بخشی از مقاله
بررسي دين زردشت
دين مجوس :
دين مجوس ، همان آئين زردشتي است كه در ايران قبل از اسلام دين رسمي مردم بوده است و البته در هندوستان نيز بطور چشمگيري در بين مردم شيوع داشته است ، و فعلاَ هم در هر دو كشور ـ ايران و هندوستان و بعضي از كشورهاي ديگر نيز پيروان فراواني دارد.
برخي از دانشمندان معتقدند : دين زرتشت ابتدا يك آئين توحيدي و يگانه پرستي بوده است ، و زردشت با زحمات طاقت فرسائي را كه متحمل گرديد و با كوشش فراواني را كه از خود نشان نداد ، آثار شرك و دوگانه پرستي را كه از دير زماني در بين مردم ايران معمول بود از ميان برد.
ولي از نظر اينكه در متون كتب ديني زردشتي همه جا بطور واضح از دو اصل (خير و شر) و دو فاعل ـ يزدان و اهريمن ـ كه هر دو ضد يكديگر مي باشند ،
سخن به ميان آمد ، بسيار مشكل است بر انسان كه بتواند ادعا بالا را بپذيرد !
فيليسين شاله در كتاب « تاريخ مختصر اديان بزرگ در صفحه 210 » مي نويسد : « از نظر فلسفس مزديسنا طرفدار اصالت دو گانگي است در مقابل اصل نيكي ، اصل بدي « انگر امينو » است كه زيان مي رساند. و « اهريمن » مشهور است ، در بعضي از مدارك در جوهر وجود اهورا مزدا دو اصل متمايز قرار دارد ن يكي انديشه نيك و آفريننده حيات است و ديگري ترس و مرگ است كه از وجود قادر متعال جدا گشته و بصورت اهريمن جلوه
گر مي گردد.
مؤلف كتاب ( جاهليت و اسلام ) بعد از اين كه مي گويد : و داريوش اول (521 ق م ) كه يكي از سلاطين هخامنشي مي باشد نيز همچون خلقي كثير به اين آيين ( يعني آئين زردشتي ) گرويدند ، آنگاه در صفحه 34 كتاب نامبرده مينويسد : « اما هنوز از عمر اين شريعت قرني كامل نگذشت كه بر اثر عوامل مختلف از مجراي يكتا پرستي و توحيدي خارج و در مجاري « ثنويت » يا دوگانه پرستي قرار گرفت و كم كم پرستش« امشاسپندان » ـ يعني منزّهان ابدي ـ يا خدايان ششگانه ( خداي حيوانات اهلي و سفيد و خداي آتش ، و خداي فلزات ، و خداي زمين ، و خداي آبها و نباتات و خداي سيارات و ثوابت فلكي ) كه در آغاز همچون رب النوعها يا فرشتگان موكل و مدبر ، آئين ها و اديان ديگر ، مورد تقديس بوده ، اما كم كم از تقديس به پرستش رسيده ـ و نيز به پرستش خداوندان كوچكتر از « امشاسپندان » يعني يازاتها يا يزدانها كه شمارة آنها زياد است معتقد شدند …»
يكي از مسائلي كه در آئين مجوس ـ و زردشتي ـ مطرح است مسئله آتش پرستي و تاسيسات آتشكده ها مي باشد .
زرتشتيان در معبدگاه هاي خودشان جايگاه مخصوصي را براي آتش و نگاهداري آن اختصاص داده و در مقابل آن به عبادت و كرنش مي پردازند ن و در مواقع بروز سوانح و پيش آمدها خودشان را در پناه آن قرار مي دهند .
بعضي از دانشمندان زردشتي در مقام معذرت بر آمده ميگويند : اين عمل يعني كرنش در مقابل آتش ـ براي اين است كه چون آتش مظهر تجلّي ذات حق است لذا مردم ما ، رو در روي آن به عبادت مي پردازند .
ولي چنانچه واضح است : اين توجيه مشكل را حل نمي كند زيرا اولا ساير موجودات نيز مظهر ذات حق مي باشند « وفي كل شي له آيه نذل علي انه واحد » و ثانياً علي فرض صحت اين توجيه ، اين عمل خود كاشف از يك نوع ثنويت و دوگانه پرستي آشكاري مي باشد كه اديان توحيدي هرگز آنرا تاييد نمي نمايند .
دانشمندان معاصر مانند پور داود ـ با جديت فراوان مي كوشند تا موضوع ثنويت را از ساحت مذهب زرتشتي بزدايند ، و براي هر يك از آتش پرستي و خورشيد و ماه نيايشي ، توجيهاتي را به ميان بياورند ، و مخصوصاً نسبت به دو عامل خير و شر ـ بنام اهورامزدا، و اهريمن ، ميگويند : نه اينست كه اهريمن در مقابل اهورامزدا به ضديت قد علم كرده باشد ، نه بلكه آن در مقابل يكي از مظاهر اهورا مزدا كار شكني مي نمايد .
گرچه اين توجيهات ـ و مخصوصاً توجيه اخير ـ تا اندازه اي به حل مشكل كمك مي كند ، ولي مشكل اصلي ، محتويات كتاب « اوستا » مي باشد كه از موارد بطور واضح و صريح اهورامزدا را مبدا و خالق خير و روشني معرفي مي كند و در مقابل آن يك نيروي ديگري بنام « انگرا مينو يا اهريمن » قرار مي دهد كه آن آفرينندة شر و تاريكي مي باشد . و از لحاظ اينكه اين دو مبدا هر يك بطور مستقل در مقابل يكديگر قرار مي گيرند ، لذا انسان با هيچگونه توجيهي نميتواند به توحيدي بودن اين آئين اذعان نمايد ؟ .
شخصيت زردشت
شخصيت زردشت و گذارشات احوال او را بايد از ديدگاههاي مختلف مورد توجه قرار دهيم ، 1ـ وجود تاريخي زردشت 2 ـ تاريخ توليد زردشت 3 ـ جايگاه توليد و محل تبليغات زردشت 4 ـ موضوع زردشت ، مشروح مطلب :
الف ـ وجود تاريخي زردشت
گرچه بنظر مشكل مي رسد : كسي بتواند در وجود تاريخي شخصيتي مانند زردشت ـ كه تقريباً شهرت جهاني دارد ـ تشكيك بنمايد ولي مع ذلك در كلمات بعضي از دانشمندان مطالبي ديده مي شود كه انسان را در اين خصوص مردد ميسازد !
« فيليسين شاله » در كتاب « تاريخ مختصر اديان بزرگ ص 209 » در اين مورد مينويسد : « و وجود تاريخي او « زردشت » محلّ اختلاف و اعتراض است مفسر فرانسوي اوستا ، « جيمز دار مستتر » از زردشت خدايي مي سازد و او را تظاهر هوم ، بشكل انسان ميداند « كرن هلندي » او را افسانه اي منسوب به خورشيد ميشناسد . با وجود اين آثاري موجود است كه وي را شخصيت تاريخي ميدهد !
« سودر بلوم » مي نويسد : آئين اوستا خود به خود بوجود نيامده بلكه داراي مؤسس است كه از آن طريق مندرجات اوستا را با كيش قديم آريايي و آئين شرك ايران مقايسه ميكند …
سپس شاله ، در ادامه گفتارش مي گويد : در هر حال موضوع دانش تاريخ مسلّم نيست ، معمولاً اين راي رايج است كه زرتشت ميان قرن هفتم و ششم قبل از ميلاد
بوده است » .
ب ـ تاريخ تولد زرتشت :
تاريخ تولد زرتشت به درستي معلوم نيست و چنانچه ديديم « شاله » راي رايج را در اين مورد ميان قرن هفتم و ششم قبل از ميلاد معرفي ميكرد ، و علامه نوري در كتاب ( جاهليت و اسلام ) تولد زرتشت را مابين قرنهاي ششم تا يازدهم قبل از ميلاد مسيح حدس زده است . و در پا صفحه آن كتاب ص 33 از قول « جاكسن » نقل مي كند كه او طبق تحقيقاتي كه بعمل آورده است تاريخ زندگاني زرتشت را بين 660 تا587 قبل از ميلاد آورده است .
در تواريخ خود زرتشتيان اختلافات بيشتري و در عين حال حيرت آورتري ديده ميشود كه ممكن نيست بتوان مابين آنها را التيام بخشيد .
مثلاً در كتاب « فروع مزديسنا » فصل شرح زرتشت ، از صفحه 33 تا 38 اقوال مختلفي را در اين مورد نقل مي كند ، تا اين كه از برخي اروپائيان تاريخ حيات زرتشت را نه هزار و ششصد سال قبل از ميلاد مسيح نقل كرده است .
علامه يحيي نوري در كتاب « جاهليت و اسلام ص 34 پاورقي » بعد از بيان مطلب بالا ، از قول استاد پور داود نقل مي كند كه او حيات زرتشت را تقريباً يكهزار و يكصد سال قبل از ميلاد مسيح ميداند !
ج ـ جايگاه تولد و محل بعثت و تبليغات زرتشت :
برخي از دانشمندان معتقدند : زرتشت ، در آذربايجان شمال غربي ايران متولد شده است ولي نويسنده كتاب « فروع مزديسنا » در صفحه 33 آن كتاب ، جايگاه تولد او را در شهر ري معرفي مي نمايد .
ميگويند : زردشت بعد از آن كه آئين خودش را در زادگاه خود نتوانست بخوبي تبليغ كند ، او به بلخ رفته و به رسالت خويش پرداخت ، و چون گشتاسب دينش را پذيرفت بزودي در سرتاسر ايران گسترش پيدا كرد.
د ـ موضوع دعوت زردشت :
معروف اين است كه موضوع اصلي دعوت زردشت بر پايه توحيد و يگانه پرستي استوار بوده است ولي متأسفانه طبق متن اوستا ـ چنانچه قبلاَ تذكر داده شد ، و نيز از عمل خارجي پيروان او يكنوع ثنويت و دو گانه پرستي در اين آئين مشاهده مي شود كه مشكل است به توحيدي بودن آن معتقد گرديد ! باري ، يكي از تعاليم اين آئين ، همان دستورات سه گانه : رفتار نيك ، گفتار نيك ، پندار نيك مي باشد كه شعار تمام زردشتيان است ، و به آن افتخار مي نمايند.
عقايد عمومي زرتشتيان
زرتشتيان به آتش تا سر حد پرستش احترام ميگذارند !
آنها ميگويند : چون آتش مظهر نورانيت خدا مي باشد ، لذا ما آنرا تقديس نموده در مقابل آن سر تواضع فرود مي آوريم .
ما قبلا ـ مقداري در اين باره مطالبي را به ميان آورديم . آنجا متذكر شديم كه علاوة بر آتش ، ساير موجودات نيز مظهر نورانيت و معرف خداي يگانه مي باشند ، معلوم نيست : اين مزيت تنها چرا به آتش داده شده است ؟ !
بهرحال :
موضوع آتشكده ـ و آتشگاه ـ از ويژه گيهائيست كه تنها به پيروان مذهب زرتشت اختصاص دارد
برخي از دانشمندان برآنند كه موضوع آتشكده و آتش پرستي در آئين اولي زرتشتي نبوده است ولي بعدها كم كم در ميان مردم اين موضوع شايع ، و جزء عقايد آنها ، و داخل در دين گرديده است .
بالاخره موضوع آتش پرستي و مسئله آتشكده از معماهاي عجيب و مشكل بزرگي است كه تا به حال هيچكس « حتي دانشمندان زرتشتي نيز » نتوانسته اند آنرا حل نموده و از مرامنامة زرتشتي ها آنرا حذف نمايند ، شايد منشاء اصلي همان تعليمات « اوستا » باشد كه بعداً در باره آن بحث خواهيم كرد !
« فليپسين شاله » كه در كتاب « تاريخ مختصر اديان بزرگ ص 210 » مي نويسد : « سه هزار سال قبل از ظهور زرتشت ، زمين جايگاه سعادت و خوشبختي بود . ولي « انگرا مينو » در آنجا دست به تخريب زد ، موجودات و امور زير را آفريد : زمستان ، تگرگ ، حيوانات وحشي ـ حشرات زيان بخش به انسان ، و گاو نر ، ويراني اندوه و مرگ ، در روح انسان بي ايمان شك و گرايش به بدي را وارد ساخت . اين ستيز سه هزار سال پس از زرتشت پايان مي يابد .
هر هزار سال از دختر باكره ، از نطفة زرتشت « نجات دهنده اي » نمايان مي شود . حوادث آسماني موجب ذوب شدن فلزات در دل كوهها مي گردد ، فلزات ذوب شده براي مؤمنين شير سرد و براي دشمنان دين ، درد ناك است .
« عبدالمجيد » دانشمند معتزلي كه معروف به « ابن الحديد » شارح نهج البلاغه مي باشد . در كتاب « شرح نهج البلاغه » جلد اول ( طبع قديم ) ص 21 ضمن اينكه عقايد ملل را نسبت به خلقت آدم و علم تذكر مي دهد ، مي گويد :
« و اما « مجوس » آدم ، نوح و سام ، و حام ، و يافث را نمي شناسد ن و اولين فرد بشر را بشري بنام « كيومرث » كه ملقب به « كوه شاه » مي باشد معرفي مي نمايند » و ابتدا خلقت آن را چنين مي پندارند كه يزدان ( يعني همان صانع اول به اعتقاد آنها ) در كار ( اهريمن ) كه همان شيطان
مي باشد ، در فكر فرو رفت ، و آن فكر باعث شد كه جبهه و صورتش در عرق نشست ! سپس عرق را پاك كرده بدور ريخت و از آن كيومرث بوجود آمد ! .
دانشمند نامبرده ، شرح مفصلي را در بارة دشمني كيومرث و اهريمن به ميان مي آورد تا اينكه مي گويد : بالاخره اهريمن بر كيومرث غالب گرديده او را در نبرد بر زمين زد ، آنگاه مهيا شد تا كيومرث را به خورد ، او در خواست او ، از سرش شروع به خوردن نمود تا رسيد به موضوع خصي و محل تجمع « مني » كه در صلب او قرار داشت .
اينجا بود كه دو قطرة نطفه از كيومرث بر روي زمين ترشح كرد و سپس از آنها دو گياه به نام
« ريباستان» در كوه استخر رست ، و آن كوه بنام كوه « دام داد » معروف مي باشد ن و سپس بر زير آن گياه « ريباستان » در اول ماه نهم اعضاء بشريت ظاهر و در آخر آن دو بشر مرد و زن بوجود آمد كه يكي از آنها بنام « ميشي » و ديگري بنام « ميشانه » ناميده شد و اين دو موجود ، بمنزله آدم و حوا مي باشند كه نزد ملًيين ( يعني دينداران ) معروف مي باشند !….
عناصر اربعه « يعني آب ، خاك ، آتش ، و باد ج در نظر زرتشتيان بسيار محترم و مقدس ميباشند و لذا كساني كه با اين عناصر سرو كار دارند مانند كشاورزان و صنعت گران و از لحاظ اينكه آنها را آلوده مي نمايند ، در نظر پيروان اين مذهب پليد و پست ديده ميشوند !
نويسندة « تاريخ مختصر اديان بزرگ ص 213 » يكي ديگر ، از خصوصيات دين زرتشت را چنين مي آورد :
« آتش و زمين و آب را نبايد آلوده گردانيد ، زيرا آفريدگان اهورا مزدا هستند به همين جهت جسد مرده را نبايد در خاك نهاد ، پس از مرگ جسم را نبايد در بناهاي استوانه اي شكل « برج سكوت » گذار تا خوراك سگ و لاشخورها گرد …..
آتش ، نشان وجود نوراني خداوند متعال است . آتش اصل آداب ديني است ، هر آتشگاه ، جايگاه مخصوصي دارد كه در آنجا شعلة آتش جاودان ميسوزد . با دست زدن و نفس كشيدن نبايد آتش را آلوده ساخت ، مؤبد ( روحاني ) بايد دستكش داشته باشد و پوششي در مقابل دهن قرار دهد » .
اوستا يا كتاب مقدس زرتشتيان :
كتابي كه فعلا بنام « اوستا » در دست زرتشتيان به عنوان كتاب مقدس وجود دارد ، استناد آن به شخص زرتشت ، مورد ترديد است !
برخي از دانشمندان برآنند كه اين كتاب در قرن سوم و چهارم ميلادي تدوين شده و بدست مردم داده شده است .
« فيليپسن شاله » در كتاب « تاريخ مختصر اديان بزرگ ص 208 » مي نويسد : « كتاب مقدس « آئين مزدا » اوستا يا زند اوستا ( اوستا متن و زند تفسير است ) .
اين نوشته هاي مقدس فقط در قرن سوم ميلادي گرد آوري شد و در قرن چهارم مسيحي به عنوان كتاب شريعت دين زرتشت اعلام گرديد ، ولي يك بخش از اين آثار ، مخصوصاً پنج سرود موسوم به « گاتها » به عصر بسيار پيشين تر تعلق دارد و تاليف زرتشت است ……» .