بخشی از مقاله
زن و کيفيت حضور او در اجتماع از منظر قرآن
جایگاه زن از نظر اجتماعی
بسی جای ستایش است که احسن الخالقین ؛ نهایت لطف و مرحمت خود را نسبت به صنف زن ، چه در نظام تکوین و چه در مقام تشریع مبذول داشته ، چنانکه حضور و استعداد زن را به مقتضای وجود انسانیش در تمام امور مترقی و متعالی اجتماعی ؛ اعلام و اظهار فرمود و زینت بخش امور اختصاصی او که سکون و آرامش خانواده و پرورش فرزندان و بقای نسل انسان است ، قرار داد . و همچنین رسول اکرم صلی الله علیه و آله که مظهر کمال لطف و عنایت پروردگار عالم به ابنای بشر است در صدر اسلام از زنان ، الگوهای انسانی ، ایمانی ، اجتماعی و سیاسی حتی نظامی و جنگی و ایثارگری و فداکاری تربیت نمود .
در ادامه اجتماعی بودن زن را از پیام یک جوان پاسدار که از سنگر رزم به عنوان « خواهرم » فرستاده ، استفاده نماییم :
خواهرم ! مخاطب من در این نامه تنها تو نیستی ، بلکه همه خواهرانی هستند که خون اسلام در رگ و روح انسانی در تن دارند ، مخاطب من می باشند .
خواهرم ! آن روز که با تن پوش پارسایی پا به عرصه دانشگاه نهادی ، نقشه های شوم استکبار نقش بر آب شد ، حضور متعهدانه تو در دانشگاه و حوزه نشان داد که تو جهل و فساد را رد کردی علم و عفت را برگزیدی .
خواهرم ! تو را در نماز جمعه و جماعت دیدم و در محراب عبادت ؛ تسبیحات حضرت فاطمه – سلام الله علیها – را تکرار می کردی .
خواهر گرامی من ! هستند کوته بینانی که نوع زن را طلاپرست و تجمل گرا می دانند اما من با دو چشم خود دیدم که هزاران زن مسلمان ایرانی ؛ کویتی ، لبنانی . .. تمام زیورهای خویش را در راه دفاع از اسلام محمدی تقدیم داشتند .
اما بیانات امام خمینی قدس سره : « همه زن و مرد خصوصا خانمها که در صف اول این نهضت بودند ، زحمت کشیدند برای اینکه تحقق پیدا کند و همه نظرشان این بود که یک جمهوری اسلامی عدل الهی ایجاد گردد »
خلاصه : با اینکه هیچ زمانی برای تعلیم و تربیت زن ، امکانات لازم و تبلیغ صحیح و دلسوزانه ای وجود نداشته ، بلکه جامعه بیشتر ، از وجود زن به سود خود استفاده نموده و کمتر قدمی برای شکوفایی استعدادهای او برداشته است ، ولی باز هم چنانکه محصوص است ، زنان از هیچ کار علمی و هنری و صنعتی و سیاسی منزوی نبوده و حضور با صلابت خود را در تمام امور اجتماعی ، محفوظ داشته اند .
جایگاه زن از نظر فردی
شک نیست که انسان در نظام خلقت ، خلیفة الله و اشرف مخلوقات و افضل موجودات جهان هستی است . و نیز شک نیست که این جمعیت انسانهای روی زمین ، هنز زنان این جهان است که به خلافت احسن الخالقین آنان را به وجود آورده و پرورش داده اند ، چنانکه منادی حق ، قرآن کریم گویای این مطلب است که :
« ... وَ جَعَلَ لَکُم مِن اَزواجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدََةً... » ( برای شما از زوجهاتان فرزند و فرزند فرزند قرار دادیم ) (نحل /72)
بنابراین ، اگر انسان گل سرسبد جهان هستی و افضل مخلوقات جهان است و هیچ موجودی حتی هیچ علم و هنر و صنعتی به ارزش وجودی انسان نمی رسد ، پس هیچ عالم و هنرمند و صنعتگری نیز به ارزش وجودی مادران و پرورش دهنده انسانها که زنان جهانند نخواهد رسید . علاوه بر اینکه اگر به ازای هر پدری ، مادر متصور است بالاخره مادری هست که به اذن باری تعالی به تنهایی مادر است !
« ای مریم ! خدا تو را به فرزندی بشارت می دهد که اسمش مسیح ، عیسی بن مریم است و در دنیا و آخرت ، صاحب جاه و از نزدیکان پروردگار است » ( آل عمران / 45)
این است شانیت اختصاصی و موقعیت جهانی زن که مکیال و میزان ارزش وجودی اوست و تعیین کننده موقعیت او در عالم کبیر ، چنانکه فرزندان او یعنی انسانها هستند که مکیال و میزان و تعیین کننده ارزشهای تمام اشیای جهان هستی می باشند . این سخن باری تعالی است در نوازش و تشکر از زنان که : « ... حَمَلَتهُ اُمُهُ کُرهاً وَ وَضَعَتهَُ کُرهاً ... » ( احقاف /15) ، زیرا تحمل زخمت فرزندان اکثرا به عهده مادران است که پدران حتی آنانی که متعهد و وظیفه شناس
هستند نمی توانند از عهده کار مادری مادران بر آیند ، زیرا « هر کسی را بهر کاری ساختند ... ، چنانکه امام سجاد علیه السلام درباره حقوق مادر فرمودند :
« اما حق مادرت این است که بدانی زمانی تو را پذیرفت و به سینه چسباند و با شیره جان پرورانید که احدی حاضر نبود تو را بپذیرد . و با جمیع اعضا و جوارح به تو توجه نمود و باکی نداشت که تو سیر باشی و او گرسنه ، تو سیراب باشی و خود تشنه ،تو پوشیده باشی و او برهنه ، خود در آفتاب و تو در سایه ، تو در خواب باشی و خود بیدار و سرما و گرماها تحمل نمود که تو زنده بمانی ، بنابراین ، استطاعت تشکر از او را نداری مگر به توفیق الهی »
این حدیث شریف ، ضمن قدردانی از حق مادران ، وظیفه آنان را گوشزد نمود و درس درس آموزنده ای برای مادران بیان فرموده است ، زیرا فرزند ثمره وجود انسانند ، چنانکه در هیچ موردی ، سرمایه گذاران انسانی مانند سرمایه گذاری برای فرزندان سودمند و با ارزش نخواهد بود . خلاصه : شایسته است مادران ، خود را به زیور تقوا بیارایند و بدون اطلاع از قوانین شرعی قدمی برندارند که برای آنان مسئولیت و پشیمانی به بار آورد و بدانند که از تمام اعمال و مال و اولاد آنان آنچه برایشان سودمند است ، تقوای آنان است که قرآن کریم می فرماید :« از خدا بترسید و جز خیر و خوبی مگویید » ( نساء/9)
مقدمه
1. وجود غريزه جنسى و جذّابيت هر يک از مرد و زن براى يکديگر، صلابت و قدرت جسمى برتر مرد و لطافت و ضعف جسمانى زن و علاقه بيشتر وى به تبرّج و خودنمايى در مقايسه با مرد، از امورى است که نمى توان انکار کرد. با توجه به اين ويژگى ها، اگر زن بدون ضابطه، به هر شکل و قيافه اى در عرصه عمومى و در
محل کار و اداره حاضر شود و خود را در برابر ديدگان مردان به نمايش بگذارد، جامعه اى که محل کار و تلاش اقتصادى و تأمين نيازهاى مادى و کسب فضايل اخلاقى و کمالات معنوى است،2 به صحنه نمايش جذّابيت هاى جنسى و ميدان تاخت و تاز اميال و شهوات تبديل مى شود و اين آثار مخرّب و زيان بارى در پى خواهد داشت.
حضور بى ضابطه زن در حوزه عمومى، نه تنها موفقيتى براى وى به ارمغان نخواهد آورد، بلکه کرامت انسانى و شخصيت واقعى او را نيز از بين خواهد برد و زن را طعمه دام صيادان شهوت پرست کرده، او را از قله بلند عزّت و کرامت، به پرتگاه ذلّت شهوت ساقط خواهد کرد. چنين زنى نه تنها نخواهد توانست در بعد مادى، همگام با مردان به تلاش و فعاليت اجتماعى بپردازد و از نيروى خود در طريق پيشرفت جامعه استفاده کند، بلکه تا حد فراوانى، خنثاکننده توان مادى و نيروى فکرى مردان نيز خواهد شد. تجربه زنان غربى بهترين شاهد بر اين ادعاست. انواع مشکلات و معضلات اجتماعى همچون تجاوز و آزارهاى جنسى، فرار دختران از خانه، باردارى هايى ناخواسته، سست شدن بنيان خانواده و از بين رفتن آن، سقط جنين، قتل و خودکشى و خودسوزى همه از پيامدهاى سوء آزادى بى قيد و شرط فرهنگ نوين غربى است.
بنابراين، براى حضور سالم و مفيد زن در اجتماع و تأمين امنيت وى در محل کار و دانش، و برقرارى جامعه اى سالم، که تأمين کننده سعادت انسان باشد، بايد براى حضور اجتماعى زن، برنامه و مقرّراتى پيش بينى شود تا از زن حمايت کرده، سلامت معنوى وى را تضمين و حقوق مادى او را تأمين کند.
اسلام با در نظر گرفتن ابعاد مادى و معنوى زن و با در نظر گرفتن تأثير اعمال و رفتار وى در سعادت ابدى او و ديگران، مقرّراتى را براى حضور زن در اجتماع وضع کرده است. اين مقرّرات علاوه بر حمايت از زنان در بعد مادى و بهينه سازى روابط اجتماعى آنان، حافظ منافع معنوى و کرامت انسانى زن نيز هست. بى توجهى به اين دسته از مقرّرات، پيامدهاى جبران ناپذيرى براى زنان و جامعه انسانى به دنبال خواهد داشت.
2. مقرّرات ضرورى براى حمايت از حضور زنان در جامعه و در فعاليت هاى اجتماعى و اقتصادى دو دسته است:
نخست قوانينى که در بعد مادى از زن حمايت مى کند; مثل تعيين ميزان ساعات کار، ميزان ساعات مرخصى، مرخصى زايمان، ويژگى هاى محل کار، نوع کار و تعيين زمان بازنشستگى. معمولا مقرّراتى که در کشورهاى غربى به هدف حمايت از زنان وضع مى شود از اين دسته است. فمينيست ها و کسانى که سنگ حمايت از زنان را به سينه زده و خواستار رسيدگى به وضعيت زنان و بهينه سازى آن هستند، فقط به همين بعد از زندگى زن توجه کرده و به دنبال وضع مقرّراتى هستند که رفاه بهتر و لذت دنيوى بيشترى براى زنان به دنبال داشته باشد.
دوم مقرّراتى که علاوه بر بعد مادى، بعد معنوى و سعادت ابدى زن را نيز لحاظ کرده و از شخصيت و هويّت واقعى زن حمايت مى کند; مانند مقرّرات مربوط به اطاعت زن از شوهر، ولايت پدر بر دختر، تعيين پوشش براى حضور در اجتماع، آداب راه رفتن زن، چگونگى ارتباط با مردان نامحرم، و حمايت از حضور زن در عرصه اجتماعى و صحنه هاى کار و تلاش اقتصادى. وضع مقرّراتى از قسم اول گرچه لازم است، ولى کافى نيست.
اخلاق، معنويت و سعادت ابدى، مهم ترين بعد زندگى زن است که مورد غفلت قانون گذاران واقع شده. بر خلاف مقرّرات نوع اول، که انسان ها به طور طبيعى در انديشه وضع آن هستند و مدافعان حقوق زن از آن سخن مى رانند و در محافل قانونى، به تصويب مى رسانند، قوانين دسته دوم، خواه به سبب جهل و نادانى يا به اغراض و اهداف ديگر، مورد بى توجهى و بى مهرى سازمان هاى بين المللى و مدافعان حقوق زن واقع شده است، بلکه دنياى ماديگراى غرب با اين گونه قوانين موجود در کشورهاى اسلامى، مخالفت مىورزد و حتى برخى از آنها مثل استفاده از پوشش را ممنوع مى کند.3
اکنون با توجه به نکاتى که بيان شد، برخى از شرايطى را که قرآن در خصوص کيفيت حضور زن در اجتماع بيان کرده است برمى رسيم.
1. پوشش
اندام انسان بر خلاف ساير حيوانات، از پوششى طبيعى که او را از سرما و گرما حفظ کند، خالى است. از سوى ديگر، بشر به طور فطرى، از برهنگى رنج مى برد و خوش ندارد بدن، يا دست کم برخى از اندامش در معرض ديد ديگران باشد. همچنين انسان به زيبايى و آراستگى ظاهرى اهميت مى دهد و تلاش مى کند تا حدّ امکان، با ظاهرى آراسته در برابر ديدگان ديگران ظاهر شود. بنابراين، انسان از جهات گوناگون، نيازمند چيزى است که هم او را از آسيب سرما و آزار گرما حفظ کند، هم از برهنگى نجات دهد و هم ميل به زيبايى و آراستگى او را تأمين کند. لباس پاسخى مناسب به همه اين نيازهاست. بدين روى، قرآن شريف
لباس را به عنوان چيزى معرفى کرده است که انسان را از سرما و گرما محافظت مى کند و زشتى هاى انسان را مى پوشاند.4 از اين رو، نياز به پوشش، يک نياز طبيعى براى انسان، اعم از زن و مرد است و استفاده از آن تا حدى فطرى و طبيعى است و زن و مرد در اين زمينه، تفاوتى ندارند. بدين روى، مشاهده مى کنيم که زن و مرد صرف نظر از اينکه متديّن به دينى باشند، به طور طبيعى، بدن خود را از نگاه ديگران مى پوشانند، اگرچه مقدار پوشش و کيفيت آن، طبق آداب و رسوم و فرهنگ هاى گوناگون، متفاوت است.
شريعت اسلام براى پوشش انسان ها مقرّراتى قرار داده که بيشتر آنها ميان زن و مرد مشترک است. مرد براى حضور در محل کار، بايد بدن خود را بپوشاند. لزوم پوشاندن از گردن به پايين در حوزه عمومى، به جنس خاصى اختصاصى ندارد.5اين مقدار از پوشش تقريباً ميان زن و مرد مشترک است. در نتيجه، پوشش ويژه زن نبوده و اسلام نيز آن را مختص زن ندانسته است. مرد نيز موظف به پوشش است. بنابراين، تفاوت زن و مرد در مقدار پوشش است، نه در اصل آن. آنچه زن را از مرد در امر پوشش جدا مى کند آن است که زن علاوه بر پوشاندن مقدار مشترک، بايد مواضعى از بدن را بپوشاند که بر مرد واجب نيست. در اينجا، توجه به پوشش خاص زن که در آيات و روايات بيان شده، محل بحث و نظر است:
1ـ (وَ قُل لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ)(نور: 31); و به زنان با ايمان بگو: چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ کنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار که ظاهر است ـ آشکار ننمايند و اطراف روسرى هاى خود را بر سينه خود افکنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود.)
«زينت» در جمله (وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا)از ريشه «زَيْن» به معناى دلپسند و زيبا، در مقابل کلمه «شَيْن» به معناى زشت است. همچنين به اشيايى که انسان خود را با آن مى آرايد و تزيين مى کند، «زينت» گفته مى شود.6 بنابراين، واژه «زينت»، هم به زيورآلاتى که از بدن جداست ـ مانند طلا و جواهر آلات ـ و هم به آرايش هايى که به بدن متصل است همچون سرمه و خضاب گفته مى شود. اين واژه در لسان روايات، به محاسن و زيبايى هاى غيراکتسابى، که با آفرينش انسان همراه است، مثل موى سر، صورت، بازو و ذراع نيز اطلاق شده است.
فضيل مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم: آيا ذراع از زينتى است که خدا فرموده است زنان آن را ظاهر نکنند؟ فرمود: بلى و آنچه زير مقنعه و دستبند قرار مى گيرد زينت است.7
مسعده بن زياد مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم در جواب اين سؤال که زن چه زينت هايى را مى تواند ظاهر کند، فرمود: وجه و کفين.8
امام صادق(عليه السلام) به مردان فرمودند: ناخن هاى خود را کوتاه کنيد، و به زن ها گفتند: (ناخن ها را) رها کنيد; زيرا آن (رها کردن) براى شما زيباتر است.9
در روايت است که موى زن از زيبايى هاى زن است و شايسته است مرد در هنگام ازدواج، از آن سراغ بگيرد.10
در اين روايات به ذراع، وجه، کفين، ناخن و موى سر، «زينت» اطلاق شده است که معلوم مى شود همه آنها از مصاديق زينتند. همچنين در روايات به بازو، گردن، محل خلخال و حتى به تمام بدن زن زينت اطلاق شده است11 بنابراين، در فرهنگ دينى، همه بدن زن از سر تا قدم زينت است.12 اين را مى توان صغراى قياس قرار داد. از سوى ديگر، آيه شريفه به طور مطلق، زنان را از اظهار زينت نهى کرده است که اين هم کبراى قياس را تشکيل مى دهد. نتيجه حاصل از اين قياس آن است که زن حق ندارد هيچ عضوى از بدن خود را براى نامحرم آشکار کند.
استثناهاى پوشش
سپس براى اين حکم کلى، که نهى از اظهار زينت است، دو استثنا ذکر کرده: در استثناى اول، مى فرمايد: (إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا); يعنى جز زينت هايى که آشکار است. از اين استثنا به دست مى آيد که زينت هاى زن دو نوع است: زينتى که به طور طبيعى آشکار است و زينتى که مخفى است، مگر آنکه زن با اراده و اختيار خود آن را آشکار کند. آيه شريفه با اين استثنا، زينت هاى ظاهر را از حکم قبلى، که نهى از اظهار بود، خارج کرد. در نتيجه، زن نسبت به پوشاندن زينت هايى که خود به خود ظاهر است، وظيفه اى ندارد. اما زينت هاى مخفى مشمول نهى (لَا يُبْدِينَ) بوده و پوشاندن آنها بر زن واجب است. (در ادامه، از استثناى دوم بحث خواهد شد.)
زينت هاى آشکار
مقصود از زينت هاى آشکار، که از وجوب پوشاندن استثنا گرديده، چيست؟ امام صادق(عليه السلام)در جواب زراره، که از اين استثنا سؤال کرد، فرمودند: زينت ظاهر، سرمه و انگشتر است. همچنين در روايت ديگرى به ابوبصير فرمودند: انگشتر و النگو است.
در روايت ديگر آمده است: شخصى از امام صادق(عليه السلام)پرسيد: مرد چه مواضعى از اندامِ زنِ نامحرم را مى تواند ببيند؟ فرمودند: صورت و دست و پا.13
بنابراين، مى توان گفت: سرمه و انگشتر هم، که در دو روايت اول آمده بود، اشاره به مواضع آنها دارد که در دست و صورت است; زيرا زينت ظاهر بودن خود انگشتر و النگو معنايى ندارد. خود اينها نه ظاهرند و نه باطن، بلکه محل اينهاست که يا ظاهر است يا مخفى، که همان دست و صورت است. بنابراين، مى توان گفت: از روايات استفاده مى شود: مقصود از زينت ظاهرى که در اين آيه از لزوم پوشش استثنا شده، وجه و کفين است.14
پس از جمله (وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا)محدوده پوشش زن به دست مى آيد و معلوم مى شود: زن موظّف است در عرصه عمومى و در محل کار، تمام اندام خود را بجز وجه و کفين از مردان نامحرم بپوشاند. اما وجه و کفين لازم نيست; چون در بسيارى از موارد، پوشش آنها براى زن حرجى است يا با نوع کار، قابل جمع نيست. زنى که براى تأمين نيازهاى خود، بايد در اداره، کارخانه و کارگاه کار کند، نمى تواند دست و صورت خود را بپوشاند و مشغول کار شود. زنى که مسئوليت اجتماعى دارد، با مردم سر و کار دارد و مى خواهد کار آنان را انجام دهد، نمى تواند همه بدن خود، حتى دست و صورتش را بپوشاند. زنى که در مزرعه و باغ کار مى کند بايد دست و صورتش باز باشد. بنابراين، وجه و کفين که در ميان زنان به طور معمول ظاهر است، از حکم پوشش استثنا شده است.
ملازمه پوشش و نگاه
توجه به اين نکته ضرورى مى نمايد که استثناى آيه وظيفه زن را در ارتباط با عدم لزوم پوشش برخى از مواضع بيان مى کند و از اين رو، زن نسبت به پوشاندن اين مواضع وظيفه اى ندارد، اما اين امر لزوماً به معناى جواز نگاه مرد به آن مواضع نيست; زيرا بين حکم عدم وجوب پوشش برخى از اعضا بر زن يا مرد با جواز نگاه طرف مقابل به آن، ملازمه اى نيست. دستور پوشش براى زنان و نهى از نگاه براى زنان و مردان در آيات قرآن، جداگانه و مستقل مطرح شده است.15 بنابراين، صِرف عدم وجوب پوشاندن دست و صورت بر زنان، دليلى بر جواز نگاه مرد نيست و دليل ديگرى مى طلبد که در کتاب هاى فقهى از آن بحث شده است.16
پوشش; وظيفه اى اجتماعى
جمله (وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ) (زينت هاى خود را جز براى شوهران آشکار نکنند) استثناى دومى است بر دستور پوشش زنان. در اين استثنا، کسانى ذکر شده اند که لازم نيست زن خود را از آنان بپوشاند. از استثنا در اين قسمت آيه، فهميده مى شود که پوشش زن براى زمانى است که از قلمرو خصوصى فراتر رود. پوشش وظيفه زن براى حضور در بيرون از خانه و ظهور در برابر مردان نامحرم است. بنابراين، زن در فرصت هايى که در خانه و در ميان محارم خود است، وظيفه پوشش ـ دست کم، به شکلى که در برابر نامحرمان موظف به رعايت آن بود ـ ندارد; زيرا محارم نيز از نهى اى که در آيه آمده، استثنا شده اند.
کيفيت پوشش اسلامى
(وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ.) «خُمُرْ» جمع «خمار»، به معناى مقنعه، روسرى و پارچه اى است که زن با آن، سر خود را مى پوشاند.17 «جيوب» جمع «جيب» به معناى گريبان و يقه، قسمت بالاى لباس است،18 در برابر دامن که به قسمت پايين لباس گفته مى شود; اما مراد از آن، محلِ يقه و اطراف آن يعنى گردن، گلو و سينه است.19 زنان مسلمان پيش از نزول آياتِ پوشش، به حکم عادت معمول آن زمان، روسرى را از پشت گوش ها رد مى کردند و اطراف آن را به پشت خود مى انداختند.20 در نتيجه، فقط موى سرشان پوشيده مى شد و بخش هاى زيادى از زيبايى هاى آنها مثل گوش ها، گوشواره ها، چهره، گردن و
گريبان نمايان بود. خداوند متعال با فرو فرستادن اين آيه، کيفيت صحيح پوشش زنان را بيان کرد و به آنان فرمود: بايد دو طرف روسرى را از جانب راست و چپ به جلو آوردند و به طور معکوس بر گريبان بزنند. اين گونه پوشاندن موجب مى شود همه سر و گردن و زيبايى هاى آن پوشيده و فقط چهره باز بماند.21 در نتيجه، اين آيه به طور صريح، پوشش سر و گردن را به عنوان يک حکم اختصاصى بر زن واجب مى کند.
شايد سبب اين پوشش اختصاصى آن باشد که سر و گردن و گريبان مهم ترين محل زيبايى هاى زن است; زيرا هم محل محاسن طبيعى زن ـ مثل صورت و موى سر ـ است و هم موضع قرار دادن انواع زينت هاى منفصل; از قبيل گوشواره، سينه ريز و گردنبند. از اين رو، آيه روى اين قسمت، که پوشش آن ويژه زن است، تکيه کرده و زن را موظّف ساخته که بخصوص سر و گردن و گريبان و دستان را به هنگام خروج از خانه بپوشاند ـ البته بجز مقدارى که استثنا شده است.
2ـ (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً)(احزاب: 59); اى پيغمبر! به همسرانت و دخترانت و به زنان با ايمان بگو که جلباب ها (روسرى ها)ى خويش را به خود نزديک سازند. اين کار براى آنکه شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند نزديک تر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
«جلباب» در لغت، به معناى جامه گشاد، کوچک تر از ملحفه يا جامه اى مثل ملحفه (چادر مانند) است يا همان خمار و مقنعه است.22 «اِدناء» از ريشه «دنو» به معناى قرب و نزديکى است. فعل «يدنين» با حرف «على» به کار رفته که علاوه بر معناى اصلى خود، معناى گستردگى و پهن شدن نيز در آن تضمين شده است.23 در نتيجه، جمله (يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ)به معناى در بر کردن جامه وسيع و گشاد و بر خود گستراندن آن است. بنابراين، معناى آيه شريف اين است که زنان جلباب بر خود بگسترانند، به گونه اى که سر و گردن و سينه، يا سر و سينه و تمام جوانب آنان را فرا گيرد.24
اين آيه نيز وجوب پوشش تمام بدن را براى همه زنان بيان کرده است; زيرا مخاطبان آيه همه زنانند.
پوشش; مرز زندگى خصوصى و عمومى
جمله (ذَلِکَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ) بيانگر حکمتِ حکم، و مضمونش اين است که پوشش، معرِّف زن است و لازمه اين معرفى و نتيجه مثبت آن به امنيت رسيدن زن و سلب آزار ديگران از اوست. از تأخير (فَلَا يُؤْذَيْنَ) بر (يُعْرَفْنَ)معلوم مى شود که حجاب در جهت خاصى زن را معرفى مى کند; در جهتى که اگر نباشد، زن مورد آزار ديگران واقع مى شود و امنيتش به خطر مى افتد. از اين رو، مفسّران اين شناخت را دو گونه معنا کرده اند: يکى شناخته شدن به پاک
دامنى که اين معنا مناسبت تر به نظر مى رسد;25 و دوم شناخته شدن به اينکه آزاد است، نه کنير.26 اين معرفى ـ به هر کدام ا ز دو معناى ياد شده که باشد ـ مربوط به اجتماع و عرصه عمومى است، نه مربوط به خانه. زن در خانواده خود، از هر دو جهت شناخته شده است و به معرفى خود به وسيله حجاب نيازى ندارد. علاوه بر اين، اثر رفعِ آزار به وسيله حجاب داشتن نيز مربوط به بيرون خانه است. حجاب در خانه نه معرّف زن است و نه مى تواند زن را از آزارهاى خانگى مصون بدارد. شأن نزول27 آيه نيز مؤيّد اجتماعى بودن حکم حجاب و شرط آن براى حضور زن در اجتماعات است. بنابراين، آياتى که وجوب پوشش را براى زنان بيان مى کنند در حقيقت، مرز زندگى خصوصى زن را از زندگى عمومى وى جدا مى سازند. اين آيات بيان مى کنند که زن در زندگى عمومى و در اجتماعات، بايد به گونه اى حاضر شود که با حضورش در زندگى خصوصى و در ميان محارم خود، متفاوت باشد.
پوشش; حمايت از حضور اجتماعى زن
اسلام نه تنها زن را در حصار خانه محدود و زندانى نکرد، بلکه با آوردن قانون پوشش براى زن، در صدد تأمين امنيت وى در دو بعد مادى و معنوى برآمد. قانون پوشش، هم دليل بر جواز مشارکت زن در اجتماع است و هم نشانه حمايت اسلام از دين و دنياى زن. جمله (ذَلِکَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ)که در پايان آيه «حجاب» آمده، نقش حمايتى پوشش را در بعد مادى بيان کرده است. زنان بدون پوشش يا با پوشش نامناسب، معمولا در جامعه مورد انواع آزارهاى لمسى،
ديدارى و شنيدارى مردانِ ضعيف الايمان قرار مى گيرند. در صدر اسلام نيز برخى از جوانان و افراد بيمار دل بر سر راه ها و کوچه ها مى نشستند و وقتى زنان براى نماز جماعت يا کارهاى ديگر از خانه خارج مى شدند، به گونه هاى مختلف آنان را آزار مى دادند.28 آيه شريفه (ذَلِکَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ) به اين امر اشاره کرده و فرموده است: اين کار (پوشش) براى اينکه (زنان با حجاب) شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند، نزديک تر است.
پوشش پيام پاک دامنى و تقواست; پيام حيا و عفت است. در نتيجه، زنى که با پوشش از منزل خارج مى شود، اين پيام را به مردان نامحرم و به مخاطبان خود منتقل مى کند و مردان نيز با گرفتن اين پيام، از وى حريم مى گيرند. نه زن، مردان را به سوى خود مى خواند و نه مردان به وى نزديک مى شوند و بدين سان، او کمتر مورد آزار ديگران واقع مى شود.
بدحجابى و بى حجابى حامل خلاف اين پيام به ديگران است. بى حجاب نگاه ها را به سوى خود فرامى خواند. بى حجاب خود را در معرض انواع نگاه هاى آلوده قرار مى دهد و به طور طبيعى، بايد به دنبال آن، آزارهاى جنسى و فيزيکى آنان را نيز تحمّل کند.
در برخى ديگر از آيات، به نقش حمايت معنوىِ پوشش اشاره شده است. در سوره احزاب، آيه 53 مى خوانيم: (وَ إِذَا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَاب ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ)و هنگامى که چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) از آنها (همسران پيامبر) مى خواهيد، از پشت پرده بخواهيد. اين کار دل هاى شما و آنها را پاک تر مى دارد. جمله (ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ)در مقام بيان فلسفه و مصلحت اين دستور است.29 «اطهر» صفت تفضيل به معناى پاک تر و پاکيزه تر، و «قلوب» جمع «قلب» و مقصود از آن نفس و روان است، و جمع آمدن آن در آيه، به اعتبار مخاطبان است. معناى آيه اين است: آن رفتار
(درخواست چيزى از زنان پيامبر از پشت پرده) دل هاى شما و زنان پيامبر را از ميل به و فجور و وساوس شيطانى پاک تر نگاه مى دارد;30 زيرا نگاه زن و مرد به يکديگر و مواجهه مستقيم داشتن با همديگر، در تحريک ميل جنسى بسيار نقش دارد. اگر اين ارتباط از پشت پرده باشد زمينه تحريک ميل جنسى و افکار و وساوس شيطانى در دل از بين مى رود و دل از آلودگى به برخى از وسوسه ها پاک تر باقى مى ماند. اين آيه گرچه درباره زنان پيامبر است، اما فلسفه اى که براى اين دستور بيان شده، عموميت دارد. از اين رو، در آيات ديگر، اين معنا به تعبير ديگر، براى مردان و زنان مؤمن بيان شده است.