بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
فهرست مطالب
شناختشناسی و نظریه یادگیری
افلاطون
ارسطو
آغاز روانشناسی نوین
تاثیرات تاریخی بر نظریه یادگیری
نخستین مکتبهای روانشناسی
ارادهگرایی
ساختگرایی
کارکرد گرایی
رفتار گرایی
اسلاید 2 :
- فیلسوف خردگرا، افلاطون:
دانش جنبهی ذاتی دارد زیربنای نظریههای شناختی (دِکارت)
آدمی از راه اندیشیدن دربارهی محتوای ذهن خود کسب دانش میکند. بنابر نظر افلاطون هر یک از اشیاء جهان مادی دارای یک همتای انتزاعی «اندیشه» یا «صورت» است که علت آن شی به حساب میآید.
چگونه دربارهی اندیشهها کسب دانش میکنیم:
روح سبیط است و جسم مرکب و تجزیهپذیر و همهی ارواح قبل از قرار گرفتن در بدن همه چیز را میدانستند و دانش روح هنگام ورود به بدن با اطلاعات حسی آلوده میشود، بنابراین تمامی دانش یادآوری تجاربی است که روح مادر آسمانها کسب کرده است. پس افلاطون یک فطرتگرا است زیرا او باور داشت دانش فطری است و یک خودگرا است زیرا اعتقاد داشت که این دانش از طریق چشم ذهن و استدلال بهدست میآید.
اسلاید 3 :
- ارسطو:
فیلسوف تجربهگرا است و نظریههای یادگیری او زیربنای نظریههای رفتاری میباشد.
ایشان اطلاعات حسی را زیربنای کسب دانش میداند. تاثرات حسی تنها آغازگر دانشاند و ذهن باید بر این تاثرات تعمق کند و قانونمندیهای حاکم بر آنها را کشف کند.
در نتیجهی ارسطو متعقد بود که دانش از تجربه حسی و استدلال حاصل میشود.
اسلاید 4 :
دیدگاه عمده ارسطو:
قانون شباهت: تجربه یا یادآوری یک چیز سبب یادآوری چیزهای مشابه آن میشود.
قانون مجاورت: چیزهایی که در اصل همراه با آن تجزیه شدهاند.
قانون تضاد: چیزهایی مغایر با هم.
قانون فراوانی: تجربه یا یادآوری یکی از آن دو با احتمال بیشتری دومی را به یاد خواهد آورد.
خدمات دیگر: نخستین تاریخ روانشناسی را به رشته تحریر درآورد.
درک مفاهیم؛ حافظه، تفکر، یادگیری
اسلاید 5 :
شباهت: هر دو خردگرا هستند زیرا هر دو آنها بر نقش فعال ذهن تأکید دارند.
تفاوت: بین نظریه دانش ارسطو و افلاطون:
قوانین صورتها، یا مفاهیم کلی برای ارسطو وجودی مستقل از تظاهرات تجربی نداشتند.
همهی دانشها مبتنی بر تجربه حسی بودند که افلاطون این مطلب را قبول نداشت.
اسلاید 6 :
دِکارت:
ذهن و جسم را از هم جدا فرض کرد و ذهن یک ویژگی منحصر بهفرد انسان است. ذهن آزاد است و میتواند اختیار اعمال بدن را بهدست گیرد. بنابراین ذهن با محیط فیزیکی میتواند باعث رفتار شود. او در تبین فعالیت ذهن قویاً بر اندیشههای فطری متکی بود. اندیشههای فطری مانند (خدا و نفس، هندسه، اندیشههای مربوط به مکان و زمان).
توماس هابز:
تاثرات حسی سرچشمهی همهی دانشها هستند. او معتقد بود که محرکها به کارکردهای حیاتی بدن کمک میکنند یا برای آنها مانع ایجاد میکنند.
تکرار لذت کمک به کارکردهای حیاتی بدن محرک
بیزاری آزارنده مانع کارکردهای حیاتی بدن محرک
جان لاک: اندیشهها از تجربه سرچشمه میگیرند. ذهن یک لوح سفید است که تجربه بر آن مینگارد، هیچ چیز در ذهن نیست که ابتدا در تجربه نبوده باشد.
اسلاید 7 :
- کیفیتهای نخستین: ویژگیهای جهان مادی هستند که میتوانند در ذهن ادراک کننده بازنماییهای ذهنی دقیق را به وجود آورند. اندازه، وزن، مقدار، حجم، شکل (به اشیاء مادی و فیزیکی).
- کیفیتهای ثانوی: ویژگیهای (جهان مادی) که نمیتوانند در ذهن ادراک کننده بازنمایی ذهنی بوجود آورند. اتمها، مولکولها، امواج فضایی (تجربه روانشناختی).
اسلاید 8 :
جورج برکلی :
برکلی مدعی بود که ما میتوانیم کیفیتهای ثانوی را تجربه کنیم. هیچ چیز وجود ندارد مگر اینکه ادراک شود. بنابراین بودن یعنی ادراک شدن، او یک تجربهگرا است او معتقد است محتویات ذهن از تجربه واقعیت بیرونی مشتق میشوند.
دیوید هیوم:
او معتقد بود که دانش آدمی از اندیشههایی که به طریقی از تجربه ناشی میشوند ترکیب مییابد و اندیشهها از طریق اصول تداعی بههم ربط داده میشوند. ما دنیای تجربه را بهطور غیر مستقیم از راه اندیشههایمان، تجربه میکنیم.
کانت:
کانت معتقد است آنچه ما بهطور هشیار تجربه میکنیم. هم متأثر از تجربهی حسی حاصل از جهان تجربی است و هم تحت تاثیر ذهن که فطری است قرار دارد. قوای ذهن تجربه حسی را تغییر میدهند و بدین وسیله به آن سازمان و معنی بیشتری میبخشند. فلسفه کانت را میتوان پیش آهنگ روانشناسی خبرپردازی نوین و علم شناختی دانست او بین دو دیدگاه خردگرایی و تجربهگرایی آشتی برقرار کرد. کانت باور داشت که دوازده قوی فطری وجود دارد که به تجربههای ما از جهان مادی معنی میدهند (وحدت، کلیت، علیت، هستی و...).
اسلاید 9 :
-جان استوارت میل :
او در اعتقاد تداعی گرایان تجدید نظر مهمی به عمل آورد. میل با پذیرش این عقیده که اندیشههای پیچیده از اندیشههای ساده تشکیل میشوند، اضافه کرد که از ترکیب اندیشههای ساده کلیتهای تازهای به دست میآیند که ممکن است با اجزای تشکیلدهنده بسیار فرق داشته باشد. مانند: نورهای آبی، قرمز، و سبز را که با هم ترکیب کنیم رنگ سفید به دست میآید.
او معتقد بود که کُل از مجموعهی اجزاء آن بیشتر است.
اسلاید 10 :
- توماس رید:
رید مانند کانت معتقد بود که ذهن دارای نیروهای مخصوص به خود است که بر نحوه ادراک ما از جهان تاثیر زیادی دارد. بیست و هفت قوهی ذهنی را مزمن کرد که فطری بودند و بعدها به نام روانشناسی قوای ذهنی نام گرفت که روانشناسی قوای ذهنی مخلوطی از فطرتگرایی، خودگرایی و تجربهگرایی است.
- فرنری جوزف گال:
روانشناسی قوای ذهنی را چند گام پیشتر برد:
قوای ذهنی در مکانهای خاصی در مغز قرار دارند.
قوای ذهنی در همهی افراد به یک نسبت وجود ندارند.
اگر یکی از قوا به اندازهی کافی رشد کند در قسمت جمجمه برآمدگی بهوجود میآید.