بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
روان شناس در جامعه شناسی می بایست : همانند یک فرد آگاه و بصیر به جامعه و تمامی اجزاء آن نظر بیاندازد و نه صرفا بخشی از جامعه را در تحلیل ها و ارایه دیدگاه های خود در نظر بگیرد که از این منظر، مقوله فرهنگ به مثابه اساسی شکل دهنده میان ساختار های روانی و مادی جامعه دارای اهمیت بالایی است.
اسلاید 2 :
در زبان و ادب پارسي واژه فرهنگ در متون بازمانده از اوستا و نوشتههاي فارسي باستان يافت شده است ولي صورت پهلوي آن «فرهنگ» است. گمان ميرود پيشوند «فَرـ» به معناي پيش و ريشة تنگ به معناي كشيدن باشد. از همين ريشه با افزودن «فرـ»، «فرهيختن» را داريم (به معناي تربيت كردن، ادب آموختن، تاديب كردن) و نيز «فرهيخته و فرهنجيده» را (به معناي ادب آموخته) و «فرهنگ» و «فرهنج» نيز در واژهنامهها «فراهختن» و «فراهيختن» و نيز به معناي ادب كردن آمده است.معادل واژه فرهنگ در زبان انگليسي واژة به كار برده ميشود. اساس اين واژه لاتيني است و معنايي كه براي آن در نظر گرفته شده، معناي كشت و كار و پرورش است. اين واژه در ابتدا و در زبان آلماني كاربردهايي داشته است. آغاز رشد اين واژه در غرب همراه بود با رشد واژة ديگري به نام به معناي شهر آيين يا تمدن، هر چند كه اين واژه در كشورهايي همچون پرتقال، اسپانيا، فرانسه، ايتاليا، رومانيا به جاي به كار برده ميشده است و مرادشان از آن پرورش، بهسازي، بهبودبخشي يا پيشرفت اجتماعي بوده است
اسلاید 3 :
فرهنگ در برگیرنده مجموع كامل مشخصههاي مميزه روحي، مادي، فكري و عاطفي كه يك جامعه يا گروه اجتماعي را از هم باز ميشناسد، می باشد و نه تنها شامل هنرها و نوشتهها بلكه شامل اشكال زندگي، حقوق اساسي انساني، نظامهاي ارزشي، سنتها و اعتقادات نيز ميشود. بر این اساس فرهنگ كليت تامي از ويژگيهاي معنوي، مادي، فكري و احساسي است كه يك گروه اجتماعي را مشخص ميكند.
اسلاید 4 :
فرهنگ، واژه ای است درباره شیوه زندگی مردم؛ به معنی روشی که مردم، کارها را انجام می دهند. فرهنگ كليت تامي از ويژگيهاي معنوي، مادي، فكري و احساسي است كه يك گروه اجتماعي را مشخص ميكند. گروههای متفاوت مردم، که ممکن است فرهنگ های متفاوتی را دارا باشند.
فرهنگ، بوسیله آموزش، به نسل بعدی منتقل می شود؛ در حالی که ژنتیک بوسیله وراثت منتقل می شود. هر منطقه از کشوری می تواند که فرهنگی متفاوت با دیگر مناطق کشور داشته باشد. ادوارد تايلور (۱۹۱۷-۱۸۳۲)، فرهنگ را مجموعه پيچيده ای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد بعنوان عضوی از جامعه، از جامعه خویش فرا مي گيرد، تعریف می کند.
پس :
فرهنگ عبارت از مجموعه ارزشهاى مادى و معنوى است که توسط انسانها در طى تاريخ انسانى آفريده شده است و از آن جا که اکتسابی بوده قابلیت انتقال به دیگران را دارد. هر فرهنگى در هر دورهاى مبين ميزان، سطح پيشرفت و ترقيات فني، تجربيات توليدى در کار، وضع آموزش و پرورش، علوم، ادبيات، هنرها، آرمانها و نهادهاى اجتماعى معين از زندگى انسانها است.
اسلاید 5 :
دانشجویان روانشناسی به دنبال چه تعریفی از فرهنگ باشند؟از فرهنگ تعاریف مختلفی ارائه شده است که عبارتند از: تعاریف توصیفی، تاریخی، هنجاری، روانشناختی، ساختاری، تکوینی یا ژنتیکی و تعاریف نمادین، که از این میان دو تعریف روانشناختی و هنجاری داراری اهمیت می باشد.در اين تعريف ها تأکيد بر فرهنگ به عنوان ابزاري براي انطباق با جامعه و حل مسائل و مشکلات است. يانگ (1942) «فرهنگ را ترکيبي مي داند از انگاره ها، نگرشها، عادتهاي مشترک و کمابيش يکساني که در جهت برآوردن نيازهاي آدمي پرورانده شده است».
یا انواع مدلهای اجتماعی رفتاری است که جهت رفع نیازها به وسیله اکثریت مردم پذیرفته شده و براین اساس به مردم اجازه داده می شود که با یکدیگر مراوده داشته با شند ، آموزش ببینند و نیازهای عاطفی خود را برآورده سازند .
در این تعریف فرهنگ مجموعه قواعد و روشهایی است که الگوهای رفتاری و چگونگی روابط انسانها را با یکدیگر و با محیط تعیین می کند . به تعبیری راه حل گروهی برای حل مسائل مختلف زندگی انسانهاست
در این معنا فرهنگ راه و روش یک زندگی است ولی جامعه مجموعه سازمان یافته از این افراد برای بکار گیری این راه و روش است .
اسلاید 6 :
اسلاید 7 :
اسلاید 8 :
اسلاید 9 :
فرهنگهاي بيقيد رفتارهاي نامشخص دارند و تخطي از رفتارها در آنها مهم تلقي نميگردد. توافق بين مردم در مورد انجام يك رفتار به سختي حاصل ميگردد و براي رفتارهاي بيقيد نيز تنبيه به شكل و روال قانوني آن وجود ندارد. اين فرهنگها محصول مكان تلاقي فرهنگها با يكديگر است، فرهنگهايي متمايز و با رويكرد متفاوت با يكديگر. نمونة اين مورد كشور تايلند است كه بين فرهنگهاي عظيمي همچون هندوچين قرار دارد. و يا كشور آمريكا و يا مناطقي كه تراكم جمعيت در آن كم است مانند صحراها يا قطب.
فرهنگهاي جمعگرا دقيقاً نقطه مقابل فرهنگهاي فردگرا، قرار دارند. برخلاف فرهنگهاي فردگرا، جمعگرايان با تأكيد بر وجود روابط متقابل دست به رفتار اجتماعي در چهارچوب منافع جمعي ميزنند. در فرهنگهاي جمعگرا، خود برحسب عضويت در درون گروهها تعريف ميشود كه سطح وسيعي از رفتارهاي اجتماعي را تحت تأثير قرار ميدهند، جمعگرايان اغلب و به طور سلسله مراتبي سازماندهي ميشوند و تمايل دارند:
1ـ نگران نتيجة اعمال خود بر اعضاي درون گروه باشند.
2ـ امكانات را با اعضاي درون گروه خود تقسيم كنند.
3ـ با اعضاي درون گروه خود احساس وابستگي دو جانبه داشته باشند.
4ـ احساس كنند كه در بقاي اعضاي درون گروه دخيل هستند.
به فرهنگي، فرهنگ سختگير ميگويند كه از مردم انتظار ميرود كه دقيقاً طبق هنجارها، رفتارهای خود را بروز دهند و تخطي كردن از هنجارها، احتمال مجازات و تنبيه را نيز به دنبال خود دارد. در اين فرهنگها آنچه كه از مردم خواسته ميشود به شكل روشن وجود دارد.
در فرهنگهاي سختگير مردم راحتتر ميتوانند در مورد رفتارهاي خاص به توافق برسند.
فرهنگهاي فردگرا با اهميت دادن به فرد، سببساز ترجيح منافع فردي بر منافع جمعي شده است؛ به نحوي كه حتي اگر آن اهداف با منافع و اهداف مهم درون گروه همچون خانواده، قبيله، گروه كاري و نهادهاي ديگري كه فرد از اعضاي آن است در تضاد باشد. ميزان تحصيلات و طبقه اجتماعي افراد عاملي در جهت گسترش فردگرايي به حساب ميآيند. از ديگر عوامل فردگرايي ميتوان به مواردي همچون مهاجرت، دگرگون اجتماعي و شهرنشيني اشاره كرد.