بخشی از مقاله
افزایش روزافزون شهرنشینی و بدنبال آن افزایش جمعیت، منجر به گسترش فیزیکی شهرها شده است. لبههای شهری به عنوان یکی از نقاط کم مسئله بدلیل عدم وجود بافت کالبدی و اجتماعی همواره مورد توجه و گاه تعرض توسعه شهری بوده و هست. در بسیاری موارد لبه شهری تا زمانی که به بخشی از شهر تبدیل نشده، از نازلترین کیفیات برخوردار است.
عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی- مدیریتی و ترکیب آنها، موجب ایجاد الگوهای فضایی متفاوتی در لبه شهر شده است. این مقاله با طبقهبندی توسعه لبه شهر به دو رویه تدریجی و جامع (یکباره)، به بررسی و مطالعه الگوهای فضایی سکونت در لبه شهر، شناسایی کاراکترها و عناصر اصلی فضایی سازنده آنها میپردازد و با بکارگیری دو مفهوم توسعه "حملونقلگرا" و "دهکدههای شهری"، لبه شهری را نقد و الزامات آن را پیشنهاد میکند.
هدف، ایجاد لبه شهر به عنوان بخشی از شهر در انطباق با بستر طبیعی آن است. در این زمینه از مطالعات کتابخانهای و میدانی در شهرهای تهران، بندرعباس، اراک و قدس استفاده شده است.
نتایج این مقاله نشان میدهد که لبه شهری مکانی فراموش شده، اما پراهمیت بوده و با تمرکز بر پنج محور "شبکه دسترسی"، "قطعهبندی"، "کاربری و خدمات"، "فضای همگانی" و "بستر طبیعی و محیط زیست"، میتوان الگوهای فضایی مناسبی خلق کرد و در این زمینه الزامات طراحی ارائه میکند.
کلمات کلیدی: الگوی فضایی، سکونت، لبه شهری، توسعه حملونقلگرا، دهکدههای شهری
نامز رذگرد یرامعم و یزاسرهشیلمشیامه نیلوا
Spatial Patterns of Settlement in Urban Edge
Dos and Don'ts
Navab Mirzaei
Technical Responsible of National Academy of Architecture & Urbanism
Navab.mirzaei@yahoo.com
Shima Sahsti
Faculty Member of Islamic Azad University (Robat Karim Branch)
Shima.shasti@gmail.com
Increasing urbanization and subsequently population growth, led to the physical development of cities. Urban development is sometimes in regard to urban edges as one of the non-problematic points, and sometimes offensive. In many cases, urban edge until they become part of the city, yet it has the lowest qualities.
Economic, social and political - administrative factors and also a combination of them led to create different spatial patterns at the edge of the cities. This paper, classifying the edge of city into gradual and comprehensive procedures (all at once), studies spatial patterns of settlement in urban edge, identifies the character and main elements of its structure, criticizes urban edge and proposes its necessities, applying two concepts of "transit oriented development" and "urban villages".
The purpose is creating the edge of the city as a part of the city in accordance with its natural context. In the background, library and field research and statistical analysis in the cities of Tehran, Bandar Abbas, Arak and Ghods has been used.
The results of this study indicate that the edge of the city is a forgotten but important place. This paper declares that it's possible to create appropriate spatial patterns, with focus on five axes: "Access Network", "Divided Land" "Used and Service", "Public Space" and "Natural environment", and proposes design necessities.
Keywords: Spatial Pattern, Settlement, Urban Edge, TOD (Transit Oriented Development), Urban Villages
اولین همایشملیشهرسازی و معماری درگذر زمان
1. مقدمه: اهمیت لبه شهری، بیان مشکلات آن
رشد روزافزون جمعیت شهرهای ایران در چند دهه گذشته بسیار زیاد بوده است. برای مثال شهر اراک در سال 1335 دارای جمعیت 51 هزار نفر و در سال 1345، 71 هزار نفر بوده است اما طی گذشت 10 سال تا سال 1355 جمعیت آن به 170 هزار نفر و نرخ رشد 3 برابر میگردد.
این توسعه سریع شهرها، آنها را در زمینه وسیعتری از بستر طبیعی قرار داده است. باغات، زمینهای کشاورزی، اراضی بایر، تالابها، رودخانهها و غیره که روزی در مجاورت شهرها بودند، با گسترش سریع آنها به فضاهای درونی شهر با عملکردکاملاٌمتفاوتی تبدیل شدند . حاشیه و لبه شهر در مدت زمان کوتاهی به مرکز شهرها بدل شد و همچنان این فرآیند ادامه دارد. در واقع لبه شهر همچون دندانهای محیط مصنوع، بصورت بیوقفه در حال خوردن و پیشروی در محیط طبیعی است. این گسترش کالبدی در لبه شهر به شکلهای مختلفی همچون ساخت شهرکهای مجاور شهرها، توسعههای انبوه حاصل ساخت و سازهای سازمانها و ادارات دولتی، حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی، گسترش طبیعی شهر و ... در لبه شهر رخ مینمایند.
در مواجهه با مشکلات موجود در لبه شهری، طراحان شهری بسیار در مورد لبه شهری بحث و انتقاد کردهاند، اما
هیچگاه بطور منسجم و مسئله گشا به آن نپرداخته و از آن غفلت کردهاند ( Souhworth and Owens, .(1993; 271-272 لذا هدف این مقاله درگام اول، شناسایی الگوهای فضایی موجود در لبه شهری در ایران و در گام دوم، با بازخوانی دو دیدگاه توسعه حمل و نقلگرا و دهکدههای شهری برای لبه شهری، تدوین چشمانداز مناسبی برای آینده لبه شهری صورت میگیرد و در نهایت نقشه راه تدوین میگردد.
این الگوهای فضایی سکونت عمومی و کلی بوده و بیگمان در زیرمجموعه هر کدام میتوان تقسیمبندیهای دیگری شناسایی کرد که از حوصله این نوشتار خارج است. بیگمان در مطالعات آتی و پیوسته به این مقاله، مطالعه فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی سازنده هر الگو را می توان شناسایی کرده و از این طریق به یکی از سوالات اساسی برنامهریزی فضایی شهر که همانا "چه کسانی شهرهای ما را میسازند؟" تا اندازهای پاسخ داد.
بررسی وضع موجود
دیدگاههای عناصر شهری نمونههای موردی
محورهای اصلی توسعه فضایی
الگوهای فضایی سکونت
وضع مطلوب
توسعه حمل ونقلگرا دهکدههای شهری
نمودار مقابل فرایند کلی مقاله حاضر را بیان نقشه راه
میکند.
الزامات برنامه ای و طراحی
نمودار :1 فرآیند تهیه و ارائه مقاله
اولین همایشملیشهرسازی و معماری درگذر زمان
تبیین شکلگیری کالبدی لبه شهری
مطالعات شهری نشان میدهد که شهرها همواره به دو صورت طراحی نشده (ارگانیک - خودرو) با رشد تدریجی و یا طراحیشده (از پیش اندیشیدهشده) شکل گرفتهاند (کرمونا، .(130 :1390 در هر دو صورت برخی عوامل کالبدی تأثیر بیشتری در شکل گیری شهرها و توسعه لبه آنها داشتهاند که در این قسمت به بررسی آنها پرداخته شده و با مثالهایی در لبه شهری تبیین خواهد شد.
ماتیو کرمونا معتقد است که شهرها بر پایه یک مدل بوجود آمدهاند: "شبکه خیابانها" و "قطعهها"یی که طرح به وجود آورده و "ساختمان"هایی که بر آن اساس بنا شدهاند. شبکه خیابانها و قطعههای ساختمانی که شهر بر اساس آنها به وجود میآمده است همچون توری است که بر روی زمین نهاده شده است. این خود، چارچوب شهرسازی است. چارچوب، عامل کنترلکننده شیوهی ساخت و سازهاست، خواه مصنوعی باشد یا منظم و از پیش طرحریزی شده، ارگانیک باشد و یا در طول تاریخ، به دلیل رویدادها و یا تصادف تغییر شکلیافته باشد (همان منبع). در عین حال، نوع فنآوری حمل و نقل بکاررفته در شکل شبکه دسترسی نقش تعیینکننده داشته است.
کانزن1، در تشریح ساختار کنونی شهر با بررسی توسعه تاریخیاش، سه عنصر اساسی را در نظر میگیرد Whitehand 1981; 62) به نقل از میرزایی، 1391، :(30
الف) خیابانها و نظم آنها در یک سیستم خیابانبندی؛
ب) قطعات زمین و نحوه تجمع آنها در قطعات؛
ج) نقشه ساختمانها در بلوکها
همانطور که مشاهده میشود، وی عامل مهم تأثیرگذار بر شکلگیری لبه شهری را دسترسیها و معابر میداند که بتدریج قطعات براساس نیازها و نیروهای بیرونی (اقتصادی، اجتماعی، مدیریتی) شکل گرفته و در نهایت ساختمانها اندک اندک درون آنها ساخته میشود.
تصویر :1 عناصر مد نظر کانزن در تحلیل فرم شهر
خیابانها
خیابانها و قطعهها و بلوکها
خیابانها، قطعهها، بلوکها و ساختمان ها
مأخذ: Whitehand, 1981, 62 به نقل از میرزایی، 30 :1391
تصویر :2 روند توسعه قطعات
مأخذ:Conzen, 1996
1 Conzen, M.R. G.
اولین همایشملیشهرسازی و معماری درگذر زمان
مودن2 سه عنصر کالبدی پایه در توسعه شهری را "خیابانها"، "ساختمانها" و "فضاهای باز شهری" مرتبط میداند. وی فرآیند سطحبندی فرم شهر را در چهار سطح مجزا تعریف و متمایز ساخت. این چهار سطح عبارتند از: .1 قطعه ساختمانی/ ساختمان؛ .2 بلوک، خیابان؛ .3 شهر و .4 منطقه یا ناحیه .(Moudon, 1977;11) لذا در تحلیل شکلگیری لبه شهری نیاز برخی عوامل در مقیاس (سطح) کلانتر و برخی در مقیاس خردتر تأثیر بیشتری دارند.
بر اساس نظر کارل کروف، فرم کالبدی و رشد یک شهر قابل تقسیم در 7 سطح، از سطح کل شهر تا سطوح کوچکتر میباشد (1 :(Kropf, 1996; 251)کل شهر، (2مجموعه قطعات (بلوکها و خیابانها)، (3قطعهها، (4ساختمانها، (5اتاقها و فضاها، (6استراکچر ساختمان مانند دیوارها و سقف ها، (7مواد و مصالح سازنده ساختمان. از این تقسیمبندی در این مطالعات سطوح دو تا چهار مورد نیاز است که در تصویر زیر دیده می شود.
تصویر :3 سطوح مختلف فرم شهر از دیدگاه کارل کروف
مأخذ: Kropf, 1996; 253
افراد دیگری نیز همچون شیروانی (1985) عناصر فیزیکی شکل شهر را به کاربری زمین، تودهگذاری و شکل ساختمان، سیرکولاسیون و پاکینگ، فضای باز، راههای پیادهرو و حمایت از فعالیتها و نشانهگذاریها میشناسند
æ یا دیدگاه افراد با گرایشهای معمارانه بر معماری حرکت و معماری استراحت (بیکن، (322 : 1384، خیابانها
æ میادین و بلوکها (کریر، (47 :1384 تأکید دارند.
علاوه بر گسترش فیزیکی شهر که شبکه دسترسی مهمترین عنصر تعیینکننده آن است، فعالیتها و کارکردهایی که قرار است در این کالبد رخ بدهد نیز نقش مهمی در چگونگی توسعه آن دارد. تا آنجا که هر کدام از کارکردهای شهری، مورفولوژی و چشمانداز خاصی میآفریند. برای مثال شهرهایی که دارای کارخانهها متعدد نساجی است،معمولاً با کارخانههای ریسندگی، انبارهای مخصوص به خود و خانههای کارگری، مورفولوژی شهری را شکل ویژهای میبخشد. در حالی که شهرهای زیارتگاهی با گلدستهها، مأذنهها، مسجد، کلیساها و مدارس مذهبی مورفولوژی خاصی به وجود میآورد. مورفولوژی پایتختها و شهرهایی که کارکردهای سیاسی-اداری دارند با ساختمانهای بزرگ اداری، پارلمان، هتلهای بزرگ، خیابانها و بزرگراههای وسیع شکل میگیرد.
2 ) Moudon, Anne Vernez.
اولین همایشملیشهرسازی و معماری درگذر زمان
مورفولوژی بنادر را بخش بارگیری و باراندازی، اسکلهها، خطوط آهن، انبارهای بزرگ و گاهی کارخانههای ویژه شکل میدهد. بر عکس در شهرهای توریستی، انواع هتلها، کمپها، پلاژها، مکانهای تفریحی و استراحتگاهی، بخش ویژه آبهای معدنی و طبیعت زیبای محیط به مورفولوژی شهری، حالتی جدا از دیگر شهرها میبخشد.
رویکردهای مختلفی به نحوه پراکنش و چیدمان کاربری زمین وجود دارد. در عین حال دو دیدگاه مقابل را میتوان رویکرد زونینگ (Zoning) که به تفکیک کامل فعالیتهای شهری میانجامد و رویکرد اختلاط کاربری که به مجاورت و همنشینی کاربریهای سازگار معتقد است، بیان نمود.
تفکیک کاربری اراضی در لبه شهریعمدتاًبواسطه بهبود در حمل و نقل و ارتباطات که منبع زمین برای توزیع کاربریها افزایش داده است، تشویق شده است. دسترسی به زمین ارزانقیمت در لبه شهر به گونههای مختلف توسعه در لبه شهر را باعث گردیده است. برای مثال می توان به توسعه صنایع کوچک و بزرگ در مجاورت ورودیها و شریانهای اصلی حاشیه شهر، سکونت خانوارهای کم درآمد و یا ساخت و ساز مجتمعهای مسکونی سازمانها و تعاونیها و موارد دیگر اشاره کرد. با بررسی هر کدام از این توسعهها در لبه شهر می توان به ویژگی رشد "تدریجی" و یا "یکباره" آنها و البته تغییرات آتی در طول زمان بعدی، که نشان از کمبودها و نیازها دارد، پی برد. در ادامه چند نمونه رشد شهر در لبه شهری آورده شده است.
• ریچموند3
ریچموند از جمله شهرهایی است که با بکارگیری جادههای روستایی موجود به عنوان نقطه شروع، لبه شهری در بسیاری از نواحی شبکهای بزرگ و بهمپیوسته توسعه یافت. تنها عناصر عبوری متفاوت همچون ریلهای قطار، رودخانهها و شیبهای تند، گسستگی در الگوی جامع ایجاد کردند. گسترش ساده خیابانها، توسعه محیط
مصنوع ساخته شده را باعث نشد. قبل از تصویر :4 پلان شکلگیری و رشد ریچموند 1930، تقسیم زمین به خیابانها و قطعات یک فرآیند ارزان و خیلی ساده بود. (تطبیق حداقل استاندارد املاک در
1930 فرایند را بغرنج و پیچیده کرد). توسعهگران به آسانی خیابانها را مساحی و میخکوبی کردند و قطعات متصل را برای فروش گذاشتند. بدلیل عرضه قطعات برای تقاضای فوری، واحدهای همسایگی اطراف خیابانها، بتدریج در دور های چندساله یا حتی چنددهه پر شدند. سیستم خیابانهای همگانی که در اوایل در دهه اول قرن بیستم بناگذاشته شد، تا سال 1940 تکمیل نگردیداساساً.کنترل کابریهای زمین، بجز در توسعههای انحصاری،
3 Richmond
تصویر :5 رشد و توسعه شبکه دسترسی ریچموند
اولین همایشملیشهرسازی و معماری درگذر زمان
وجود نداشت. لذا نتیجه شبکه، بافتنسبتاًخوب، اتصال خوب، و محصول شهری متنوع بود. در طول سال 1960، چندین پروژه توسعه مجددعملاًبرخی خیابانها را برای ایجاد بلوکهای بزرگ حذف کردند.
در شکلگیری لبه این شهر، واحدهای همسایگی یکپارچه در خیابانهای مسکونی بین نوارهای خطی از خیابانهای تجاری قرار داده شدهاند. ریچموند دارای یک مرکز منسجم در مقیاس بالاتر (community) و شبکه عالی از خیابانهای تجاری تعریفکننده واحدهای همسایگی است. واحدهای همسایگی قدیمی تر دارای پارکها و
مدارس کوچک تر و بیشتر هستند .(Souhworth and Owens, 1993, 271-272)
• رشد شهر سنتی (فهرج- یزد)
مطالعات شکلگیری شهرهای مرکزی ایران پس از ورود اسلام نشان میدهد شهر از محلات با مرز و ورودی مشخص و تعریفشده، تشکیل شده است که هر محله، محل استقرار یک قوم یا طایفه بوده است و مابین محلات گذرهای اصلی است و ساختار کلی شهر را مسیر بازار تعیین کرده که بناها و فضاهای اصلی شهری در مجاورت آن قرار گرفته اند (پاکزاد، .(56 :1389 محلات در زمان شکلگیری با فاصله از یکدیگر ایجاد شده و مابین آنها را باغات و اراضی کشاورزی پرکرده است. با افزایش جمعیت در برخی موارد مرز محلات به یکدیگر رسیده اما ساختار خوشهای دسترسی آنها حفظ شده است (نقاط مختلف محله تنها از مرکز محله خود قابل دسترسی بوده است). با افزایش بیشتر جمعیت، اسکان مازاد جمعیت به دو شکل صورت میگرفته است یکی افزایش طبقات در بافت موجود و دیگری ایجاد محلات جدید با فاصله مناسب از دیگر محلات و استفاده از اراضی نامناسبتر برای کشاورزی و باغداری. در هر صورت از تعرض به باغات و اراضی مطلوب اطراف محلات پرهیز میشده است. از مهمترین ویژگیهای این رشد را در لبه شهری می توان بصورت زیر بیان کرد:
(1 رشد تدریجی با ساخت بناها در ارتباط با گذرهای اصلی، (2 شکلگیری سریعتر گذرهای اصلی و ایجاد معابر فرعی در حین توسعه، (3 قطعات با اندازههای مختلف و تنوع مسکن، (4 حفظ اراضی مطلوب کشاورزی و باغداری، (5 تعریف مرز لبه و پرهیز از توسعه پیوسته، (6 تمرکز خدمات در مرکز محله، (7 عدم فضای شهری، (8 شبکه ارگانیک متناسب با نوع حمل و نقل و موضوع امنیت، (9 همسازی با طبیعت: بکارگیری عناصر طبیعی در طراحی بناها و فضاهای شهری (توده- فضا، فشردگی و ...) و مصالح مناسب اقلیم، (10 عدم تجهیز فضاهای عمومی.
تصویر :6 رشد محله محمدآباد در سه دوره زمانی
اولین همایشملیشهرسازی و معماری درگذر زمان
• جنوب غربی قدس
شهر قدس یکی از شهرهای اقماری کلانشهر تهران با جمعیت حدود 320 هزارنفر بوده و محله محمدآباد در جنوب غربی آن واقع شده است. از سالهای 1372، همانطور که در اشکال روبرو دیده میشود، بصورت تدریجی در مجاورت معابر موجود این محله واحدهای مسکونی ایجاد میشود و اندک اندک با ایجاد آنها معابر شکل میگیرد و اراضی تقسیمبندی و ساخته می شود.
با توجه به جنس نامناسب اراضی این محدوده، تشکیل شده از شن و ماسه، در طرح جامع شهر به فضای سبز اختصاص داده شده، اما مهاجرت خانوارها به تهران برای اشتغال و توان اقتصادی بسیار پایین آنها باعث انتخاب سکونت در شهرهای اقماری بصورت غیررسمی شد و ساختار فضایی منحصر به فردی بوجود آورد که ویژگیهای اصلی فضایی آن عبارتند از:
(1 رشد شبکه دسترسی با ساخت قطعات، (2 تراکم پایین و
بناهای اکثراً یک طبقه، (3 محله تک کاربری و کمبود شدید خدمات و کاربری های پیشتیبان سکونت، (4 کیفیت پایین بناها، (5 پیروی شبکه دسترسی از توپوگرافی، (6 عدم وجود فضاهای باز و عمومی، (6 تنوع قطعات، (7 عدم نظم و الگویی در توده ساختمانی، (8 مشکلات شدید بهداشت محیطی بدلیل نبود زیرساختهای حداقلی سکونت
• شمال اراک
محدوده قنات ناصری در شمال شهر اراک واقع شده است. اراک از سال 1347 دارای طرح جامع بوده است. شمال آن بهترین اراضی کشاورزی و باغات قرار داشته است که بدلیل کمبود آب (جذب آب منطقه توسط صنایع) و افزایش ارزش اراضی مجاور شهر، باغات خشک شده و با تهیه طرحهای موضعی به مناطق مسکونی تبدیل شده است و این موضوع همچنان در رخ دادن است.
تصویر :7 رشد قنات ناصری در شمال اراک
اولین همایشملیشهرسازی و معماری درگذر زمان
با نظارت شهرداری و رعایت نقشه تفصیلی این محدوده، ساخت و سازها براساس بلوکها و قطعات تفکیک شده، بتدریج ساخته میشوند. بر اساس توجه محدود طرحهای شهری به نقشههای دوبعدی، ساختار فضایی این محدوده مطابق نقشه دسترسی و تفکیک قطعات شکل یافته است و عمده معضلات فضایی آن مشابه انتقادهایی است که به برنامهریزی طرحهای جامع و تفصیلی شده است. مهمترین ویژگیهای فضایی آن را میتوان به شرح زیر بیان نمود:
(1 شبکه شطرنجی و تسلط حرکت سواره، (2 قطعات منظم و یکنواخت و عدم توجه به ابعاد مختلف خانوارها، (3 منظر نامناسب و برنامهریزی نشده، (4 عدم فضاهای همگانی و جمعی، (5 تککاربری بودن محدوده و عدم برنامهریزی برای ایجاد کاربری های پشتیبان سکونت و اشتغال خرد، (6 عدم فضای سبز مناسب و کمربند سبز بدلیل نبود مرز مشخص توسعه، (7 تعرض رسمی به باغات و اراضی کشاورزی.