بخشی از مقاله
آسیبهای اجتماعی ناشی از
اعتیاد و پرخاشگری و روابط نامشروع
پرخاشگری از هدف آسیب رساندن سرچشمه میگیرد. بر اساس تعریف عملیاتی ارائه شده، پرخاشگری تمایل یه شرکت در اعمال آسیبزای فیزیکی و روان شناختی برای کنترل اعمال دیگران است.
پرخاشگری طیف وسیعی از رفتارها را شامل میشود. مویر حداقل هشت نوع پرخاشگری ر
ا در حیوانات شناسایی کرده است که همه آن هشت نوع را میتوان به شکلی در رفتار انسان نیز یافت. پرخاشگری در شکار، بین نرها ناشی از قلمرو ، مادرانه ، تحریک آمیز، وابسته به جنسیت و ابزاری
تعریف پرخاشگری:
روان شناسان پرخاشگری را رفتاری تعریف کردهاند که به قصد آزار و آسیب رساندن به شخصی دیگر، خود یا اشیاء باشد. در تعریف سنتی پرخاشگری آن را رفتاری تعریف کردهاند که متوجه فرد دیگری است و هدف آن صدمه زدن به وی است.
انواع پرخاشگری
1- پرخاشگری ابزاری، هدف از این رفتار آسیب رساندن به دیگری است
2- پرخاشگری خصمانه، هدف به سادگی ایجاد آسیب است
چشم اندازهای نظری پرخاشگری عبارتند از :
نظریههای غریزی
نظریههای بیولوژی
نظریههای سائق
نظریههای یادگیری اجتماعی
نظریههای شناختی
علل و عوامل پرخاشگری :
عوامل خانوادگی پرخاشگری
خانواده میتواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین
این عوامل
عبارتند از :
1- نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک
2- وجود الگوهای نامناسب
3- تاثیر رفتار پرخاشگرایانه
4- تنبیه والدین و مربیان
عوامل محیطی
عواملی که در پیرامون انسان هستند می توانند در بروز یا تشدید پرخاشگری یا تعدیل آن اثر گذار باشد که برخی از اینگونه عوامل عبارتند از : زندگی در ارتفاع خیلی بلند تغذیه ناقص الگوهای اجتماعی رسانه های گروهی و بازیهای ویدیوئی و زندگی در محیط های شلوغ پرازدحام و پر سر و صدا .
تکنیک های لازم برای کنترل پرخاشگری در محیط خانواده
صميميت : صمیمیت امری لازم و ضروری برای کاهش خشونت در خانواده است و هنگامی افزایش می یابد که اعتماد و اطمینان د
ر مشارکت بین اعضای خانواده برقرار باشد .
تامل و سكوت : بهترین شگرد در مواقعی که یکی از اعضای خانواده به تحریک دیگری میپردازد آن است که دیگران سکوت اختیار کنند تا آن فرد هم آرامش پیدا کند. سپس در یک فرصت مناسب با هم به بحث و بررسی بپردازند .
تخليه : یعنی اینکه به طور مس
قیم جواب خشونت را ندهیم. تحقیقلات جدید نشان میدهد که پرخاشگری کلامی و حتی فیزیکی علاوه بر اینکه خشم را کاهش نمیدهد بلکه با عث افزایش آن نیز میشود. به نظر لورونز پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده میشود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا میکند. اگر چنین انرژی به شکل مطلوب و صحیح مثلاً از طریق ورزشها و بازیها تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت در غیر اینصورت مخرب خواهد بود .
صحبت كردن در رابطه با مشكل : بهترین روش برای کاهش پرخاشگری صحبت کردن در مورد آن است این تکنیک به دو صورت اجرا میشود :
الف ) گفتگو با خود یکی از روشهای مهم کنترل پرخاشگری است صحبت کردن با خود در مورد نحوه مقابله و مواجهه با مشکل، تشویق خود به آرامش به شکل گفتگوی ذهن است .
ب ) گفتگو با فردی که از دست وی ع
صبانی شدهایم. بعد از خاموشی و آرامش و حل مشکل با وی بسیار کمک کننده است .
لذت گذشته : گاهی اوقات عفو کسانی که موجب درد و رنج ما شدهاند غیر قابل تصور است. وقتی ما کسانی را ببخشیم به کنترل
او روی چگونگی احساس خود پایان میدهیم. ما به خودمان شانس یک زندگی تازه را میدهیم. زندگیای که در آن تنفرهای کهنه و مزمن جایی ندارد. بنابر این گذشت و عفو هدیهای به دیگران نیست، بلکه هدیه به خودمان است .
انتخاب سالم براي پيشگيري از خشم : خشم فرصت طلب است و در بدنی که خسته، فرسوده و بیمار است به آسانی جای میگیرد، در نتیجه به منظور اداره و کنترل خشم به خواب منظم، غذای خوب، لذت از اوقات فراغت(ورزش ، موسیقی آرام قدم زدن در پارک…؟) و عبادت و معنویت نیاز داریم .
درمان پرخاشگری :
برای پرخاشگری گام اول شناخت و ریشه یابی علت یا علل پرخاشگری است. با شناخت این عوامل میتوان همکاریهای لازم را برای کاستن از میزان شدت پرخاشگری ارائه نمود مانند سرگرم نمودن فرد، مهر و محبت و دلجوئی، آموزش تنهایی فکر کردن، صبر و متانت نشان دادن در موقع پرخاشگری تشویق جهت استحمام و دوش گرفتن اجرای عدالت در
منزل برآورده کردن نیازهای کودکان و نوجوانان، مساعد ساختن جو آزادیهای کنترل شده ، جلوگیری از توهین و ترساندن الگوی خوب را به آن ها نشان دادن تشویق به بازیهای گروهی و رعایت نزاکت و قوانین در زندگی با دیگران عادت دادن آنها به گذشت ، یاد دادن انتقاد صحیح به آنها جهت تخلیه و سبک شدن و آرامش یافتن .
یادگیری کنترل خشم :
خشم پلی است بین هر دو نوع پرخاشگری فیزیکی و کلامی، از این رو اگر بخواهیم پرخاشگری و خصومت را کم کنیم باید یاد بگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم . خشم اگر به درستی استفاده شود ، می تواند منبع نیرومندیاز انرژی مثبت باشد . چنانچه مارتین لوترکینگ میگوید( وقتی عصبانی هستم می توانم خوب بنویسم ، دعا و موعظه کنم ، زیرا در آن هنگام میزان درک خشم اگر به درستی مهار یا جهت داده نشود ممکن است بدل به هیجان بسیار مخربی شود. اگر خشم به درون فرد رخنه کند، ممکن است به مشکلات فیزیکی ماندد تنش مفرط منجر
شود. از طرف دیگر اگر بروز داده شود غالباً کار را بدتر میکند اگر یاد بگیریم احتمال کمتری وجود دارد که دچار این مشکل شويم .
یادگیری آرام گرفتن، مثلاً با شمردن تا ده ممکن است بهترین راه حل طولانی مدت نباشد به ویژه برای افرادی که خشم مزمن دارند. بسیاری از افراد که خشم مزمن دارند اعمال دیگران را به گونهای تفسیر میکنند که انگیزه این اعمال خشم و پرخاشگری است. در
نتیجه آن ها مدام برانگیخته می شود. چگونه می توان عادت ادارکی خود را بدون بی تفاوت یا درمانده شدن، تغییر داد. در زیر چند پیشنهاد ارائه میشود .
به دنبال توضیح دیگری بگردید. وقتی که کسی از ما انتقاد میکند یا به گونهای عمل میکند که به هنجارها یا انتظارات ما بی حرمتی میشود. این امکان وجود دارد که حواسش پرت باشد یا دچار فشار عصبی روحی باشد
به دنبال توضیح دیگری بگریم. وقتی کسی از ما انتقاد می کند یا به گونهای عمل میکند که به هنجارها یا انتظارات ما بی حرمتی میشود، این امکان وجود دارد که حواسش پرت باشد یا دچار فشار عصبی روحی باشد
حواس خود را به چیز دیگری معطوف کنید. یکی از بهترین راهها برای کاهش خشم اشتغال به برخی فعالیتهای جذاب اس
ت. برخی از افرد کارهای ورزشی انجام میدهند، برخی دیگر مطالعه میکنند یا تلوزیون تماشا میکنند و برخی دیگر به سرگرمی مورد علاقه خود می پردازند
شوخ مزاجي كنيد :
شوخی طریقی است برای بازسازی موقعیتی برای یافتن ناهمخوانی یا امر محال که در آن شوخی را کاهش میدهید زیرا
شوخی با خشم مغایرت دارد یادگرفتن اینکه به واکنشهایمان بخندیم نه تنها به ما کمک میکند که خشم خود را کاهش دهیم، بلکه به ما کمک میکند با دیگران ارتباط برقرار کنیم و نشان دهیم که نسبت به نامناسب بودن واکنشهایمان آگاهیم .
ببینید چه چیز خشم را بر میانگیزد :
خاطرات مربوط به خشم خود را یادداشت کنید. به این وسیله میتوانید دریابید که چه موقعیتهای شما را خشمگین می
کند. برای مثال انتقاد موجب خشمگین شدن برخی افراد می شود و رفتارهای خاصی عده دیگری از افرد را خشمگین می کند .
هرگاه به آنچه موجب خشم شما می شود پی ببرید، می توانید برای کنار آمدن با چنین موقعیتهایی برنامه ریزی کنید .
با خودتان گفت و
گو کنید : بسیاری از مردم با خودشان گفت و گو میکنند گفت و گو با خود موجب کاهش خشم در بعضی افراد میشود ولی در بعضی دیگر موجب افزایش یا پایداری خشم میشود ..
بپذيريد كه زندگي هميشه منصفانه است : تا وقتی که نپذیریم جهان بی عیب و نقص نیست، به همه کس و همه چیز خشمگین میشویم. با برخورد بی ادبانهای رو به رو شدهایم ، به یک مهمانی دعوت نشدهایم . اینکه خشمگین بشویم یا نشویم میتواند یک تصمیم باشد که میتوانیم آن را آگاهانه با نا آگاهانه یاد بگریم
. ما میتوانیم به اینکه جهان غیر منصفانه است خو بگیریم .
یاد بگیرید که مذاکره و گفت گو کنید : خشم معمولا با تعارض همراه است یکی از راههای کاهش خشم شرکت در گغت و گو ست . گفت و گو ما را قادر میسازد تا از نظریات طرف مقابل آگاه شویم گفت و گو اساسی برای مذ
اکره و یافتن راه حل یا سازش فراهم میکند بیشتر ما علاقه به سازش نداریم. اما وقتی یاد
بگریم که سازش بهتر از خشم طولانی مدت است، میتوانیم برای هنر ظریف سازش، در مقام وسیلهای برای داشتن یک زندگی شادتر ارزش قائل شویم .
اگر کنترل خشم مشکل جدی ماست و با این آموزشها بهبودی نداشتیم انتخاب مناسب و مفید در چنین مواردی مشاوره با روانپزشک یا روان شناس است .
آسیب های اجتماعی ناشی از اعتیاد
و در حال حاضر بیش از سرطان یا ایدز، دل مشغولی متخصصان بهداشت جهانی را برانگیخته است و هزینه های مادی و معنوی سرسام آوری را بر جوامع تحمیل می کند اغلب مردم بر این باورند که مصرف مواد از علل بارز اعمال جرمانه و به خصوص خشونت است. نتایج یک نظرسنجی در نمونه ای متشکل از 10 هزار نفر در سراسر آمریکا نشان داد که 3/2 از پاسخ دهندگان، علت اصلی جرم را فروش و مصرف مواد می دانستند. اگرچه برخی از محققان (گلدشتاین[2]، 1989) عقیده دارند که خشونت می تواند از تأثیر مستقیم مصرف مواد، نیاز به تهیه و نظام بخشی و معاملات آن به وجود آید اما بسیاری از پژوهشگران (مانند ازگود[3] و همکاران، 1988) نیز بر این باورند که ارتکاب جرم و مصرف مواد بخشی از یک سبک زندگی انحراف آمیز است که در عوامل متعددی ریشه دارد. همچنین با افزایش اعتیاد، بیماری های روانی نیز بیش از پیش افزایش یافته است. به طوری که تنها درمان و ترک مواد مخدر از
سوی معتادین کافی نبوده و می بایست درمانهایی به ط
ور همزمان با ترک اعتیاد بر روی بیماران انجام پذیرد در غیر این صورت آمارها نشان می دهند که همین خلأهای درونی زمینه را برای اعتیاد[4] مجدد فراهم می سازد. اعتیاد یکی از معضلات هر جامعه ای به حساب می آید، اعتیاد جرم نیست یک بیماری است که می تواند عوامل بسیاری در بروز آن دخیل شده باشد. رسیدگی و پرداختن به این امر آنقدر حائز اهمیت است که ایران و حتی بسیاری از کشورهای دنیا برنامه های اجتماعی و درمانی و پیشگیری در سطح گسترده ای را آغاز کرده اند. چرا که افرادی که مبتلا به این معضل می شوند
مشکلات عدیدة دیگری را پس از اعتیاد برای خود و جامعه ایجاد می کنند. تنشهای اجتماعی، خانوادگی و روحی ناشی از اعتیاد، دامن گیر بسیاری از خانواده ها شده و با فراهم شدن بستری برای بزهکاری و ارتکاب جرم، هزینه ها و مشکلات فراوانی برای کشور ایجاد نموده است. یکی از ابعاد مهمی که در رابطه با اعتیاد می بایست به آن اهمیت داده شود، امر بیماری افسردگی[5] است. ترکیب این دو با هم، درمان و بهبود را در فرد دشوارتر می سازد و هر کدام شرایط خاص خود را در بروز علایم دارند و از طرفی تأثیری متقابل و عمیق و رابطه ای علت
و معلولی دارند که می تواند به تنهایی فرد را به نابودی کامل بکشاند. (دادستان، روان شناسی جنایی 1386) با مطالعات گسترده ای که جامعه شناسان و حقوق دانان در رابطه با اعتیاد در ساله اخیر انجام داده اند باعث شده تا به دلیل اهمیت فراوان اعتیاد و تأثیری که بر جامعه و روند آن می گذارد، موضوع اعتیاد را انتخاب نموده و مسئله را از بعد روان شناسی مورد بررسی قرار داده شده است. افسردگی از بارزترین بیماری های روحی مشاهده شده در معتادی
ن است که قبل و بعد از اعتیاد به مواد مخدر هم چنان فرد را به تسخیر در می آورد و بر روند درمان تأثیرگذار است. خانواده و جامعه، هر دو در سرنوشت یک فرد نقش مهمی را ایفا می نند. کارکرد خانواده تأمین نیازهای فرهنگی، اخلاقی، عاطفی، اقتصادی و . . . فرزندان و زمینه سازی برای تطبیق دادن او با شرایط مطلوب اجتماعی در دوران رشد و آماده سازی برای پذیرش مسئ
ولیتهای فردی و اجتماعی در راه رسیدگی و تقلید است. والدین وظیفه دارند موجبات پیشگیری فرزند را از آلودگی ها و نابسامانی ها فراهم آورده و در آنها مقاومتی پدید
ی چون جامعه روبرو می شود محیطی که فرد در آن با شرایط خاص و حتی متضاد از آنچه که تصورش را می کرد مواجه می شود و واقعیتها را از نزدیک لمس می کند. زندگی انسان سراسر نیاز است و هر تغییر در اجتماع می تواند او را تحت تأثیر قرار دهد و اگر کسی به خوبی در خانواده مورد آزمایش قرار نگرفته باشد نمی تواند خود را با تغییرات تطابق دهد و از پس مشکلات برآید و ممکن است واکنش های غیرمنطقی و نابهنجاری از خود بروز دهد و موجبات انحراف فرد فراهم شود. چنین افرادی برای گریز از مشکلات به سمت بزهکاری و یا اعتیاد روی می آورند. عدم
سازش با دیگران و درگیری های روحی ـ روانی، تنش های اجتماعی از عواملی هستند
که فرد با آنها در طول زندگی مواجه می شوند و اگر کسی از سلامت فکری کافی برخوردار نباشد نمی تواند خود را از دام رفتارهای نابسامان رهایی بخشد. در واقع سلامت فکر عبارت است از واکنش های مداوم شخصیت انسان که راهنمای تحولات رفتاری و کرداری فرد در برابر ناراحتی ها و فشارهای داخی و خارجی است. افرادی که خلاف مقررات جامعه رفتار می کنند مجرم خوانده می شوند. اما آیا افراد معتاد نیز شامل این دسته هستند یا خیر؟ با پیگیری هایی که توس
ط صاحبنظران مسائل جامعه شناسی و روان شناسی صورت پذیرفته ثابت شده است که اعتیاد در واقع نوعی بیماری است که فرد برای گریز از واقعیاتی که با آن مواجه است بدان پناه می برد و ناتوانی و ضعف هایش را بدان گونه پنهان می سازد. قطعاً عوامل متعددی در گرایش فرد به اعتیاد وجود دارد. عوامل اقتصادی، فقر، تنش های اجتماعی، مشکلات خانوادگی و . . . از مؤثرترین عوامل در به خطر افتادن فرد در دام اعتیاد است که گریبانگر بسیاری از افراد در جوامع مختلف است. در شهرهای بزرگ به دلیل افزایش بی حد جمعیت، هیجان، آشفتگی، نگرانی و ترس و تشویش و اضطراب در بین شهرنشینان رو به فزونی است. به طوری که اغلب شهروندان در شهرها به کشمکش و فشارهای روانی تهدید می شوند. مطالعات اجتماعی نشان می دهد که در کشورهایی که توزیع ثروت به صورت عادلانه نباشد هر روز فقرا، فقیرتر و اغنیاء ثروتمندتر می شوند. به علت عدم آموزشهای اجتماعی و ضعف فرهنگی، فقدان احساس همبستگی ناشی از مادی گرایی و فردگرایی که از اختصاصات جامعه در حال توسعه است، افراد قادر به هدایت درست و ستیز عدیه بی عدالتی اجتماعی نیستند در نتیجه ارزشهای اجتماعی فاقد اعتبار می شود و نظارت اجتماعی سست می گردد و اعتیاد عمومیت پیدا می کند. سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که چند درصد افراد معتاد، دچار افسردگی می شوند؟ و این که آیا در افراد معتاد اصلاً افسردگی وجود دارد؟ فردی که دستخوش بیماری هم چ
ون افسردگی می شود برای رفع عوارض و نشانه های افسردگی به استفاده از الکل و داروهای غیرمجاز روی می آورد که پزشکان به این پدیده خود درمانگری می گویند. اثرات این مواد می تواند موقتاً احساس غمگینی، گناه یا بی ارزشی را کاهش دهد اما با از بین رفتن اثر آنها احساسات به دوباره باز خواهند گشت. این چرخه می تواند به استفاده مداوم و نهایتاً معتاد شدن بینجامد. پیامدهای افسردگی می تواند شخص را به سوی اعتیا
د سوق دهد. از آنجایی که افراد افسرده معمولاً از ارتباطات اجتماعی کناره می گیرند و حتی ممکن است در حفظ شغل خود و وظایف خانوادگی
مشکل پیدا کنند. از آنجایی که اینگونه افراد از حمایت یک شبکه اجتماعی محرومند راحت تر به مواد روی می آورند زیرا از انتظارات و سرزنشهای اجتماعی به دور خواهند بود. حتی برای افرادی که از خود در مسائلی استفاده نمی کنند و ارتباط اجتماعی شان را از دست نداده اند افسردگی احتمال خطر ابتلا به اعتیاد را افزایش می دهد. در اصل میان افسردگی و اعتیاد رابطة تنگاتنگی وجود دارد. نشانه های اعتیاد و افسردگی ممکن است بسیار شبیه به هم باشند. هنگامی که افسردگی به طور مستقیم به سوء مصرف الکل یا م
واد مخدر ارتباط داشته باشد و به طور مستقل وجود نداشته باشد تشخیص دوگانه در نظر گرفته نمی شود، بلکه به عنوان پیامد اعتیاد محسوب می شود. برای مثال : چند مشکل روانی مستقیماً به کوکائین ارتباط دارند؟ سوء مصرف کوکائین می تواند به توهم، اضطراب، مشکل خواب، مشکل در روابط جنسی و یک نوع اختلال در خلق و خو که شامل افسردگی است منجر شود. آمفتامین ها[6] و داروهای تنفسی همگی دارای اثرات مشابهی با کوکائین[7] هستند.
جامعه نسبت به مواد مخدر بسیار حساس است. بسیاری از کشورهای جهان آن را مسئلة اجتماعی حادی به شمار می آورند و موادمخدر را به خصوص برای نسل جوان، خطر اصلی می دانند. مسئلة اعتیاد و قاچاق مواد مخدر با اینکه مشکلی کهنه است و همواره به شکل مسئله اجتماعی و اقتصادی حاد مطرح می شود، در سالها
ی اخیر چه در ایران و چه در جهان شدت پیدا کرده است. آمار موجود نشان می دهد که نسبت مصرف مواد مخدر در سطح جهان در ش
ش ماه اول سال 1985 میلادی نسبت به سال قبل رشدی سرسام آور داشته است. به طوری که مصرف تریاک[
8] در سطح جهان 60 درصد، هروئین[9] 45 درصد و کوکائین و حشیش[10] نیز نسبت به شش ماهة اول سال 1985 به میزان 175 درصد و 80 درصد افزایش داشته است. ال. اس. دی[11] که از انواع خطرناک مواد مخدر است در کشورهای سرمایه داری هزار درصد رشد مصرف داشته است.
(انحرافات اجتماعی، سخاوت 1385).
گزارش کتاب مسائل اجتماعی
(مک کی[12]، 1975) نشان م
ی دهد که استفاده از مواد مخدر در جامعه آمریکا امروز تقریباً همگانی شده و اکثریت اعضای آن قسمتی از عمر خود را از داروهای ضدافسردگی و محرک اعصاب استفاده می کنند. صنایع تولید مشروبات الکلی بیش از یک میلیون گالن با هزینه ای معادل 24 میلیون دلار برای 100 میلیون مشترک، الکل تولید می کنند. در گذشته مصرف مواد غیرمجاز محدود به گروه های کوچک بود و عمدتاً در میان اقلیتی از افراد جامعه رواج داشت. اما امروز مصرف این مواد در میان بخش عظیمی از نسل جوان به صورت عملی رایج درآمده است. (همان منبع).
میان افزایش جرایم منجر به بازدا
شت و مصرف موادمخدر رابطه وجود دارد. خواه این ارتباط به مصرف مواد مخدر مربوط باشد، خواه به سرقت و تجاوزی که معتاد در جهت به کف آوردن مواد مرتکب می شود. یک مقام دولتی پاکستانی گفته است که مصرف مواد مخدر در این کشور از پایان سال 1983 میلادی تاکنون به میزان 60 درصد افزایش یافته است. به قول
مسئول مبارزه با مواد مخدر در پاکستان یک میلیون و سیصدهزار نفر در این کشور به طور منظم مواد مخدر مصرف می کنند.
جامعه سوئد سالانه 50 میلیارد کرون مستقیم و غیرمستقیم صرف خسارات جسمی و روحی بیماران و عوارض اجتماعی ناشی از مصرف مشروبات الکلی می کند. این رقم به طور نسبی معادل ده درصد درآمد ناخالص ملی آنهاست. (همان منبع).
تصور اینکه همه افراد بشر روزی بتوانند بدون بهشتهای خیالی به سر آرند چندان امکان پذیر به نظر نمی رسد. بیشتر مردم چه مرد و چه زن با اینکه از رفاه کاملی برخوردارند با اینحال آنچنان عرصه را به خود تنگ می کنند و زندگی را یکنواخت و پوچ و بی ما
یه احساس می کنند که می خواهند خود را از دست آن برهانند یا لااقل برای چند لحظه هم شده آن را فراموش کنند. این حالت همیشه یکی از آرزوهای قلبی انسان بوده است (هاکسلی[13] 1954) (احمدوند 1382).
ساراسون[14] می نویسد مردم به دنبال راه های متعددی برای دسترسی به بهشت ساختگی یا حداقل رهایی از افکار آزاردهنده و احساسات عذاب آور
هستند. هر چند نظر هاکسلی درباره زندگی تا حدودی
بدبینانه است این حقیقتی است که مردم در طول تاریخ انواع مخدر را به امید برخورداری از تعادل حالت احساسی و رفتار خود مصرف کرده اند. مصرف پاره ای از مواد چنان عمومیت یافته که آنرا طبیعی و حتی در خور و بایسته شمرده اند : نوشیدن مشروبات
الکلی به مناسبت فرا رسیدن سال نو، دود کردن سیگار به مناسبت به دنیا آمدن نوزاد و . . . نمونه هایی از این موارد به شمار می روند. اکثر بزرگسالان نوشیدنی های سکرآور را به عنوان یک آشامیدنی فرح انگیز مصرف می کنند. بسیاری از افراد از کودک گرفته تا بزرگسال کافئین[15] را در قهوه و چای یا سودا را به عنوان یک ماده محرک مصرف می کنند. عده بسیاری از نوجوانان و بزرگسالان با دود کردن سیگار نیکوتین را به ریه های خود تزریق می کنند (همان منبع).
خودکشي
هرگونه مرگي که در آن شواهدي دال بر اين مطلب يافت شود که فردي قصد کشتن خود را داشته باشد.
تلاش جهت ارتكاب به خودکشيهرگونه عملي که منجر به عدم صدمه ديدگي يا بروز صدمه ديدگي مرگآور نشود، ولي در عين حال شواهدي دال بر اين حقيقت وجود داشته باشد که شخص اقدام كننده سعي نموده است تا در يك سطح يا موقعيت خاص اقدام به خودکشي نمايد...
عوامل بهداشتي پزشکي - ذهني : صدمهديدگي اخير يا شديد و يا مواردي از کارافتادگي، بيماري مزمن - مخصوصاً دردهاي مزمن، الکل يا ديگر موادي که امكان سوء استعمال دارند، افسردگي شديد، اختلالات دو قطبي، جنون جواني يا اسکي
زوفرني، ...
عوامل روانشناختي : نااميدي، عزت نفس ضعيف، عصبانيت، دم دمي مزاجي، ...
تفکرات - داشتن يک نگاه دو حالتي يا دو ارزشي بدين صورت که همه چيز يا سياه ميباشد يا سفيد، يا بد است يا خوب و تنها اين دو بخش وجود دارند و هيچ چيز ديگر در اين بين وجود نخواهد داشت...
عوامل اجتماعي – فرهنگي : جدايي اجتماعي، از دست دادن - نظير مواردي همچون (مرگ، طلاق، جدايي، شغل، وضعيت مالي يا سالگرد يکي از مقولههايي که آن را از دست داده تلقي ميکنند)، محرکهاي تنشزاي روان- اجتماعي (سوء استفاده جنسي، خشونت خانوادگي)، ...
خودکشي کودکان و نوجوانان : افسردگي، محرکهاي تنشزاي روانشناختي، انتظارات غير واقعي والدين، سوء استفاده جنسي، ...
خودکشي افراد مسنتر : مرگ همسر يا سالگرد مرگ وي، تنهايي، انزواي اجتماعي، زوال عقل،...
چگونه بايد با شخصي صحبت نمود كه ممکن است در فکر خودکشي باشد : ... به نکاتي همانند [کارها ممکن است در صورتي که من در اين دنيا نباشم بهتر شود] يا [من بيش از اين ديگر براي آنها مشکلي نخواهم بود] يا [هيچ چيز اهميت ندارد هيچ چيز ديگر کارگشا نخواهد بود] دقت کافي را مبذول داريد...
اکثريت اشخاص با تفکّرات مربوط به خودکشي در حقيقت تمايلي براي مواجه شدن با مرگ ندارند. آنها به سادگي تنها نميخواهند با وضعيت دردآور جاري به حيات خود ادامه دهند. آنها در يک وضعيت مساعد از نظر احتمال خودکشي قرار گرفته و به صورت معمول حالتهاي مرتبط با دو سويهنگري يا دم دمي مزاجي احساسات غ
يرقطعي) و حالت پريشاني را تجربه ميکنند...
مشخص ساختن رفتارهاي مربوط به خودکشي : قصد از انجام اين کار (آيا آنها به خودکشي فکر ميکنند؟)، فاکتورهاي آشکارساز (چه چيزي رخ داده است که ارتکاب به خودکشي را به عنوان تنها گزينه مطرح نموده است؟)...
پرس و جوهاي کلي : وجود داروهاي تجويز
شده، سابقه استفاده از الکل يا مواد ماخلي، خودکشي، اختلالات احساسي، الکليسم، ...
توجه بدين موضوع مهم ميباشد که کليه اشخاصي که تفکرات وابسته به خودکشي را در مخيله خود پرورش ميدهند الزامي براي بستري شدن در بيمارستان نخواهند داشت. اين امر وابسته به ارزيابي پزشک يا متخصصين بهداشت رواني ميباشد ...
پزشکان خانواده چه اقداماتي را ميتوانند انجام دهند
در صورتيکه شخصي داراي علايم بيماري ذهني باشد پزشکان ميتوانند از طريق تجويز داروهاي مربوطه و يا تشويق بيماران براي ديدن يک روان پزشک اقدامات درماني قابل توجهي را انجام دهند. پزشک خانواده بعنوان يک شريک مهم در امر مراقبت بهداشتي و بازيافت سلامت شما و همچنين ديگر اعضاي خانواده به شمار ميآيد ...
برخي از نکات مفيد در زمينه کمک به فردي که داراي تفکرات مربوط به خودکشي ميباشد : خطر ارتکاب خودکشي را جدي بگيريد، درباره تفکرات خودکشي و برنامههاي آن با طرف مقابل خود صحبت کنيد و سوالات لازم را از وي بپرسيد، سعي کنيد تا منابع در دسترس هر شخص را بسيج نماييد. بر اين مبنا لازم است تا ديگران مهم - شامل افراد روحاني، دوستان و متخصصين درمانشناسي- را در اين امر دخيل سازيد...
نکات بيشتر : سعي نکنيد تا از روانشناسي معکوس استفاده کنيد، نظير (از آنجايي که ميخواهي عمل خودکشي را بدين صورت بعد انجام دهي پس خوب چرا اقدام نميکني)، اين نکته را در نظر نگيريد که شخص مخاطب شما توان
انجام خودکشي را ندارد. هر شخصي ممکن است در شرايط خاص داراي اين توان گردد...
تعریف رابطه دختر و پسر
1. مراد از روابط دختر و پسر، رابطه ای است
که خود رابطه، هدف است و مقدمه چیز دیگری نیست. رابطه ای که خود رابطه هدف نیست، همانند رابطه و معاشرت دختر و پسری که نسبت خویشاوندی دارند و یا رابطه علمی، شغلی و اقتصادی بین دختر و پسر، اشکالی ندارد.
2. در این رابطه، جنسیت طرفین، موضوعیت دارد؛ یعنی نگاه آن دو به هم، جنسیتی است.
3. دراین رابطه، احساسات و عواطف طرفین، حرف اصلی را می زند.
4. در این رابطه، یک در هم تنیدگی بین غریزه جنسی و قوای عاطفی طرفین وجود دارد و تفکیک آن دو در بسیاری از مواقع، امکان پذیر نیست.
پس منظور ما از رابطه و دوستی دختر و پسر، «رابطه ای است صمیمانه و گرم و اغلب پنهانی که احساسات و عواطف طرفین در این ارتباط، دخالت جدی دارد و نگاه آن دو به هم، نگاه جنسیتی باشد؛ نه نگاه پاک انسانی و اغلب از طریق دید
ارهای مخفیانه، رد و بدل کردن نامه، تلفن و ... ایجاد می گردد».
سه دیدگاه در باره رابطه دختر و پسر وجود دارد:
1. دیدگاه افراطی؛ در این نگرش، هر گونه ارتباطی با جنس مخالف، آزاد و بدون مانع است(رویکرد لیبرالیستی).
فروید و پیروان وی مدعی هستند که اخلاق جنسی کهن، بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و تمام مشکلات بشر به دلیل ممنوعیت ها، محرومیت ها، ترس ها و وحشت های ناشی از این ممنوعیت هاست که در ضمیر باطن بشر
جایگزین شده است.
برتراند راسل نیز همین مطلب را اساس قرار می دهد و در کتاب «جهانی که من می شناسم»، می گوید: «اگر از انجام عملی [رفتار جنسی] زیانی متوجه دیگران نشود، دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم».1
2. دیدگاه تفریطی؛ بر پایه این رویکرد، هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف، مردود و مورد نکوهش می باشد. این دیدگاه، نقطه مقابل دیدگاه افراطی است.
راسل در جای دیگر می گوید: «پدران کلیسا از ازدواج به زشت ترین صورت یاد کرده اند. هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد. بنابراین، می گفتند: ازدواج که عمل پستی شمرده می شد، بایستی منعدم شود».2
3. دیدگاه اعتدالی؛ بر اساس این دیدگاه، نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و نه محدودیت و منع هر گونه رابطه؛ بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف، در یک چهارچوب [Context] مشخص، تعریف شده است.
ارتباط مجاز، ارتباطی است حداقلی و به دور از هر گونه انگیزه شهوی و عاطفی و رابطه ای است که در آن، نفس رابطه مقصود نباشد و نگاه دو جنس به هم، نگاه انسانی باشد و نه جنسیتی. دیدگاه اسلام، ناظر به نگرش سوم، یعنی دیدگاه اعتدالی است.
روابط دختر و پسر از نگاه قرآن کریم
قبل از بحث «آسیب شناسی روابط دختر و پسر»، اشاره ای گذرا به دیدگاه قرآن کریم در مورد این بحث خواهیم داشت.
داستان موسی علیه السلام و دختران حضرت شعیب علیه السلام3
این داستان، مربوط به زمانی است که حضرت موسی علیه السلام با نگرانی و ترس از دشمن از مصر به جانب مدین بیرون رفت و چون به سر چاه آبی در حوالی شهر مدین رسید، آن جا جماعتی را دید که گوسفندانشان را سیراب می کردند و دو زن را یافت که دور از مردان، در کناری به جمع آوری گوسفندانشان مشغول بودند. موسی علیه السلام به جانب آن دو رفت و گفت شما این جا چه کار می کنید؟ گفتند: ما منتظریم تا مردان، گوسفندانشن را سیراب کنند و باز گردند؛ آن گاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم و پدر ما هم، مردی سال خورده است.
موسی گوسفندان آنان را سیراب کرد و سپس رو به سایه آورد و دست به دعا برداشت. حضرت موسی علیه السلام هنوز از دعا لب فرو نبسته بود که دید یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیا باز آمده و گفت: پدرم از تو دعوت کرده که به منزل ما بیایی تا در برابر کمک تو به ما، به تو پاداش دهد. وقتی موسی علیه السلام نزد پدر دختران (شعیب) رسید و سرگذشت خود را با بیان کرد، شعیب گفت: اینک ترسی به خود راه نده که از شر قوم ستم کار، نجات یافتی. در این هنگام، یکی از آن دو دختر (صفورا) گفت: ای پدر! این مرد را برای کار خود اجیر کن که وی بهترین کسی است که می توان برای انجام کار برگزید؛ زیرا او هم امین است و هم توانا. شعیب خطاب به حضرت موسی علیه السلام گفت: من اراده کرده ام که یکی از دو دخ
ترم را به نکاح تو در آورم.
پیام ها
1. در یک رابطه ضروری و حداقلی میان دختر و پسر، بایستی رفتار، نگاه، پوشش و گفتار آن دو، بر اساس اصل «حیا» باشد.
خداوند در توصیف راه رفتن دختر شعیب در آیه 26 سوره قصص، می فرماید: «تمشی علی استحیاء»؛ زیرا شیوه حرکت، سبک سخن گفتن و نح
فرق حیا و شرم این است که حیا، «کنترل ارادی رفتار، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران است و شرم، یک نوع ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است.
2. پدران و مادران، باید بر رفتار فرزندان خودشان با مهربانی و احترام به شخصیت آنان و به دور از هر گونه توهین، نظارت کنند و در مقابل، نوجوانان و جوانان هم باید برای کسب آگاهی بیشتر و استفاده از تجربه پدر و مادر، با آنان مشورت کنند.
وقتی که بر خلاف عادت هر روزه، آن دو دختر، زودتر به خانه برگشتند، پدر با تعجب پرسید: چه شد که امروز زود بازگشتید؟ دختران گفتند: مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما، بر ما ترحم کرد و گوسفندان ما را آب داد و ما زودتر به خانه آمدیم.
3. باید از نگاه ناروا و «چشم چرانی»، خودداری ورزید که از آن به «غض بصر»5 تعبیر شده است. فرمان قرآن این است که باید از نگاه خیره، هوس آلود و کنترل نشده، پرهیز کرد.
چه باید کرد؟
1. بایستی میان والدین و فرزندان، روابط صمیمی حاکم باشد؛ تا فرزندان بتوانند در یک محیط سالم و قابل اعتماد، به راحتی مشکلات خود را با والدین در میان بگذارند.
2. والدین باید شرایط نسل جدید و واقعیت ها را درک کنند و سعه صدر داشته باشند؛ تا با هوشیاری و گفت و گوی منطقی با آنان، برای حل مشکل آنان اقدام کنند.
دختران و پسران مسلمان و پاک، باید بیاموزند که در اولین برخورد تأثیرگذار با جنس مخالف، آن را با پدر و یا مادر و یا با یک مشاور آگاه و مسلمان، مطر
ح کنند؛ تا بتوانند از تجربه های علمی و عملی آنان بهره برده، قبل از این که دچار
آسیب های جدی شوند، تصمیم عاقلانه ای بگیرند. اگر دختر و پسر، مسائل و معاشرت های مهم روزانه خود را با افراد مجرب مطرح کنند و والدین و مشاوران نیز بتوانند در حل مسائل آنها نقش مفید و سازنده ای را ایفا کنند، می توانشکل بگیرد، گرفته شود.
داستان حضرت یوسف علیه السلام و زلیخا6
در آیه 23 و 24 سوره یوسف چنین آمده است: «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ: مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ و زنی که یوسف در خانه او بود، از یوسف از طریق مراوده و ملایمت، تقاضای کام گیری کرد و درها را [برای انجام مقصودش] محکم بست و گفت: برای تو آماده ام. یوسف گفت: پناه به خدا که او پروردگار من است و مقام مرا گرامی داشته است. قطعاً ستم گران رستگار نمی شوند».
«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ؛ و همانا (همسر عزیز مصر) قصد او (یوسف)
را کرد و او نیز اگر برهان پروردگارش را نمی دید، [بر اساس غریزه] قصد او را می کرد. این گونه [ما او را با برهان کمک کردیم] تا بدی و فحشا را از او دور کنیم، زیرا او از بندگان برگزیده ماست».
پیام ها7
1. معمولاً عشق بر اثر مراوده و به تدریج، پیدا می
شود. وجود دائمی یوسف در خانه زلیخا کم کم س
بب عشق مادی شد.
2. حضور مرد و زن نامحرم در یک محیط بسته، زمینه را برای گناه فراهم می کند.
3. تقوا و ارده انسان، می تواند بر زمینه های انحراف و خطا غالب شود.
4. خطر غریزه جنسی به قدری است که برای نجات از آن، باید به خدای رحمان پناه برد.
5. تلقین یاد خدا به نفس خود، نقش مهمی در ترک گناه دارد.
6. یاد کردن الطاف الهی و عاقبت گناه، مانع از ارتکاب آن است؛ « مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ».
7. یک لحظه گناه می تواند انسان را از رستگاری ابدی دور کند؛ «إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ».
8. انسانی که مقام و منزلت خود را می داند خود را به بهای کم و اندک نمی فروشد.
9. انبیا نیز در غرایز، مانند سایر انسان ها هستند؛ ولی به دلیل ایمان به حضور خداوند، گناه نمی کنند؛ «وهم بها لولا ان رآی برهان ربّه».
10. بهانه بسته بودن درها کافی نیست؛ باید به سوی درهای بسته حرکت کرد؛ شاید باز شوند.
11. امام صادق علیه السلام فرمود: برهان رب، همان نور علم و یقین و حکمت بود که خدا در آیات قبل فرمود؛ «و اتیناه علما و حکما».
آسیب شناسی روابط دختر و پسر
روابط دختر و پسر، دارای آفت ها و آسیب های روانی و اجتماعی جبران ناپذیری است که چند نمونه آن به شرح زیر است:
1. سرکوب شدن استعدادها
یکی از مهم ترین عواملی که با وجود رشد نیروهای جسمی، فکری و روحی نوجوان، مانع از به جریان افتادن صحیح و اصولی آنها و تأمین سعادت آینده او می شود، تسلّط میل جنسی بر وجودش می باشد. عدم کنترل این میل، سبب می شود که تمام حواسّ و توجّهات انسان و تمام قوای جسمی و مغزی او معطوف هوس بازی ها شود و اگر عملاً هم موفق به هوس ب
ازی نگردد، تمام فکر و ذهن او به وسیله این خیالات و افکار، اشغال شده و او مجالی برای انجام کار دیگری و شکوفایی اندیشه و استعدادش پیدا نمی کند. این شعله ای که در سراسر وجودش زبانه می کشد، تمام تر و خشک را با هم می سوزاند و شکوفه های تازه دمیده در گلزار شخصیت معنوی اش را طعمه آتش سوزان می کند.8
آیه الله سبحانی می گوید: روزی در محضر حضرت آیه الله العظمی بروجردی (ره) نشسته بودیم که یکی از پزشکان ترکیه، به دیدار آیه الله بروجردی آمد و سؤال کرد که چرا اسلام نوشیدن شراب را حرام کرده است؟ آن مرجع بزرگ فرمود: حقیقت انسان را عقل، قدرت اندیشه و تفکر
تشکیل می دهد و اگر عقل انسان نبود، وی با دیگر موجودات زنده تفاوتی نداشت و یکی از اموری که در تضاد شدید با قوه عقل انسان است، نوشیدن شراب است؛ همان طور که پزشکان نیز این مطلب را تأیید کرده اند. بنابراین، چون شراب عقل را از بین می برد و حقیقت انسان به عقل اوست، اسلام آن را ممنوع کرده است.
آن پزشک به دنبال این پاسخ، گفت: درست است که نوشیدن زیاد شراب، باعث
از بین رفتن قوه تعقل انسان می شود و حقیقت انسان زیر سؤال می رود، ولی اگر کسی به مقدار کمی از این نوع مایعات بنوشد، نمی توان گفت چنین تأثیری دارد؛ پس چرا اسلام آن مقدار اندک را نیز ممنوع کرده و نوشیدن آن را غیرمجاز می داند. آیه الله بروجردی فرمود: چون انسان، کمال طلب است و هرگز به مقدار کم قناعت نمی کند و اگر مجاز شمرده شود، بر اساس کمال خواهی اش، به تدریج بر خواسته خود می افزاید. به همین جهت است که اسلام از همان ابتدا، حتی مقدار اندک آن را ممنوع کرده است و به عنوان یک قانون قطعی و دقیق، آن را برای تمام افراد چه با اراده و چه کم اراده، به اجرا گذاشته است و چون این ویژگی یعنی کمال طلبی، در دیگر ابعاد و زمینه ها جاری است، دیگر قوانین و مقررات و دستورالعمل های صادره از طرف قانون گذار هس
تی، بر اساس همین نکته شکل گرفته و آن جا که ممکن است زیاده طلبی باعث حریم شکنی شود و به تدریج انسان در وادی هولناک و در معرض خطرات جانی و روحی قرار گیرد، اسلام با جدیت و قاطعیت آن را نهی می کند.
اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همین موارد است که با یک سلام و احوال پرسی ساده آغاز می شود و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره شروع می شود؛ ولی به تدریجی رود که انسان تمام انرژی عاطفی خود را می خواهد در همین گفت وگوها و ارتباط ها هزینه کند و هرگز به همان حداقلی که در روزهای اول داشته، اکتفا نمی کند و بر همین اساس است که از همان آغاز، باید از ایجاد ارتباط عاطفی و مبتنی بر احساسات، اجتناب کرد.
بنابراین، ما برای اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمی را به دنبال نداشته باشد)، دلیل موجه و قابل قبولی را نمی شناسیم و در واقع، اگر هم باعث سوء تفاهم نشود، باعث سوء رفتار می شود و به تدریج، دو طرف در گردونه ای
لزم هزینه کردن تمام انرژی روانی و جسمانی فرد و قرار گرفتن در بن بست شدید است. لازم به ذکر است که این سخن، یک ادعای صرف و بدون پشتوانه و دلیل نیست؛ بلکه مرکز مشاوره ما که در سطح دانشگاه ها فعالیت می کند، روزی نیست که نامه ای از جوانی که در چنین دامی قرار گرفته دریافت نکند.
جالب این است که تقاضای کمک و فریادرسی از افرادی است که معمولاً در ابتدای کار، به خود مطمئن بوده اند و تصمیم جدی شان آن بوده که وارد ارتباط احساسی و غیرمعقول و از نظر اخلاقی غیرصحیح، نشوند و تنها می خواستند در حد ارتباط عادی و یا به قول شما یک سلام و احوال پرسی و یا اظهار محبت باطنی با طرف مقابل داشته باشند. اکنون نمونه ایی از این روابط را از زبان این افراد می شنویم:
1. «دختری 19 ساله ام... تا قبل از ورود به دانشگاه، با هیچ پسری ارتباط نداشته ام... خودم در اقوام و فامیل از ماجراهای دوست های خیابانی کاملا خبر داشتم و همیشه مواظب بو
ا گفت: ببخشید مدتی است شما را زیر نظر دارم و از اخلاق شما خیلی خوشم آمده، اگر لطف کنید مدتی با هم دوست باشیم... حالم خیلی خراب شد... حدود 3 ساعت فقط گریه می کردم و افسوس می خورم که...».
2. «یک روز که برای درس خواندن به پارک رفته بودم، قدم زدن های دختر و پسرهای جوان، دو به دو با هم، توجه ام را جلب کرد و حواسم حسابی پرت شد. ناگهان تصمیم گرفتم... تصمیم تازه ای گرفته بودم؛ تصمیمی که از آن هراس داشتم و بیشتر از همه می ترسیدم که به خطا و گناه افتاده باشم... چند هفته ای بود که حتی یک کلمه هم درس نخوانده بودم؛ بی انگیزه و بی حوصله شده بودم ... تا این که تصمیم خود را عملی کردم و اکنون چند ماهی است که با دخ
تری رابطه تلفنی دارم... شرایط بد گذشته ام جای خود را به شرایط بدتر امروز داده، زندگی ام آر
امش قبلی را ندارد و نمی دانم این وضع تا کجا می خواهد ادامه یابد... این دختر، اکنون ظاهراً جای خالی همه چیز و همه کس را برایم پر کرده، اما چه فایده که در زندگی بیرون و واقعی من، هیچ جایی برای او نیست. می ترسم که به آلودگی و ناپاکی بیشتر کشیده شوم و کم کم به سوی لجن زار گناه کشیده و در آن غرق شوم».9
2. افت تحصیلی یا رکود علمی
این گونه روابط، باعث می شوند که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی خود کنند و این بزرگ ترین مانع برای رشد و ترق
ی علمی است؛ زیرا تحصیل دانش، نیازمند تمرکز نیروهای فکری و روحی است.
دل مشغولی و اضطرابی که بر اثر این گونه پیوندها پدید می آید، بزرگ ترین سد راه تعالی علمی و تحصیلی است؛ از این رو، مشاوران مدارس و دانشگاه ها توصیه می کنند که هنگام تحصیل و امتحانات، مراسم خواستگاری و عقد را به تأخیر اندازند؛ تا افراد بتوانند با تمرکز و آسودگی خیال، در انجام تکالیف درسی و امتحانات موفق شوند؛ چه رسد به روابط فرصت سوز مستمری که بسیار انرژی سوز است.
مطالعه و درس، در زندگی هر انسانی، به ویژه در دوران دانش آموزی، از مهم ترین عوامل سازنده شخصیت وی می باشد که فدا کردن آن به خاطر تن دادن به دوستی های احساسی و غیرآگاهانه و پاسخ گویی به خواست های تمام نشدنی هوس و میدان دادن به میل جنسی، خطایی نابخشودنی و شکستی بزرگ و رسوا کننده است. تجربه نشان داده که این نوجوانان و جوانان، به علت پریشانی افکار و حواس پرتی، ذوق درس خواندن و اشتیاق هر گونه مطالعه ای را - اعم از کتاب های درسی و غیر درسی - به کلی از دست می دهند.
اگر زندگی بزرگان، شخصیت های علمی، محققین، نوابغ و دانشمندان و متفکرین را مورد مطالعه قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که همه آنان افرادی بوده اند که از خوش گ
ذرانی ها و هوس بازی خود را کنار کشیده اند و احتیاجات جسمی و غریزی خود را از طریق مشروع و معقول و در حد اعتدال، برآورده اند.10
دروغ بزرگی است اگر کسی بگوید: میل جنسی، سراسر وجودش را گرفته و ذهن و زبان او را دوستی های نامطلوب با جنس مخالف پر ساخته، اما از نظر درس، مطالعه و تحقیقات علمی، لطمه اساسی بر او وارد نشده است و به ویژه در دوران نوجوانی و جوانی، تحقق چنین امری، از محالات است.
«با شکل گیری روابط عاطفی بین دختر و پسر و افزایش تدریجی آن، زمینه وابستگی آنها به یکدیگر و تشدید آن فراهم می شود و از آن جا که نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن، در دوران جوانی، به اوج خود می رسد و فضای نسبتا مناسبی برای ارضای این نیاز (هر چند به طور غیرصحیح آن) در محیط آموزشی و دانشگاهی وجود دارد، به شکل خودکار، دختر و پسر در این کانال قرار می گیرند، در اکثر موارد، به طور ناگهانی و بدون توجه به نتیجه کار، گرفتار چنین گردابی می شوند و آن را با عنوان های عرف پسند و موجه، پوشش می ده
ند و باطن غیرموجه آن را با ظاهری نیکو و پسندیده، جلوه گر می نمایند.
به این ترتیب، علاقه ابتدایی شدت یافته، با وجود تصمیم اولیه دو طرف یا یکی از آنها، کم کم به وابستگی به یکدیگر تبدیل می شود. این وابستگی، در بسیاری موارد – شاید در تمام موارد - آفت بزرگی برای تمرکز حواس، تحصیل و تفکر عمیق در امور درسی آنها می شود؛ به گونه ای که گاهی مطالعه و حضور در کلاس درس را غیرممکن می سازد و هر کدام از آنها در تمام اوقات شبانه روز و حتی در کلاس درس، در فکر طرف مقابل است. این سخن، ا
دعای بدون پشتوانه ای نیست و اگر به نوشته های چنین افر
ادی مراجعه کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.11
3. ایجاد جو بدبینی
اغلب این گونه دوستی ها و روابط، به ازدواج منتهی نمی شود و اگر هم به ازدواج بینجامد، پس از مدتی، جو بدبینی و سوء ظن آن دو نسبت به هم، فضای زندگی شان را، جهنمی خواهد ساخت و هر دو در آن خواهند سوخت.
پسر با خود می گوید: دختری که به راحتی با من رابطه نامطلوب و نامشروع برقرار کرد، از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست. بنابراین از کجا معلوم که پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری هم طرح دوستی نریخته باشد و از کجا که در آینده و پس از ازدواج با من، با دیگری ارتباط برقرار نکند؟ دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر خواهد داشت. بنابراین، این گونه ازدواج ها، پایدار نخواهد بود و تجربه نشان داده که منجر به طلاق و جدایی می گردند.
«بر اساس یک یافته پژوهشی در آمریکا، زوج هایی که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی می کنند، زندگی زناشویی آنها با مشکلات فراوانی رو به رو است و منجر به طلاق می شود. به گزارش ایسنا، دکتر «کاترین کوهان»، استاد دانشگاه ایالت پنسیلوانیا گفت: طبق آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشته اند، بعد از ازدواج، در حلّ مشکلات خود عاجزند؛ زیرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. کوهان گفت: طبیعت ارتباطات آزاد، این است که زوجین چندان انگیزه ای برای حل درگیری ها و حمایت از مهارت های
خود ندارند. وی افزود: به نظر می رسد ارتباطات این افراد، زودت
ر از افرادی که با یکدیگر دوست
نبوده اند، سرد و منجرّ به طلاق می شود. وی در پایان گفت: می توانم بگویم رابطه قبل از ازدواج، به هیچ وجه، سبب دوام زندگی زناشویی نمی شود».12
عشق الهی، رام کننده است و عشق مجازی و شهوی، انسان را وحشی می کند.
عشق الهی، صبرآور است و عشق مجازی، صبرشکن است.
عشق الهی، نیروزاست و عشق مجازی، نیروبَر است.
عشق الهی، خودخواهی بر است و عشق مجازی، خودخواهی زاست.
عشق الهی، شادی آور است و عشق مجازی، غم افزاست.
عشق الهی، سریان دارد و عاشق الهی، همه پدیده های عالم را جلوه خدا می داند و به همه عشق می ورزد. عشق مجازی، عشق به خواسته های نفسانی خود است.
عاشق خدا، از فراق و یاد او، لذت می برد. عاشق غیر خدا، فقط با وصال دل خوش است و فراق، برایش رنج آور است.
4. اضطراب، تشویش و احساس نگرانی
در دوستی های موجود بین دختران و پسران، از آن جا که مقاومتی بسیار قوی از طرف پدر و مادر یا جامعه برای ممانعت از برقراری این دوستی ها وجود دارد، این گونه دوستی ها، با مخاطرات روانی گوناگونی، مانند اضطراب و تشویش همراه است.
وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط پسر، برای فاش کردن روابطش با دختر صورت می گیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
بنابراین، وجود چنین دلهره ها و اضطراب هایی که گاهی لطم
کسانی که مدعی اند که این گونه روابط و دوستی ها با انگیزه ازدواج شکل می گیرد، با کمی دقّت، در خواهند یافت که روح حاکم بر این گونه دوستی ها، عاقلانه و از سر اندیشه نیست؛ بلکه در آغاز و یا پس از مدتی، تنها عامل ادامه روابط، میل و کشش جنسی خواهد بود.
امام علی علیه السلام می فرماید: «حُبُّ الشّیءِ یُعْمی وَ یُصِمُّ؛ دوست داشتن چیزی [آن هم ناآگاهانه و از سر هیجان و احساسات]، انسان را کور و کر می کند».
«وابستگی هایی که بین دختر و پسر ایجاد می شود، مانع گزینش صحیح و دقیق برای شریک آینده زندگی می شود و از آن جا که دختر یا پسر به فردی خاص وابسته شده، تمام نیکی ها، خوبی ها، زیبایی ها را در فرد مورد علاقه خود می بیند و دیگر توان مشاهده عیوب احتمالی طرف مقابل را ندارد؛ زیرا از روی علاقه و از پشت عینک وابستگی، به طرف مقابل نگاه می کند؛ نه با نگاه خریدار و نه با نگاه نقادانه و بررسی کننده ای که تمام نقاط ضعف و قوت او
را در ترازوی حقیقت بین، مورد دقت و مشاهده قرار دهد»13.وسیله این گونه روابط ناسالم، در ازدواج پسران نیز تأخیر ایجاد شود دختران بیش از پسران، در معرض این آسیب قرار می گیرند.
«روابط دختر و پسر، بیش از آن که مفید باشد، تهدید کننده نهاد خانواده در جامعه به شمار می آید. با نگاهی به آمار می توان دید که آمار طلاق در بین کسانی که قبل از ازدواج، ارتباط های دوستانه داشته اند، بالاتر است. از طرفی آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محی
ط اجتماع، بیشتر از آن که معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز
است. عمدتاً دیده می شود فرد آن گونه که هست، خود را نشان نمی دهد یا به سبب محبت و عشقی که ایجاد شده، نمی تواند عیوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضیه را بسنجد. بیشتر رفتارها در آشنایی های خیابانی به شکل های تصنّعی ابراز می شود».
در پایان به چند پرسش اساسی زیر اشاره می شود:
1. به نظر شما یک رابطه و پیوند مطلوب، چه ویژگی هایی دارد؟
2. آیا روابطی که بر پایه هوسرانی ها و سرگرمی های زودگذر است، می تواند روابطی پایا و پویا باشد؟
3. آیا هر انسانی با هر صفت و ویژگی، شایسته ارتباط و دوستی است؟
4. آیا پسندیده نیست که انسان، سرمایه عشق و محبت خود را برای زندگی آینده خویش پس انداز کند.
7. عدم اسقبال از تشکیل کانون خانواده
این گونه روابط و دوستی ها، معمولا به انگیزه تفنّن و سرگرمی شکل می گیرد و در خلال آن از خودباوری و زودباوری دختران، سوء استفاده می شود. متأسفانه در بسیاری از موارد، تفاوت عشق و هوس، دیده نمی شود. عشق حقیقی و پاک، با هوس های آلوده و زودگذر، تفاوت جوهری دارد. برخی از این روابط که مبتنی بر هوسرانی و سرگرمی است، پس از مدتی، رو به سردی و افول می نهد. جاذبه و دل ربایی ها، مربوط به روزها و ماه های اول دوستی است؛ ولی دیری نمی پاید که این روابط، عادی شده، به جدایی می کشد. حس تنوع طلبی انسان از
یک طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف دیگر، باعث می شود که برخی سراغ ازدواج و تشکیل خانواده نروند. جامعه ای که از تشکیل کانون خانواده استقبال نکند، ه
یچ گونه ضمانتی برای رشد و شکوفایی فضایل انسانی در آن وجود ندارد. اغلب خوبی ها و کمالات والای انسانی، در پرتو تشکیل خانواده ای سالم، به فعلیت می رسد.
8 . کم رنگ شدن ارزش های مکتبی و فرهنگ اصیل ایرانی
غرق شدن جوانان در عشق های آن چنانی و دوستی های ناباب، نتیجه اش دوری از معنویات و از دست رفتن ارزش های انسانی و الهی است که، نتیجه اش نابودی سرمایه های انسانی و بهترین فرصت برای رواج فرهنگ بی خدایی و ابتذال غرب و تسلط دشمنان
دیرین اسلام و قرآن در کشور است. آیا تجربه کشور اندلس اسلامی
که جوانان را از راه فساد و فحشا، از ارزش های الهی و انسانی تهی کردند و توانستند شکست را برآنان تحمیل کنند، برای ما کافی نیست؟ آیا می دانیم که چرا دنیای بی خدای غرب و آمریکا، برای رواج ابتذال و تهی سازی جوانان از ارزش های دینی هزینه های نجومی می کند؟
9 . انحطاط اخلاقی
شکل گیری شخصیت انسان، تابع نوع رفتار کسانی است که با آنها رفت و آمد دارد. بنابراین، نوع دوست در تعیین سرنوشت و ساختن حقیقت انسان، بسیار مهم است.
ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی از همین دوستی ها و روابط، ناشی می شود که سبب سقوط انسان در گناه و معصیت می گردد. ما نمونه بارز آن را در جوامع غربی شاهدیم. طبق آمار، در دهه 1990، از هر سه کودک آمریکایی، یکی نامشروع ب
وده است و از همین روست که انحطاط اخلاقی در غرب، باعث نگرانی شده است.
دوستی ها و روابط نا مطلوب دختران و پسران
، بزرگ ترین مانع رشد و کمال انسانی است. دوستی های غیر صحیح، باعث می گردد که دختران و پسران به صورت ابزاری درآیند که هر روز، تغییراتی در آرایش، پوشش، حرکات و... داشته باشند و این، چیزی جز مشغول شدن به کارهای بی ارزش و دور شدن از هدف اصلی و شناخت خود و شکوفایی خلاقیت ها و عقب ماندن از قله کمال نیست. در این صورت، انسان به دنبال خواسته های دیگران است و خودش را فراموش می کند.