بخشی از مقاله

چکیده :

در نظام آموزشی ما که از رویکرد دینی الگو می گیرد، پرورش جان آدمی که البته به لحاظ رُتبی مقدم بر دانایی و آگاهی انسان است، بر عهده معلمان و مربیان است . با نمودارهای آموزشی که منحنی رشد یا افت محصلان آشکار می شود و نیز نظارتی که بر فرایند یاد دهی استاد و یادگیری شاگردان اعمال می شود، توفیق یا عدم توفیق آموزشی استادان نیز نشان داده خواهد شد؛ اما به حقیقت چه ساز و کاری به کار گرفته می شود، تا رشد تربیتی و پرورشی فراگیر که باید همزاد و همپای رشد آموزشی او سیر تکاملی داشته باشد، مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد و چه تدابیری اتخاذ می گردد تا عملکرد استادان و عنایت آنان به تربیت شاگردان، مورد شناسایی و نقد واقع شود و مشخص گردد که آیا آنان اساساً به این رسالت سنگین و پردشوار، توجه مبارک و مؤثری دارند یا خیر؟. در این مقاله سعی شده است از منظر اسلام اخلاق دانشجویی تبیین شود.

مقدمه:

در نظام آموزشی ما و در دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، تنها کار سازمان یافته برای آگاهی از رشد تربیتی فراگیر، گنجاندن نمره انضباط در کارنمای تحصیلی اوست و چنان که می دانیم، نمره کمی آن، در مجموع متأثر از قانون پذیری یا قانون ستیزی دانش آموز - رعایت یا عدم رعایت قوانین آموزشی - است و ارتباط محکمی با سطح تربیتی وی ندارد. باری اگر توجه به تربیت و اخلاق فراگیر ضرورت دارد، در تحصیلات عالی تر و مقاطع دانشگاهی، این توجه فوریت و ضرورت ویژه ای می یابد؛ از یک سو استادان مقطع تحصیلی دانشگاه، نسبت به دوران اولیه تحصیل، از تکثر، تنوع و تعدد بیشتری برخوردارند، چنان که می دانیم فراگیران دوران ابتدایی، از الگوی واحدی - مثبت یا منفی - پیروی می کنند و چون تنها با یک استاد مواجه اند، در تأثیر پذیری و الگوگیری سر در گم نخواهند بود؛ بر خلاف آنان دانش آموزان راهنمایی، متوسطه و دانشجویان دانشگاه، به دلیل داشتن معلمان و استادان متنوع، الگوهای متفاوتی دارند و داشتن همین الگوهای متفاوت که قطعاً از لحاظ منش و رفتار متفاوت هستند، ممکن است فراگیران را دچار تعارض رفتاری گرداند و در تشکیل شخصیت متعادل آنان مانع ایجاد نماید.

با این تفاصیل، تکیه بر جنبه تربیتی و رشد اخلاقی فراگیران؛ ضرورت نام می یابد تا دانشجویان با داشتن الگوی مطلوب و در دسترس، از تشتت و اعوجاج رهایی یابند.از سوی دیگر؛ دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه، برای سایر هم سن و سالان خود، به خصوص گروه بی شمار و مشتاق ورود به دانشگاه، الگو هستند، بنابراین پرداختن به جنبه پرورش دانشجویان لازم و ضروری است، و نباید از توجه به چنین أمر خطیر، اغماض و اعراض گردد. مهم تر آنکه دانش آموختگان دانشگاه، بی فاصله، پس از تحصیل، وارد بازار کار خواهند شد یا در مدیریت کشور نقشی خواهند داشت، پس اگر به تهذیب آنان توجه خاص نشود، ممکن است مجموعه کشور از نبود چنین أمری متضرر گردد.

تعریف علم اخلاق

»اخلاق« را از طریق آثارش نیز میتوان تعریف کرد، و آن اینکه »گاه فعلی که از انسان سر میزند، شکل مستمری ندارد; ولی هنگامی که کاری بطور مستمر از کسی سر میزند - مانند امساک در بذل و بخشش و کمک به دیگران - دلیل به این است که یک ریشه درونی و باطنی در اعماق جان و روح او دارد، آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند. »ابن مسکویه« در کتاب » تهذیب الاخلاق وتطهیر الاعراق«، می گوید: » خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت میکند بی آن که نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد.. - 1 - « فیض کاشانی در کتاب »حقایق« آورده است، آنجا که میگوید: »بدان که خوی عبارت است از هیئتی استوار با نفس که افعال به آسانی و بدون نیاز به فکر و اندیشه از آن صادر میشود.

- 2 - « .به همین دلیل اخلاق را به دو بخش تقسیم میکنند: »ملکاتی که سرچشمه پدیدآمدن کارهای نیکو است و اخلاق خوب و ملکات فضیله نامیده میشود، و آنها که منشا اعمال بد است و به آن اخلاق بد و ملکات رذیله میگویند. و نیز از همین جا میتوان علم اخلاق را چنین تعریف کرد: »اخلاق علمی است که از ملکات و صفات خوب و بد و ریشهها و آثار آن سخن می گوید« و به تعبیر دیگر، »سرچشمههای اکتساب این صفات نیک و راه مبارزه با صفات بد و آثار هر یک را در فرد و جامعه مورد بررسی قرار میدهد.

« بعضی از غربیها نیز علم اخلاق را چنان تعریف کردهاند که از نظر نتیجه با تعریفهایی که ما می کنیم یکسان است، از جمله در کتاب »فلسفه اخلاق« از یکی از فلاسفه غرب به نام »ژکس« میخوانیم که میگوید: »علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی به آن گونه که باید باشد.. « در حالی که بعضی دیگر که بینشهای متفاوتی دارند - مانند فولکیه - در تعریف علم اخلاق میگوید: »مجموع قوانین رفتار که انسان به واسطه مراعات آن میتواند به هدفش برسد، علم اخلاق است.«

دسته بندی مسائل اخلاقی

موضوع علم اخلاق اعم از ملکات نفسانی است که فلاسفه اخلاق تاکنون به عنوان موضوع علم اخلاق بر آن تاکید داشتهاند موضوع اخلاق اعم از ملکات اخلاقی است و همه کارهای ارزشی انسان را که متصف به خوب و بد میشوند و میتوانند برای نفس انسانی کمالی را فراهم آورند یا موجب پیدایش رذیلت و نقصی در نفس شوند، در بر می گیرد و همگی آنها در قلمرو اخلاق قرار میگیرند. چنانکه به نظر ما قرآن کریم و روایات نیز این سخن را تایید میکنند.

بنابراین، میتوان گفت: موضوع اخلاق، موضوع وسیعی است که شامل ملکات و حالات نفسانی و افعالی میشود که رنگ ارزشی داشته باشند. اکنون، پس از روشن شدن حد و مرز موضوع اخلاق، میتوانیم به عنوان طرح بررسی و روش مطالعاتی آن، تقسیمات گوناگونی را، بر اساس تنوع قوای نفس یا به صورت دیگری، ارائه دهیم تا در سیر مطالعاتی و تحقیق، نقاط ورود و خروج و تسلسل منطقی مباحث را روشن کند.

ما هم میتوانیم مسائل اخلاقی را به تناسب تنوع قوای نفس تقسیم بندی کنیم و هم به تناسب تنوع متعلقات افعال اخلاقی. و به عبارتی هم می توانیم تقسیم را از مبدا فعل شروع کرده و افعال اخلاقی را به تناسب مبادی گوناگون نفسانی آنها به گروههای گوناگون تقسیم و در رده های مختلف قرار دهیم، چنانکه پیروان ارسطو عمل کردهاند با این تفاوت که تقسیم دیگری از قوای نفسانی مورد نظر، خواهد بود که به یاری خدا ارائه خواهیم داد و هم ممکن است که تقسیم را از متعلق و طرف رابطه شروع کرده و موضوعات اخلاقی را بر اساس تنوع متعلقات افعال اخلاقی رده بندی و منظم سازیم.

در مورد تقسیم به تناسب متعلقات می گوییم: متعلق افعال اختیاری یا خود فاعل استیا دیگران هستند و یا اینکه با خدای متعال ارتباط پیدا میکند که میتوان به تناسب هر یک، نام متناسبی نیز بر آن اطلاق کرد. نخستین قسم را »اخلاق فردی« بخش دوم را »اخلاق اجتماعی« و بخش سومین را »اخلاق الهی« نام میگذاریم. و این تقسیمی دلنشینتر از تقسیم گذشته خواهد بود. در تقسیم به تناسب مبادی نفسانی افعال همانطور که در بالا گفتیم: میتوان مبادی نفسانی افعال و به عبارتی قوای نفس را به صورتهای دیگری تقسیم کرد و ما در اینجا یک تقسیم را به این صورت مطرح میکنیم که افعال انسان:

- 1 گاهی منشا غریزی دارد; یعنی، فعل و انفعالاتی بدنی مستقیما منشا انگیزش آنها میشود مثل: خوردن یا روابط جنسی و نظایر آنها که  منشاشان میل به خوردن یا میل جنسی است و این تمایلات به سبب فعل و انفعالات فیزیولوژیک تحقق مییابند.

- 2 گاهی دیگر منشا افعال، تاثرات روحی انسان نظیر حالات ترس و وحشت و اضطراب هستند که در روانشناسی با عنوان انفعالات نام برده میشوند.

- 3 برخی دیگر کارهایی هستند که از تمایلات عالی انسانی و به اصطلاح تمایلات فطری نظیر: حقیقت جویی، کمال طلبی، میل به فضایل اخلاقی و پرستش، منشا مییابند یعنی تمایلاتی که منشا بدنی و عضوی ندارند، برخاسته از عوامل مادی و فیزیولوژیک نیستند و مبدا و غایت مادی ندارند.

- 4 در مواردی نیز رفتارهای انسانی منشا احساسی و عاطفی دارند که این خود به دو نوع تقسیم می شود: یکی رفتارهایی است که عواطف مثبت انسان مثل انس و محبت آنها را برانگیخته است، و دوم رفتارهایی که منشاشان عواطف منفی انسان نظیر حسد و کینه و نفرت خواهد بود.

- 1 اخلاق الهی یعنی کارهای انسانی که به خدا مربوط میشود، مثل یاد خدا، توجه به خدا، خشوع و خوف از خدا، رجاء و ایمان به خدا و غیره که عباداتی بر اساس آنها انجام میشود مثل نماز و روزه و غیره.

- 2 اخلاق فردی یعنی کارهایی که به خود شخص مربوط میشود و در انجام دادن آنها اصالتا رابطه با خدا منظور نیست گو اینکه ممکن استبا خدا و احیانا با مردم هم ارتباط پیدا کند; ولی، در آن بالاصاله فقط رابطه با خود انسان ملحوظ است; مثل شکم بارگی، شهوترانی. چه اینکه انسان پرخور باشد یا کم غذا و دنبال شهوات برود یا نرود در اصل به خود شخص مربوط است گرچه به این لحاظ که ممکن است در یک صورت اطاعت خدا و در یک صورت مخالفت خدا باشد، با خداوند هم ارتباط پیدا می کند و یا مثل ارضاء غریزه جنسی که منشا آن صفت نفسانی شهوترانی است و به منظور پاسخگویی به آن انجام میشود پس اصلا به خود شخص مربوط میشود ولی این بدیهی است که ناگزیر با شخص دیگری نیز ارتباط پیدا کند.

- 3 اخلاق اجتماعی که محور اصلیش ارتباط انسان با دیگران است و از معاشرت با دیگران و زندگی اجتماعی پدید میآید: مثل احسان به دیگران، احترام یا توهین به دیگران که محور اصلی آنها را روابط اجتماعی تشکیل میدهد. افعال اختیاری انسان بطور کلی از هر یک از دو مبدا نفسانی به وجود میآید: - 1 بینشها و شناختها - 2 تمایلات و گرایشها. نکته دیگری که قابل ملاحظه خواهد بود این است که در »مبادی و فلسفه اخلاق« عقلا و کتابا و سنتا به این نتیجه رسیدیم که ارزش اخلاق به دو عامل وابسته است : یکی صلاحیت خود فعل، و دوم نیت و انگیزه فاعل; که این دو در حقیقتبه منزله جسم و روح عمل اخلاقی هستند. یعنی کار اخلاق هم خود به خود باید صالح و درست باشد و هم علاوه بر آن، لازم استبا نیت و انگیزه صحیحی انجا گیرد تا ارزش پیدا کند. بنابراین، در همه افعال خواه و ناخواه با نیت ارتباط داریم که از سویی در واقع روح عمل و اساس ارزش را تشکیل میدهد و از سوی دیگر نیتیکی از همان کارهای درونی مخفی است و در قلب انسان انجام میپذیرد.

سخنان بزرگان دین درباره دانش اندوزی و دانشجو

امام صادق «علیهالسلام « فرمود: »از جمله پندهای لقمان حکیم به فرزندش این بود که: فرزند دلبندم! برخی از روزها، سالها و لحظههای روزت را به کسب دانش بپرداز، زیرا هیچ ضایع کردنی چون تضییع این امر نیست .»علی » علیهالسلام » فرمود: »مغبون - زیان کار - کسی است که عمر گرانش را به چیزی بخس و بیارزش بفروشد و مغبوط و نیک فرجام کسی است که عمرش را در فرمانبری از خداوندش سپری کند .»امام حسین»علیهالسلام « نیز فرمود« :مغبون کسی است که به دنیا سرگرم شود و سودهای اخروی از کف او بیرون گردد .»

دانشجو باید پیش از آنکه حایز مقام و منصبی والا گردد و قبل از آنکه به علم و  فضل مشهور شود، از فرصتهای دوران جوانی برای تحصیل علم، به خوبی بهره جوید زیرا به محض آنکه انسان دارای مقام و منزلتی در جامعه شود و به علم و دانش نامور گردد، نه تنها این امر، میان این شخص و درک کمالات معنوی و علمی او، بزرگترین مانع و فاصله را ایجاد میکند، بلکه چنین وضعی، عاملی پرتوان و انگیزهای نیرومند و کامل خواهد بود که نقصان و رکود علمی و اختلال را در چنین فردی به بار میآورد »ناگفته. نماند، کسب دانش وقت خاصی ندارد و حتّی در پیری هم نباید از طلب علم باز ماند، امیر مؤمنان علی» علیهالسلام « می فرماید: »طلب دانش از کوچکی، چون نقش بر سنگ است .»از این رو، جوانان به خاطر آمادگی پذیرش و شور و استعداد شگفت خود، باید بیش از هر کس دیگر قدر وقت را بدانند و از این دوران عزیز به خوبی بهره ببرند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید