بخشی از مقاله
هدف:
با توجه به اينكه زخم معده در موجودات كلستاتيك بيش از موجودات نرمال مشاهده مي شود، هدف اين پايان نامه بررسي نقش ملاتونين در كاهش اين زخم مي باشد. ملاتونين هورمون مترشحه اپي فيز كه از L - تريپتوفان سنتز مي شود در دستگاه گوارش وجود داشته، اثر محافظتي در برابر راديكالهاي آزاد دارد.
در اين مطالعه اثر ملاتونين بر زخم معده ناشي از اتانول o 96 در Rat هاي نركلستاتيك بررسي مي گردد.
زخم هاي معده به شكل ماكروسكوپي با متد J. Score اندازه گيري شدند. ملاتونين پس از كلستاتيك كردن حيوانات و بروز علائم كلستاز( يك هفته)، به صورت داخل صفاقي با دوزهاي 1،5/2،5،10،20 mg/kg به طور وابسته به دوز زخم هاي ايجاد شده توسط اتانول را كاهش داد.
به نظر مي رسد مهار عملكرد راديكالهاي آزاد به وسيله ملاتونين ممكن است يكي از راههايي باشد كه اثر محافظتي خود را بر غشاي معده اعمال مي كند. در موشهاي صحرايي كلستاتيك اين اثر به نسبت موشهاي غير كلستاتيك بيشتر مشاهده شد. به علاوه ملاتونين حتي در دوزهاي پائين، يك عامل مكفي در كاهش عوارض كلستاتيك است. در اين مطالعه 5 گروه، كنترل، Sham، نرمال سالين + BDL، اتانول+BDL و گروه ملاتونين+ اتانول+ BDL با دوزهاي مختلف مورد بررسي قرار گرفتند.
فصل اول
اهميت مسأله
بيان مسئله
اهميت موضوع
اهميت مسأله:
همانطور كه مي دانيم راديكالهاي آزاد به DNA، پروتئين ها و ليپيدها از راههاي مختلف صدمه مي زنند و منجر به صدمه به ژن ها، پروتئين هاي ساختماني، آنزيمها و سطح سلولها مي شوند و از اين راه كليه اعمال بدن را مي توانند مختل كنند.
اتانول از آن دسته موادي است كه توليد راديكالهاي آزاد مي كند از جمله رايكالهاي اكسيژن، و از سنتز GSH جلوگيري مي كند و از ميزان آن را در بافتها كم مي كند. همچنين ميزان Malandial dehyde: MDA را افزايش داده و به طور كلي در حيوانات و انسان سيستم دفاعي آنتي اكسيدان بدن را ناتوان مي كند. بافتهاي مختلف با مصرف اتانول آسيب مي بيند از جمله كبد، سيستم اعصاب مركزي، قلب، ريه و بيضه ها. به نظر مي رسد معده نيز از جمله بافتهايي است كه تحت تأثير راديكالهاي آزاد حاصل از اتانول آسيب مي بيند مانند ايجاد زخم معده و همانطور كه مي دانيم مصرف اتانول و نوشيدني هايي كه حاوي آن است اگر چه در ايران بسيار كم ولي در سطح جهان معمول است. پس اگر بتوان ماده اي را يافت كه بتواند از توليد راديكالهاي آزاد حاصل از اتانول جلوگيري كند در عين حال خود نيز بي ضرر باشد، كمك بسيار بزرگي براي رفع اين مشكل كردهايم.
لذا با توجه به گزارشات متعدد مبني بر حضور بيشتر زخم هاي گوارشي در بيماراني كه علل مختلف دچار كلستاز مي شوند و همچنين گزارشاتي كه نشان مي دهند در كلستاز،افزايش ترشح اسيد، كاهش جريان خون ديواره معده و افزايش تشكيل راديكالهاي آزاد داريم و از سوي ديگر نقش ملاتونين در كاهش زخم معده از طريق مهار عملكرد راديكالهاي آزاد و اثر آن در محافظت از سلولها، به نظر ميرسد ملاتونين بتواند نقش مهمي در جلوگيري از زخم معده موجودات كلستاتيك بازي كند.
بيان مسئله:
اتانول احتمالاً از كم قدرت ترين داروهاي مورد استعمال انسان است. در حين حال عوارض و مرگ و مير آن از نظر شيوع بيش از مجموع كليه داروهاي ديگر است.
در ايران به خاطر دين حاكم بر آن مصرف اتانول و ساير نوشيدنيهاي حاوي آن، پائين است ولي حدود 80 % بالغين ايالات متحده آمريكا مشروبات الكلي مصرف مي كنند. تخمين زده مي شود كه 5 تا 10 درصد مردان بالغ اين اجتماع در دوره اي از زندگي خود با مشكلات ناشي از مصرف الكل روبه رو مي شوند نظر داده اند كه عواملي اساسي چون گلوتاتيون ممكن است در الكلي ها به علت سوء جذب كاهش پيدا كند و بدين طريق راديكالهاي سمي كه به وسيلة اين ماده جذب مي شوند باعث آسيب هاي كبدي، معدي و.... گردد.
زخم هاي پپيتيك عبارت از ضايعاتي هستند كه در مخاط معده يا دوازدهه قرار داشته و توسط عمل هضمي اسيد و پپسين معده آسيب پذير مي باشند. اين لايه ها مناطق
ي هستند كه عاري از مخاط بوده و به عمل هضم حساسيت نشان مي دهند. ترشح غير كنترل شده اسيد هيدروكلريك و زخم شدن موكوس معده در نتيجه فاكتورهاي مختلفي مي باشد. اگر چه مكانيسم ترشح اسيد از سلولهاي پاريتال به خوبي شناخته شده است ولي پروسه اي كه باعث زخم هاي معده مي شود هنوز واضح نمي باشد. از ميان عامل هاي مختلف كه باعث زخم معده مي شوند. زخم هايي كه مسبب آنها استرس، مصرف الكل، و يا عفونت با هليكو باكتر پيلوري است، واكنشهاي اكسيژني بخصوص توليد راديكال آزاد هيدروكسيل عامل ايجاد زخم معده است. ثابت شده است كه بسياري از داروهاي موجود در اين روند، اثرات مفيدي در كنترل افزايش اسيد و زخم دارند، اما استفاده طولاني از آنها همراه با اثرات جانبي تخريب كننده مي باشد. از اين رو بسياري از تحقيقات براي يافتن تركيبي است كه اثر ضد ترشح اسيد و ضد زخم داشته و به عنوان يك آنتي اكسيدان عمل كند. ملاتونين هورمون مترشحه از اپي فيز است كه به صورت دارو نيز در دسترس مي باشد. طبق مطالعات انجام شده بر روي آنزيمهايي كه توليد راديكالهاي آزاد مي كنند اثر گذاشته و آنها را كاهش مي دهند و همچنين توليد گلوتاتيون پراكسيداز كه يك آنتي اكسيدان قدرتمند است را افزايش مي دهد و در مقابل راديكالهاي آزاد كه حاوي هيدروكسيل هستند عمل دفاعي و آنتي اكسيداني دارد و كاملاً نيز بي ضرر مي باشد. پس بايد نقش ملاتونين را به عنوان يك جلوگيري كننده از زخم معده بررسي كرد.
اتانول با آسيب پاتوژنز كبد كلستاتيك ارتباط دارد و به آسيب اكسيدايتو كمك مي كند و ملاتونين باعث كاهش اين آسيب ها مي شود و چون ابتلا به زخم معده در افراد كلستاتيك بيشتر بوده و موكوس معده آنها حساسيت زيادي به عوامل مهاجم زخم زا دارد، ملاتونين مي تواند در كاهش زخم اين افراد، با مكانيسم منع عملكرد راديكالهاي آزاد، مؤثر باشد.
اهميت موضوع:
ابتلا به زخم معده در بيماران كلستاتيك درمقايسه با جمعيت نرمال زياد بوده آزمايشات متعدد نشان داده اند كه موكوس معده حيوانات كلستاتيك حساسيت زيادي به استرس، اتانول و داروهاي ضد التهاب غير استروئيدي ( NSAIDs) دارند. از سوي ديگر از ملاتونين، هورموني كه در غدة اپي فيز سنتز مي شود، اثرات متعددي همچون محافظت از سلولها در برابر راديكالهاي آزاد، تقويت سيستم ايمني، جلوگيري از سرطان و افزايش طول عمر گزارش شده است. قرص ملاتونين در سوپر ماركتهاي امريكا به راحتي در دسترس بوده و مورد استفاده قرار مي گيرد. يكي از مهمترين اثرات گزارش شده ملاتونين نقش آن در جلوگيري از زخم معده مي باشد. لذا با توجه به اينكه زخم معده در موجودات كلستاتيك زياد مشاهده مي گردد، به نظر مي رسد چنانچه بتواند در كاهش زخم معده در اين بيماران نقش داشته باشد، داراي اهميت ويژه اي خواهد بود. مضاف بر اينكه زخم معده حاصل از راديكالهاي آزاد توليد شده به وسيله مصرف اتانول در جهان شايع بوده و ملاتونين يك داروي بي ضرر است.
فصل دوم
بررسي متون و مطالعات ديگران در اين زمينه
زخم هاي پيتيك:
زخمهاي پيتيك عبارت از ضايعاتي هستند كه در مخاط معده يا دواز دهه قرار داشته و توسط عمل هضمي اسيد و پسين معده آسيب پذير مي باشند. اين لايه ها مناطقي هستند كه عاري از مخاط بوده و به عمل هضم، حساسيت نشان مي دهند، زخم ها اغلب درمحل اتصال بين تنه معده و آنتر قرار دارند.
حداكثر وفور زخم هاي معدي در حدود ششمين دهه زندگي به وقوع مي پيوندد. تقريباً نيمي از زخمهاي معدي در مردان اتفاق مي افتد، زخم هاي معدي معمولاً عميق بوده و به نواحي زير مخاط نفوذ مي كنند. زخم هاي خوش خيم معدي تقريباً هميشه با ورم ناحيه آنتر معدي همراه بوده و بيشتر با آتروفي مخاط با درجات مختلف توأم مي باشند. %20 -10 بيماران با زخم هاي معدي خوش خيم به زخم دوازدهه نيز دچارند.(1)
اشكال غير معمول اولسرپيتيك:
الف- سندروم زولينجر- اليسون: نوع شديدي از اولسرپتيك است كه در آن زخمهاي صعب العلاج به هيپراسيديتي شديد معدي و حداقل با يك گاسترينوما (تومورسلولي non-beta islet در پانكراس يا جاهاي ديگر) همراه است.
ب- زخمهاي استومال: به معني تلاقي دو قسمت مختلف از روده كوچك است و معمولاً به زخمهاي مارژينال معروف هستند و بيشتر در بيماراني رخ مي دهد كه متحمل جراحي اولسر شده اند يا پس از يك دوره بهبودي مجدداً مبتلا شده اند.
اپيدميولوژي:
اولسرپپتيك شايع ترين ناراحتي قسمت فوقاني دستگاه گوارش است.
الف- 4 تا 10% از جمعيت آمريكا مبتلا به زخمهاي دواز دهه هستند و 05/0- 03/0 درصد مبتلا به زخمهاي معدي هستند.
ب- تقريباً 80 درصد از اولسر پپتيك از نوع اولسر دواز دهه و بقيه از نوع اولسر معدي است.
ج- اكثر زخمهاي دوازدهه در سنين بين 20 تا 50 سال اتفاق مي افتد. وخامت زخمهاي معدي در سنين بين 45 تا 55 سال مشاهده مي شود.
د- احتمال وقوع زخمهاي دوازدهه در مردها دو برابر زنها است ولي احتمال وقوع زخم معده در زن و مرد مساوي است.
هـ - 10 تا 20 درصد از افراد مبتلا به زخم معدي دچار زخم دوازدهه نيز هستند.
اتيولوژي:
علت واضحي براي تشكيل اولسرپيتيك شناخته نشده است، ولي فاكتورهاي افزاينده احتمال وقوع بيماري عبارتند از:
1- فاكتورهاي ژنتيكي
الف- احتمال وقوع اولسر در افرادي كه داراي سابقه خانوادگي براي ابتلا به بيماري هستند دو برابر ساير افراد است.
ب- افراد با گروه خوني o تمايل بيشتري براي ابتلا به زخم دوازدهه و افراد با گروه خوني A تمايل بيشتري براي ابتلا به زخم معده دارند.
2- سيگار:
ريسك ايجاد بيماري اولسر پپتيك در افراد سيگاري بالاست به علاوه احتمال بهبود اولسر در افراد سيگاري كمتر و احتمال بازگشت اولسر در اين افراد بيشتر است. نيكوتين موجب كاهش ترشح بيكربنات صفراوي و لوزالمعده مي شود. همچنين سيگار كشيدن تخليه شدن اسيد معدي را به دوازدهه تسريع مي كند.
3- داروهاي ضد التهاب غير استروئيدي:
مصرف طولاني مدت داروهايي مثل آسپرين، ايندومتاسين و ساير NSAIDs تشكيل زخم پپتيك را تسريع مي كنند.
الف- اين داروها توسط انتشار معكوس يون هيدروژن به داخل مخاط باعث صدمه به مخاط معدي مي شوند.
ب- اين داروها با مهار سنتژ پروستا گلاندين ها كه در محافظت از سلول مخاط نقش مهمي را به عهده دارند باعث صدمه به مخاط مي شوند.
4- الكل:
با مصرف مقادير زياد الكل تحريكات مخاطي در معده ايجاد مي شود.
5- قهوه:
قهوه معمولي و حتي قهوة دكافئينه، حاوي پپتيدهايي هستند كه قادر به تحريك ترشح گاسترين مي باشند. گاسترين هورموني است كه باعث تحريك جريان اسيد معدي مي گردد. در هر حال ارتباط مستقيمي بين مصرف قهوه و ايجاد اولسر پپتيك شناخته نشده است.
6- كورتيكو استروئيدها:
طي مطالعات اخير كورتيكو استروئيدها ريسك بروز زخم را دو برابر مي كنند. ( 8/1 در برابر 8/0). اين داروها نشانه هاي ايجاد زخم را مخفي نموده و احتمال ايجاد زخم خونريزي و سوراخ شدگي را افزايش مي دهند.
7- بيماريهاي همراه:
اولسر پپتيك در بيماران آمفيزمي، هيپر پاراتيروئيديسم، آرتريت روماتوئيد و سيروز الكلي شايع تر است.
8- بالارفتن سن:
تخريب پيلور باعث برگشت صفرا به معده مي شود و محيطي مناسب جهت توليد زخم ايجاد مي كند. زيرا اسيدهاي صفراوي يكي از فاكتورهاي مهم در ايجاد اولسر معده هستند كه باعث شكستن سد مخاطي و تغيير در حالت غشاء مخاطي مي شوند.
9- هيكوباكتر پيلوري:
اين باتري با بيشتر زخمهاي دوازدهه و التهابات معدي همراه است.
الف- اين باكتري در سنين زير 20 سال كمتر يافت مي شود. اما در اكثر بيماران بالاي 50 سال يافت مي شود.
ب- در بعضي مطالعات مشاهده شده است كه تقريباً تمام بيماران اولسر پپتيك كه NSAIDs مصرف نكرده اند و افزايش ترشح اسيد نيز ندارند، علت بيماري وجود اين باكتري است.
ج- مطالعات نشان مي دهد كه آنتي بيوتيكها و داروهاي ضد اولسر احتمال عود بيماري را كاهش مي دهند.
د- بيماران توسط بيسموت يا مترونيدازول همراه آموكسي سيلين يا تتراسايكلين درمان مي شوند.
10- فاكتورهاي فيزيولوژيك:
در پاتوژنز بيماري اولسر پپتيك نقش استرس و حالات رواني شخص بسيار مهم است. خونريزيهاي خطرناك به علت اولسر هاي ناشي از استرس ممكن است بعد از جراحي هاي بزرگ، ضربه هاي روحي و در بيماريهاي حاد با شيوع 2تا 5 درصد اتفاق افتد. برخي علل اولسر ناشي از استرس شامل ايسكمي غشاء مخاطي، برگشت صفرا و ترشح بيش از حد اسيد مي باشد.(2)
11- لكوترين ها( LTC4):
غشاء مخاطي معده توانايي سنتز محصولات گوناگون حاصل از متابوليسم آراشيدو نات به واسطه آنزيمهاي سيكلواكسيژناز و ليپو اكسيژناز، مثل پروستا گلاندين ها و لكوترين ها را دارا هستند. بر خلاف اثرات ضد ترشحي و محافظتي پروستا گلندين ها بر روي معده لكوترين ها در ايجاد آسيب حاد معده نقش مهمي دارند.
مطالعات اخير نشان مي دهد كه محصولات اكسيژناز، خصوصاً LTC4 در تشديد آسيبهاي حاد مخاط معده موجب محافظت غشاء مخاطي معده در برابر اولسروژن هاي گوناگون مي شوند. برخي داروهاي ضد اولسر مانند كربنوكسولون مانع آزاد شدن LTC4 از مخاط معدة رت مي شوند. (4و3)
پاتوژنز زخم معده و عوامل مهاجم:
به همراه زخم هاي معدي، ورم معدي غيز اختصاصي مزمن بدون ضايعات سطحي مخاط و همچنين كاهش ترشح اسيد ديده مي شود.
1- اسيد و پپسين:
اسيد و پپسين دو ماده مهم در ايجاد زخم هستند. به همين جهت كاهش ترشح اسيد با هر وسيله ممكن باعث تسريع التيام زخم مي شود.
بيماراني كه مبتلا به زخم هاي دوازدهه يا پرپيلوريك هستند علي الاصول نسبت به افراد طبيعي تمايل بيشتري به ترشح اسيد وپپسين و جواب به تحريكات دارند، البته برخي از بيماران با زخم دوازدهه ممكن است داراي ترشح اسيد طبيعي باشند.
2- معيوب شدن سد مخاطي:
شواهد زيادي در دست است كه تأييد مي كند اشكال در مقاومت مخاط معدي يا ضايعه مستقيم مخاطي يكي از عوامل مهم در پاتوژنز زخم معده مي باشد. در زخم معده، تخليه معده نيز به تأخير مي افتد و پيشنهاد شده است كه برگشت محتويات دوازدهه به داخل معده به خصوص مواد صفراوي ممكن است باعث آسيب مخاط معده شده و درتعقيب آن زخم ايجاد شود. ايجاد زخم به علت از بين رفتن سد محافظ مخاطي معده بوده كه در نتيجه ديفوزيون برگشتي يونهاي هيدروژن ترشح شده است.
به علاوه عوامل ديگري را در رابطه با افزايش ترشح اسيد دخيل مي دانند مانند افزايش توده سلولهاي جداري معده، افزايش تحريك ترشح اسيد، افزايش حساسيت سلولهاي جداري معده با تحريك طبيعي و بالاخره كاهش مهار ترشح اسيد و آزاد شدن گاسترين. افزايش گاسترين پايه نيز مي تواند در پاتوژنز زخم معده نقشي بر عهده داشته باشد.(5)
اخيراً در پاتوژنز و درمان اولسر پپتيك تحولاتي ايجاد شده است. بيشترين موضوعي كه توجه محققين را به خود جلب كرده است عفوني بودن بيماري است كه عموماً سه علت مهم در ايجاد آن دخيل مي دانند:
1) اورگانيسم هليكوباكتر پيلوري (H.P)
2) داروهاي ضد التهاب غير استروئيدي (NSAIDs)
3) مراحل افزايش ترشح مرضي معدي مثل سندروم زولينجر- اليسون به طور خلاصه مي توان گفت اولسر پپتيك در نتيجه به هم خوردن تعادل بين عوامل دفاعي و مهاجم ايجاد مي شود.(6)
برخي از عوامل دفاعي در مقابل زخم هاي معدي:
دفاع مخاطي اشاره به تركيب عواملي دارد كه اجازه مي دهد مخاط در برابر عوامل گوناگون كه در دامنة وسيعي از دما، PH و اسمولارتيه قرار دارند و حتي مواردي كه خاصيت ضد عفوني كننده دارند( صفرا) و باكتريهايي كه قادر به ايجاد واكنش هاي التهابي موضعي و سيستميك هستند،مقاومت كند.(7)
دفاع مخاطي به ويژه در معده مشاهده مي شود. جايي كه محافظت در برابر اسيد معده صورت ميگيرد.
-ترشح موكوس و بي كربنات:
• موكوس يك لايه نازك غير قابل حل در آب و ژلاتين و قابل ارتجاع است كه با اتصال به سطح سلولهاي اپيتليال به عنوان يك سد محافظ عمل مي كند.
گليكوپروتئين هاي با وزن ملكولي بالا( در حدود 106*2) خاصيت ژله اي آن را به وجود ميآورند و ترشح قليا يا بي كربنات، PH را در سطح اين سلولها در حد خنثي حفظ ميكند.(10و9و8) منبع بي كربنات ترشح شده از مخاط، بي كربنات موجود در خون شرياني است كه به سلولهاي اپتيليال مي رسد. چرا كه تزريق وريدي بي كربنات در حيوانات باعث افزايش قدرت دفاعي مخاط و كاهش آسيب پذيري آن مي شود. هر چه PH مجاور مخاط پائين تر رود، ميزان بي كربنات مترشحه شديدتراست.(10)
• عمل ضد راديكال آزادي موكوس:
اخيراً گزارش شده كه موكوس دستگاه گوارش، متابوليت هاي واكنشگر سمي اكسيژن را جمع آوري نموده و علاوه بر آن يك لاية محافظتي ضخيم و قابل انعطاف روي سطح دستگاه گوارش تشكيل مي دهد.(12و11)
اين حقيقت كه قندهاي ويژه اي مانند گلوكز يا مانيتول جمع آوري كننده هاي قوي راديكالهاي آزاد هستند و موكوس حاوي غلظت هاي بالايي از اين قندهاي مشابه است، (N- استيل گلوكز آمين، گالاكتوز، فروكتوز) نتيجه گيري فوق را مورد تأييد قرار مي دهد. (همانطور كه بعداً آورده خواهد شد، ملاتونين نيز به عنوان يك آنتي اكسيدان بر ضد راديكالهاي آزاد عمل كرده و در پيشگيري از زخم معده نقش خواهد داشت.)
- جريان خون موضعي:
جريان خون مخاط، عمدتاً توسط دستگاه عصبي كنترل مي گردد. انتشار اسيد يا توكسينها به مخاط، باعث تحريك سلولهاي عصبي حسي آوران شده و به دنبال آن فرمان عصبي براي افزايش جريان خون مخاط جهت محدود كردن آسيب و تسهيل ترميم صادر مي شود. بنابراين حفظ جريان خون مخاط، شاخص مهمي در حفظ يكپارچگي آن است. خون با رقيق كردن و خنثي كردن اسيد و توكسين، نمي گذارد كه اين مواد در سطح مخاط به حد غلظت هاي بالا و مضر برسد.(6)
سه گروه از واسطه هاي شيميايي با منشأ بيوشيميايي مختلف با افزايش جريان خون موضعي در تنظيم يكپارچگي مخاط اثر دارند:
نوروپپتيدهاي حسي، پروستانوئيدها ( پروستاسيكلين) و نيتريك اكسايد.
- پروستا گلاندين هاي داخلي:
پروستا گلندين ها، اسيدهاي چرب 20 كربني هستند كه از اسيد آرا شيدونيك پس از آزاد شدن از غشاء فسفوليپدها و تحت تأثير آنزيم سيكلواكسيژناز توليد مي شوند. مانند ساير ايكوزانوئيدها ( از قبيل لكوترين ها و ترومبوكسان) عموماً عمر كوتاهي دارند. ( چند ثانيه تا چند دقيقه)(6)
در مخاط معده پروستاگلندين هاي I,F,E ديده مي شوند. به عنوان عامل محافظتي مخاط،پروستاگلندين ها نقش مهمي در جلوگيري از تشكيل زخم دارند.(14)
بسياري از پروستاگلندين هاي طبيعي (بخصوص از سريE) ترشح اسيد معده را مهار مي كنند. همچنين علاوه بر خاصيت ضد ترشحي اين داروها داراي خاصيت Cytoprotective (محافظت كننده سلولها) نيز مي باشند.(15) آنالوگهاي نيز باعث افزايش ترشح بي كربنات و توليد موكوس مي شوند.(16)
پروستاگلندين ها با اثر بر روي انواع گوناگون سلول در غشاء مخاطي و ايجاد تأخير درپيري سلولها و كاهش پوسته پوسته شدن آنها سبب افزايش ضخامت غشاء مخاطي مي شوند.
بر خلاف پروستاگلندين ها محصولات ديگر حاصل از متابوليسم آراشيد و نيك اسيد مثل و فاكتور فعال كننده پلاكت (PAF) با ايجاد اختلال در جريان خون غشاء مخاطي و كم خوني باعث آسيب غشاء مخاطي مي شوند.(6)
- نيتريك اكسايد:
نيتريك اكسايد يكپارچگي مخاط معده را توسط واكنش با ساير واسطه هاي محافظتي مثل نوروپپتيدهاي حسي و پروستاگلندين هاي درون زا و ترشح موكوس و ++ بي كربنات و از طريق فرآيند Cyclic-GMP تنظيم مي كند.(13)
همچنين NO در طول ايسكمي و پرفيوژن مجدد، مخاط را از آسيب حفظ مي كند.
مكانيسم هاي احتمالي و دخيل در اين امر عبارتند از:
تسهيل جريان خون بافتي از طريق اتساع عروقي و جلوگيري از چسبندگي پلاكتها و لكوسيتهاي پلي مورف نوكلئور به اندوتليوم عروقي(17)و جمع آوري راديكالهاي سوپراكسايد.(18)
روشهاي ايجاد زخم معده تجربي:
1) زخم دارويي يا روش شيميايي:
در اين موارد مي توان از تجويز آسپرين، ايندومتاسين، رزپين، الكل و مواد زخم زاي ديگر و همچنين از راههاي گوناگون مانند: خوراكي، تزريق داخل صفاقي (ip)و.... استفاده نمود.
2) روش فيزيكي:
در اين موارد از روشهايي مانند: ايجاد استرس از راههاي مختلف شامل: در معرض سرما قرار دادن،غوطه وري در آب، ايجاد زخم از طريق بستن دريچه پيلور و ...استفاده مي شود.
در زير بعضي از موارد بالا شرح داده مي شود:
A: تزريق داخل صفاقي ايندومتاسين: جهت اين كار از كپسولهاي ايندومتاسين mg 25استفاده ميشود. بدين صورت كه با جداسازي سروته كپسول، محتويات داخل آن را در داخل يك بشر با حجم مناسب ريخته و غلظت هاي مورد لزوم را با افزودن سرم فيزيولوژي تهيه مي كنيم. براي ايجاد يك مخلوط يكنواخت بعد از هم زدن هاي مكرر توسط ميله همزن، به وسيله يك سرنگ چندين بار مخلوط را كشيده و سپس داخل بشر خالي مي كنيم. بدين صورت ايندومتاسين جهت تزريق به داخل صفاق موش صحرايي آماده است. موشهاي از قبل آماده شده ( 48 ساعت گرسنه) را از طريق دم گرفته و بعد از چند چرخش بر روي ميز كار جهت گيج شدن موش، به وسيله يك حوله ناحيه پشت گردن و پشت حيوان را گرفته و نزديك خط مياني شكم در طرف چپ ايندومتاسين را با زاويه تزريق o90 به داخل صفاق تزريق مي كنيم. ايندومتاسين پس از 4 ساعت با دوز mg/kg 50، صددر صد ايجاد زخم مي كند.(19)
Cold-Resistant:B : در اين روش از 4 شكل در جهت زخم استفاده مي شود: الف- يك وسيله شامل يك جعبه به شكل مكعب مستطيل كه حاوي 7 خانه است با كف، درب و ديوارهاي چوبي و سقف توري، توري را برداشته، موشها را در داخل هر يك از خانه ها گذارده به طوريكه فشرده نشده و در عين حال قدرت حركت كردن نيز نداشته باشند و جعبه را به داخل يخچال با دماي 4 درجه سانتيگراد قرار داده و هر 1 ساعت 5 دقيقه آنها را خارج مي كنيم و به مدت 5 ساعت موشها بدين صورت باقي مي مانند. اين روش نيز در صورت سرماي يكنواخت يخچال و مهار كامل حركت موش ايجاد زخم مي نمايد.
ب) استفاده از توري فلزي:
در اين روش از توريهاي فلزي كه قابليت انعطاف پذيري دارند و محتوي 4 سوراخ مي باشند استفاده مي شود. اين 4 سوراخ جهت خروج پاهاي جلو و پاهاي عقب حيوان از داخل توري ميباشد. بعد از خروج پاها از توري، دو به دو پاها را با يكديگر چسب كاغذي زده و كاملاً محكم مي كنيم كه قدرت حركت نداشته باشد. توري را بر روي بدن حيوان خم كرده و كاملاً با چسب كاغذي محكم مي كنيم. در اين عمل نبايد حيوان فشرده شود، تنها بايد از حركات حيوان جلوگيري شود، سرودم حيوان نيز از توري بيرون است. سپس حيوانات را به مدت 4 ساعت در داخل يخچال oc 4 مي گذاريم. اين روش به نسبت روش قبل پاسخ دهي بهتري دارد و بهتر ايجاد زخم مي نمايد.
ج) استفاده از شناوري در آب سرد (acute) : در اين روش Rat ها را كه به مدت 48 ساعت گرسنه بوده اند در آب سرد با دماي oc 20-18 مي اندازيم به طوريكه تا گردي گزينوئيد Rat در آب باشد. Rat ها بايد به مدت 4 ساعت در اين آب شناور باشند.
د) استفاده از شناوري در آب سرد (Chronic) : در اين روش Rat ها به مدت 21 روز در آب oc 20-18 به مدت زمانهاي زير قرار مي گيرند: )20)
days hour
2
2
2
2
2
2
2
7 0.5
1
1.5
2
2.5
3
3.5
4
C: ايجاد كم خوني (ischemia) : در اين روش با ايجاد كم خوني حيوانات را دچار زخم معده مي كنيم. در Rat ها به اين صورت عمل مي كنيم كه پس از باز كردن شكم حيوانات، سرخرگ سيلياك را براي 30 دقيقه مي بنديم. اين متد، متدي است كه توسط Wada شرح داده شده است.(21)
D: مصرف خوراكي و تزريقي اتانول o96 : در روش خوراكي با كمك Feeding needle ، cc1، اتانول o96 را به حيوان مي خورانيم. (البته بايد از 48 ساعت قبل حيوان گرسنه باشد.) روش مهار كردن حيوان مانند روش ايندومتاسين است. روش تزريقي آن بدين صورت است كه cc 1 اتانول o96 را به صورت ig به معده تزريق مي كنيم.(22)
E: مصرف خوراكي آسپرين:
براي ايجاد زخم توسط آسپرين از محلول اسيدي آن استفاده مي كنيم به اين صورت كه mg/kg 100 آسپرين را در محلول Hcl200mM حل كرده و با كمك feeding needle به Rat ها خورانده مي شود.(23)
F: مجاورت با شوك الكتريكي: (acute and chronic electro-shock) همانطور كه در جدول زير نمايش داده شده است. شوك حاد در 30 دقيقه و با ولتاژ 100 ولت ايجاد مي شود. شوك مزمن از زمان 30 دقيقه با ولتاژ 60 ولت شروع شد و براي 21 روز به شرح زير ادامه مي يابد)24)
Electro-shock(ES) Group
30min-100V,1.2msec/72min-3dayss acute
10min-60V,1.2msec/72min-3days
15 min-70V,1.2sec/72min-3days
20min-80V,1.2sec/72min-4days
25min-90V,1.2sec/72min-4days
30min-100V,1.2sec/72min-7days chronic
روشهاي اندازه گيري زخم معده:
1- Jscore:
در اين روش زخم ها به صورت ماكروسكوپي بررسي مي شوند و عددي به نام J به صورت زير بدست مي آيد:
تعداد زخمهاي كوچكتر از mm 1 را شمرده و اين تعداد را در عدد يك ضرب مي كنند.
تعداد زخمهاي بين mm 2-1 را شمرده و اين تعداد را در عدد دو ضرب مي كنند.
تعداد زخمهاي بزرگتر از mm 2 را شمرده و اين تعداد را در عدد 3 ضرب مي كننند.
در هر سري از آزمايشات، اثر دوزهاي مختلف يك يا چند دارو بر روي J.Score به صورت ميانگين و انحراف استاندارد mean SEM ثبت مي گردد.(25)
2- محاسبه :
جهت بررسي زخم ها، ابتدا تعداد و شكل آنها را بايد يادداشت كرد. بدين صورت كه آسيب هاي مخاطي را به طور ماكروسكوپي بررسي كرده و بر اساس خونريزي سطحي يا زخم ايجاد شده آسيب هاي مخاطي به شكل زير مورد بررسي قرار مي گيرند:
شرح مختصات درجه زخم
خونريزي سطحي كمتر از 5 عدد 1
(Hemorrhagic erosion) بيشتر از 5 عدد يا يك زخم كوچك (كوچكتر از 2 ميلي متر) 2
زخم اولسر هاي خطي كوچك(كوچكتر از 2 ميلي متر) به مقدار زياد 3
(ULCER) يا يك اولسر خطي كوچك (بزرگتر از 2 ميلي متر)
چندين اولسر خطي (بزرگتر از 2ميلي متر) 4
زمانيكه هيچ خونريزي يا زخمي مشاهده نشد درجه صفر داده مي شود.
ULcer index محاسبه شده به صورت SEM ulcer گزارش مي شود.(26)
3- تغييرات در گردش خون معده: تغييرات در گردش خون معده به وسيله FK506 با فرمول زير بررسي مي شود:
(17-allyl-1,14-dihydroxy-12-[2-(4-hydroxy-3-methhoxy cyclohexyl)-1-ethylvinyl]-23,25-dimethoxy-13,19,21,27- tetramethyl-11,28-dioxo-4-azatricyclo-(22,3,1,04.5)Octacos-18-en-2,3,10,16-tetraone.
در اين حال ميزان كاهش جريان خون نشان دهندة ميزان زخم است.(20)
علاوه بر آن گردش خون را با متد ديگري نيز مي توان اندازه گرفت و آن هم استفاده از كليرانس گاز هيدروژن است. جريان خون در سه نقطه از قسمت قدامي معده اندازه گيري و ميانگين گرفته مي شود. (قبل از ايجاد زخم و بعد از ايجاد زخم در هر دو بايد جريان خون معده را اندازه گرفت). البته قبل از اندازه گيري زخم با اين روش بايد يك ساعت قبل از تماس با ماده ايجاد كنندة زخم، موشها با فنوباربيتال سديم ( 60mgkg-1 ip) بيهوش شوند. سپس درسطح شكمي شكاف ايجاد شده و بعد جريان خون معده با تكنيك كليرانس گاز H2 اندازه گيري شود.(27)
كلستازيس:
بيماري پارنشيمي كبد است كه در نتيجه توقف جريان صفرا به طور آناتوميك ( با انسداد مجراي مشترك صفرا وي) و يا به طور فانكشنال ( با تجويز هپاتوكسين) ايجاد مي شود.
سندروم كلستاز:
كلستاز ناشي از اختلال درجريان صفرا در هر نقطه از غشاء قاعده اي هپاتوسيت تا محل ورود مجراي صفراوي به داخل دئودنوم است. از نظر مورفولوژي كلستاز به صورت تجمع صفرا در سلولهاي كبدي و مجاري صفرا وي مشخص مي شود و از نظر باليني كلستاز همراه با بالارفتن كليه موادي است كه در حالت طبيعي همراه با صفرا دفع مي شوند و سطح سرمي اسيدهاي صفرا وي افزايش مي يابد. عامل اصلي در كلستاز خارج كبدي آشكار است و به عنوان مثال عامل آن سنگ صفراوي است كه مجراي مشترك را مسدود مي سازد. سپس وقوع ثانويه در كبد شروع به تشكيل شدن مي نمايد. در كلستاز داخل كبدي علت اوليه نا مشخص است اما معمولاً تغييرات ثانويه در سلولهاي كبدي روي مي دهد و غالباً غير ممكن است كه تغييرات اوليه از ثانويه تشخيص داده شوند.
تظاهرات باليني:
بيمار آهسته به زردي مي گرايد و كاهش وزن تدريجي داشته و از خارش رنج مي برد. رابطه خارش با كلستاز همراه با افزايش سطح سرمي بعضي مواد مي باشد كه به طور طبيعي از صفرا ترشح مي شوند. در اين مورد مطالعات نشان داده است كه افزايش سطح سرمي اندورفين ها ميتواند علت اين خارش باشد و بدين جهت مي توان آن را با تزريق نالوكسان كاهش داد. املاح صفراوي كه مسوول جذب چربيهاي غذايي هستند در حالت كلستاز در رودة كوچك، مقدارشان براي ميسلي كردن مواد چربي روده ناكافي بوده و بيمار دچار استئاتوره مي شود و مدفوع شل، بيرنگ، حجيم و بسيار بدبو است. به طور كلي اين علائم عبارتند از:
1- كاهش نمكهاي صفراوي
2- امولسيون نشدن چربي غذا
3- استئاتوره، اسهال malnutrition.......
4- جذب نشدن ويتامين A: نازك شدن پوست و شب كوري
5- جذب نشدن ويتامين k: افزايش puncture haematomat ,PT
6- جذب نشدن ويتامين E: ضعف عصب و عضله.
تغييرات بيو شيميايي:
تمام اجزاء صفراوي در سرم افزايش مي يابند. كونژو گاسيون ماده صفراوي دست نخورده باقي مانده اما ترشح آنها مختل است.
بيلي رو بين سرم كه اساساً پيگمان كونژوگه است بالا مي رود. در كلستازي كه درمان نشده اين مقدار به آهستگي در طي سه هفته افزايش مي يابد و به دنبال آن دچار نوسان مي گردد و هميشه تمايل به افزايش دارد و با رفع كلستاز مقادير بيلي روبين به آهستگي به صورت طبيعي باز ميگردد.
آلكالن فسفاتاز در سرم مقدارش افزايش مي يابد كه معمولاً بيش از سه برابر حد بالاي طبيعي است. مقدار گاماگلوتاميل ترانس پپتيداز افزايش مي يابد كه معمولاً اين افزايش دائمي نيست.و در كلستاز مزمن چربيهاي توتال سرم به مقدار بسيار زيادي افزايش مي يابد. ليپو پروتئين هاي سرم افزايش مي يابد و اين افزايش به خاطر بالا رفتن ليپو پروتئينهايي است كه دانسيته پائين دارند. ليپوپروتئين ها با دانسيته بالا كاهش مي يابند.
آلبومين و گلو بولين در حالت حاد غلظت طبيعي دارند و در صورتيكه كلستاز منجر به سيروز شود آلبومين تمايل به كاهش دارد.
ادرار: در ادرار بيلي روبين مستقيم وجود دارد. اوروبيلينوژن ادراري متناسب با مقدار صفرايي كه به دئودنوم مي رسد ترشح مي گردد.(28)
ارتباط يرقان انسدادي با اولسر پپتيك:
تعريف بيماري اولسر پپتيك (زخم گوارشي):
اولسر پپتيك بيماري پيچيده اي است كه توسط ليژنهاي (جراحات) موكوسي در قسمت فوقاني دستگاه گوارش بخصوص معده و دوازدهه مشخص مي گردد. اين ليژنها در نواحي كه در معرض اسيد معده هستند، تشكيل مي شوند.
انواع اولسر پپتيك:
1- زخم دوازدهه: اكثراً در ناحيه بولب دوازدهه و كمتر در ناحيه بين بولب و آمپول اتفاق مي افتد.
2- زخم هاي معدي: معمولاً در محل آنزيم(حفره معده) يا در اتصال آنترال فوندال(حفره معده و قاعده معده) رخ مي دهند.
تعريف يرقان:
يرقان به رسوب رنگدانه هاي زرد بيلي روبين در پوست يا سفيده چشم اطلاق مي شود كه در حقيقت نتيجه افزايش غلظت بيلي روبين در جريان پلاسمايي مي باشد.
بررسي شيوع اولسر پپتيك در بيماران يرقاني:
بر خلاف مطالعات فراوان هنوز پاتوژنز اولسرهاي معدي- روده اي ناشناخته است. تصوري ميشود كه مكانيسم هايي كه به طور مجزا يا تواماً مسوول ظهور ليژنهاي موكوسي هستند شامل افزايش ترشح اسيد و معيوب بودن سد موكوسي مي باشند. اسيد معده پس از ورود به دوازدهه توسط صفرا، شيره لوزالمعده و ترشحات دوازدهه خنثي مي شود. PH داخل دوازدهه با توليد اولسر مخالفت مي كند. بنابراين در بيماران يرقاني به دليل كاهش ترشحات صفرا و لوزالمعده،PH دوازدهه تقليل مي يابد.
با ستيد و همكارانش در سال 1990 به منظور بررسي اثر توقف جريان ترشحات صفراوي و لوزالمعده روي تشكيل اولسرا سيون معدي- روده اي شيوع اولسر پپتيك را در 200 بيمار يرقاني و 100 بيمار كنترل و همچنين اثر جنس، سن، طول مدت و اتيولوژي يرقان را روي شيوع اولسراسيون مطالعه كردند. شيوع اولسراسيون مشخص شده توسط
ERCP (Endoscopic Retrograde Cholangio pancreatography)
در هفته اول متعاقب شروع حمله باليني يرقان 9/11 %، در هفتة دوم 8/15%، در هفتة سوم 4/17%، در هفتة چهارم 4/31 % و بيش از يكماه بعد 3/16% بودند. پس طول مدت گزارش شده يرقان بر حسب هفته،شيوع اولسراسيون را به طور قابل توجهي تغيير نداد بنابراين اولسراسيون معدي يا دوازدهه در 5/17% بيماران يرقاني و فقط در 2% بيماران كنترل شناسايي شد.
سيروز:
سيروز به فيبروز يا اسكاري شدن كبد اطلاق مي شود كه به پيشرفت خود ادامه مي دهد. در بعضي مراحل اين بيماري مزمن هيپرتاسيون پورت و نكروز سلولهاي كبدي مشاهده مي شود.
تعريف واريس مري:
در انتهاي تحتاني مري در هيپرتانسيون مزمن پورتال ناشي از سيروز كبدي مشاهده مي شود. خونريزي از واريس مربوط به افزايش فشار هيدروستاتيك و نيز زخمهاي مخاطي مي باشد.
ظهور ليژنهاي موكوسي معدي- روده اي در سيروز كبدي:
در بين سالهاي 1994-1993 با استفاده از تصاوير باليني و آندوسكوپي اولسر پپتيك در 17/52 % بيماران، سيروزي مشاهده شد كه در مقايسه با شيوع گزارش شده 5% تا 32% اولسر پپتيك در بيماران سيروزي، افزايش قابل ملاحظه اي مشاهده شد. بين شدت بيماري كبدي مشخص شده با child pugh score و حضور اولسر معدي ارتباط آماري وجود داشت. 16/54 % بيماران داراي اولسر و ملنا و 5/37% آنان بدون علامت بودند. با آندوسكوپي در كل افراد 35 اولسر با اندازههاي 4/0 تا 2/1 cm مشاهده شدند. 60% اولسر ها در آنتروم معدي و 20% آنها در بولب دوازدهه شناسايي شدند.(29)
سيروز صفراوي:
سيروز صفراوي شيوع كمتري از سيروز پورتال دارد. يك شكل آن به علت انسداد در بعضي قسمتهاي سيستم مجراي صفراوي است كه سيروز صفراوي ثانويه ناميده مي شود. انسداد ممكن است داخل كبدي يا در نتيجه تنگي، سنگ صفراوي يا كارسينوم پانكراتيك باشد كه روي مجراي مشترك صفراوي فشار مي آورد. كه به رنگ سبزتيره (رنگ صفرا) مي باشد و معمولاً اندازه و حجمش افزايش يافته است. سطح آن صاف يا فقط مختصراً گرانولر ميباشد.
سيروز صفراوي اوليه: PBC:Primary Biliary Cirrhosis
كلانژيت تخريبي غير چركي مزمن نيز ناميده مي شود كه در آن تخريب كلانژيول ها،اينفيلتراسيون سلولهاي آماسي (عمدتاً تك هسته اي) در فضاهاي پورتال و كلستاز واضح پري پورتال وجود دارد.
تظاهرات باليني سيروز صفراوي شامل:
يرقان، خارش، گزانتوم هاي پوستي و همچنين پيدايش نارسايي كبدي در مراحل پيشرفته ميباشد.
راديكالهاي آزاد:
راديكالهاي آزاد اتم ها يا ملكولهايي با يك يا تعداد بيشتر الكترون جفت نشده هستند. راديكالهاي آزاد عناصر اكسيد كننده اي هستند زيرا كه آنها تمايل به گرفتن الكترون از اتم ها و ملكولهاي ديگر دارند تا به صورت جفت الكترون درآيند. راديكالهاي آزاد به DNA پروتئين ها و ليپيدها از راههاي مختلف صدمه مي زنند كه منجر به تخريب ژن ها، پروتئين هاي ساختماني، آنزيمها و سطح سلولها مي شوند افزايش فعاليت و ورزش تشكيل بعضي از راديكالهاي آزاد را كاهش ميدهد.(30)
اورگانيسم ها آسيب راديكالهاي آزاد را به شكلهاي زير محدود مي كنند:
a) محدوديت جذب موادي كه شامل راديكالهاي آزادند يا توليد راديكالهاي آزاد مي كنند(مثلاً بعضي غذاها)
b) جذب موادي كه توليد راديكالهاي آزاد را محدود مي كنند يا تخريب راديكالهاي آزاد را افزايش مي دهد.(مثلاً : Vitc, VitE، ملاتونين، سلينوم)
C) محدوديت توليد راديكال آزاد با استفاده متابوليسم انتخابي (به عنوان مثال راه هگزوز بيشتر از راه پنتوز براي متابوليسم گلوكز به كار مي رود.)
d)توليد موادي كه راديكالهاي آزاد را نابود و يا غير فعال مي كنند.( مثل آنزيم ها و ملاتونين).
مكانيزم ضد راديكال آزاد كاملاً دقيق نيست بنابراين راديكالهاي آزاد هميشگي و اجتناب ناپذيرند و بعضي از آسيب هاي آنها نيز اجتناب ناپذير است و اين آسيب ها به صورت تجمعي است و با افزايش سن در سرعت آن افزايش مشاهده مي شود.(31)
راديكالهاي آزاد حاصل از متابوليسم :
اگر چه بيش از 95 مورد از كاربرد در سلولها منجر به تشكيل راديكال آزاد اكسيژني نميشود، كمتر از 5 مورد از كاربرد در سلولها تبديل به راديكال آزاد اكسيژن مي شود. راديكال آزاد سوپر اكسيد وقتي كه در ميتوكندري مصرف مي شود و الكترون ها از مواد غذايي آزاد مي شوند، توليد مي شود. اگر چه بيشتر الكترون هاي آزاد شده وارد سيستم انتقال الكترون مي شود، بعضي از الكترونها وارد ملكولهاي معمولي شده كه تشكيل «راديكال آزاد سوپر اكسيد- » با 17 الكترون را مي دهد. طبق واكنش زير:
از واكنشهاي ميتوكندريايي) H2+ +(با 17) راديكال آزاد سوپر اكسيد -
( از واكنشهاي اضافي ميتوكندريايي) +(پراكسيد هيدروژن با 18)
( با 9)راديكال آزاد هيدروكسيل OH0 +(با 10)هيدروكسيل- OH
راديكال آزاد سوپر اكسيد- به (هيدروژن پر اكسيد) به وسيلة كسب يك الكترون به اضافه دو H+ از واكنشهاي ميتوكندريايي يا ملكولهاي جاهاي ديگر تبديل مي شود.
آنزيم مورد استفاده سوپر اكسيد دسيموتاز است. مي تواند از راديكال آزاد سوپر اكسيد - ديگري يا از يك ملكول آلي كه اكسيده مي شود، تشكيل شود و در عين حال يك H+ از همان ملكول آزاد مي شود. (به عنوان مثال اسيد چرب). يك راديكال آزاد نيست ولي به راديكال آزاد هيدروكسيل تبديل مي شود. راديكال آزاد هيدروكسيل يك راديكال آزاد و سمي ميباشد. ، به راحتي از غشاء سلولي عبور مي كند پس به راحتي منتشر شده و منجر به تشكيل راديكال آزاد هيدروكسيل در مناطق ديگر مي شود. بنابراين ماده آزاد آزادانه از بين تشكيلات سلولي و بين سلولها منتشر مي شود و آسيب ناشي از راديكال آزاد سوپر اكسيد o2 كه در ميتوكندري توليد مي شود را گسترش مي دهد. به وسيله گلوتاتيون-
پراكسيداز و كاتالاز غير فعال مي شود تا را تشكيل دهد.
مي تواند به وسيلة گرفتن و از طريق كاهش گلوتاتيون با استفاده از آنزيم گلوتاتيون پراكسيداز، گلوتاتيون را اكسيد نموده و خود به تبديل مي شود. گلوتاتيون پراكسيداز براي انجام عمل خود يعني تبديل به احتياج به سلنيوم دارد.
راديكال آزاد هيدروكسيل مي تواند از مشتق شود يا از نيزه شدن با برخورد اشعه به وجود آيد. به راديكال آزاد هيدروكسيل با تبديل شدن به يون هيدروكسيل و يك راديكال آزاد هيدروكسيل تبديل مي شود.
تبديل به راديكال آزاد هيدروكسيل به وسيله يونهاي كمك مي كند كه اينها خود به ترتيب تبديل در هنگام توليد و يك راديكال آزاد هيدروكسيل شوند. در اين حال يون آهني يا مسي يك الكترون اهدا مي كند.( 34و33و32و31و30) راديكالهاي آزاد مختلف قدرتهاي مختلف براي گرفتن الكترون از ديگر مواد دارند. تفاوتهاي آنها به قدرت نفوذ شان بستگي دارد. به عنوان مثال قدرت كمي دارد. و راديكال آزاد سوپر اكسيد- قدرت زيادي دارد. راديكال آزاد هيدروكسيل بيشترين قدرت را دارد. معمولي راديكال آزاد با قدرت كم و با دو الكترون جفت نشده است زيرا الكترونهاي جفت نشده اسپين هاي مخالف دارند. رايكال آزاد سوپر اكسيد - اكسيد كنندة مهمي است. راديكال آزاد هيدروكسيل مهمترين راديكال آزاد اكسيد كننده است.
راديكالهاي آزاد سوپر اكسيد- و هيدروكسيل نمي توانند به مكانهاي دور در سلول يا در بين سلولها حركت كنند زيرا آنها براي واكنش آنقدر فعالند كه ملكولها را قبل از آنكه بتوانند به مكان دوري بروند اكسيد مي كنند(30)
الكل اتيليك:
يك مادة آرام بخش و خواب آور است كه به وسيله بعضي افراد اجتماع بري خواص نشاط آور آن مصرف مي شود. اعتياد به الكل يا الكليسم اختلال پيچيده اي است كه سير طبيعي و علل اساسي آن بخوبي روشن نشده است و يكي از مشكلات طبي و بهداشتي بسياري از كشورها است.
فارماكولوژي پايه اي اتانول:
اتانول يك ملكول كوچك محلول در آب است كه به سرعت و به طور كامل از راه گوارش جذب مي شود. بخار الكل نيز به آساني از راه ريتين جذب مي شود. پس از آشاميدن الكل با معده خالي ظرف 40 دقيقه حداكثر غلظت آن در خون به وجود مي آيد ليكن حضور غذا در معده جذب الكل را به تأخير مي اندازد. توزيع الكل نيز سريع است و غلظت سنجي آن تقريباً با غلظت خوني آن برابر مي گردد.
حجم توزيع آن 7/0 ليتر بركيلوگرم است. بيش از 90 % الكل مصرفي در كبد اكسيده مي شود و باقيمانده آن از راه ريه و ادرار دفع مي شود. سرعت اكسيداسيون الكل تابع غلظت خوني آن نيست و ميزان الكلي كه در واحد زمان اكسيده مي شود متناسب با وزن بدن يا وزن كبد فرد است. از اين قرار خارج شدن الكل از بدن در اثر برداشتن كبد يا آسيب كبد كاملاً دچار تأخير مي شود. يك فرد متوسط سالم 7 تا10 گرم الكل در هر ساعت متابوليزه مي كند. براي تبديل متابوليك الكل به استالدئيد دو مسير پيشنهاد شده است. و پس از اين تبديل طي يك فرآيند سوم، استالدئيد اكسيده مي شود.
الف- مسير الكل دهيدروژناز:
مسير اصلي متابوليسم الكل، تبديل آن به استالدئيد در اثر آنزيم سيتوزولي الكل دهيدروژناز است كه اين آنزيم حاوي مقداري روي است طبق واكنش زير:
CH3CHO+NADH+H+
الكل دهيدروژ ناز CH3CH2OH+NAD
اين آنزيم اساساً در كبد حضور دارد ليكن مقادير ناچيز آن در اعضاي ديگري نظير مغز و بيضه ها نيز يافت مي شود.
در واكنش فوق يون هيدروژن از الكل به كوفاكتور نيكو تيناميد آدنين دي نوكلوئوتيد (NAD) منتقل مي شود و NADH ايجاد مي كند. بنابراين اكسيداسيون الكل باعث توليد مواد احيا كننده و بيش از همه NADH در كبد مي گردد. در اينكه مصرف مزمن الكل باعث تشديد فعاليت آنزيم الكل دهيدروژ ناز مي شود تا حدي اختلاف نظر وجود دارد. در حقيقت خود الكل دهيدروژناز از نظر ميزان توليد محدوديتي ندارد ليكن ميزان اكسيداسيون الكل ممكن است با ميزان دسترسي به كوفاكتور NAD ارتباط داشته باشد. بنابراين افزايش كليرانس الكل در افراد الكليك مربوط به افزايش فعاليت الكل دهيدروژناز نيست.
ب- سيستم ميكروزومي اكسيد كننده اتانول ( MEOS):
اين سيستم آنزيمي كه سيستم اكسيد از با عمل مختلط نيز ناميده مي شود به جاي NAD از NADPH به عنوان كوفاكتور، طبق فرمول زير استفاده مي كند:
CH3CHO+NADP++H2o
MEOS CH3CH2OH+NADPH+H++O2
چون Km براي الكل دهيدروژناز از 26% تا 2 ميلي مول و براي سيستم اكسيد كنندة ميكروزومي از 8 تا 10 ميلي مول است چنين تصور مي كنند كه در غلظت هاي پائين الكل، آنزيم الكل دهيدروژناز سيستم اصلي اكسيداسيون را تشكيل مي دهد. در حاليكه با غلظت هاي زياد الكل سيستم MEOS وظيفة بيشتري به عهده دارد هر گاه مواد ديگري كه به كمك سيستم اخير اكسيده مي شوند همزمان با الكل در بدن وجود داشته باشند و خصوصاً غلظت الكل زياد باشد مسأله اهميت پيدا مي كند و در چنين مواردي واكنش متقابل اين مواد با الكل سميت الكل را افزايش ميدهد.
ج- متابوليسم استالدئيد:
امروزه اين نظر مورد قبول است كه بيش از 90 % استالدئيد حاصل از متابوليسم الكل نيز در كبد اكسيده مي شود در حاليكه آنزيم هاي چندي ممكن است مسوول اين واكنش باشند. مشاهده اينكه غلظت استالدئيد بعد از مصرف الكل تنها بين 100 تا 350 ميكرومول است. مسير اصلي اكسيداسيون استالدئيد را تشكيل مي دهد. محصول اين واكنش استات است كه بعداً مي تواند به آب و گاز كربنيك تبديل گردد. مصرف مزمن الكل باعث كاهش ميزان اكسيداسيون استالدئيد در ميتوكندريها مي شود هر چند فعاليت آنزيم بدون تغيير باقي مي ماند.(35)
اثراتانول در GIT:
وقتي از راه خوراكي خورده شود ايجاد احساس گرم شدن موضعي كرده و ترشح بزاق را احتمالاً با يك اثر رفلكسي زياد مي كند. روي غشاء مخاط معده اثر تحريكي دارد و به عنوان يك اشتها آور قبل از غذا (appetizer) معروف است. 50 ميلي ليتر الكل 7 تا 10 % ترشح معده را احتمالاً با افزايش دادن آزادي هيستامين و گاسترين بالا مي برد. با غلظت بالاي 15 %، هم حركات و هم ترشحات را مهار مي كند و اين اثر مي تواند ساعتها ادامه يابد. غلظت هاي بالاتر ايجاد تحريك مشخص غشاء مخاطي كرده و ايجاد گاستريت، تهوع، استفراغ و علايم ديگر مي كند. غلظت بالاي 20 % اتانول فعاليت آنزيمي شيره هاي معده و روده را كاهش مي دهد. بيشتر الكلي ها از گاستريت و اكلريديا رنج مي برند. اثر تحريكي الكل روي مخاط معده توسط آسپرين ( كه سنتزموضعي پروستاگلندين را مهار مي كند) تشديد مي يابد.(36)
در اين مطالعه نيز، مي خواهيم اثر پيشگيري ملاتونين را بر راديكالهاي آزادي كه بر روي معده اثر گذاشته ( در اثر مصرف الكل)، در فرديكه كلستاتيك شده است و باعث ايجاد زخم معده در وي مي شوند را بررسي كنيم.
در آسيب موكوسي كه اتانول ايجاد مي كند 3 پارامتر بايد سنجيده شود.
1- كل غلظت گلوتاتيون معده اي (tGSH)
2- فعاليت گلوتاتيون ردوكتاز (GSSG-Rd)
3- تعداد PMN بكوسيت و تغييرات ماكروسكوپي
كه در اين حالت غلظت tGSH و فعاليت GSSG-Rd كاهش مي يابد و تعداد PMNs بعد از مصرف اتانول افزايش مي يابد.كه همه به علت افزايش اكسيداسيون است كه در نتيجه باعث آسيب به معده مي شود.(37)
الكل و راديكالهاي آزادي كه توليد مي كند:
ترشح غير قابل كنترل اسيد هيدروكلريك و زخم معده در اثر فاكتورهاي مختلف مشكلي جدي مي باشد. از ميان فاكتورهاي مختلفي كه باعث زخم معده مي شوند زخم توليد شده به وسيله اتانول،بامكانيسم توليد راديكالهاي اكسيژني به ويژه راديكال هيدروكسيل ايجاد مي شوند(38)
LPO يا Lipid peroxidation نقش مهمي در پاتوژنز زخم معده ايفا مي كند.(40و39)
راديكال هيدروكسيل كه بسيار سمي مي باشد مي تواند يك متيلن از اسيدهاي چرب اشباع شده جدا كند كه در اين صورت LPO تشكيل مي شود. پس هر عاملي كه اثر ضد راديكال آزادي داشته باشد مي تواند از تشكيل LPO جلوگيري كند. اتانول از جمله موادي است كه مي تواند LPO توليد كند.
عقيده بر اين است كه اتانول توليد راديكالهاي اكسيژن مي كند و از سنتز GSH جلوگيري كرده و ميزان آن را در بافتها كم مي كند همچنين ميزان MDA را افزايش داده و به طور كلي در حيوانات و انسان سيستم دفاعي آنتي اكسيداني بدن را ناتوان مي كند. در سميت ناشي از مصرف حاد و مزمن الكل ميزان ذخيره GSH در بدن در بافتهاي مختلف كاهش مي يابد اين در اثر اتصال سيستئين يا GSH به وسيله استالدئيد است.
بسياري از دانشمندان به طور موفقيت آميزي سميت الكل را با مصرف آنتي اكسيدانها كاهش داده اند. آسيب بافتي ناشي از مصرف الكل در بافتهاي مختلفي ايجاد مي شود كه يكي از آنها كبد است كه اتانول به طور فعالي در آن اكسيده مي شود.
بافتهاي خارج كبدي در موش Rat نيز آسيب هاي اكسيداتيو بعد از مصرف سمي حاد يا مزمن الكل نشان داده اند.
به صورت invitro بافتهاي نظير سيستم اعصاب مركزي، قلب، ريه و بيضه ها به طور خاصي متمايل به توليد LPO در اثر اتانول هستند.
اين بافتهاي مذكور پيشنهاد مي كنند كه به صورت invitro نيز اتانول ممكن است توليد آسيب هاي اكسيداتيو در بافتهاي مختلف كند.
در اين خصوص افزايش آماري كوچكي ) 4%) در ميزان MDA+4-HAD كبد Rat هايي كه براي 30 روز اتانول مصرف مي كرده اند مشاهده شده است.(41 )
«Grisolia ,Gurri » نيز تغييري درميزان گلوتاتيون اكسيد شده در كبد مصرف كنندگان مزمن الكل مشاهده نكرده اند.
همچنين در حيوانات آزمايش شده نتايج مغاير و متضادي در ميزان GSH كبد بعد از مصرف الكل گزارش شده است.(42)
بعضي ها تغييري در ميزان GSH مشاهده نكردند در حاليكه برخي ديگر كاهش يا افزايش داشتند. با وجودي كه به طور كلي كبد يك سيستم دفاعي آنتي اكسيداني پيشرفته براي محافظت در مقابل راديكالهاي آزاد دارد، اما مصرف طولاني مدت الكل ممكن است به سلولهاي كبدي آسيب بزند.
ملاتونين موجود در صفرا به وسيله كبد ترشح مي شود. پيشنهاد شده است كه سلولهاي كبد به طور طبيعي حاوي ميزان بيشتري از آنتي اكسيدانها به ديگر اعضاء هستند. اين ممكن است عاملي باشد كه از كبد در مقابل آسيب هاي اكسيداتيو محافظت كند. اتانول به عنوان سم بيضه شناخته شده است و مصرف مزمن آن منتهي به آسيب اندوكرين و از بين رفتن قدرت توليد مثلي ميشود، زيرا كه غشاء بيضه ها مملو از اسيدهاي چرب پلي انوئيك است كه متمايل به تجزيه و تخريب اكسيداتيواست. اين تقريباً در اثر پخش LPO است كه ايجاد غشاء هاي صدمه ديده و گنادهاي ناتوان در اثر مصرف نابجا و يا مزمن الكل مي كند. نتايج اخير نشان مي دهد كه LPO بيضه ها متابوليسمي در نتيجه مصرف مزمن الكل در حيوانات مي باشد. اتانول باعث افزايش اكسيداسيون مي شود. همچنين مشخص شده است كه آسيبهاي پراكسيداتيو در بيضه ها مي تواند به وسيله مكمل هاي حاوي ويتامين A كم شود.
ملاتونين نيز نشان داده شده است كه مي تواند از توليد LPO به وسيله اتانول جلوگيري كند.
توزيع راديكالهاي آزاد در بيماريهاي قلبي به خوبي شناخته شده است و فشارهاي اكسيداتيو مكانيسم اصلي در توليد آسيب ميوكارد ارائه شده است. مكانيسمي كه منجر به توليد LPO از راديكالهاي آزاد مي شود باعث آسيب به قلب در طي مصرف الكل مي شود. در بسياري از تحقيقات مشخص شده است كه دريافت بالاي الكل بزرگترين ريسك فاكتور براي توسعه بيماريهاي كارديوواسكولار است.(41)
«Diluzio» اولين فردي بود كه مشاهده كرد پيشگيري با آنتي اكسيدانها چربي هايي را كه به صورت تجمعي با مصرف الكل در كبد موشها ايجاد مي شود، كم مي كند.
وي به همراه «Hartman» نشان داد كه به صورت invitro افزايش اتانول به كبد موش افزايش LPO مي كند و اين افزايش با مصرف همزمان آنتي اكسيدانها كاهش مي يابد. مشاهدات ديگر نيز نشان داد كه مصرف حاد و مزمن الكل باعث افزايش LPO مي شود.(43)
همچنين مصرف نابجاي الكل باعث آسيب به بيضه ها مي شود ك اين خود منجر به از بين رفتن و عدم توانايي سيستم توليد مثل و آندوكريني مي شود. طبق گفته « Rosenblum» راديكالهاي آزاد مثل LPO ممكن است در مكانيسم سميت الكل روي بيضه هاي نقش داشته باشند. در حقيقت نشان داده شد كه افزايش ميزان آسيب اكسيداسيون اسيدهاي چرب اشباع نشده در موشهايي ميباشد كه به طور مزمن با الكل تغذيه شده اند.
همچنين يك رابطه مستقيم بين آتروني بيضه و از دست دادن يك آنتي اكسيدان مهم يعني گلوتاتيون (GSH) يافت شده است.(44)
همچنين راديكالهاي آزاد نقش مهم در آسيب ميوكارد بازي مي كنند و در اين مكانيسم آسيب ميوكارد در اثر الكل نيز درگير مي باشد.
مصرف مزمن الكل تغييراتي را در سيستم دفاعي آنتي اكسيداني ميوكارد ايجاد مي كند. مثلاً ميزان GSH كاهش مي يابد كه اين باعث افزايش تشكيل راديكالهاي آزاد در بافت مي شود. اين اثر به وسيلة « Ribiere ,Edes» توضيح داده شده است.(45)
برخي دانشمندان كاهش قابل توجهي در ميزان GSH و گلوتاتيون s ترانسفراز (GST) در ريههاي موشهايي كه با اتانول درمان شده بودند يافتند. توليد اسيد چرب اتيل استر به وسيله اتانول باعث ايجاد آسيب به ريه ها مي شود كه دقيقاً وابسته به الكل است.(46)
پروسة مغز بسيار مشخص است و اين پروسه ها مستعد آسيب به وسيله راديكالهاي آزاد مي باشد. «Nadiger» نشان داد كه مصرف مزمن الكل فشار اكسيداتيو بر روي مغز به وسيله افزايش LPO و افزايش توليد راديكالهاي اكسيژني ايجاد مي كند.(47)
ملاتونين
منشاء ملاتونين در بدن:
سروتونين در گياهان و بافتهاي حيواني، مست سل ها و پلاكت ها و سيعاً منتشر است. در بافتهاي پستانداران بالاترين غلظت را در غده اپي فيز دارد كه در آنجا پيش ساز براي سنتر هورمون ملاتونين عمل مي كند. پس در اپي فيز سروتونين به ملاتونين تبديل مي شود كه ملاتونين در تنظيم آزاد شدن گنادوتروپين ها و روشن كردن رنگ پوست در حيوانات دخالت دارد.(48) ملاتونين به عنوان يكي از ملكولهايي است كه در همه جاي بدن حضور دارد و در اورگانيسمهاي مختلف انسان ها و حتي پروتوزو آها يافت شده است و اينها همه نشان مي دهد كه تاريخ حضورش به ميليونها سال پيش و يا بيشتر باز مي گردد. انسانها اين هومون را به صورت دوره اي در پاسخ به ميزان نوري كه به چشم مي تابد ترشح مي كنند. (34) به طور كلي سروتونين با متيله و N استيله شدن به ملاتونين تبديل مي شود. تحريك گيرنده هاي ملاتونين در Sleep-wake behavior دخالت دارد. و هم اكنون به صورت فرآورده اي دارويي براي تنظيم الگوي خواب در افراد جوان و مسن به كار مي رود.(48)
ملاتونين در اپي فيز همة مهره داران يافت مي شود. ملاتونين موجود در خون به وسيله غده اي نيز توليد مي شود. اين هورمون به وسيله شبكيه و دستگاه گوارش نيز توليد مي شود اين ملاتونين بيشتر به طور موضعي عمل مي كند تا آنكه به صورت سيستميك بتواند وارد عمل شود. در فيتوپلانكتون ها و گياهان خوراكي يافت مي شود و البته با غلظت هاي بالا در خانواده برنج وجود دارد پس خوردن گياهاني كه شامل ملاتونين هستند سطح خوني و سطح مغزي ملاتونين را افزايش مي دهد. آسان و ارزان توليد مي شود. (به عنوان مثال از گياهان و به آساني توسط غذاها جذب مي شود.).(33)
ساختمان شيميايي و كريستالي ملاتونين:
ملاتونين در سال 1985 كشف شده است. ساختمان ملكولي و آرايش ملاتونين (N-استيل متوكسي تريپتامين) مي تواند به وسيله متد تفرق اشعه x تعيين شود. (49)
فرمول بستة آن است كه وزن ملكولي آن 28/233 مي باشد.(50)
ملاتونين يك ايندول است كه نيمه عمر آن در خون تقريباً 40 دقيقه است. در چربي و آب قابل حل است. بنابراين قادر است در همة سلولها و ساختارهاي بدني وارد شود. هنگام استفاده از آن در همه سلولهاي بدن تجمع مي يابد و غلظتي بالاتر از آنچه در خون است ايجاد مي كند. رسپتورهاي ملاتونين روي ديواره سلولي و در هسته وجود دارد(51)
ملاتونين در محلول بنزن به صورت قطعه اي زرد كريستاليزه مي شود. دماي ذوب آن oc119-118 است. چگالي آن g/cc 269/1 است كه به وسيله متد شناوري در محلول مائي كلسيم كلرايد اندازه گيري مي شود. نشان داده شده كه در هر واحد كريستال آن 4 ملكول وجود دارد. فاصله كربن- كربن (C-C) و كربن - نيتروژن (C-N) در محلول پيرولي به ترتيب Ao 405/1 و Ao 394/1 است.
قسمت ايندولي ملاتونين مسطح است. متوسط انحراف اتم ها از صفحه مسطح Ao 011/0 و ماكزيمم انحراف Ao 022/0 است ]( راجع به اتم هاي N(2)-C (1)-C(2)).[.
o(1) در گروه استيل و N (1) كاملاً در يك صفحه مسطح هستند.
پيچ خوردگي زاويه اي كه به وسيله Prelog ,Klgne تعريف شده است براي اتم هاي C(13)وo (2)وC(10)وC(9)، 4/0+ درجه است. در حالي كه معادل اين زاويه در 5- متوكسي (N,N) دي ميتل پريتامين هيدرو كلرايد 5/2 درجه است. سه پيچ خوردگي زاويه اي مهم يعني بين :( 1) C(2)- N(1) -C (3) -C (4) و (2) N -(1)- C (3)- C (4) -C (5) و(3) C(3)-C(4)-C(6)به ترتيب 171+ و 171- و 6+ درجه است.