بخشی از مقاله
روانشناسی یادگیری (Learning Psychology)
روانشناسی یادگیری (Learning Psychology)
روانشناس آمریکایی در یک تعریف جامع یادگیری را اینگونه تعریف میکند: " یادگیری یعنی؛ تغییر نسبتا پایدار در رفتار که بر اثر تجربه در تواناییهای بالقوه فرد بوجود میآید."
نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است. یادگیری تنها آموختن مهارتی خاص با مطالب درسی نیست؛ بلکه در رشد هیجانی ، رشد شخصیتی ، تعامل اجتماعی انسان دخالت دارد. انسان یاد میگیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. در واقع نوزاد از همان لحظه تولد درگیر فرآیند یادگیری میشود و این توانایی است که باعث پیشرفت و تفاوت روزانه او تفاوت انسانهای یک نسل از انسانهای نسل قبل از خودشان میشود.فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن کردهاند، بطوری که میتوان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه "یادگیری چیست ؟ ، چگونه رخ میدهد و عوامل موثر کدام هستند ؟ " بحث کرد.
ویژگیهای یادگیری
تغییر در رفتار
یادگیری همره با "تغییر" است، به گونهای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید تغییر مییابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده میشود.
پایداری نسبی
درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب نمیشود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری (Permanency) دارند؛ و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمیتوان به یادگیری نسبت داد (نظیر تغییرات ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجانها ، خستگی و... که پس از رفع اثر دارو ، موضوع هیجان یا رفع خستگی و...تغییرات نیز ناپدید میشوند). فردی که مسئله یا چیزی را یاد گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در میآورد.
تواناییهای بالقوه
یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد میکند، بدین معنی که " تغییرات پایدار در رفتار" نتیجه تغییر در "تواناییها" است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر این تواناییها همیشه مورد استفاده قرار نمیگیرند بلکه بعضی مواقع بصورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در میآیند. مثلا فردی که دوچرخه سواری را یادگرفته است، اگر موقعیت دوچرخه سواری برای او فراهم نباشد این توانایی بصورت بالقوه در فرد باقی میماند و هر وقت موقعیت و فرصت دوچرخه سواری فراهم شود (مثلا یک دوچرخه در اختیار او قرار گیرد) این توانایی از بالقوه به بالفعل (حالت عمل) در میآید. این بدان معنی است که یادگیری هیچ وقت از بین نمیرود.
تجربه
هر نوع تغییر در تواناییهای بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد که بر اثر "تجربه" (Experience) باشند، یعنی"محرکها" (عوامل) بیرونی و درونی بر فرد (یاد گیرنده) تاثیر بگذارد (نظیر خواندن کتاب ، گوش دادن به یک سخنرانی ، زمین خوردن کودک و فکر کردن در باره یک مطلب و ...) بدین ترتیب تغییرات پایداری که در توانایی افراد بوسیله عواملی به غیر از تجربه بدست میآید یادگیری محسوب نمیشود. تغییرات پایدار غیر تجربهای بیشتر عوامل رشدی را دربر میگیرند (نظیر عضلانی شدن ، دندان درآوردن ، تغییرات بلوغ ، پیر شدن و .
یادگیری یا وراثت
بحث در مورد نقش یادگیری و وراثت (Inheritance) به سه نظریه متفاوت که هر یک طرفداران خود را دارند؛ منتهی میشود. گروه اول از این دیدگاه دفاع میکنند که "این وراثت است که رفتار و اعمال ما را شکل میدهد و یادگیری نقشی زیادی ندارد. گروه دوم به نقش مطلق یادگیری تاکید و وراثت را رد میکنند. اما در دهههای اخیر نظریه سومی نیز مطرح گردید که در آن بر نقش "تعاملی وراثت و یادگیری" تاکید شده است. هم از لحاظ نظری و هم از دیدگاه تحقیقی نظریه سوم بهترین دیدگاه و راهکار را دارد. از دیدگاه این گروه هیچ کدام مطلق نیستند، بلکه آنها کامل کننده یکدیگر هستند.
"انسان موجودی یادگیرنده است اما انسان چیزی را یاد نمیگیرد، مگر آنکه قبلا در ساخت ژنتیکیاش ، تواناییها و برنامه ریزیهایی وجود ندارند که مستقل از توارث باشد و هیچ رفتاری وجود ندارد که تحت تاثیر یادگیری قرار نگیرد مثلا کودکان بعد از سن معینی شروع به "خزیدند ، ایستادن و راه رفتن" میکنند (نقش وراثت) با این حال در ابتدا نواقص و مشکلات زیادی دارند که با گذشت زمان و در اثر تجاربی که بدست میآورند، آنها را اصلاح میکنند (نقش یادگیری).
نظریههای یادگیری
تداعی گرایی (Associationism)
تداعی سنت گرایی از ارسطو فیلسوف یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با عنوانهای "شرطی سازی ، نظریههای محرک - پاسخ و رفتار گرایی" در آزمایشهای پاولف (Pavlov )، ترندایک ( Thorndike) و اسکینر (Skinner) و ..." مورد مطالعه واقع شده است. این نظریات بر پیوند بین محرکها و پاسخها تاکید و یادگیری را حاصل آن میدانند. این نظریات "شناخت ، تفکر " و هر فرآیندی را که قابل مشاهده مستقیم نباشد را مردود میدانند.
یادگیری اجتماعی (Social Learning)
نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از نظریههای تداعی گرا است که در کارهای البرت بندورا (Albert Bandura) و جولیان راتر (Julien Rotter) دیده میشود. این نظریهها هم بر رابطه "محرک- پاسخ" تاکید دارند ولی در کنار آن بوجود "متغیرها و عوامل شناخت درونی" واسطه بین "محرک- پاسخ" اعتقاد دارند. این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در روانشناسی است.
شناخت گرایی (Cognitiveism)
تاکید "رویکرد شناختی" معمولا ، بر ادراک (Perception) ، تصمیم گیری (Decision making )، پردازش اطلاعات و... است این نظریهها در مخالفت با "تداعی گرایی افراطی" بوجود آمدند. در واقع این نظریهها به جنبههایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریههای تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود. از نظریه پردازان این حوزه میتوان با نظریههای (Gestalt)، پردازش اطلاعات و ... اشاره کرد.
حافظه و یادگیری
به نظر میرسد انسان هر چه دارد (منظور پیشرفتها) از برکت وجود حافظه (Memory) دارد. در واقع اگر حافظه نبود، شواهدی هم برای وجود یادگیری در دسترس نبود. گفته شده اگر حافظه نبود انسان مجبور بود هر لحظه و هر روز روشن کردن آتش را یاد بگیرد. بدین ترتیب حاقظه و یادگیری بطور جداییناپذیری باهم ارتباط دارند. حافظه ، یادگیری را با ذخیره کردن تجربیات و یکپارچه کردن آنها تسهیل میکند.
برای ثبت ، نگهداری و بازخوانی موضوعات یادگرفته شده مراحل سه گانه "رمز گردانی (Coding)، اندوزش (Storage) و بازیابی (Retrieval) لازم است. و این سه مرحله خود در قالب انواع سه گانه حافظه یعنی حافظه فوری (Immediate Memory)، حافظه کوتاه مدت Short- Term Memory)) و حافظه بلند مدت (Long- Term Memory) مورد بررسی قرار میگیرد.
فیزیولوژی یادگیری و حافظه
تمام اتفاقات مربوط به یادگیری (چه از نوع تداعی و چه از نوع شناختی) و تمام مراحل و فرایندهای مربوط به حافظه در مغز انجام میگیرد. تحقیقات زیادی درمورد محل و موقعیت نورونهایی که با یادگیری و حافظه در ارتباط هستند، شده است تا به سوالاتی از قبیل "مکانیزم عصبی یادگیری و یادآوری چگونه است؟چگونه خاطرهها نگهداری میشوند؟ و... پاسخ داده شود.
این تحقیات به نظریههای زیاد و متفاوتی مانند نظریه تثبیت (Consolidation Theory) ، نظریه سنتز پروتئین (Portion Synthesis Theory) ، نظریه میانجیهای عصبی (Neurotransmitter Theory) و... منجر شده است. اما باز هم اطلاعات و آگاهی انسان از فرایند دقیق این اعمال ناقص است و پژوهشهادر این زمینه ادامه دارد.
گستره روانشناسی یادگیری
کلید ورود به مطالعات و مباحث روانشناسی مطالعه و آگاهی از روانشناسی یادگیری است. روانشناسی یادگیری پایهای برای درک و فهم سایر حوزههای روانشناسی است و سایر حوزههای روانشناسی نیز از نظریات و تحقیقات روانشناسی یادگیری استفادهای وسیعی میبرند. در کنار این موضوع روانشناسی یادگیری در زندگی روزمره از کاربردیترین حوزههای روانشناسی است مدرسه ، آموزشگاهها ، روشهای تربیت کودک ، آموزش رانندگی ، روشهای درمانی و انتقال تجربیات از نسلی به نسلی دیگر به یادگیری و روشهای آن وابسته هستند.
چشم انداز این علم
این تفکر که "در آینده از اهمیت و جایگاه یادگیری کاسته خواهد شد"، محال است. توجه ، مطالعه ، اظهار نظر و نظریه پردازی در حوزه یادگیری و روشهای آن از قدمتی چند هزار ساله برخوردار است و به نظر میرسد این وضع در آینده هم ، همین باقی خواهد ماند. انسان همیشه دنبال روشهای جدید و بهتری برای یادگیری است. در حال حاضر پژوهشهای مرتبط با "یادگیری شناختی" از پرکارترین و مقدمترین حوزهها است و در آینده هم این حوزه فعالیت بیشتری خواهد داشت.
•الف) از نظر جسمی ، عاطفی،ذهني ، به رشد کافی رسیده باشد.
•ب) محیطی که توام با ترس و وحشت ، دلهره ، اضطراب و پریشانی باشد یادگیری را مختل می کند.
•آمادگي
براي مثال : جهت شروع خواندن آمادگي هاي زير نياز است:
حساسیت حواس.
توسعه ادراک شکل.
رشد عقلانی برای تمیز و تشخیص زبان از سایر اشکال .
استعداد ارتباط دادن معانی خصوصی با علامتهای اختیاری .
تمایل به فراگیری خواندن و توجه به آن به عنوان یک عمل با ارزش.
دارا بودن ثبات عاطفی برای دقت در تمرکز.
رشد کافی اجتماعی که ارتباط با دیگران را معنی و مفهوم بخشد.
رشد کافی به اندازه ای که فرد را به درک روابط ساده قادر سازد .
•تجارب گذشته
الف) هر آموخته جدید ریشه در آموخته های قبلی دارد. بنابراین هر درس جدیدی که آموخته می شود، بر پایه و اساس درسهای قبلی نهاده شده باشد.
ب) تجارب گذشته همانطور که ممکن است باعث یادگیری مطالب جدید شود، همچنین ممکن است برای یادگیری جدید نوعی مانع باشد. این زمانی است که تجارب گذشته اشتباه فهمیده شود.
•روش تدریس معلم
•معلم برای یادگیری دانش آموزان کدام روش تدریس را برگزیند بسیار مهم است. بنابر این روش تدریس معلم در یادگیری دانش آموزان بسیار موثر است. امروزه روش های تدریس نوین جایگزین روش های تدریس سنتی میشود. •روش های تدریس سنتی بیشتر تلاش و کوشش معلم را می طلبد. اما روش های تدریس نوین بر پایه ی دانش آموز محوری است. و معلم بیشتر به عنوان هدایت کننده مطرح می باشد. و دانش آموزان برای یادگیری فعال هستند.
•فعالیت یادگیرنده
•فعالیت یادگیرنده از دو جهت قابل بحث است . بعضی از روانشناسان فعالیت را یکی از احتیاجات اساسی افراد می دانند و تمایل افراد را به حرکات بدنی ،اقدام برای حل مسئله و کنجکاوی و بررسی محیط ناشی از همین احتیاج فرض می کند
•یادگیری خود عملی است و اجرای آن بدون فعالیت صورت نمی گیرد . کسی که میخواهد چیزی را یاد بگیرد جریان یادگیری او را به عمل و فعالیت جلب می کند .
•محرک
یادگیری مانند سایر اشکال رفتار معلول محرک یا محركهایی است . همانطور که رفتار افراد را احتیاجات اساسی آنها ميدانیم در یادگیری نیز نیازمندیهای اساسی را به عنوان محرک فرض می کنیم .
احتیاج به بستگی و تعلق به گروه احتیاج به ابراز خود و احتیاج به امنیت محرک اساسی در یادگیری هستند .
نیاز فرد به چیزی او را به خواستن و طلب کردن آن چیز وا میدارد .
•میل ورغبت :میل و رغبت نیز جزء محرکهای اساسی در یادگیری است گاهی ممکن است میل و احتیاج فرد متوجه یک چیز باشد و در بعضی موارد میل و احتیاج از هم جدا هستند .در هر صورت میل نیز نقش عمده ای در جریان یادگیری اجرا می نماید. رغبت نیز کوشش و تلاش فرد را به هدف معین متوجه میسازد
•انتقال
استفاده از مطالب علمی و به کار بردن آنها در برخورد با مسائل انتقال گویند .
وظیفه عمده موسسات تربیتی آماده کردن افراد برای برخورد به مشکلات است . افراد انسانی در هر مرحله از رشد با مشکلات خاصی روبه رو هستند . در مدرسه فرد نه تنها طرز برخورد به مشکلات و نحوه پیدا کردن راه حل را ميآموزد بلکه مطالبی را که به وسیله ی آنها مشکلات زندگی را باید حل کند فرا می گیرد
•تمرین و تکرار
تمرین و تکرار تاثیر انکار ناپذیری بر یادگیری ما دارد. هرچه تمرین و تکرار بیشتر شود، یادگیری هم بیشتر می شود. اما کمیت و مقدار این چگونه باید باشد بسیار مهم است. بسیاری از آموخته های ما در مدت زمانی کوتاه فراموش می شوند، بنابراین با تمرین و تکرار و سپردن آموخته ها به حافظه بلند مدت زمان فراموشی ما هم دیر صورت می گیرد.
•مكتب هاي يادگيري
•رفتار گرايي
•شناخت گرايي
•رفتارگرايي شناختي
•نظریه های یادگیری
•تئوری ارتباطات عصبی (ثورندايك)
•تئوري انعكاس مشروط (پاوولف)
•تئوري گشتالت (گشتالت)
•تئوري يادگيري معنادار (آزوبل)
•تئوري شناختي (پياژه)
•تئوري يادگيري اجتماعي (بندورا)
•تئوري فراشناخت
•تئوری ارتباطات عصبی (ثورندايك)
•تئوری انعکاس مشروط (پاوولف)
•به موجب این تئوری اساس یادگیری بر انعکاس مشروط قرار دارد
•در اين نظريه مشابهت ، تضاد و مجاورت را اساس یادگیری قرار می دهند.
•محرك هاي شرطي در اثر مجاورت با محرك هاي غير شرطي همان عكس العمل محرك غير شرطي را در بر دارد.
•تئوري گشتالت (گشتالت)
•در اين نظريه بيان مي دارد كه ما ابتدا امور را به صورت كل دريافت مي كنيم و بعد اجزاي آن را دريافت مينمائيم .
•به عقیده ی آنها تحلیل رفتار یا ادراک و یادگیری به عناصر ساده باعث مبهم شدن معنی آنها و از بین رفتن ارتباط و پیوستگی اشیاء رفتار و یادگیری است
•قوانين مربوط به نظريه گشتالت
1)قانون مربوط به طرح یا کل : ذهن ما وقتی امری را فرا میگیرد که آن را در یک طرح یا زمینه ای قرار دهد و به صورت کل سازمان یافته ای در آورد .
2)قانون مشابهت : امور مشابه زودتر در یک طرح و زمینه قرار می گیرد .
3) قانون مجاورت : امور مجاور معمولا در یک طرح و سازمان قرار می گیرند .
4) قانون جهت مشترک : اموری که در یک جهت حرکت کنند و حرکت و تغییر آنها در جهت معین و نسبتا دائمی باشد . معمولا به صورت یک طرح یا سازمان ظاهر می شوند .
5) قانون خاتمه : معمولا در جریان یادگیری فرد میل دارد فعالیت های خود را با موفقیت به پایان رساند . خاتمه نیافتن یادگیری سبب ناراحتی فرد می شود و همین امر او را تحریک می کند تا کار خود را با موفقیت تمام کند . روی همین اصل گفته می شود ذهن آدمی متمایل به تمام کردن و کامل کردن فعالیت های خود در جریان یادگیری است
•تئوري يادگيري معنادار (آزوبل)
از نظر آزوبل معنـا مستــلزم وجود رابطه ميان مواد جديد و مواد قبـلي ( ساخت شناختي) است.
•تئوري يادگيري معنادار (آزوبل)
•ساخت شناختي هر فرد بصورت يك هرم فرضي درست شده است كه در آن كلي ترين مسائل و مفاهيم در رأس هرم قرار دارند ، و مفاهيم و مطالبي كه از كليت و جامعيت كمتري برخوردارند در ميانه هرم ، و بيشترين مقدار اطلاعات جزيي و دانش واقعيتهاي مشخص در قاعده اين هرم واقع هستند . در اين هرم يا سلسله مراتب ساخت شناختي ، هر مطلب از مطالبي كه پايين تر از آن قرار دارند كلي تر ، انتزاعي تر و خلاصه تر است .وقتي كه اطلاعات و يادگيريهاي فرد در يك زمينه تحصيلي به ميزان قابل ملاحظه اي گستـرش يابد منجر به ايجاد يك چنين هرم ساخت شناختي مي شود .
•تئوري يادگيري معنادار (آزوبل) :مهمترين فن آموزشي مبتني بر نظريه آزوبل استفاده از پيش سازماندهنده هاست ـ مفاهيم بسيار كلي كه پيش از درس ارائه مي شوند و هدف از آنها به خاطر آوردن دانستنيهاي مرتبط و روشن كردن روابط ميان مطالب جديد و قبلي است .
•تئوري شناختي (پياژه)
برای پیازه تکامل ذهنی مستلزم دو فرایند است : رشد یا تحول و یادگیری .
رشد فرایندی است اساسی و خود جوش ، اما فرایند یادگیری را می توان ایجاد کرد و محدود به موقعیت های معین است .
•تئوري شناختي (پياژه)
•یادگیری برای پیازه عبارت است از کسب پاسخ های تازه به موقعیت بخصوص
•یادگیری های کودک در زمان معین و بر طبق یک قوای منظم انجام می گیرد و کوشش در جهت تسریع مراحل رشد ذهنی کودکان مفید نیست
•به رغم تاکید پیاژه بر یادگیری اکتشافی و آموزش فردی کنش متقابل کودک با سایر کودکان نیز مورد توجه او بوده است این کنش متقابل میان کودکان به رفع خود مداری در آنها کمک می کند کودک از راه کنش متقابل با همسالان خود به پذیرش نقطه نظر های دیگران موفق می شود
•آموزش باید به نیازهای فردی دانش آموزان و سطح درک و فهم آنان منطبق باشد یعنی نوع تکالیف یادگیری مقدار ان و سرعت یادگیری باید به توانایی های کودکان مختلف مبتنی باشد پس برنامه های درسی را باید بر اساس مراحل رشد ذهنی کودک پی ریزی کرد و در تنظیم آنها کلیه ی خصوصیات مراحل مختلف رشد ذهنی را منظور نمود .
•تئوري يادگيري اجتماعي (بندورا)
•کارکردهای روان شناختی بر حسب یک تعامل دوجانبه بین شخص و عوامل تعیین کننده محیطی تبیین می شوند
•در نظریه ی یادگیری اجتماعی ، عمده ترین نوع یادگیری، یادگیری از راه مشاهده است
•هنگامیکه مشاهده کننده رفتار کسی را مشاهده می کند ، اعمال و رفتار او را به شکل تصویر های ذهنی ، کلامی یا نمادی بر رمز در می آورد که بعد آن تصویرهای ذهنی را هنگام اجرای آن عمل باز می یابد .
•مراحل يادگيري از نظر بندورا
•مرحله توجهی.
•مرحله به یادسپاری یاد داری.
•مرحله تولیدی یا باز آفرینی .
•مرحله انگیزشی .
•تئوري فراشناخت
تعريف يادگيري در رويكرد خبر پردازي :
يادگيري ، توانايي انجام ماهرانه يك تكليف است كه شامل : يادآوري هدفمند و عملكرد ماهرانه مي باشد.
•شيوه هاي يادگيري در فراشناخت
•افزايش يادگيري : رمزگرداني اطلاعات جديد بر حسب طرحوارههاي قديم كه بيشتر شامل جذب است.
•شكل گيري ساختار: يادگيري طرحوارههاي تازه مثل : رانندگي در دفعه ي اول كه دشوارترين نوع يادگيري است.