بخشی از مقاله
ايران و انقلاب ديجيتال
اين نوشتار سعي دارد به اجمال با معرفي ويژگيهاي انقلاب ديجيتال اهميت آن رابراي ايران مورد بحث قرار دهد. نخست، نگاهي خواهيم داشت به اوضاع جهان و ويژگيهايانقلاب ديجيتال. سپس با بررسي شكاف ديجيتال زمينه را براي ورود به بحث ايران بازخواهيم كرد. سرانجام با شرحي كوتاه درباره اوضاع ايران و معرفي چالشها و فرصتهاي انقلاب ديجيتال براي ايران توصيههايي براي اجراي طرحهاي ملي ديجيتال كردن ارائهميشود.
جهان وارد عصر تازهاي شده است. از نيمههاي دوم قرن بيستم، پايان عمر عصرصنعتي آغاز شد. تحولات پر شتاب علمي فن شناختي موتور محرك اين تحول بوده است.نخست با ورود رايانه به سپهر فني، زندگي انسان دگرگون شد. سپس، با هم گرايي امواج تحولحوزه اطلاعات و ارتباطات رايانهها به كمك فن آوريهاي ارتباطي از جمله تلفن به هم وصل شدند و چندي بعد قابليتهاي اين دو فن آوري پرتوان با توانمنديهاي فن آوريتلويزيون تركيب شد و باعث پيدايش عظيمترين ماشين مصنوع دست انسان گرديد، يعني شبكه جهاني ارتباطات و اطلاعات به هم پيوستهاي كه نماد آشكار و آشناي آن اينترنت است و به سرعت و پرتوان دارد همه ابعاد زندگي بشر را دگرگون ميسازد. اين جريان تحولپرشتاب حول محور فنآوري ديجيتال باز هم شتاب گرفته و راه را براي ورود به عصرديجيتال هموار ساخته كه با فرصتها ، چالشها، اميدها و بيم هايي بي سابقه همراه است.
وقتي تحولات شتاب ميگيرند، بر پديدهها پيچيدگي و ابهام حاكم ميشود و سيستمها از حالت تعادل خارج ميشوند و وضعيت بحراني ميگردد و ديگر قانون مندي مرسوم بر پديده حاكم نيست. عصر ديجيتال، عصري است بحران خيز و پر آشوب. دستاوردهايبشردرعرصه مادي سريعتر از توانايي انسان و نظامهاي اجتماعي مخلوق انسان، براي انطباقخلاق با اين دستاوردها حركت ميكنند.
انسان از آفريدههاي خودش عقب ميماند و آشفته و سردرگم نه حال را درك ميكند و نه ميتواند به گذشته پناه برد و نه قادر است آينده راپيش بيني كند. حالت آشفتگي وسردرگمي تعادل ذهني را به هم ميريزد. اما، ذهن انسان ذاتا گرايش دارد به تعادل جويي و گريزان بودن از آشفتگي و آشوب. انسان ميخواهد در دنياي بي نظمي، نظمي بجويد.
درفضاي پر ابهام به درك روشني دست يابد و در شرايطي كه پيش بيني آينده دشوار است، آيندهمطلوب خود را رقم زند. فضيلتهاي وجودي انسان كه عبارتاند از خردورزي، خودآگاهي، تامل و بازپس نگري، تفكر انتزاعي، تجسم و تخيل، خلاقيت و نوآوري، يادگيري، وانطباق خلاق با شرايط پر تحول، همگي فعال ميشوند و انسان فرزانه به سرعت در مييابد كهراه حل مسئله، نه در پناه جستن به گذشتهاي است كه از دست رفته و نه توقف در حال بهشيوهاي سرگردان و درمانده، بلكه ادامه راه است با نگاهي راهبردي و آينده ساز همراه باعزمي راسخ براي انتخاب خردمندانه مسير حركت و غايت مطلوبي كه به كيفيت زندگياشآسيب نرساند. اين گونه است كه در عصر ديجيتال انگارهها و رهيافتهاي اميدبخش شكل ميگيرند كه هر يك به گونهاي بازتابي هستند از فضائل انساني كه تجهيز شدهاند تا اشتباهات گذشتگان را جبران كنند. اشتباهاتي كه هزينههاي سنگيني را بر جامعه بشري تحميل كردهاند و كيفيت زندگي انسان معاصر را تنزل دادهاند. با نگاهي به پيآمدهاي آشكار اين اشتباهات كه به شكل بحرانهاي زير بروز كردهاند، متوجه خواهيم شد كه در عصر ديجيتال چه چالش هاييفراروي نسل حاضر قرار دارد. بحرانها از اين قرارند:
ـ بحران زيست بومي و زيست محيطي به معناي ناديده گرفتن اين واقعيت كه انسانجزيي است از طبيعت كه معرف كل هستي است و نظامي است به هم پيوسته با اجزايي كهرابطهاي سيستميك با هم دارند و اگر تعادل اين نظام مختل شود، به كل سيستم و اجزاي آن آسيبهاي جدي وارد خواهد شد. اشتباه بشر در ناديده گرفتن اين اصل در فعاليتهاي اقتصادي باعث شده كه آسيبهاي زير بروز كنند:
برهم خوردن تعادل جو و بروز تغييرات ناگهاني آب و هوايي ناشي از آثار
گرمخانهاي، نازك شدن و از بين رفتن لايه اوزون و امثال آن ؛
از بين رفتن بسياري از گونههاي جانوري و گياهي؛
نابودي جنگلها؛
آلودگي هوا و آب وخاك و طبيعت به طور كلي؛و به تحليل رفتن منابع
طبيعي احيا ناپذير (سوختهاي فسيلي و مواد معدني).
بحران بازارهاي مالي: ميگويند در جهان پيشرفته، بازارهاي مالي به كازينويي تبديلشدهاند جهاني كه روزانه 1/5 تريليون دلار در آن معامله صورت ميگيرد. خدمات مالي در اقتصادهاي پيشرفته 9 برابر رشد داشتهاند و از راه دادوستد پول، سريعتر از فعاليتهاي ديگرميتوان پول دار شد. اين كازينو، نقدينگي و پس اندازهاي كوچك و بزرگ مردم عادي و حتي بازنشستگان را ميبلعد. آسيب پذيري آن در نوسانهاي بحرانزاي بازارهاي بورس بهويژه بازار بورس نيويورك پس از حادثه 11 سپتامبر به خوبي آشكار شد و نيز آثار گستردهآن بر اقتصاد جهاني همه را نگران كرده است. جهان كنوني تحت سلطه شبكهاي از دولتهاي بزرگ، شركتهاي جهاني و نهادهاي سرمايه گذار و البته كازينويي جهاني قرار دارد كه با منطقي كار ميكنند كه جهان را به وضعيت كنوني كشانده است. انفجار بمب در باشگاههايتفريحي جزيره بالي در اندونزي كه بيش از دويست نفر كشته بر جاي گذاشت و گروگانگيريدر آمفي تاتر مسكو توسط شورشيان چچن و البته حادثه 11 سپتامبر وحوادث ديگري كه شايد در پيش باشد،واكنشها و هشدارهايي هستند درباره خطرناك شدن اوضاع جهان و به بيخردي منطق حاكم بر اداره امور جهان اشاره ميكنند. جهان به نگاه كاملاپ متفاوتي نياز دارد.
بحرانهاي سياسي كه ماهيت فرهنگي دارند. حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفي در تاريخ بينالملل به شمار ميآيد و هشداري است به كشورهاي پر قدرت از جمله آمريكا و بيانگر اين واقعيت است كه هر گاه بنيان تصميمگيري به ويژه در تصميمهايي باآثار جهاني، نگاه سيستميك و كل نگر نباشد و جوامع كره زمين را عناصر يك نظام جهاني تلقي نكند، هزينههاي سنگيني خواهدپرداخت. در هيچ نظامي يك عنصر و يا معدودي از عناصر نميتوانند به قيمت عقب ماندگي عناصر ديگر رشد كنند و آن نظام در كل متعادل بماند. نابرابري، تعادل نظام را به هم ميزند و بقاي آن را به خطر مياندازد. حل بحران سياسيمعاصر در گروي وجود رهبراني است جهاني كه خردورز باشند و با كل نگري سيستميك ـ اكولوژيك و از روي تدبير براي خروج از بن بستهاي كنوني راه حل دراز مدت بيابند.رهبران كنوني جهان پيشرفته، سيستم جهاني را درجهت معكوس هدايت ميكنند و نمونهايارائه ميدهند متضاد با اين الگوي آرماني. در جهان امروز كه رهبران كشورهاي بزرگ،مشروعيت جهاني خود را به سرعت از دست ميدهند، خلاء رهبري سياه چال هايي را پديدآورده است كه بيش از هر چيز نيروي حياتي خود جوامع پيشرفته را به درون خود ميبلعد.
بحرانهاي فرهنگي ـ اجتماعي كه در سطوح مختلف بازتاب دارند. ازجمله اينبحرانها در سطح بينالمللي تقابل اسلام ـ مسيحيت است كه بيشتر از جانب منافع مستقري هدايت ميشود كه در پي منافع كوتاه مدت هستند و به نجات جامعه بشري از بن بستهايكنوني نميانديشند. در سطح فردي اين بحران به بهترين وجه خود را در روان آشفته واحساس بي قراري و احساس عدم امنيت دروني و ناامني محيطي انسان معاصر متجلي ساختهاست. در بيرون، گروههاي انساني به جان هم افتادهاند ودر درون، انسان با خود منازعهاي تلخ را به پيش ميبرد.
مردمان مرفه و پيشرفته براي نخستين بار با انسانهاي نادار و عقب مانده به درك مشتركي رسيدهاند و هر دو دردمند ونگران از خود ميپرسند اين همه هياهو براي چيست؟چرا كار به اين جا كشيده است؟ غايت زندگي چيست؟ نيويوركي مرفه و موفقي كه تا قبل از11 سپتامبر آهنگ پر شتاب زندگي روزانه به او فرصتي براي ايستادن و از دور به خود نگريستن را نميداده است، با مشاهده فروريختن دو برج تجارت جهاني در برابر چشمانش كه همواره نماد قدرت پايدار تجاري و رهبري اقتصادي جهان بودهاند و ناپديد شدن چند هزارفرد موفق و پرتحرك مانند خودش، ناگهان مجبور شده با نگاهي تازه و با فاصله و متفاوت بهخودش بنگرد و از خود سؤال كند،
معناي اين زندگي چيست، اين همه تلاش و كوشش كهحاصل آن در يك آن بهباد ميرود، چه فايدهاي دارد؟ سرنوشت من دست كيست؟ و سرنوشت من در كجا هدايت ميشود؟ و ناگهان حس ميكند دشمناني دارد ،قويتر ازرهبرانش، دشمناني نامريي و ناشناخته كه مجبور است آنها را بشناسد و انگيزههاي آنها رادرك كند. ناگهان زندگي رنگي دگر مييابد. ماجراهاي پس از 11 سپتامبر، در سرزمينهايپررونق اروپا نيز واكنش مشابهي ايجاد كرده است. حال و هواي ديگري بر زندگي مردمان پرنخوت و آسوده و بي خيال بخشهاي پيشرفته جهان حاكم شده است. ولي رهبران، ترجيحميدهند به راه خود ادامه دهند.
افزون بر آن دستاوردهاي انقلاب ديجيتال همراه با پيشرفتهاي ساير حوزههاي علومو فنآوري، شكافهاي تازهاي را پديد آوردهاند و برنابرابريهاي گذشته عمق بخشيدهاند. شكاف ديجيتال، شكاف فن آوري، شكاف دانايي و شكاف ژنتيك باعث شدهاند كه يك بخش از جهان به سرعت پيش برود و بخش ديگر عقب بماند. شايد ريشه اصلي بحرانهايسياسي و فرهنگي ـ اجتماعي در بروز همين شكافهاي روز افزون باشد. بخشي از جهان بهدلايل بسيار توانسته است با ايجاد زير ساختها، بنيانها و ظرفيتهاي لازم در زمينه علم و فنآوري به طور مستمر پيشرفت كند، به گونهاي كه سهم عمده را در بازارهاي توليد و مصرف فنآوري پيشرفته به خود اختصاص داده و در ضمن از توانايي بالايي براي جذب اين پيشرفتها در حل مسائل و توسعه قابليتها و ظرفيت سازي برخوردار شده است. در نتيجه، سريعتر و بهتر ثروت توليد ميكند و داناييهاي پيشرفته را در خدمت توليد ثروت و دستيابي به رفاه به كار گرفته است. به عكس، باقيمانده جهان نه از بازارهاي خلق علم و فن آوري سهمي دارد و نهتوانايي آن را دارد كه داناييهاي موجود پيشرفته ديگران را جذب كند و از آن براي حل مسائل و توسعه قابليتهاي خود بهره بگيرد. بد نيست در اين جا نگاه كوتاهي داشته باشيم بهانقلاب ديجيتال كه موضوع بحث مقاله است.
ويژگيهاي انقلاب ديجيتال
امروزه در ادبيات، به دو اصطلاح فنآوري اطلاعات و فن آوري اطلاعات و ارتباطات برميخوريم كه با ديجيتالي شدن ابزار و فن آوريهاي اطلاعات و ارتباطات، در اين مقاله، هر دو را معادل فن آوريهاي ديجيتال تلقي خواهيم كرد. انقلاب در فرهنگ معين تبديل ازحالي به حال ديگر و از صورتي به صورت ديگر و دگرگون شدن تعريف شده است. انقلاب ديجيتال، در همين معنا، يعني دگرگوني و تغيير از حالي به حال ديگر كه عامل آنفنآوريهاي ديجيتال است. بدين ترتيب، ميتوان گفت انقلاب ديجيتال باعث پديد آمدنعصر ديجيتال شده كه عصري است كه در آن فن آوريهاي ديجيتال (ارتباطات و اطلاعاتديجيتالي شده)، به سرعت به همه عرصههاي زندگي انسان نفوذ كرده و قاعده بازي را در همهعرصههااز جمله فعاليتهاي مربوط به اقتصاد، تجارت، آموزش و يادگيري، سرگرمي، معاشرت، ارتباطات، كار،فراغت، جنگ و هنر تغيير دادهاند.
به هر حال، در اين عرصهها، فن آوري ديجيتال قاعده خود را حاكم كرده است وميكند؛ آن هم قاعدهاي متفاوت با قواعد مرسوم انقلاب ديجيتال محصول تعامل پيچيده تركيبي از علوم و فن آوريها است، از جمله: الكترونيك ،رايانه، روباتيك، مخابرات، مخابرات، ارتباطات، سايبرنتيك، هوشمصنوعي، واقعيت مجازي.
نظريه اطلاعات، علوم شناختي، زبانشناسي، عصبشناسي، روانشناسي اعصاب،ژنتيك و بسياري ديگر، تركيب و تعامل اين حوزه هاست كه عصر ديجيتال را رقم زده وباعث پيداش عظيمترين اختراع بشر شده است، يعني شبكه جهاني اطلاعات و ارتباطات بههم پيوسته، كه در درون آن فعاليتهاي اصلي در سطوح مختلف فردي، جمعي، گروهي،سازماني، ملي و بين المللي و جهاني جريان دارد.
از سوي ديگر، فن آوري ديجيتال به عنصر مهم ابزاري تبديل ميشود،كه در زندگي روزمره از آن استفاده ميكنيم، محيط زندگي ما،خارج از حيطه اختيار ما، اندك اندك ديجيتال ميشود. به زودي، در خانه، محيط كار، خودرو و محل هايي كه رفت و آمد داريم، بدون ابزار ديجيتالي، قادر به ادامه حيات نخواهيم بود. در واقع، جبر حاكم بر فنآوري، بيشاز هر زمان ديگري احساس ميشود. بدون آن كه بخواهيم، نيرويي قويتر از ارادهمان، ما رابه خريد آخرين مدلهاي تلفن، دوربين ،ويديو، يخچال و ماشين لباس شويي برمي انگيزد ك ههمگي ديجيتال شدهاند. با استفاده دم افزون از اينترنت نيروي مقاومتناپذير آن چنان خزنده و آرام دارد بر ما حاكم ميشود كه خيلي زود فراموش خواهيم كرد كه پيش از آن زندگي مانبه گونهاي ديگر و به شيوهاي ديگر يعني ـ غير ديجيتالي ـ جريان داشته است.
انقلاب ديجيتال پر توان و نيرومند فرايند دگرگون سازي زندگي فردي و اجتماعي را پيشميبرد و امواج تحول بسيار مهمي چون جهاني شدن و مجازي شدن را به راه انداخته وتقويت ميكند. به اين ترتيب، فعاليتها در همه سطوح به عرصههاي جهاني و مجازي انتقالمييابند. در عرصههاي جهاني فرد و سازمان و كشور مجبورند در كنار و در ارتباط با ديگرانمسائل خود را پيش ببرند، آن هم طبق قاعده بازي جهاني و بين المللي و در فضايي كه اغلب برآن رقابت حاكم است، عرصههاي مجازي نيز قاعده بازي خود را دارند و شامل عرصههايي هستند كه ماهيت فيزيكي ندارند و الكترونياند و در واقع حضوري هستند در شبكه جهانياينترنت براي كار، زندگي، فراغت، مبادله، پژوهش، يادگيريو يا هر منظوري كه فرد ياسازمان را به حضور در فضاي اينترنت بر ميانگيزد.
انقلاب ديجيتال، در اقتصاد باعث پيدايش مفاهيم نوين شده، از جمله اقتصاد فرا ـ ماده و اقتصاد بي وزن و اقتصاد نرمافزاري كه همه اين مفاهيم به نوعي حكايت از آن دارندكه عامل محرك اقتصاد ديگر ماده نيست، بلكه چيزي است بي وزن و غير مادي ماننداطلاعات و دانايي. در مورد آثار انقلاب ديجيتال بر اقتصاد ميتوان به موارد زير نيز اشارهكرد:
ـ قاعده بازي توليد ثروت و رقابت، به ويژه رقابت جهاني را تغيير داده است.
ـ به عقيده برخي از اقتصاد دانان، باعث شده مجبور شويم مفاهيم اقتصادي را از نوتعريف كنيم.
ـ عوامل نرمافزاري و غير ملموسي چون سرمايه انساني،سرمايه فكري، سرمايهاجتماعي، دانايي، خلاقيت و نوآوري و ارتباطات، مهمترين دارايي و مؤثرترين عوامل بهرهوري شدهاند.
ـ راه اندازي و ايجاد شبكه عصبي ديجيتال را به عامل توسعه تبديل كرده است.
ـ باعث شده، اينترنت و فضاي رايانهاي جديدترين و مهمترين دارايي عموميجهاني تلقي شود كه تحت نظارت هيچ كشوري قرار ندارد.
ـ در عرصه مالي، باعث شكلگيري و رشد كازينوي جهاني ـ بازارهاي بورس وسرمايه مالي جهاني ـ شده كه در آن بدون انتقال فيزيكي پول يا سرمايه، ميلياردها دلار مبادلهميشود.
ـ ساختار اشتغال را دگرگون ساخته و باعث از بين رفتن بسياري مشاغل و پيدايشگروه تازهاي از مشاغل شده و نظام آموزشي را كه متولي اصلي تشكيل سرمايه انساني است، دچار بحران كرده است.
ـ در حال حذف نيروي كار يدي و ساده و بدون مهارت و جايگزيني آن با نيروي كارمتخصص و داراي مهارتها ICT است.
در عرصههاي اجتماعي، الگوهاي كار، فراغت، معاشرت و سرگرمي را تغيير دادهاست و در سطح سازمان باعث پيدايش الگوها و ساختارهاي جديد سازماني شده است.
در عرصه فرهنگي، با يادگيري الكتروني قاعده بازي آموزش رسمي را دگرگون ساخته و نيز كالاهاي فرهنگي را به مهمترين كالاي قابل مبادله در بازارهاي جهاني تبديل كرده وباعث شده تجارت كالاهاي فرهنگي به مبحث مهمي در تجارت جهاني تبديل شود و دربسياري از كشورها در سياستهاي تجاري و اقتصادي جايگاهي مهمتر از مبادله كالايفيزيكي پيدا كند.
در عرصه زندگي فردي، ضمن فراهم آوردن فرصتهايي شگفتانگيز براي بهبودكيفيت زندگي، يادگيري، توانمند سازي، توسعه قابليتهاي فردي از نظر فيزيكي، ذهني، مهارتي و اجتماعي الگوي زندگي را دگرگون ساخته است.
در عرصه سياسي، به ابزار مهمي جهت راه اندازي و تسريع فرايند مردمي(دموكراتيزه) شدن ساختار سياسي تبديل شده است و اصولا الگوهاي حاكميت، اعمالاقتدار، انتخابات، مشاركت، رابطه مردم، حاكميت، پاسخگويي نظام حكومت در برابر مردم،مرزهاي نظارت و كنترل و بسياري ديگر و مهمتر از آن تركيب حقوق فردي و مدني وشهروندي و حقوق بشري را متحول ساخته است.
به سخني كوتاه، انقلاب ديجيتال، جهان را يكپارچه و به هم مرتبط ساخته و باعث شده، اخبار، انديشهها، الگوها، ارزشها و دغدغهها به سرعت از مرزها عبور كنند و در همه جهان پخش شوند و بازخورد آنها به سرعت به كانون مولد آن باز گردد.
اما، عصر ديجيتال دغدغههاي بسيار دارد، كه مهمترين آن نابرابري است. نابرابري همواره وجود داشته است.در طول تاريخ، مردم از نابرابري ثروت و قدرت و امكانات همواره در رنج بودهاند و براي دستيابي به برابري هزينههاي سنگيني پرداختهاند. ولي هنو زاين نابرابريها از بين نرفته، نابرابريهاي جديدي پديد آمدهاند كه مهمترين آنها نابرابري در دانايي و اطلاعات است كه به نابرابريهاي موجود عمق و ابعاد تازهاي بخشيده و باعث بروزحوادثي شده كه مهمترين آن حادثه 11 سپتامبر است.
در گزارش توسعه انساني، سال 2002 ميخوانيم كه در جهان نابرابر كنوني، هنوز فقط47 كشور به دموكراسي كامل دست يافتهاند و فقط 14 درصد از نمايندگان پارلمانهاي جهان زن هستند و 23 درصد از مردم جهان در فقر شديد به سر ميبرند و درآمد 5 درصد ثروتمندترين مردم جهان، 114 برابر 5 درصد فقيرترين مردم است و از هر شش كودك، فقط یک كودك به مدرسه ميرود و 60 درصد كودكاني كه به مدرسه نميروند، دختر هستند و هر روزبيش از 3 هزار كودك در اثر بيماريهاي قابل پيشگيري ميميرند. در چنين اوضاعي است كهنابرابري تازه كه آن را شكاف ديجيتال ميناميم، اهميت بيشتري مييابد.
شكاف ديجيتال
شكاف ديجيتال فاصله روزافزون كشورهاي توسعه نيافته از كشورهاي توسعه يافتهاست كه بيشتر به اين موارد مربوط ميشود:
ـ دسترسي به فن آوريهاي ديجيتال ؛
ـ استفاده از اين فنآوري براي بهبود بهرهوري و كارآيي فرايندهاو فعاليتها ونظامهاو كارها در همه بخشهاي زندگي فردي و اجتماعي و در سطح خرد و كلان ؛ و
ـ توانايي به كارگيري اين فنآوري در ايجاد زير ساخت مناسب براي مشاركت فعالدر توليد دانش و فن آوري ديجيتال و مصرف ابزار و كالاها و خدمات ديجيتال.
اين شكاف با شاخصهاي متفاوتي سنجيده ميشود، از جمله دسترسي به فنآوريهاي اطلاعات و ارتباطات مانند تلفن، تلفن سيار و اينترنت و پخش ماهوارهايبرنامههاي راديويي و تلويزيوني، حجم تجارت الكتروني و امثال آن. جامعترين شاخصي كه براي مقايسه كشورها و شناخت اين شكاف ارائه شده، شاخصي است كه بانك جهاني به نامشاخص جامعه اطلاعاتي10 ارائه داده است كه شامل 23 متغير است (گزارش ،2001). اينمتغيرها در چهار زير ساخت به شرح زير طبقه بندي شدهاند كه توانايي شهروندان هر كشوريرا براي مبادله اطلاعات در داخل و خارج از كشور ميسنجند:
1. زير ساخت رايانه: سرانه رايانه شخصي11 نصب شده ؛ تعداد رايانه شخصي حمل شده برحسب خانوار ؛ رايانههاي شخصي حمل شده ت جاري و دولتي/ بر حسب نيروي كارحرفهاي ؛ رايانههاي حمل شده آموزشي/ بر حسب دانشجو و استاد ؛ درصد رايانههايشبكهاي شده ؛ و مخارج نرمافزار/ سختافزار.
2. زير ساخت اينترنت؛ حجم تجارت الكتروني ؛ تعداد كاربران خانگي اينترنت؛ تعدادكاربران اينترنت در كسب و كار ؛ و تعداد كاربران اينترنت در سازمانهاي آموزشي.