نامه دهخدا خلاقیت خلق کردن و به وجود آوردن است و خلاق، شخصی است که دارای عقاید نو باشد . دانشمندان خلاقیت را با تعابیر متعدد و متنوعی تعریف کرده اند به طوری که گاهی هر تعریف فقط بیانگر یک بعد از ابعاد مهم فراگیر خلاقیت است؛ برای مثال هربرت فوکن، معتقد است که »فراگرد خلاقیت عبارت است از هر
1. Folley Park 2. Runco 3. Sternberg & Lubart 4. Torrance 5. Rogers 6. Maslow
نوع فراگرد تفکری که مسئله ای را به طور مفید حل کند.« همچنین جرج سیدل » توانایی ربط دادن و وصل کردن موضوعات صرفنظر از اینکه در چه حوزه یا زمینه ای انجام گیرد از مبانی بهره گیری خلاق از ذهن است.« اریک فروم نیز معتقد است که خلاقیت، توانایی دیدن (آگاه شدن) و پاسخ دادن است. با وجود این، خلاقیت بیشتر جنبه شخصی و شهودی دارد، درحالیکه حل مسأله بیشتر بر واقعیات استوار است و دارای هدفی عینی و بیرونی است. استیفن رابینز (1994) خلاقیت را به معنای افکار به شیوه ای بی نظیر یا ایجاد ارتباط غیر معمول بین نظرات تعریف کرده است. از نظر هیچینز خلاقیت عبارت است از فراهم ساختن اندیشه ها و روشهای تازه در برخورد با مسائل و فعالیتها. از نظر مورهد خلاقیت فرایند تکامل بخشیدن به دیدگاههای بدیع و تخیلی درباره موقعیت های مختلف نیز تعریف شده است. خلاقیت ازنظر مقیمی عبارت است از توانایی تلفیق ایده ها به شیوه ای منحصر به فرد برای برقراری ارتباط غیر معمول بین ایده های مختلف (محبوبی و توره، .(1387
ویتینگٌ و ویلیامزٍ((1984 در این زمینه اظهار میدارند خلاقیت مستلزم حل کردن مسائلی است، اما افراد خلاق پیش از آن که مسائل را حل کنند آنها می آفرینند یا بر پیچیدگی آنها می افزایند. تورنس(1962، 1966، (1998 در تعریف پژوهشی خود از خلاقیت، فرایندهایی از قبیل فرایند حس کردن مشکلات، شکاف در اطلاعات، عناصر گم شده، چیزهای ناجور، حدس زدن و فرضیه سازی دربارهء این نواقص، و ارزیابی و آزمودن این حدسها و فرضیه ها، تجدید نظر کردن و دوباره آزمودن آنها، و بالاخره انتقال نتایج را ذکر کرده و در تعریف وابسته به بقاء، خلاقیت را کنار آمدن فرد با موقعیتهای دشوار تعریف کرده است. (عسگری، (1386 خلاقیت: ارائه خلاقیت، خلق ایده های جدیدی است که امکان دارد به محصولات یا خدمات جدید منجر شوند (صباغیان و همکاران،
.(1384
خلاقیت عبارت است از به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا یک مفهوم جدید دانسته است (محبوبی و توره، .(1387 خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان (دهقانی، .(1387
خلاقیت به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است (دهقانی، .(1387
خلاقیت عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی جدید (دهقانی، .(1387
کارل روگر (1954) بر این باور بود که باید یک چیز قابل مشاهده، محصولی از خلاقیت،وجود داشته باشد تا به روی دادن خلاقیت پی ببریم او همچنین معتقد بود که محصول باید یک ساختار نوو نشان فردی را داشته باشد که آن را خلق کرده است (اعظمی و دیگران،
.(1387
در یک تعریف مکمل از خلاقیت، سیدنی پارنز (1972) به سه S خلاقیت توجه می کند: حساسیتَ غیر مترقبه بودنُ و هم افزایی داشتنِ در تعریف اوحساسیت می تواند دو معنی داشته باشد .آگاهی افزایش یافته از ویژگی های عجیب زندگی تناقضات، ناپیوستگی ها و ناهمخوانی افراد، اشیاء و ایده ها که بخش اساسی جهانی هستند که ما در آن زندگی می کنیم و نیز به معنای آگاهی افزایش یافته ازفرآیندهایی که شامل تعاملات فردی و اجتماعی بین ما و دیگران می شود .غیر مترقبه بودن به عنوان داشتن خوش شانسی در یافتن چیزی تعریف می شود. هم افزایی هم به این معناست که هرگاه بازده مجموع چند نفر از افراد ماشین ها و چیزهامنتج به نتایجی بیش از نتایج تک تک آنها شود هم افزایی روی می دهد. (اعظمی و دیگران، (1387 معمولاً حساسیت بیش از دو عامل دیگر در ایجاد خلاقیت مؤثر است .این مورد بیشتربه شیوه ای که اشیاء هستند توجه می کند و توجه
به این موضوع احتمال داشتن ایده های مساعد را افزایش می دهد.تعریف نهایی این محقق درباره خلاقیت با استفاده از سه مفهومی که مطرح کرده است به این شرح است:خلاقیت توانایی ایجاد ارتباط بین موضوعاتظاهراً بی ارتباط و نامربوط است. (اعظمی و دیگران،
(1387 در مورد واژه خلاقیت تعاریف گوناگون دیگر نیز ارائه شده است که ازآن جمله می توان به این موارد اشاره نمود:
به عنوان مثال رابینز در تعریفی دیگر -خلاقیت به معنای توانایی ترکیب عقاید و نظرات مختلف وترسیم فرایند آن ها می داند .خلاقیت از نظر وی در واقع شیوه اندیشیدن درباره مسئله به روش های گوناگون است. کریتنر در تعریفی دیگر، خلاقیت را چنین تعریف نمود :
1. Witting 2. Williams 3. Sensitivity 4. Serendipity 5. Peculiarity
خلاقیت فرایندی است که از هوش، قوه تصور و مهارت جهت ایجاد و یا توسعه یک محصول، هدف، فرایند یا ایده جدید استفاده می کند.(چیت سازیان، (1388
.5 تفاوت خلاقیت و نوآوری برخی از اندیشمندان و نویسندگان بین خلاقیت و نوآوری تمایز قائل شده اند؛ برای مثال "کونتز" نوآوری را به کارگیری ایده های نوین
ناشی از خلاقیت معرفی کرده و معتقد است که نوآوری می تواند محصولی جدید، خدمتی جدید یا راهی جدید برای انجام کاری باشد؛ درحال یکه خلاقیت، توانایی و قدرت ایجاد فکر یا ایده جدید و بدیع است. آلبرشیت خلاقیت و نوآوری و وجه تمایز آن ها را به این صورت مطرح کرده است که خلاقیت، فعالیت ذهنی و عقلایی برای به وجود آوردن ایده جدید و بدیع است. حال آنکه نوآوری، تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجه
است "او نوآوری را عملیات و مراحل مورد نیاز برای نتیجه گیری یک فکر بکر و واقعیت جدید میداند. از این دیدگاه شخص خلاق ممکن است نوآور نباشد؛ یعنی می تواند دارای ایده های جدید و نو باشد ولی توانایی تبدیل آن ها به نوآوری رانداشته باشد. ازاین رو فرد نوآور بیشتر اوقات خلاق است ولی همه افراد خلاق ، نوآور نیستند(عربشاهی و همکاران، .(1388
.6 عوامل مؤثر در بروز خلاقیت روبرت جی استرنبرگ و لیندا اوهارا در بررسی های خود شش عامل زیر را در خلاقیت افراد موءثر دانسته اند: (عربشاهی و همکاران،
(1388
.1 دانش: داشتن دانش پایه در زمینه ای محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی.
.2 توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباط جدید در مسایل.
.3 سبک فکریافراد: خلاق عموماً در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد، سبک فکری ابداعی را بر می گزیند. .4 انگیزشافراد: خلاق عموماً برای به فعل در آوردن ایده های خود برانگیخته می شوند.
.5 شخصیتافراد: خلاق عموماً دارای ویژگی های شخصی مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه، همرنگ جماعت شدن هستند.
.6 محیطافراد: خلاق عموماً در داخل محیط های حمایتی بیشتر امکان ظهور دارند.
این محققان مشخص کردند که عمده ترین دلیل نا کارآیی برنامه آموزش خلاقیت تاُ کید صرف این برنامه ها بر تفکر خلاق به عنوان یکی از شش منبع موٌثر در خلاقیت است .جای که سایر عوامل نیز تاٌثیر بسزایی در موفقیت و شکست برنامه های اموزش خلاقیت ایفا می کنند. "جورج.اف.نلر" در کتاب "هنر وعلم خلاقیت" برای خلاقیت مراحل چهارگانه: آمادگی، نهفتگی، و اثبات را ذکر کرده است. از این دید افراد خلاق ابتدا با مسئله یا یک فرصت آشنا شده و سپس از طریق جمع آوری اطلاعات با مسئله یا فرصت مورد نظر درگیر میشوند.
در مرحله بعد افراد خلاق روی مسئله تمرکز می کنند (عربشاهی و همکاران، .(1388