بخشی از مقاله

نقش تـربیتی بانوان در مقابله با آسیبهای فرهنگی و اجتماعی

 

چکیده

امروزه نقش مؤثر زنان در مقابله با تهاجم فرهنگی و پیشگیری ازآسیبهای اجتماعی بر کسی پوشیده نیست زیرا زنان در فرهنگسازی بیشترین نقش را دارند و همین نقش مؤثر و کلیدی، موجب شد که نوک تیز حمله دشمن در جهانی شدن و استحاله فرهنگی متوجه زنان جامعه گردد. هدف مقاله مروری حاضر بررسی نقش زنان در برابر آسیبهای اجتماعی است. روش انجام این مقاله مطالعات کتابخانهای، استفاده از سایتها، مقالات و موتورهای جستجوگر اینترنتی میباشد. زنان جامعه از عمدهترین و تأثیرگذارترین عناصر مقابله با تهاجمات فرهنگی، میباشند مقاله حاضر به جستجوی یافتن اهم عوامل تأثیرگذار در فرهنگپذیری از غرب در جامعه زنان خواهد پرداخت. دراین مقاله ابتدا به تعریف آسیب اجتماعی، عوامل موثر بر آسیبها، نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات خواهیم پرداخت .

واژگان کلیدی: تهاجم فرهنگی، آسیبهای اجتماعی، زنان.


1

-1مقدمه
بر همگان روشن است همان طور که زنان قادر به سازندگی فرهنگ خانواده و جامعه میباشند به همان نسبت توان تخریب فرهنگ جامعه را دارند و طبیعی است که دشمنان به خوبی دریافتند که اگر موفق به تغییر فرهنگ زنان یک قوم گردند، میتوانند تمامیت فرهنگ آن جامعه را متأثر کرده و تغییر دهند.

اما اینکه زنان جامعه تحت چه شرایطی در مقابل فرهنگ بیگانه آسیبپذیر میشوند و به بیان دیگر، ریشه این همه ناکامی در عرصه فرهنگ و ذبح ارزشهای دینی و اخلاقی در قشر زنان در جامعه ـ که متأسفانه ما شاهد و ناظر آن هستیم ـ در کجاست و در چه موقعیت و با ایجاد چه زمینههایی زنان بیشتر دچار آسیبهای فرهنگی میشوند و امکان رویارویی با تهاجمات فرهنگی را از دست میدهند. این مسأله از ضروریترین مباحثی است که باید به آن پرداخت.
در این مقاله سعی بر این است که بیشتر به عواملی که موجب تضعیف نقش تربیتی زنان در مقابله با تهاجم فرهنگی میشود، پرداخته شود. اما مهمتر از آن، آسیبشناسی این مسأله است و اینکه چرا زنان ما علیرغم اینکه میتوانند نقشآفرینی مؤثری در فرهنگسازی و مقابله با جنگ فرهنگی داشته باشند ، متأسفانه، در این مورد، یک نقش منفعل پیدا کردهاند و بیشتر تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار میگیرند به جای اینکه بتوانند نقش فعالی در مقابله با تهاجمات فرهنگی داشته باشند. به نظر میرسد که مهمترین خدمت فرهنگی که در این عرصه میشود به جامعه ارائه داد آسیبشناسی مسائل زنان در مقابل تهاجمات فرهنگی است چرا که هر گونه برنامهریزی فرهنگی برای ارتقاء سطح علمی و فرهنگی و نهایتا افزایش سطح مقابله آنان با فرهنگ مهاجم، منوط به شناختن نقاط آسیبزاست.


-2آسیب اجتماعی

آسیب اجتماعی به نوعی عمل فردی یا جمعی گفته میشود که در چهارچوب اصول اخلاقی و قواعد جمعی به صورت رسمی یا غیر رسمی مورد رعایت قرار نگیرد و در نتیجه با منع قانونی یا قبح اخلاقی جامعه روبرو میگردد.

-3 ضرورت آسیبشناسی تربیتی زنان در مقابله با تهاجم فرهنگی

از آنجا که »ثمربخشی تلاش دستاندرکاران نظام تربیتی هر جامعه بر آسیبشناسی تربیتی، به مفهوم شناخت و تحلیل موانع جریان تربیت و تبیین چگونگی برخورد مؤثر با این عوامل، متوقف است«، بر این اساس، همه تلاشهای گسترده و متنوع در حوزه تربیتی زنان را بایستی تحت دو عنوان »ایجاد مقتضیات« و »رفع موانع« بررسی نمود.

تربیت زنان در مفهوم خاص آن یعنی »مجموعه تدابیر و اقدامات سنجیده و منظم تربیتی به منظور پرورش و تقویت ایمان و ایجاد التزام نسبت به باورها، هنجارها، ارزشها، احکام و دستورات دینی« مستلزم شناخت موانع میباشد و به بیان دیگر هر گونه برنامهریزی برای تربیت زنان نیازمند آسیبشناسی است و به لحاظ اهمیت، اولویت و ضرورت غیرقابل انکار توجه به تربیت زنان در جامعه اسلامی، این بحث از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد. از مهمترین نکاتی که جایگاه زن مسلمان را در جامعه اسلامی نسبت به زن در جوامع غربی بسیار متفاوت و متعالی میکند، نقشهایی است که اسلام و به خصوص فرهنگ ایرانی، اسلامی برای زن متصور شده است . مادر مربی جامعه است و بیشترین نقش را در تربیت زندگی دارد چون ایفاگر چنین نقشی نمی تواند وجود ناقصی داشته باشد.


2

-4 مهمترین عوامل زمینهساز تأثیرپذیری از فرهنگ غرب عبارتند از:

پست انگاشتن نقشهای زنانه، نادیده انگاشتن نهاد خانواده، بیاعتنایی به ارزشهای اخلاقی، خدا فراموشی، عدم کنترل و نظارت اجتماعی، عدم اشتغال مفید و استفاده از فرصتها و همچنین عدم معرفت زنان نسبت به حقوق و جایگاه زن در اسلام که مقاله حاضر به اختصار به توضیح آنها می پردازد. اگر چه عوامل تأثیرگذار دیگری هم وجود دارد که مجال پرداختن به آنان در این نوشتار نمیباشد.

-1-4 پست انگاشتن نقشهای زنانه

یکی از مهمترین عوامل آسیبزای زنان در تهاجمات فرهنگی که موجب میشود زنان جامعه ما متأثر از فرهنگ غرب شوند و توان رویارویی و مقابله با آن را از دست دهند، مسأله پست انگاشتن نقشهای زنانه است. نقشهای حیاتی همچون زایش که استمرار نسل بشریت بدان بسته است و تربیت فرزند که زن را در جایگاه انحصاری مربی بشریت مینشاند و تدبیر منزل و گرم نگه داشتن کانون خانواده که سلول تشکیل دهنده جامعه است نگرش پستانگارانه به نقشهای عظیم حیاتی، علاوه بر اینکه زنان را از استمرار ایفاء این نقشها همراه با عزت و رضایت بازمیدارد، سبب میشود نقش خود را در هدایت اعضای خانواده و مقابله با تهاجمات فرهنگی بسیار کمرنگ بیانگارند و نهایتا به جای فعال برخورد کردن دچار انفعال گردند و به جای مقابله با ضد ارزشها خود رنگ و روی ارزشهای غربی را بگیرند.

مادری که برای نقش مادری خود در منزل ارزش و اهمیت قائل نباشد و نداند که چقدر در سعادت یا شقاوت جامعه میتواند مؤثر و مفید باشد، طبیعی است که توان رویارویی با تهاجمات فرهنگی را در خود نمیبیند.

متأسفانه یکی از تلاشهای عمده استحاله گران فرهنگی برای کاستن نقش زنان در عرصههای مختلف تأثیرگذاری، این بود که نقش مادری را یک نقش غیرفعال و منفعل قلمداد نمایند. وقتی نظریهپرداز فمینیسم خانم »سیمون دوبوار« مطرح مینماید که مادری یک نقش منفعل، در قبال نقش فعال آقایان میباشد و از عمدهترین توصیههای ایشان به زنان این است که زیر بار مسئولیت مادری نروند و دست و پای خود را با مشکلات ناشی از این مسأله نبندند. این القاء و این طرز تفکر، آرام آرام مسأله مادری و اهمیت و تأثیر آن را در جامعه در منظر زنان روبه افول میگذارد و به جایی میرسد که یک خانم خانهدار فقط صرف اینکه مشغله دیگری جز مادری و خانهداری ندارد، این را برای خود یک ننگ و ضدارزش میداند و دچار اضطرابات روانی و مشکلات عدیدهای میگردد و کار خود را یک کار غیرمفید تلقی میکند و تمام تلاش او مصروف این میگردد که در هر صورت یک شغلی را برای خود دست و پا کند تا احساس کند که عضوی مفید و مؤثر در جامعه میباشد. حتی اگر این شغل از نظر رتبه اجتماعی در پائینترین مرتبه باشد، او آن را مفید میداند ولی مسئولیت مادری و کار با ارزش خانهداری را یک کار غیرمفید و غیرضروری میبیند و به این شکل نقشآفرینی زنان در عرصه حیات بیارزش قلمداد میشود، و این خود از عمدهترین آسیبهای فرهنگی در عرصه تهاجمات میباشد.

از نظر روانشناسان وقتی فردی نقش خود را در جامعه یک نقش غیرمفید و غیرارزشمند بداند، دچار نوعی احساس حقارت، خود کمبینی و از خود بیگانگی میشود و درصدد جبران این مسأله برمیآید و متأسفانه عمدتا برای جبران، سعی میکند با پناه آوردن به فرهنگ بیگانه و تشبه به آنان و ایجاد مشغلههای کاذب مثل رفتن به ویدئوکلوپها، سالنهای بدنسازی و مسائلی از این قبیل، جبران احساس حقارت و کهتری خود را نماید.
و این مسأله خود، برداشتن اولین گام برای اثرپذیری از فرهنگ غرب میباشد و آرام آرام بدون اینکه خود متوجه شود در عرصه تأثیرپذیری از فرهنگ غرب قرار میگیرد و آسیبپذیر میشود و باید توجه داشت که دشمن هم بیشترین کمینگاههای خود را در این مراکز قرار داده است.

-2-4نادیده انگاشتن نهاد خانواده ازدواج و تشکیل خانواده، مطمئنترین راه سلامت و امنیت جامعه است. هنگامی که مبانی خانواده مستحکم باشد و جوانان به ازدواج و

تشکیل خانواده بپردازند، انحطاط، سرگردانی، طغیان، تجاوز جنسی و شیوع بیماریهای خطرناک جنسی به طرز چشمگیری کاهش مییابد. بر


3

اساس آمار سازمان بهداشت جهانی و پژوهش کانونهای اصلاح و تربیت ایران، بیشتر افرادی که به نوعی به انحراف کشیده میشوند از فضای گرم و عاطفی خانواده محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نکردهاند (دکتر شکوه نوابینژاد، .(79

هر گونه تغییر مثبت یا منفی در خانواده، در جامعه بزرگ انسانها نیز تأثیر مستقیم دارد. ثبات یا بیثباتی خانواده مستقیما بر جامعه تأثیرگذار است. در جوامعی که ارزشهای خانواده متزلزل میگردد بیشک ارزشهای اخلاقی عمومی نیز سقوط خواهد کرد. یکی از نمودهای بحران، در ازدواج های ناموفق و متلاشی شده منعکس است. این امر موجب می شود تا نظم عاطفی کودک در خانواده دچار مشکل گردد، بزهکاری افزایش یابد، ترک تحصیل و جدا شدن از خانواده افزایش یابد و به طور کلی رفتارهای نابهنجار هر چه بیشتر در خانواده ها گسترش یابد، که دنیای صنعتی بیش از جهان سوم با این وضعیت روبه روست. «ادل هارل« متخصص انستیتوی امور شهری در واشنگتن در این رابطه خاطرنشان میکند حدود 30% از پروندههای قتل و تجاوز و دزدی و حملات خشونتآمیز مربوط به کسانی است که دارای خانوادههای از هم گسیختهاند که با پدر و مادر زندگی نمیکنند. به گفته »هارل«، نفوذ فرهنگ گانگستری در بین جوانان که محصول خانوادههای از هم پاشیده است، از عوامل مهم افزایش جنایات در آمریکاست. به هر حال، یکی از عوامل مهمی که توفیق مهاجمان را در تأثیرگذاری بالا میبرد و زنان جامعه را آسیبپذیر مینماید، ایجاد تزلزل در کانونهای خانواده است چرا که در صورت تزلزل در کانون خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی، تحول کلی در نظام ارزشی و فرهنگی جامعه ایجاد میشود

در جوامع کنونی چنین القاء میشود که رفتارهای ناهنجار و ستمهای روا شده بر زن به خاطر وجود نهاد خانواده و ازدواج قانونی و شرعی است و سعی بر این است که قداست و سلامت این نهاد ارزشمند شکسته شود و عرضه تئوریهای ناهنجاری چون »ازدواج آزاد«، جداانگاری مناسبات جنسی از روابط خانگی و باروری و تولیدمثل، خانوادههای تک والدینی، معاشقه آزاد و ... آفت دیگری است که پیآوردها و عوارض جبرانناپذیر فراوانی را برای جامعه بشری سبب شده است که مهمترین آنها ایجاد بحران روحی زنان بیعاقبت و عقبه، بیپناه و پشتیبان، غم زده و شکست خورده در حوزه عاطفی از عمدهترین معضلات این مسأله است. وجود همین بحران برای برخورد منفعلانه زنان در قبال فرهنگ غرب کفایت مینماید و همین مسأله موجب میشود که دشمن بیشترین موفقیت را در تغییر فرهنگ زنان به دست آورد و در چنین فضایی امکان هر گونه مقابله و رودررویی با تهاجمات فرهنگی در زنان از بین میرود.

به همین جهت است که غرب برای ایجاد همسانی بین فرهنگ زنان جامعه ما با فرهنگ خودشان، در پی دگرگونی در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومی و تضعیف نقش ویژه مادران در نهاد خانواده میباشد. به عقیده خانم (سیمون دوبوار) نظریهپرداز فمینیسم آنچه زن را در قید بندگی نگه میدارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادری است! وی نظام خانواده را به عنوان رکنی برای حیات اجتماعی و پرورش انسانهای سالم به شدت مورد حمله قرار میدهد و ازدواج را نوعی فحشای عمومی و عامل بدبختی زنان میداند>

فمینیستهای رادیکال هم، نسخه جدایی زنان از مردان را برای رهایی زن از زیر سلطه مرد میپیچند. و نظریه »زوج آزاد« را به عنوان مهمترین راهکار برای رهایی از بردگی ازدواج میدانند. چرا که این ازدواج نوعی همزیستی مشترک میان زن و مرد است که بر مبنای آن، هیچ مسئولیت حقوقی بر عهده طرفین نمیآید، بلکه فقط پاسخی به نیازهای جنسی، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفی آن است.

اما در اسلام، خانواده هسته اصلی جامعه است و محبوبترین بنا در نزد خداوند، بنای خانواده است و ازدواج یکی از مهمترین سنتهای نبوی و جزء عوامل اصلی برای حفظ دین به حساب میآید که اعراض از آن، مسلمانان را از صف پویندگان راه رسالت خارج مینماید.

آنچه که آسیبپذیری زن را در مقابل تهاجمات بیامان دشمن افزایش میدهد، تزلزل خانواده و نادیده انگاشتن نقش این نهاد مهم اجتماعی و مهمتر از آن کمرنگ کردن نقش محوری مادر در کانون خانواده است، زنان را با واژههای بسیار دلپذیر و غرورآفرین، از کانونهای گرم خانواده به بهانههای مختلف به بیرون از منازل میکشانند و ضمن اینکه کانون خانواده را از حضور گرم و عاطفی مادران محروم میکنند، آرام آرام فرهنگ خود را به آنها القاء مینمایند.


4

در آموزههای دینی بیشترین تأکید بر شوهرداری، خانهداری و تدبیر منزل به عنوان عامل بسیار مؤثر و مفید برای حفظ سلامت زن و اجتماع میباشد و تأکید شده باید محیطی سالم و امن فراهم شود تا زنان بتوانند ضمن ارتقای سطح علمی ـ فرهنگی خود و ایفای نقش اجتماعی، به مسأله مادری و همسری که اصیلترین نقش زن است بهتر بپردازند و خانوادهها از وجود زنان سرشار از علم و حکمت و عاطفه و محبت محروم نباشند.

حضرت زهرا (س) در باره تقسیم کاری که توسط پیامبر اکرم (ص) صورت پذیرفت و کار بیرون را به حضرت علی(ع) و کار داخل منزل را به دخترش محول کرد، فرمود :فقط خدا میداند که من چقدر از این تقسیم کار خشنود گردیدم. باید توجه داشت که حضرت زهرا (س) در عین حضور فعال و پرعاطفه خود در منزل از ایفای مسئولیتهای علمی ـ اجتماعی و سیاسی خود غافل نبود و در هر زمان که ضرورت اقتضاء مینمود از منزل خود خارج شده و به انجام رسالتهای دیگر خود که اقتضای مسلمان بودن ایشان بود، میپرداخت. و آن همه نقشآفرینی حضرت در دفاع از اسلام و ولایت در طول زندگی کوتاه و پربار، خود دلیلی است بر این مطلب.


-3-4 بیاعتنایی به ارزشهای اخلاقی اهمیت اخلاق و تزکیه نفس در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اجتماعی و تهاجمات فرهنگی بر کسی

پوشیده نیست. در فرهنگی که بر اساس بینش اومانیستی و لیبرالیستی، انسان را به آزادی بدون قید و بند دعوت مینماید. بر اساس این بینش دیگر معنای معقولی برای صحبت از حجاب و عفت و... نمیماند، در چنین فرهنگی اصل بر برهنگی است و حجاب حالتی است که انسان در پذیرش یا رد آن آزاد است.

با این مبنا دیگر مسألهای به نام اخلاق، نهاد خانواده و ارزشهای دیگر قداستی نخواهد داشت. در چنین فضایی افراد در مقابل تهاجمات فرهنگی، آسیبپذیر میشوند و شدیدا متأثر از فرهنگ بیگانه.

یکی ازتلاش های عمده غرب برای توفیق یافتن در تحقق اهدافشان، مساله ایجاد حالت بی اعتنایی به ارزش های اخلاقی است. آنها میکوشند تا با شکستن قداست و حرمت ارزشها در منظر فرد، او را نسبت به مسائل ارزشی، لاابالی و دچار اباحه گری نمایند و فرد وقتی دچار اباحه گری گردید، دیگر امکان مقابله با تهاجمات بی امان فرهنگی را هم از دست می دهد.

رواج این مساله که ارزش ها، اموری اعتباری هستند و پایه و اساسی ندارند و تابع یک سلسله شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص هستند و از هیچ گونه قداست و حرمتی بر خوردار نمی باشند، آرام آرام تاثیر خود را بر فرهنگ ارزشی جوانان می گذارند و زنان هم با تاثیر پذیری از فرهنگ بیگانه، دگرگون می شوند. در این صورت است که دیگر زنان حاضر نخواهند شد که برای حفظ ارزشهای دینی و اخلاقی پایداری نمایند.

با نقشها و تاکتیکهای بسیار کارشناسانه و دقیق، ابتدا هجمهای ناجوانمردانه به نظام ارزشی زنان وارد نمود و با ایجاد شبهه و تردید نسبت به مقدساتی مثل حجاب، عفت، حیا و... باور زنان را نسبت به این ضرورتهای دینی دچار تزلزل نمود و بعد هم مسأله ارزشی مهم حجاب را به عنوان یک عامل ضدارزش و وسیله دست و پا گیر و عاملی برای به بندگی کشیدن زن مطرح نمود و سپس با رواج الگوهای ساخته شده دست خود، زنان را به سوی بدحجابی و بیحجابی کشاند و متأسفانه در این عرصه توانست توفیقات زیادی را هم به دست آورد.
وقتی دژ مستحکم حیاء و عفت در هم ریخته شد، متأسفانه دیگر هیچ گونه امکان مقابله با تهاجمات فرهنگی برای زنان وجود ندارد و آرام آرام آنان را به سوی هتک حرمت و ذبح تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی سوق میدهند. به هر حال یکی از راهبردهای مؤثر دشمن در نبرد فرهنگی، ایجاد روحیه بیاعتنایی نسبت به ارزشهای اخلاقی است. با رواج این مسأله که ارزشها اموری اعتباری هستند و پایه و اساسی ندارند و تابع یک سلسله شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص هستند و از هیچ گونه قداست و حرمتی برخوردار نمیباشند، آرام آرام تأثیر خود را بر فرهنگ ارزشی جوانان ما میگذارند و زنان هم با تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه، دگرگون میشوند. در این صورت است که دیگر زنان ما حاضر نخواهند شد که برای حفظ ارزشهای دینی و اخلاقی پایداری نمایند. دشمن برای تخریب ارزشها با استفاده از تئوری محتاج نان کردن

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید