بخشی از مقاله
مقصود از تهیه این مقاله به دست دادن گزارشی از نظرات گوناگون و متفاوت باستانشناسان در زمینه بنای تاریخی كنگاور است كه برخی نظرات در پارهای از موارد به سبب بعد نگرش و نوع تحلیل نسبت به سایر نظرات حیرتآور است. حیرت آور از حیث اینكه هنوز بخش عمدهای از اطلاعات و مدارك و اسناد در زمینه این اثر تاریخی در پردهای از ابهام قرار دارد و باستانشناسان و صاحب نظران هر كدام به استناد دلایلی محدود به تجزیه و تحلیل این اثر تاریخی پرداختهاند، كه بدون گمان راه و رسم تحقیقات علمی همه جانبه اینگونه نبوده است هر چند راه اظهار نظرات علمی همواره باید مفتوح باشد ولی فتح باب این اظهار نظرها محدود به میزان اطلاعات و پژوهشهای انجام گرفته است كه باید در همان محدوده گزارش شوند
و از اظهارنظرهای قطعی و عجولانه پرهیز داشت. در این گزارشها به وضوح با این مشكلات مواجه هستیم و نویسندگان و كارشناسان با اطلاعات نظرات صریح خود را تحریر نمودهاند و به همان دلایل و شواهد خود نیز اكتفا كردهاند كهاینك در صدد نقد آنها نیستیم همین بس كه خواننده وقتی با نظرات گوناگون این باستان شناسان مواجه میشود، در مییابد كه هنوز در زمینه اثر تاریخی كنگاور اظهارنظر قطعی منوط به پژوهشهای آتی است و نیاز به بررسی همه جانبه كلیه اسناد و مدارك داشته كه در طی سالها تحقیق و پژوهش و كاوش و مرمت اثر به دست خواهد آمد. اینك دیدگاههای باستانشناسان خارجی و ایرانی را در خصوص این بنای تاریخی گزارش نموده، باشد در ضمن این گزارشها به نتایج روشنی دست پیدا كنیم :
]1[ پروفسور ارنست هرتسفلد (سال 1934 میلادی- 1313 شمسی)
هرتسفلد در «تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستانشناسی» اینگونـه در باب بنـای تاریخی كنگاور اظهارنظر میكند :
«- مقاله دوم : (عصر یونانی) ... در آثار ادبی نیز مآخذی درباره ابنیه «استخر» و «خورهه» در دست نیست، ولی در باب «كنگاور» در كتاب «جغرافیای ایران» تألیف «ایزیدروس چركسی» (Isidoros of charax) در سال اول قبل از میلاد، نام برده شده است.
این كتاب را مؤلف به فرمان «اوگستوس (Augustus) قیصر روم برای «كایوس قیصر» (Caius Caesar) تألیف كرده است كه قیصر در آن موقع خود را حاضر میكرده كه حمله «اسكندر» را در مشرق تجدید كند. در كتاب «مواضع پارت» (تأسیسات پارتی Statios parthicae كتاب جغرافی لاتینی) كه اشاره به كتاب جغرافیایی ندارد، از شاهراه بزرگ، مابین »فرات» تا سرحدّ «هندوستان» از «كنگاور» نام برده و میگوید : در آنجا معبد مشهوری است كه برای خدای «آرتمیس» (Artemis- خدای مادینه یونان) یعنی «آناهیتا» كه در آن زمان یعنی 200 سال قبل از تاریخ كتاب بنا شده است.
تجزیه و تحلیل معماری به صورتی عجیب از اشكال سرستونهای سبك عصر «دوری» (Doric) با مهره های سبك «كورینت» جزئیات آن معبد را نشان میدهد. در «شام» نیز ابنیه و آثار متعدد موجود است. كه سبك یونانی اخیر (هلینیزم) در آن زمان با صورتهای دیگر از امتزاج معماری هر دو سبك اندك اندك جانشین سبك كلاسیك یونانی باستانی شده است، نمایان میكند. نفوذ آن سبك در آثاری در زمان ابتدای امپراطوری روم به وقوع پیوسته و از آن پس اسلوبهای معماری بر روی اصول ثابته «ویتروویوس» مقرر گردیده است.
[2] لوئی واندنبرگ
واندنبرگ در كتاب »باستانشناسی ایران» مینویسد : «كنگاور كه «ایذیدور از اهل خاراكس (Isidoro de charax) قرن اول پیش از میلاد، در كتاب تاریخ اشكانیان (Marsiones parthicae)، آن را «كنكوبار» (Concobar) نامیده، دارای آثاری از زمان سلوكیها میباشد كه در حدود 200 سال پیش از میلاد ساخته شده. از معبدی كه برای الهه آناهیت در این محل ساخته شده بود، بیش از چند ستون باقی نمانده كه برای ساختمان خانههای شهر بكار برده شده است- ساقه این ستونهای صاف بوده و سرستون آنها از نوع سرستون دوری (Dorique) میباشد كه روی آن یك «بالش كرنتی» قرار دادهاند.»
نتایج گزارش واندنبرگ :
1. گزارش ایذیدور در قرن اول پیش از میلاد (خط بطلان برساسانی بودن).
2. زمان ساخت : 200 سال پیش از میلاد (گذشت زمان تا دوره خاراكسی به همین مقدار برای بنا ضرورت دارد).
3. متعلق به دوره سلوكیان (نه پارتیان)- اواخر دوره سلوكیان.
4. هدف از بنا : برای پرستش الهه آناهیت.
5. سبك معماری : براساس سرستونها دوریك و به تبع یونانیان بوده است.
[3] كلمان هوار
كلمان هوار درباره اثر تاریخی كنگاور میگوید: «- فصل سوم= هنر در عصر اشكانیان :
- از اشكانیان چیزی مگر سكههائی و چند اثر معماری باقی نمانده است. ویرانههائی كه میتوان به دوره اشكانیان منتسب دانست محدود به پنج بنا است: 1- معبد كنگاور. 2- عمارت الحضرا (هاترا). 3- بنای كوچك فراش آباد. 4- گور دخمهای دروركه. 5- و كاخ بابل. و بقایای كاخ شوش را كه بر ویرانههای تالار بار اردشیر با حافظه بنا گردیده بود میتوان بر آنها افزود.
كنگاور: در كنگاور كه در عصر باستان كنكوبار (Concobar) نام داشت باز ماندههای پرستشگاهی یافت شده است كه در سبك آرایش شباهت زیادی با معابد یونانیان دارد.
این بنا از یك تالار مركزی و حیاط پهناوری ساخته شده و بدلی از سبك معماری یونانی است. ایذیدور خاراكسی میگوید : كه بنای كنگاور و پرستشگاه آرتمیس بود. در اكباتان یا همدان كنونی معبدی از جهت پرستش آناهیتا قرار داشته كه تا دوره برخورد ایرانیان با رومیان هنوز مردم برای این ایزد بانو قربانی میكردند. ستونهای معبد همدان تقلید ناشیانهای از معماری سبك دوریك و خود بنا آمیختهای از اسالیب گوناگون را نشان میدهد.»
[4] گریشمن
در فصل چهارم (دوره سلوكیان= غرب ضد شرق و عكسالعمل شرق) راجع به شهرسازی سلوكیان مینویسد: «سلوكیان كمتر از نه شهر در ساحل خلیج فارس بنا نكردهاند و از آن جمله است انطاكیه در پارس بوشهر امروزه- كه جانشین شهر كهن ایلامی گردید.
- نواحی حاصلخیز نیز دقت آنان را به خود جلب كرد، مخصوصاً«مثلثی كه بین كرمانشاه و همدان و بروجرد واقع است، و از زمین های كاملاً مشروب به كار میرود. (شهری) در دشت كرمانشاه، كه سربازان اسكندر آن را با نساء (نیسا) – مسقطه الرأس دیونیسوس- یكی دانستهاند. در دینور و كنگاور مؤسسات یونانی بنا شد، هگمتانه (همدان) مجدداً تعمیر گردید. در بخش جنوبیتر، لائودیسه- نهاوند امروزین- ساخته شد. شهری دیگر در كرهه (نزدیك اراك) بنا گردید. رگای (ری) قدیم، كه اكنون در حومه تهران است به نام اروپوس (Europos) خوانده شد. در پارت شهری به نام نسا- الكساندر پولیس بنا شد كه پیش از شهر صد دروازه (هكاتوم پیلس) كه آن هم شهری یونانی بود و به علت آن كه بیش از چهار دروازه داشته بدین نام موسوم گردیده بود، یكی از نخستین پایتخت های پارتیان گردید.
- گریشمن همچنین در باب اوضاع اقتصادی معابد گزارش میدهد : «همه زمینها، به حكم فتوحات متعلق به شاه بود. معابد نیز دارای زمینهایی بودند، و هر چند ما اطلاعی از املاك آنها در ایران نداریم. از پیش باید قبول كنیم كه معابد مهمی مانند معابد هگمتانه (همدان)، كنگاور یا نهاوند میبایست دارای متصرفاتی بزرگ با دهكدههایی باشند كه رعایا و شاید بردگان، برای تغذیه آن همه روحانیان مرد و زن، مغنیان و مغنیات، مطربان، غلامان و خدمتگزاران، به كشت و زرع مشغول باشند. معابد ثروتهای بسیاری داشتند. و شاهان سلوكی مانند آنتیوخوس سوم یا آنتیوخوس چهارم، هنگامی كه دچار مشكلات مادی میشدند، از غارت آنها به عنوان این كه به حكم سلطنت همه این ثروتها متعلق به شاه است خودداری نمیكردند.
در امكنهای كه معابد ربه النوع آناهیته (ناهید) نانایا (Nanaia) وجود داشت، شاه به منزله، زاوش (Zeus) و شوهر ربه النوع به شمار میرفت و از او طلب جهیز میكرد.
گریشمن در مورد معبد كنگاور و سایر معابد دوره سلوكی میگوید : «این معابد به موازات معابدی كه به سبك و طرح یونانی در همان عهد (سلوكیان) در ماد، كنگاور، كُُرهه و نهاوند بنا شده بود، قد برافراشته شاهد استقامت و پایداری فرهنگ ایرانی بودند.
گریشمن هنر دوره، سلوكی را به سه دسته تقسیم كرده بود و اینگونه توضیح میدهد:
«...
1. هنر ایرانی به معنای اخص : دسته اول به وسیله معماری معبد نورآباد معرفی میشود كه چنانكه گفتیم تقلیدی است از معابد هخامنشی پاسارگاد و نقش رستم.
2. هنر یونانی- ایرانی : جز بقایای سه بنائی كه لااقل دو تای آنها معبد بودهاند، چیز دیگر را به دسته دوم نمیتوان اسناد داد. در استخر، خرابههای ساختمانی مهم كه هویت آنها معلوم نشده، كشف گردیده كه تقلیدی است از سرستون كرنتی (Corinthien) بدون تخته روی سرستون، و این امر حاكی از رابطه ستون ایرانی با سرستون یونانی است.
- در معبد كنگاور پرستشگاهی با طرح غربی ساخته شده و تصور میرود در حدود 200 قبل از میلاد بنا شده باشد در ساختمان اصلی استعمال قطعات سنگی سطحه تخت جمشید تقلید شده، اما ستونهای آنها دارای سرستون دوری (Dorique) است كه بر فراز آنها تخته های كرنتی (Corinthien) قرار گرفته است.
3. هنر هلنی. »
[5] ایدت پرادا
پرادا در «هنر ایران باستان» راجع به بنای تاریخی كنگاور نوشته است: «در كنگاور نزدیك كرمانشاه، بقایای یك بنای عظیم با مصالح «سنگهای بزرگ چهارگوشه» و ساختمان ستون داری بر بالای آن، بر اساس اختلافهای مفروض با شیوههای ساختمانی پارتی، به وسیله هرتسفلد به دوران سلوكی نسبت داده شده است. به هر حال، این اختلافها در هیچ بنای مسلم پارتی در ایران شناخته نشدهاند.
از معبدی كه آنتیوكوس سوم برای پرستش همسر خود لئودیكا فرمان بنای آن را داده بود هیچ اثری بر جا نمانده است.
- احتمال میرود بناهای سلوكی (سنت معماری) یونانی را در بكار بردن سنگ خوب، مصالح به خوبی تراشیده شده، و ستونهای مرمر یا سنگ آهكی دنبال كرده باشند و در نتیجه مطمئناً همه آنها به وسیله كشاورزان محلی كه در بیشتر قسمتهای خاور نزدیك برای سنگهای تراشیده حریص هستند از بین رفته است. »
[6] آندره گُدار
گدار در مقاله «صنایع زمان سلوكی و اشكانی»، بنای كنگاور را اشكانی دانسته وگوید : «آثار ابنیه زمان سلوكی و پارت در روی فلات ایران بسیار كمیاب است... در «خورهه» دو ستون از معبدی از زمان سلوكی باقیست. در كنگاور آثار كمی از معبدی از زمان اشكانی برپاست... »
[7] مالكوم كالج
مالكوم كالج صاحب كتاب «پارتیان» در این باره مینویسد : «... اما معماری دینی شاهنشاهی به تعداد رسوم و آیین آن پر تنوع نبود. در این بخش نشان ابتكار در دو سده اول حكومت پارتی كمتر به چشم میخورد. سنتهای كهن همچنان چنگ انداخته و از نفوذ خویش نمیكاستند.
در 170 ق.م پرستشگاه انو- انتوم در اوروك به شیوه كهن بابلی ساخته شده. سنت یونانی موجب پدید آمدن میخهای بسیار بزرگ (اگر چه از طریق اصلی انحراف جسته بودند). در خورهه و كنگاور در مغرب ایران گردید. در اینجا یك حیاط بزرگ چهارگوش با دیوار بلند كه در كنار آن ستونها قرار داشتند و در وسط معبدی به سبك یونانی با ردیف ستون و در مدخل آن ستون بر پا داشته بودند وجود دارد. انحرافی كه معماران در شكلهای یونانی در ساختن این مكانهای مقدس پدید آوردهاند مایع خنده میان باستانشناسان آثار یونان و روم شده است. در خورهه معماران ستونهای شگفت بلند سنگی را برآوردهاند كه پایه آنها به سبك شرقی و بسیار برآمده است با تنه یك میزان از سر و ته. بی تناسبی در نسبتهای قطر پایه و بلندی ستون به 1:11 است. سر ستونها از نوع (بومی شبه یونی) هستند. یعنی گونهای از سرستون آسیایی كه مدتها پیش از آنكه سرستون ایونی خاص خود را ابداع كنند در آسیا رایج بود.
ایذیدور خاراكسی پرستشگاه كنگاور (Concobar) را به الهه آرتمیس یا به اصطلاح ایرانی آناهیتا نسبت داده است. حجاری آن سنت هخامنشی را نمودار میسازد. شكل معماری آن مشتمل است بر ستونهای دوریك كه بر فراز آن قسمت هموار سر ستون كورنتی بر پایههای ایونی قرار دارد.
شكلهای كهن هنر یونانی چنان دگرگون شدهاند كه به دشواری میتوان با مقایسه تاریخ آن را تعیین كرد. اما گویا به دو سده اخیر پیش از میلاد مربوط میشود. عجیب آنكه معماری كنگاور گونهای ظرافت در بر دارد. »
[8] ولادیمیر گریگورویچ لوكونین (رئیس بخش سكههای ساسانی موزه آرمیتاژ لنینگراد)
لوكونین كه از بنای تاریخی كنگاور نیز دیدار كرده حاصل بازدید و مطالعات خود را طی مقالهای اینگونه گزارش میكند : «عبادتگاه آناهیتا در كنگاور یكی از مشهورترین آثار باستانی ایران است كه در جاده تاریخی بین همدان و كرمانشاه قرار دارد.
یادآوری دربارهاین معبد به كرات در منابع گوناگون ذكر شده است. در ابتدا ویرانههای معبد را بهطور مفصل الف. فلاندن و پ. كست شرح داده بودند، طرح بازسازی معبد به شرح زیرین توسط آنها پیشنهاد شده بود : سكویی به ابعاد 200 * 230 متر از بلوكهای سنگی انباشته گردیده و از چهار طرف تزئین و در ستونهای سه ردیفه طوری ساخته شده كه تشكیل زاویه قائمه دادهاند. روی هم رفته 144 ستون در یك ردیف و 432 ستون در سه ردیف.
در مركز كاخ، عبادتگاه به شكل مستطیل قرار گرفته كه در بین ستونها محصور شده است ( 11 ستون به سمت طول مستطیل و 6 ستون به سمت عرض مستطیل) در ورودی با دو ستون محافظت میشود.
پیشنهاد فلاندن و كست در بازسازی معبد بیش از همه معابد یونان قدیم، پالمیرا را به خاطر میآورد. قبل از اجرای حفریات گسترده باستانشناسی در این اثر تاریخی بیشترین بحثها درباره آن جریان بود. هرتسفلد ایجاد قطعی این معبد را مربوط به دوره سلوكیها دانسته و تاریخ آن را حدود قرن سوم قبل از میلاد تاریخ گذاری كرده است.
ر. گیرشمن نیز همین عقیده را داشته است و معبد را به 200 سال قبل از میلاد نسبت میدهد. برای كلیه، دانشمندانی كه در این اواخر درباره معبد كنگاور مقالاتی نوشتهاند چنین به نظر می رسد كه در ساختمان آن به طور یقین نه تنها مهارتهای یونانی بلكه مهارتهای معماران ایرانی نیز بكار رفته است. برخی از ویژگیهای این تركیب و بیش از همه تركیب سكو (پلاتفرم) شبیه نمونههای دوران هخامنشیان است.
حفریات در كنگاور در سال 1967 آغاز گردیده و تاكنون ادامه داشته و توسط گروه بزرگی از معماران ایرانی به سرپرستی آقای كامبخش فرد اجرا شده است.
اخیراً مركز پژوهشهای ملی باستانشناسی و تاریخ تمدن ایران حفریات را پشتیبانی مالی و هدایت مینماید. همزمان با پژوهشهای باستانشناسی معبد، تعمیر اشیای مستظرفه نیز انجام میگیرد.
من در پائیز سال 1973 به دعوت آقای دكتر كامبخش فرد از كنگاور بازدید نموده و چند روزی با مدارك حفاری آشنا گردیده (بیشتر آنها هنوز به طور كامل منتشر نشدهاند) و خود معبد را نیز از نزدیك مشاهده نمودم، دكتر كامبخش فرد علاوه بر چندین نشریه قبلی در رابطه با نتایج حفریات سالهای 73-1972 عكسهای جالب و كتیبههائی كه در بلوكهای پلاتفرم منقوش بوده در اختیار من قرار داد.
در حال حاضر روی پله كنگاور، باستانشناسان طبقاتی كشف كردهاند كه مربوط به دوران اسلام بوده (قرن 7، 8، 9 میلادی) و مربوط به دوران عباسیان میباشد و زیر آنها قشری وجود دارد كه مربوط به اواخر دوران ساسانیان میباشد و نیز چندین محوطه و اتاق سرامیك و سكههای قرن اول تا سوم بعد از میلاد كشف گردیده است. زیر دیوار شرقی پلاتفرم قبرهای كوچكی (مدفون شده در خمها) و چندین دفینه مربوط به دوران اواخر ساسانیان پیدا شدهاند. روی ایوانی كه ارتفاع آن به سمت شمال زیاد میشود (ارتفاع صفر تا 32 متر) در حال حاضر حمام قرن چهارم هجری و اواخر دوره ساسانیان حفر میشود. تا كار حفاری پایان نپذیرد مشكل است درباره تمام خصوصیات معماری و همچنین زمان تأسیس این بنای یادبود پیچیده قضاوت كرد.
در حال حاضر هم در حفریات و هم در چاههای اكتشافی موادی قدیمی تر از قرن اول بعد از میلاد به دست نیامده است، ولی تعمیر پلاتفرم هم اكنون نتیجه جالبی ارائه نموده است. در جلو دیوار پلكان سنگی دو طرفه بهاندازه چهار قدم كه به پلاتفرم منتهی میشود پیدا شده است. (26 پله، ارتفاع هر پله در حدود 15 سانتی متر، عرض پله در حدود 33 سانتی متر است) دیوار جنوبی پلاتفرم دارای ستونهائی است كه در هر طرف 12 ستون از جنوب شرقی و جنوب غربی و به سمت مركز ادامه ندارد.
در دیوار شرقی پلاتفرم اثر 24 ستون در یك ردیف پیدا شده است. تپه مركز پلاتفرم هنوز حفاری نشده است، ولی هم اكنون روشن است كه اگر در زیر آن واقعاً عبادتگاه مركزی مخفی شده باشد بایستی كاملاً چیزی دیگری غیر از طرح بازسازی از فلاندن و پ. كست باشد، با بررسی باقی مانده تودههای سنگی دیوارههای شرقی و جنوبی پلاتفرم خود ستونها كه كاملاً ترمیم گردیدهاند جالب هستند، به طوری كه معلوم شده آنها هیچ وجه مشتركی با سایر كارهای كلاسیك ندارند. ستونها بهطور غیر متعارف پست و كلفت هستند. مرنفعترین آنها فقط 45/3 متر و ضخامت آنها بیش از 5/1 متر (اندازه بین ستونها در همه جا بهطور استاندارد 75/4) متر است.
در جریان تعمیرات، بلوكهای سنگی كه از پلاتفرم دور ریخته شده بودند تمیز گردیدند (بهطور كلی در اطراف پلكانهای جنوبی و همچنین دیوارهای شرقی و غربی).
در سال 1970 مدیر حفاری در یكی از گزارشات خود یادآوری نمود كه در بسیاری از بلوكها در طرف پشت آنها علایم و آثاری وجود دارند. بخشی از این گزارشات (مجلات باستانشناسی و هنر ایران، انتشار مركز باستانشناسی ایران، سال 51-1350) در 71 -1970 نیز بیان گردیده بود. ضمناً نشانها و تصاویر گوناگون (صلیبهای شكسته، نقش، ماهی، و غیره) و علامتهائی كه مستقیماً شباهت به سكه شناسی دوره ساسانیان داشتند و نیز سنگهای قیمتی و جواهرات (اكثراً با علامت شاهنشاهی) و غیر از آنها كتیبههای كوتاه مربوط به دوران اواخر ساسانیان و نامه شبیه كتیبه در بند مشاهده شدهاند، كامبخش فرد این گونه یافتهها را منحصراً در رابطه بازسازی بخشی از پلاتفرم به حساب میآورد كه در اثر فرسودگی در اواخر دوره ساسانیان اتفاق افتاده بود.
به هر حال تعداد یافتههای كتیبههای دوران ساسانیان در اواخر 1973 افزایش یافت و تعداد آنها بیش از 20 عدد گردید. ضمناً در همه پلاتفرم تقریباً در قسمت پشت آنها بلوكهای سنگی پیدا گردیدند (من جمله آنهائی كه برای پایههای ستونها بكار میرفت) در این مقاله برخی از آنها برای خواندن یادآوری میشود :
كتیبه شامل نام پیروز شتریور ابتدای تاریخ (ششمین ماه سال ایرانی) كه كلیه باقی مانده كتیبهها یادبود كارگران معمار و مهندسان است. علامت PLG (این قسمت اصطلاح مخصوصی است كه در هیچ جای كتاب لغت معمولی پیدا نشده است).
علامت MH در قسمت فوقانی پلاتفرم
علامتی كه در واحد اندازه گیری با دست (اندازه بلوك) است.
علامت دیگری كه عمق سوراخ (احتمالاً برای باز كردن روزنه سوراخ) است.
علامتی كه معنای برون و تكان دادن میدهد.
علامت bwspbwn به معنای تأسیس در قسمت تحتانی پلاتفرم یافت شده است.
بدین ترتیب علامتهای اواخر دوره ساسانیان و كتیبههای ساختمانی اواخر دوره ساسانیان آن گونه به نظر میرسند بر عظمت پلتفرم كنگاور (ارتفاع آن 5/4 متر) و ستونهای ساخته شده در روی آن و بالاخره بر عظمت پلكان كشیده شده به طرف سكو گواهی میدهند. كلیه آنها باید مربوط به اواخر دوره ساسانیان باشد.
معبد آناهیتا بدون شك در قرن اول بعد از میلاد وجود داشته و احتمالاً در قبل از ساسانیان در قرن ششم و آغاز قرن هفتم كاملاً بازسازی شده است (این تاریخ در كتیبهها نشان داده شده است). امكان دارد كه در رابطه با تغییرات در شرعیات زرتشت بكار رفته باشد. به هر حال متون زرتشتی بهطور ضمنی بیانگر آن هستند كه كیش آناهیتا سمبول و مناسك خود را بعد از اصلاحات كاهن اعظم ایران در دوره شاهپور دوم تغییر داد.
ارتباط دادن تعمیر معبد آناهیتا در كنگاور با عصر شاهنشاه خسروپرویز دوم بسیار جالب بود. در این عصر حرمت الهه آناهیتا بهطور خارق العاده قبل از همه در این گونه آثار هنری بالا رفت. مانند روی هم گذاشتن نقش برجسته خسرو دوم در تاقچه بزرگ تاق بستان در جایی كه سمبولهای قدرت پادشاهی خسرو دوم به اهورا مزدا و آناهیتا تقدیم میشود و نیز سكههای این پادشاه كه پشت سكه نقش آناهیتا به نوشتهای به زبان قبیلهای محصور شده است. در عصر خسروپرویز دوم در منطقه كرمانشاهان و بیستون در محلی كه معبد آناهیتا قرار دارد ساختمانهای عظیم ساخته میشد. پارادیز تاق بستان به اتاقهای كوه پیكر و نقش برجستهای مشهور كمی كوچك تر و كاخ بغل دستی آن بهستان ساختمانهایی بودند كه در زمان
خسرو دوم ساخته شد و از آن جمله است گلابتون ستونهای سنگی كه با تصویر خود شاهنشاه و الهه آناهیتا با تاج شاهنشاهی در دستها به خوبی مشهور میباشند.
كاخ از بلوكهای سنگی قرینه یكدیگر و به روش چیدن و تزئین سنگها با استفاده از همان روشی كه در كنگاور به كار رفته است ساخته شده است. در پایان تحقیقات باستانشناسی مؤسسه آلمانی بنای ایوان فرهاد به همین دوره ارتباط داده میشود. فرهنگ زمان ساسانیان ایران در دوره پادشاهی خسرو دوم دنیای جدیدی را نزد ما اشكار میكند. بررسی این فرهنگ موضوع آینده است. امكان زیادی دارد كه بررسی این موضوع به یافتههای جدیدی در كنگاور كمك كند. »
[9] ژاك دومورگان
دومورگان باستان شناس فرانسوی در مطالعات جغرافیای خود در خصوص كنگاور و اثر تاریخی آن مینویسد : «باز دورتر در جهت غرب، شهر كوچك كنگاور است كه بر خرابههای بنای عظیم كه به سبك معماری یونانی ساخته شده قرار دارد. ستونهای این بنا از سنگ مرمر خاكستری درست شده كه بر روی دیوارهایی كه از تخته سنگهای مرمر تراشیده بالا آوردهاند، قرار گرفتهاند. در كوچهها و در خانههای ساكنین شهر، با قسمتهایی از بناهای قدیمی بر میخوریم. »
وی سپس مینویسد : «كنگاور یا كنگور و بنا به نوشتههای مؤلفین لاتین زبان «كنكوبار» (Concobar) اثری در تاریخ بجا نگذارده است اما چون اماكنی كه در گذشته بخشی بودهاند، در اینجا هم سكههایی از زمانهای مختلف به دست میآید كه نشان میدهد این محل در گذشته بخشی مسكونی بوده است. »
[10] دكتر بهمن كریمی،
بهمن كریمی در كتاب «راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران» كه در حدود پنجاه و اندی سال پیش تدوین شده گزارش مختصر و مفیدی از بنای تاریخی كنگاور به دست داده. وی مینویسد: «كنگاور كه تلفظ صحیح آن كین كیور است و مورخین لاتینی آن را كنكوبار نوشتهاند قصبهایست كه قسمت اعظم خانههایش در خرابههای معبد الاهه آناهیتا ساخته شده كه هنوز آثار آن نمایان است.
- این بنای وسیع در عهد اشكانیان ساخته شده و مشتمل بر حرمی در وسط و رواقی به سبك یونان در اطراف میباشد و صد سال قبل كُست و فلاندن اجزاء ساختمان را توانستهاند بیابند و نقشه را ترسیم كنند.
معبد مذكور در روی تپهای واقع كه راه كاروان از پای آن گذشته و در زمان فتوحات عرب مأمن دزدان و راهزنان شده و به همین مناسب قصراللصوص نام یافته، تقریباً تمام آن بنای قدیم را خانه و كوچههای جدید فرا گرفته، سكوئی كه بنیاد معبد در آن بوده امروزه قرارگاه یكی از محلات كنگاور شده لیكن در زاویه شمال غربی نزدیك مسجد كوچك قصبه سالمترین قسمت از معبد مزبور نمایان است و میتوان دانست كه از راه رواق از مرمر سفید بسیار زیبا بوده و قطعاتی از ستونهای مرمر هنوز در آنجا باقی است كه در دیوار خانهها كار گذارده و عمارات جدید را با آن نگه داشتهاند، سرستونها و زیر ستونهای معبد بر زمین افتاده سنگهای كوچكتر را اهالی شكسته و در بناهای جدید بكار بردهاند. »
«این الهه (دختر) كه در دین ایرانیان قدیم مقامی شبیه به مقام آفرودیت (رب النوع حسن) داشته هنوز نامش در اماكن مختلف ایران مانند : كوه دختر، كتل دختر، سنگ دختر، قلعه دختر، قصر دختر، پل كّر دختر، پل دختر محفوظ است. »
« برای نمونه پل كّر دختر كه از پلهای قدیمی ساسانی معروف لرستان (پل جایدر) است این پل بر روی رودخانه كشگان بنا شده از عجایب پلهای ساسانی به شمار میرود. این بنای عظیم سر راه و در جاده شوسه اندیشمك به خرم آباد واقع شده است. این دختر كه در تمام آثار قدیم ایران نامی از او برده میشود عبارت از همان ستاره ناهید است كهایرانیان سلف به اسم آناهیتا او را پرستش میكرده و معبدی هم جهت او در زمان اشكانیان در كنگاور كرمانشاهان ساختهاند. البته در هر محل نیز به عوام به فراخور حال و قال حكایت های عامیانه جهت این دختر نقل می كنند. »
[11] عباس پرویز
این محقق و تاریخ نویس در كتاب «تاریخ دو هزار و پانصد ساله ایران» (از قدیم ترین ازمنه تا سلسله طاهریان) آثار اشكانیان میگوید:
«- آثار اشكانیان: چون اشكانیان به شهرنشینی دلبستگی نداشتند و بیشتر به جنگ و لشكركشی مشغول بودند از خود آثار صنعتی مهمی باقی نگذاشتهاند.
1. از جمله آثاری كه به اشكانیان نسبت میدهند یكی معبدیست در كنگاور كه ظاهراً معبد دیانا (ربه النوع شكار روم= (Diana) بوده است.
2. دیگر خرابه قصر بزرگی در الحضر (هاترا) در ساحل راست رود دجله كه از آثار آشكانی است. الحضر یكی از شهرهای بین النهرین بود و از خود استقلال داخلی داشت.
3. و سه نقش برجسته 1- در بیستون 2- در سر پل ذهاب 3- در تنگ شااولك در كوه های بختیاری. »
[12] دكتر علی اكبر سرفراز، بهمن فیروزمندی
دكتر سرفراز رئیس گروه باستانشناسی دانشگاه تهران در «مجموعه دروس باستانشناسی و هنر دوران تاریخی» (اشكانی، ساسانی) نظر قاطعی را ایراد ننموده و لذا مینویسد :
«معبد آناهیتا در كنگاور : كاخ كنگاور در فاصله بین همدان و كرمانشاه را بعضی متعلق به دوره سلوكی و بعضی متعلق به دوره پارت و عدهای هم مربوط به اواخر دوره ساسانی میدانند. در اینجا یك حیاط بزرگ چهارگوش با دیوار بلند وجود داشت كه در روی آن ستونهائی قرار داشتند، مینویسند در وسط آن معبدی به سبك یونانی با ردیفهایی از ستونها وجود داشته است.
- آقای مالكوم كالج نویسنده كتاب پارتیان (ص 110) مینویسد : انحرافی كه معماران طراح شكلهای یونانی در ساختن این مكان مقدس پدید آوردهاند مایه تعجب باستانشناسان آثار یونان و روم است.
- و آقای فلاندن هم در حدود 150 سال پیش این مكان را با معبد خورشید در پالمیر مقایسه كرده است. آیا واقعا» چنین است؟! با توجه بهاینكه این اختلافها در هیچ بنای مسلم پارتی در ایران شناخته نشدهاند، (در مورد این بنا جای بحث زیاد است).
- از كنگاور كه بگذریم در نجد ایران آثاری كه بتوان آن را شاخصی از هنر و معماری دوره پارت دانست به دست نیامده، اخیراً در غرب ایران در بان زرده (بابایادگار) مشرف به جلگه ذهاب (سرپل ذهاب) حفاریهایی صورت گرفته و آثاری از دوره پارتها نمایان شده كه مخلوطی از هنر یونانی و ایرانی است و آن را بیشتر متعلق به اواخر دوره پارت میدانند، آثار به دست آمده بیشتر شامل گچبریهای شاخص دوره پارت، سرستونهای نوع كرنتی و با نقوش هلنی و سرهای تزئینی بنا از كارهای هنری دوره پارت كه كاوشهای آن هنوز كامل نشده است، میباشند. »
وی سپس میگوید : «در حدود 50 سال پیش ضمن حفاری در مكانی به نام دینور بین بیستون و كنگاور قطعاتی از یك ظرف بزرگ لگنی شكل به دست آمده كه هم اكنون در موزه ایران باستان است بر روی این ظرف سنگی تصاویری از ساتیهها و سیلینها نقش بندی شده است كه در افسانه خدایان یونان از یاران دیونیزوس خدای شراب بودهاند.
كنگاور نزدیك ساختمان چهارگوش، حصاری قطور از سنگهای حجاری شده ساخته شده و بر روی آن یك ردیف ستونهای قطور قرار گرفته و به نام معبد ناهید معروف است و پروفسور هرتسفلد آن را مربوط به دوره سلوكی میداند. در دامنه ارتفاعات دالاهو در كرمانشاه معروف به بابایادگار و بان زرده آثاری از دوره پارت از هنر معماری نمایان شده است كه در آنها نفوذ یونانی زیادی وجود دارد كه كاوشگران آن دكتر ادواردكیل آنها را متعلق به اواخر دوره پارت می داند. »
[13] سیف الله كامبخش فرد
كامبخش فرد نخستین باستانشناسی بود كه مأموریت كاوشهای باستانشناسی بنای تاریخی كنگاور به وی سپرده شد و از سال 1347 ش رسماً در كنگاور آغاز به كار نمود. وی طی هفت فصل كاوش باستانشناسی و دو فصل بازسازی توانست بخش عمدهای از بنای عظیم كنگاور را از زیر خاك و قصبه تاریخی كنگاور بیرون آورد و مورد بررسی قرار دهد.
وی حاصل مطالعات و كاوشهای خود را طی چندین مقاله منتشر كرد و پس از آن مقالات پراكنده را در كتابی گردآوری نمود و تحت عنوان «معبد آناهیتا، كنگاور» توسط سازمان میراث
فرهنگی كشور (چاپ اول: 1374 ش) به چاپ رسانید. آقای كامبخش فرد معتقد است كه این اثر معبد آناهیتا بوده و متعلق به دوره هخامنشی میباشد و مینویسد: «بنیانی مذهبی كه در عهد هخامنشی پی افكنده شده، بر صخرهای شكل گرفت كه با لاشه سنگهای بزرگ و كوچك، سه صفحه چهارگوش و یا سه طبقه پله پله در آن وجود آمد. طرح كلی مانند معابد مطبق اورارتوئی و كاخها و مقبره كورش میباشد كه در بالاترین سطح، مراسم آتش در هوای آزاد انجام میگرفته است. مدارك باستانشناسان شخصیت و هویت معماری و تكمیل مجموعه كهن پرستشگاه را در سده پنجم قبل از میلاد تعیین نموده است.»
كامبخش فرد در آخرین مقاله خود با عنوان "شكلگیری معماری ناهید كنگاور در بستر تاریخ» همان مطالب كتابش را تكرار كرده است وی در مقالهاش مینویسد : رفتار مذهبی و نیایش پارتیان بنا به سنت هخامنشی مشابه نقشی پارتی بیستون، به صورت برات آتش در بالاترین طبقه صفه ادامه داشته است. زیرا گورهای اشكانیان به طور متوالی در بخش خاوری پرستشگاه و نیز تپه های شمالی كنگاور حاكی از حضور «الیمائی» ها و اشكانیان اولیه در حوزه پرستشگاه ناهید میباشد. آثاری كه طی هشت فصل كاوش از ویرانههای این
پرستشگاه چه در دوره هخامنشیان، پارتیان، ساسانیان به دست آمد، عموماً اشیاء و میراث مذهبی و یا منسوب به آیینهای دینی است. مصالح معماری و حجاری و نقش و خط و علائم منقور بر سنگهای غیر حجاری كه نذری هستند با همین هدف خلق شدهاند. از دوره هخامنشی غیر از بنیان صفه بر صخره ناهید، دیوارهای محیطی و پلكان دو طرفه را نیز ساختهاند، كه دارای طرحی از این دوره است. آزمایشگاه «آركئومانیتیك» دانشگاه كیوتر از نظر قدمت، شالوده و بعضی از این آثار را در سده پنجم ق.م. صحه نهاده است...»
وی سپس مینویسد : «این پرستشگاه از سده پنجم و چهارم قبل از میلاد تا پایان دوره ساسانی، به مدت یكهزار سال دائر بوده است. البته به لحاظ جریانهای سیاسی، دورههای فترت تعطیل- آتشسوزی و تخریب نیز داشته است. به دفعات مرمت و دگرگون شده و نحوه تعمیر و دگرگونیهای مكرر آن به عنوان یك جایگاه مذهبی همواره پایدار باقی مانده و هرگز تحت تاثیر جلال و شكوه بنیادهای دنیوی واقع نگردیده است. شاهان ساسانی در طول سلطنت خود از این پرستشگاه در راه تبلیغ آرمان و آئینهای زمان بهره بردهاند، و بدیهی است كه خسروپرویز هم یكی از شاهان این سلسله بوده و اثری از خود در این پرستشگاه بر جای نهاده است.»
[14] مسعود آذرنوش
آقای مسعود آذرنوش طی دو فصل در سالهای 1356 ش و 1357 ش مشغول كاوشهای باستانشناسی در كنگاور بودند. وی كار كاوش را در خط الراس تپه ادامه داد و ضلع شمالی و صفه و سكوی بالایی را پیگردی كرد. وی طی مقالهای (به زبان انگلیسی) تحت عنوان «كاوشهای كنگاور» كه در نشریه A.M.I باند 14، سال 1981 م به چاپ رسید معبد آناهیتا را كاخ خسروپرویز معرفی كرد. و آن را از آثار دوره ساسانی قلمداد كرد.
آذرنوش در مقالهاش علاوه بر دلایل و مدارك باستانشناسی به اسناد و مدارك تاریخی- جغرافی نیز استناد كرده و در مجموع معتقد است كهاین اثر متعلق به دوره ساسانیان بوده و سبك معماری و اسناد نیز نشان میدهد كهاین كاخ و قصر است نه معبد. به هر روی نظرات وی بیشتر با نظرات لوكونین روسی هماهنگ است.
[15] احمد كبیری
احمد كبیری باستان شناس سازمان میراث فرهنگی كشور پس از سالهای 1367 ش به بعد تا سال 1377 ش بهطور غیر مستمر كارهای زیادی را در زمینه كاوش و مرمت و پژوهش این بنای تاریخی به انجام رساندهاند كه در چندین مقاله و گزارش معرفی شدهاند. وی در سالهای اخیر به ویژه پس از سالهای 1374 ش به بعد مسئولیت هیئت پژوهش و مرمت معبد آناهیتا (كنگاور) را بر عهده داشتهاند و لذا طی مقالهای با عنوان «نویافتههای باستانشناسی در بنای تاریخی معبد آناهیتا كنگاور» گزارش خوبی از مراحل كاوش و مرمت را ارائه نموده و هر چند اظهار نظر قطعی از قدمت و تاریخ بنا نكردهاند اما توضیحات ایشان در مقاله بسیار مفید بوده و نگرش همه جانبه وی به بنای تاریخی موجب شده كه اظهارنظر قطعی را به آینده موكول نماید. وی مینویسد: «براساس مدارك موجود و استنباط از اظهار نظرات كارشناسی، طاق گرا را متعلق به دوره ساسانی میدانند و در مورد تاریخ بنای معبد آناهیتا كنگاور جرح و تعدیلهایی از گذشته اظهار و تاكنون به چاپ رسیده است.
خاراكسی در سال 37 میلادی این بنا را ساخته شده دیده است و آن را به آرتمیس نسبت میدهد. در پارهای از موارد نظرات كارشناسان آن را منتسب به دوره اشكانی و آخرین نظر به كارشناسی، طرح معماری آن را متعلق به دوره هخامنشی میدانند. اگر این بنا متعلق به دوره هخامنشی باشد باید نسبت به تاریخ گذاری طاق گرا تجدید نظر گردد. چنانچه به دوره اشكانی هم نسبت داده شود باز هم به علت شباهت طراحی قوس تاق و سایر عناصر در قیاس با آن در این مورد هم نیازمند تجدیدنظر در تاریخ گذاری است. متأسفانه به علت عدم مدارك مكتوب [كتیبه] اظهار نظرات متفاوتی در عملكرد و تاریخگذاری از این اثر تاریخی شده است. هر چند كه پیدایش دو عدد پایه ستون از نوع سنگ ماسه كه قابل مقایسه با پایه ستونهای دوره تاریخی در لابهلای خاكهای مضطرب شده به دست آمده لیكن اظهار نظر قطعی در این مورد منوط به كاوشهای باستانشناسی در آینده میباشد.»
از مباحث و گزارشهای باستانشناسان و كارشناسان بهاین نتیجه میرسیم كه بنای تاریخی كنگاور را از نظر قدمت و تاریخ ساخت به چهار دوره ذیل نسبت دادهاند :
1. دوره هخامنشی : حاصل كاوشها و مطالعات چند ساله آقای كامبخش فرد این بوده كه اصل بنای تاریخی متعلق به دوره هخامنشی بود. ولی در دورههای بعد تعمیر و ساخت و ساز، در آن انجام گرفته است. نظریه وی تقریباً منحصر به شخص خودشان بوده و تاكنون كسی در این نظر با وی همراهی نكرده است.
2. دوره سلوكیان : واندنبرگ و هرتسفلد و همچنین گیرشمن معتقدند این اثر متعلق به دوره سلوكی است.
3. دوره پارتیان : گیرشمن معتقد است 200 سال پیش از میلاد وجود داشته است و لوكونین با آن كه اصل معماری را متعلق به دوره ساسانی میدانند ولی میگوید در قرن اول پس از میلاد (به استناد قول خاراكسی) وجود داشته است.
اداواردكیل معتقد است این اثر متعلق به اواخر دوره پارتی میباشد.
4. دوره ساسانی : از كسانی كهاین اثر را بهاین دوره نسبت دادهاند میتوان از ولادیمیر لوكونین و دكتر مسعود آذرنوش و دكتر سرفراز یاد كرد. علاوه بر این تمام منابع دوره اسلامی این اثر را متعلق به دوره ساسانی بویژه بانی آن خسروپرویز میدانند و به عنوان «قصر» ساسانی نیز از آن یاد كردهاند. در مدارك تاریخی- جغرافی دوره اسلامی حتی یك بار نیز از این اثر به عنوان «معبد» یا پرستشگاه یاد نشده و همگی آن را به عنوان «قصر» و «كاخی» متعلق به ساسانیان معرفی كردهاند.
كتابنامه
[1] ایران از آغاز تا اسلام، ر.گیرشمن، ترجمه محمد معین.
- تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1372 ش (چاپ دهم)
[2] ایران و تمدن ایرانی، كلمان هوار، ترجمه حسن انوشه.
- تهران، امیركبیر، 1363ش.
[3] باستانشناسی ایران باستان، لوئی واندنبرگ، ترجمه عیسی بهنام.
- تهران، دانشگاه تهران، 1345 ش.
[4] پارتیان، مالكوم كالج، ترجمه مسعود رجب نیا.
- تهران، انتشارات اداره كل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، آبان 1355.
[5] تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستانشناسی، الف. الف هرتسفلد، ترجمه علی اصغر حكمت.
- تهران، انجمن آثار ملی، 1354 ش.
[6] تاریخ دو هزار و پانصد ساله ایران (از قدیمترین ازمنه تا سلسله طاهریان)، عباس پرویز.
- تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، (جلد اول)
[7] تمدن ایرانی، چند تن از خاورشناسان فرانسوی، ترجمه دكتر عیسی بهنام.
- تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1346 ش.
[8] راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران، دكتر بهمن كریمی.
- تهران، شهریور 1329 ش.
[9] شكلگیری معماری ناهید كنگاور در بستر تاریخ ، (مقاله)، سیف الله كامبخش فرد
- مجموعه مقالات كنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران (ج1)، تهران، سازمان میراث فرهنگی كشور، 1374 ش.
[10] مجموعه دروس باستانشناسی و هنر دوران تاریخی (اشكانی، ساسانی)، علی اكبر سرفراز، بهمن فیروزمندی، تدوین : حسین محسنی، محمد جعفر سروقدی.
- تهران، جهاد دانشگاهی هنر، 1373 ش (چاپ اول).
[11] معبد آناهیتا، كنگاور، سیف الله كامبخش فرد.
- تهران، سازمان میراث فرهنگی كشور، 1374 ش.
[12] معبد آناهیتا، (مقاله) ولادیمیر گریگوریچ لوكونین.
- معبد آناهیتا كنگاور، كامبخش فرد تهران، سازمان میراث فرهنگی كشور، 1373 ش.
[13] نویافتههای باستانشناسی در بنای تاریخی معبد آناهیتا كنگاور (مقاله)، احمد كبیری.
- مجموعه مقالات كنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، (ج2)، تهران، سازمان میراث فرهنگی كشور، 1374 ش.
[14] هنر ایران باستان، ایدت پرادا، ترجمه یوسف مجیدزاده.
- تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1357 ش.
[15] هیات علمی فرانسه در ایران (مطالعات جغرافیای غرب ایران)، ژاك دومورگان، ترجمه كاظم ودیعی.
- تبریز، انتشارات چهر، 1331 ش.
كنگاور و بنای تاریخی آن
در سفرنامه¬ها
كنگاور به سبب اثر تاریخی آن همواره جاذبه خاصی در طول تاریخ تمدن ایرانی داشته است و با چشم اندازی به منابع تاریخی- جغرافی و سفرنامهها میتوان به ارزش این كشش و جاذبه پی برد. ویژگیهای بنای عظیم كنگاور از حیث معماری هر نقاش و نویسنده و هنرمند و سیاح را به خود جلب میكند تا بتوانند از راز و رمزهای آن دریافتی تازه داشته و نشان دهند در گذشته مردم این منطقه از چه قدرت و هنر والایی برخوردار بودند. در این مقاله سعی بر آن رفته كه گزارش عمدهترین سفرنامهها را منعكس سازیم تا به توسط گزارشها بیشتر با ماهیت و خصوصیات این اثر تاریخی آشنا شویم :
[1] سفرنامه پیترو دلاواله (جهانگرد ایتالیایی = 1586- 1652م) : (سال 1025 هجری قمری = دوره صفوی)
پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی در یازدهم آوریل 1586 در شهر رم متولد شد. دلاواله در تاریخ 4 ژانویه 1617 مطابق با 25 ذیحجه سال 1025 هجری به همراه همسرش و چند تن از ملازمان و خدمتكاران خود با كاروانی عازم ایران شد و از طریق همدان و گلپایگان به اصفهان رفت... در سال 1623 از طریق بندر گمبرون یا بندرعباس فعلی با كشتی عازم هند میشود و قریب 20 ماه به طول می انجامد. مرگ پیترو دلاواله در آوریل 1652 در رم اتفاق افتاد و جسد او را نیز در كلیسای آراچلی دفن كردند. و در دربار شاهان صفوی نیز مدتی در اصفهان بود و كتابی نیز با عنوان «خصوصیات عباس، شاهایران» تألیف كرد.
- روز جمعه بیستم ژانویه در سرزمین دیگری كه نام آن كنگاور بود بار افكندیم. به محض رسیدن به ایران هركس متوجه برتری شایانی كه این سرزمین از لحاظ خوبی و صفای مردم و تمدن و فرهنگ و هرگونه كیفیات دیگر به تركها دارد میشود و من به جرأت میتوانم بگویم این خطه به هیچوجه كمتر از سرزمینهای مسیحی نیست و یا اگر باشد فقط از لحاظ خانه سازی و غذاهای لذیذ است. دیگر به چادرها احتیاجی نبود، زیرا در تمام طول راه كاروانسراهای بزرگ و مناسبی كه از طرف پادشاهان یا شخصیتهای دیگر ساخته شده و در اختیار مردم گرفته وجود داشت كه برای بیتوته در آن وجهی پرداخت نمیشد. اطاقهای این كاروانسراها خالی بود و در بعضی از آنها اصلا" اطاقی وجود نداشت و فقط برای حفاظت از باد و باران سقف
بزرگی زده بودند و مردم توقع بیشتری نیز ندارند اما من كه انتظار وضع راحتتر و جای تمیزتری را داشتم و البته این نظر در كاروانسرا كه دائم در معرض رفت و آمد است تأمین نمیشد تا سرحد امكان به خانههای خصوصی میرفتم مضافا" به اینكه در این صفحات دههای فراوانی وجود داشت و با پرداخت مختصر وجهی انسان میتوانست آسایش بیشتری داشته باشد.
در كنگاور خانه قشنگ و تمیزی یافتیم و در آنجا موفق به خوردن اغذیه لذیذ و میوههایی از قبیل انار و سیب و انگور تازه شدیم كه وجود آنها در این سرزمین سرد و پوشیده از برف موجبات حیرت مرا فراهم آورد.
شنبه راه پیمائی عظیمیكردیم.....
[2] سفرنامه تاورنیه (1655- 1689 م)
فصل پنجم : راه حلب به اصفهان از صحرای صغیر و كنگاور
ژان باتیست تاورنیه فرزند گابریل جغرافیدان هلندی بود وی در فرانسه به سال 1605 م متولد شد. تاورنیه بین سالهای 1632 و 1668 شش سفر به مشرق كرد. كه در این مسافرتها بیش از 9 بار ایران را دیده است. اولین سفر او در دوره سلطنت شاه صفی و سفرهای دیگرش در زمان شاه عباس دوم شاه سلیمان انجام گرفت. تاورنیه در ماه فوریه سال 1689 در حالی كه به سوی مشرق زمین (سفر به مسكو) میشتافت در شهر اسمولنسك وفات یافت.
- كاروان اسب دار معمولا" تا كنگاور را چهارده پانزده روز میرود، اما اگر زبده سوار باشند پنج شش روزه میتوان این راه را طی كرد، چنانچه من كردم. بین راه همه جا حاصلخیز است، گندم و برنج به حد وفور بعمل آید و میوههای اعلی و شرابهای خوب دارد. خصوصا" حوالی كنگاور كه قصبه بزرگ و پرجمعیتی است.
از كنگاور تا بغداد ده روز پشت اسب بودم. اراضی بین راه به خوبی اراضی از اصفهان تا كنگاور نیست، اغلب جاها سنگلاخ است و همه جا یا جلگه است یا تپههای كوچك، و در آنجا كوه بزرگ دیده نمیشود مگر یكی كه خیلی مهم است و جای دیگر شرح آن را خواهم نگاشت.
«اسامی منازل عمده از اصفهان تا بغداد بر حسب راه طبیعی سواریكه باروبنه زیاد نداشته باشد از قرار ذیل است :
از اصفهان بخونسار و از خونسار به خامبا و از خامبا اورنكیه و از اورنكیه به نهاوند و از نهاوند به كنگاور و از كنگاور به صحنه به پل شاه كه پل سنگی بزرگی در آنجا بنا شده است، میرود و از پل شاه به ماهی دشت....»
[3] سفرنامه اوژن فلاندن بهایران (در سالهای 1840- 1841م)
- فصل بیست و پنجم : عزیمت از همدان- پیش آمد غیر مترقبه- كنگاور- مقبره كهنه كنگاور- مقبره باستانی در صحنه- رسیدن ما به بیستون :
- روز نوزدهم همینكه اندكی از خیمه گاه دور شدیم به رودخانهای پر آب رسیدیم در جلوی ما دشت وسیع و به انتهایش كنگاور دیده میشد- این ناحیه بسیار حاصلخیز و باید ساكنین آن بسیار زیاد باشند زیرا دهكدههایش بیشمار است- در وقتی مناسب به شهر وارد گشتیم، رسول بیگ بیشتر به شهر رفت تا خان وكیل بیگلر بیگی ایالت را پیدا نماید در منزلش بسر بردیم و از ما خوب پذیرایی كرد- هنوز چكمه در نیاورده جمیع اغذیه و میوهها را نوكران خان جهت ما آوردند- ادب و ملاطفت را به آنجا رسانید كه بر خود لازم دانستیم از او ملاقاتی بنمائیم برای اولین مرتبه است كه دیدیم اینطور از ما پذیرایی شد، باید بگویم مهماندار ما مهمان نوازی را به منتهی درجه رساند و از هیچگونه خدمتی دریغ نكرد.
هنوز ننشسته به ما خبر دادند دو نفر فرنگی بدین شهر وارد شدند- اینها مسیو دلر و برولی بودند كه در اصفهان ماندند، اكنون عزیمت كرده به سوی بغداد میروند از این ملاقات ناگهانی هر دو دسته به حیرت افتاده بسیار مشعوف گردیدیم اینان راهی موازی ما پیموده اظهار داشتند سفیر هم سه روز بعد از حركت شما از اصفهان بیرون شد.
چادرانشان را دمِ دروازه شهر به پا ساخته بودند- این شب و روز با هم به سر برده هر چه خوراكی و غذا داشتیم روی هم ریخته به عیش و نوش پرداختیم- بعلاوه خوشوقتی ما از این شد كه مدتی با هموطنان خود آمیزش نداشته و با اشخاصی سروكار داشتیم كه نه از حیث زبان نه عادت و نه مذهب با ما شریك نبودند.
چون وقت خوبی وارد كنگاور شدیم و بعلاوه روز دراز و شهر كوچك است با خود گفتیم در همین روز خواهیم توانست كلیه خرابههایش را كاوش نمائیم. آیا كنگاور به این شهر كوچك، كم جمعیت و كم خانه اطلاق میشود؟
در صورتی كه در قدیم به سبب احترامی كه میداشته اهمیتی بسزا داشته است. امروز مسجدی كوچك و بازاری مختصر و دروازههائی دارد- با وجود این بر تمامی دهكدههای مجاورش برتری دارد- خاصه حاكمش كه رادمرد و مهماننواز است- سخاوتش را آزمودیم، نمیشود او را كدخدائی فقیر و پست مانند دیگران تصور كرد. باید كنگاور را شهری محسوب داشت گرچه ویرانههایش بسیار زیاد است ولی برای اینكه افتخار و عظمتش دانسته شود از آثارش آنچه را كه مورد توجه است و باقی مانده بیان مینمایم.
در سابق بنام كن كابار (Konkabar) معروف بود- و اكنون هم ایرانیان به اسمی نزدیك به آن یعنی كنگاور میخوانند. همین برای افتخارش بس كه اسامی كلیه آثار قدیم ایران عوض شده ولی این یك تا بحال پا بر جا و اسمش در تاریخ باقی مانده و تاریخنویسان بهاین نامش میخوانند. این محل قدیمیترین بنا را در بردارد و بر حسب شهادت یك جغرافیای یونانی، دركن كابار معبدی مشهور جهت دیان (Diane) ساخته بودهاند كه حدس قوی میرود خرابههائی كه حالیه در كنگاور است بهاین معبد مربوط باشند. دربارهاش سیاحان و محققین بیشتر به شك صحبت داشته چه سطحی در آن غور كردهاند. این رویه كاملا" مخالف با دیانت است و باید آن را ترمیم كرد زیرا حقی عظیم به گردن ما دارد و بایستی به خوبی درباره اش تحقیق روا داشت.
وضع كنگاور را چندین تپه تغییر دادهاند. سازنده معبد آن را بر روی تپهای منفرد به سمت جنوب و تقریبا" به وسط تپهها بنا نموده است. اگر كاشفین و سیاحان از آن صحبتی نداشته در اثر این است كه به زیر آوارهای خانهها پنهان شده است و بیشتر قسمتهای این معبد جزو خانهها و كوچهها گردیده. قسمت پائینش تختی عظیم برای ناحیهای از شهر جدید بكار رفته بعلاوه برای بناهای ساكنین مصالح خوبی دارد و نیز چه بهتر كه خانههای خود را به تختههای مرمر و ستونهای سنگی این معبد متكی بسازند. اكنون از آجرهایش در ساختمانها به حد وفور یافت میشود كه چشم از نگریستن به آنها خیره میگردد. از بقایایش میتوان به كُنه بنا و طرز بنایش پی برد اما در اثر اینكه بیشتر قسمتهای این معبد را مالكین جزو خانههای
خود كردهاند نمیتوان صحیحا" نقشه آن را در نظر گرفت لیكن ما برآنیم كه تا حد ممكنه به خود زحمت داده از طرز بنا، تزئین آلات و معماریش با خبر گردیم. بنابراین به طرح نقشه آن مبادرت كرده و به جزئیات وارد شدیم. این بنا مستطیل شكل و طولش متجاوز از 200 متر بوده. جلو خانش به طرف جنوب و ایوانش كه نمیتوان جایش را صحیحا" مشخص ساخت چند پله از زمین بلندتر و امروز پلهها تماما" از بین رفتهاند، تنها از بقایای آن میتوان به قسمت درونی معبد پی برد. و وقتی از پلكان بالا رویم منتهایش كف معبد است كه ورقه عظیم مرمری ممزوج با سیمان آن را مفروض ساخته است.
در سمت مغربش مسجد كوچكی بنا شده و به طرف شمال غربی آن كوچهایست كه بهترین و مهمترین قسمت بنا در این گوشه واقع شده است. این قسمت معبد بر روی پایههای زیبائی از مرمر سفید بنا گردیده و ارتفاع این پایه را نمیشود حساب كرد مگر اینكه نیم رخ صفه مشاهده گردد. در این محل به كمی حفاری پرداخته شده كه گویا در اثر اجازه نددن ساكنین متروك گردیده است، در این قسمت نه پارچه ستون مرمر سفید یافت میگردد و این ستونها در جرز دیوارهای خشتی خانه هاست و اتكای خوبی برای بناهای اهل محل هستند.
پهنای بنا از قطعهای كه به سمت مشرق میگردد معلوم میشود و طولش هم از انتهای بالائی پلكان است تا گردشی كه از زاویه وجه غربی به سمت شمال میپیچد.
نیم رخ پایهها و قواعد ستونها به سبك یونانیست. وضع سرستونها را نمیتوان قیاس كرد ولیكن به نظر چنین میآید كه طرحی داشتهاند. در اولین وحله هر كس تصور میكند كهاین نیم رخها شباهتی تام با معماری یونانی دارد زیرا كه چون جزئیات ناتمام مانده نمیتوان طبقهبندی درستی برایشان قائل گردید اما سرستونهای خیلی پست و خمیده، كنگاور با سبك معماری یونان خواص یكسان دارند مثلا" قسمتی از آنها شبیه به سبك چهارم كرنتین (Corinthien) است كه از همه مجللتر است بعضی در قسمتهای بالائی خود خطی منحنی به چهار وجه دارند كه با سبك معماری یونانیان یكسان است منتهی از این ستونها دایره و خمیده میباشد.
در سه كیلومتری، به جنوبغربی كنگاور تپه وسیعی است كه معدن سنگی دارد، چنین مفهوم میگردد در آن كار كرده و سنگهای مستخرجه را برای ساختمان این معبد بكار بردهاند. در مجاور این معدن ستونهائی باقیست كه ناتمام ماندهاند. آیا از این معدن است كه سنگهای مرمر را به دست آورده و در ساختمان معبد بكار بردهاند؟ یا اینكه ستونهای ناتمام مانده را برای دیگری تراشیدهاند؟ عقیده دوم بیشتر به حقیقت نزدیك است نه تنها از تعداد بیشمار ستونهای نیمه كار بلكه از سنگهای زیادی كه در یك صفحه توده كردهاند.
فردا از كنگاور با موسیو دلر و بروئی بیرون شدیم، پس از یك ساعت به رودخانه سریعی كه از سمت شمال میآید گذشته وارد دشتی شدیم كه بسیار حاصلخیز است و پس از دو فرسخی راه پیمائی در زمینی ناهموار دوباره جاده كوهستانی گردید. در نیمه راه به پنج شش قراول رسیدیم كه جاده را محافظت میكردند و پس از مكالمه مختصر انعامی بدانها بخشیده دور شدیم.
[4] سفرنامه لایارد یا ماجراهای اولیه در ایران (1817- 1894م- انگلیسی)
- سراوستن هنری لایارد متعلق به خانواده سرشناس پروتستان فرانسوی كه نیاكان وی به انگلستان كوچ كردند. وی به سال 1817 میلادی در پاریس متولد شد. لایارد در سال 1839 همراه با یك نفر انگلیسی به نام میتفورد از انگلستان به قصد ایران و هندوستان مسافرت كرد. و در بین سالهای 1842-1840 م در جنوب ایران مشغول یك سلسله فعالیتهای سیاسی بود. لایارد با كمك مالی سراسترانفورد كانینگ به سال 1845 م در موصل شروع به حفاری نمود و در سال 35 سالگی به خاطر كشف نینوا از شهرهای آشور شهرت جهانی یافت. این شهرت پست دوم معاونت وزارت خارجه انگلیس را در سال 1852 م برای او به ارمغان آورد. و در سال 1877 به سمت سفیر انگلیس در قسطنطنیه منصوب گردید. وی در سال 1894 در سن 77 سالگی چشم از جهان فروبست.
- هنگام ورود به كرمانشاه یك شهر مرزی است، حاكم آنجا اظهار داشت كه بدون اجازه مخصوص پادشاه نمیتوانید به داخله ایران مسافرت نمایید و به دستور او ما را همراه اسكورت به كنگاور كه محل اردوی شاهی بود، روانه نمودند. شاه با یك قشون سیزده هزار نفری آماده حمله به قلمرو همسایه عثمانی خود بود.
ما از این توقف اجباری بسیار متعجب شدیم، قبلا" به این مسئله فكر نكردیم كه ممكن است برودت روابط دو كشور مانع مسافرت ما به داخله ایران گردد. برای دو یا سه روز تحت نظر قرار گرفتیم. بعدا" با چند تن محافظ به اردوگاه شام اعزام شدیم. شاه را در فاصله سه روز مسافرت از كرمانشاه در كنگاور ملاقات نمودیم و در موكب او و در میان قشون پانزده هزار نفریش پریروز وارد همدان شدیم پس از چند ملاقات با شاه و صدر اعظم سرانجام قول دادند كه به ما اجازه عبور خواهند داد.
[5] سفارت فوق العاده (ایران در سال 1839- 1840م)
گنگاور: ما بدون اینكه محل توقفی در میان راه پیدا كنیم. مدت هشت ساعت راه پیمودیم. معهذا در این دشت آتشهائی روشن بود و این نشان میداد كه كاملا" خالی از سكنه نیست. بعدا" فهمیدیم كه این آتشها مربوط به چادرهایی است كه كُردها بر پا كردهاند آنها هنگام تابستان كوههای خود را ترك میكنند تا به مكانهای دیگری بروند و مراتعی برای گوسفندانشان پیدا كنند.
هر قدر به طرف كرمانشاه نزدیكتر میشدیم بر تعداد این چادرنشینان افزوده میشد و آنها برای مسافرانی كه بخواهند تك و تنها در این نواحی مسافرت كنند بسیار خطرناكند. و چون هیچ وقت در مكان مشخصی مستقر نمیگردند كسی نمیتواند به آنها دسترسی پیدا كند. بالاخره به دهكدهای رسیدیم كه (فرسفج) نام داشت.
این دهكده روی كوه منفردی واقع بود و در میان همان درهای قرار داشت كه مدتی بود ما از كنار آن راه میپیمودیم. این دهكده بیش از چهل تا پنجاه نفر سكنه ندارد. در پای آن رودخانهای كه عرضش بیش از چند متر نبود جریان داشت. و روی آن مانند بیشتر نقاط ایران پلی بود كه رو به ویرانی میرفت. ما از كوچههای این دهكده گذشتیم. و ساكنانش چراغ به دست از خانههایشان بیرون آمده بودند تا ما را ببینند. سپس از یك سربالایی كه دهكده روی آن قرار داشت بالا رفتیم. در آنجا مشاهده كردیم كه دره وسیع دیگری در انتظار ماست، با
اینكه اسبهایمان خسته بودند وارد آن شدیم. اما برایمان امكان نداشت كه در راه توقف كنیم زیرا پناهگاهی در آنجا نبود و علوفهای هم برای ستورانمان نمیتوانستیم به دست آوریم. بنابراین از دهكده دیگری كه (كوچه) نام داشت و در كنار سیلاب تند و عریضی قرار گرفته بود گذشتیم و پس از یازده ساعت راه به كنگاور رسیدیم. در آنجا چادرها در انتظار ما بود.
چادرهای ما این بار زیر درختهای بید در كنار حوض بزرگی زده شده بود. چون بسیار خسته بودیم و هوای آن محل بسیار لطیف بود استراحت در آن مكان برایمان لذتبخش بود.
قالیچههایمان را در كنار این آب راكد انداخته بودند و به ما میوه و چای دادند كه خیلی دلپسند بود. ما در مكان بسیار دلپذیری بودیم و مهتاب نور خود را بر سر ما افكنده بود ولی ناگهان صدای غورباغهها و حمله پشهها به ما نشان داد كه در كنار مردابی هستیم كه آبش گندیده است. در واقع وقتی صبح از خواب بیدار شدیم مشاهده كردیم در كنار یكی از این آبهای راكد قرار داریم كه مرغابها در آن شناورند و انبوه قورباغهها با نوای دلانگیزشان ما را مستفیض مینمایند. بعضی از قورباغهها كه از دیگران جسورتر بودند برای سلام و علیك به صورت من پریدند. این از اتفاقاتی است كه گاهی برای اشخاصی كه زیر چادر می خوابند ممكن است رخ دهد.
به علاوه كنگاور دهكده بزرگی است. حتی عتیقه فروشان آن را خیلی خوب میشناسند، زیرا در كنارش خرابههائی وجود دارد كه میگویند از عهد ساسانیان است. بعضی عقیده دارند كه ویرانههای معبدی است كه به دستور جانشینان اسكندر برای ربه النوع (دیان) ساخته شده است.
اما عدهای نیز معتقدند كه آن فقط بنای مستحكمی است كه در همان زمان بوسیله ایرانیان بر پا شده تا بتوانند خود را در برابر طغیانهای احتمالی حفظ كنند. به هر حال اكنون در میان این ویرانهها هشت ستون سنگی دیده میشود كه از 3 تا 4 پا قطرشان است و روی پایهای قرار گرفته است كه مانند پایه ستون به رنگ خاكستری است. اگر در این ناحیه تفحصات دقیقی شود شكی نیست كه از این گونه ویرانهها زیاد دیده خواهد شد. مثلا" مردم كنگاور میگویند كمی دورتر از آنجا راهی زیرزمینی است كه با این ساختمان ویرانه ارتباط دارد. در حال حاضر این ستونها چند خانه ویرانه را كه مسكن دهقانان فقیر است محافظت میكند.
كنگاور در محل مناسبی ساخته شده است و آب فراوانی دارد و اگر در ایران نبود میتوانست شهر آبادی شود. این دهكده در بلندی قرار گرفته است و در اطرافش درههای حاصلخیزی وجود دارد. در واقع مكانی است كه برای گذشتن از اصفهان به همدان ناچارند از آن عبور كنند. به همین سبب نزدیكترین راه بین پایتخت قدیم ایران و تبریز است. ولی اكنون دهكدهای بیش نیست كه فاقد هرگونه اهمیت است و در اطرافش عدهای راهزن و صحراگرد اقامت دارند. بنابراین نواحی اطراف آن بیحاصل مانده و ما وقتی از آنجا به طرف صحنه وارد شدیم فقط چند سیاه چادر كُرد را مشاهده كردیم كه در آن خانواده های چوپان، یا بهتر بگوئیم، عدهای راهزنان اقامت داشتند.
[6] سفرنامه جكسون (ایران در گذشته و حال) : ابراهم و. ویلیامز جكسن (1862-1937م)
ابراهام ولنتاین ویلیامز جكسن استاد دانشگاه كلمبیا بود و مدت چهل سال تدریس زبانهای هند و ایرانی را در آن دانشگاه برعهده داشت. یكی از محققان نامدار آمریكا در رشته زبان و ادبیات و دین و آیین در ایران باستان به شمار میرفت. جكسن در سال 1862 م در شهر نیویورك به دنیا آمد. در سال 1887م از دانشگاه كلمبیا موفق به دریافت درجه دكتری شد.
در 1901 جكسن راهی هندوستان شد و با پارسیان هند از نزدیك آشنا گردید. در 1903 برای نخستین بار به ایران و آسیای میانه سفر كرد و در این مسافرت بود كه از كوه بیستون بالا رفت تا سنگ نبشته داریوش بزرگ را از نزدیك بخواند، حاصل سفر ایشان كتاب «ایران در گذشته و حال (نیویورك 1906م) یا سفرنامه جكسن بود. جكسن در این كتاب شرح دل انگیز سفر خود را در ایران با مطالب تحقیقی، تاریخی و باستانشناسی به هم آمیخته است. دوباره در سالهای 1907 و 1910 بهاین نواحی مسافرت كرد و در بازگشت به آمریكا كتاب «از قسطنطنیه تا زادگاه عمر خیام» را نوشت. جكسن سفرهای بسیار به مشرق زمین كرد، چنانچه در 1911 به هندوستان و در 1918-1919 بهایران و باز در 1926 به هند و ایران و افغانستان سفر كرد و در سال 1937 م درگذشت.
«در هیچ جای دیگر ایران، چه در كنگاور و چه در مرغاب، هرگز ندیدهام كه سنگها را به چنان وضع مخصوصی چیده باشند (در بنای تخت سلیمان) هر چند در بناهای تاریخی كنگاور و مرغاب سنگهائی بسیار بزرگتر از سنگهای تخت سلیمان بكار رفته است.
فصل شانزدهم: معبد بزرگ و ویران دیانای ایران در كنگاور
- كنگاور شهر كوچكی است با قدمت بسیار، كه مستقیما" بر سر راه بیستون به همدان قرار گرفته است، و جایگاه ویرانههای مهمی است كه اكنون من به شرح آنها میپردازم، زیرا اینها ویرانههای معبد آناهیتا، دیانای ایران باستان است. وقتی به سوی بیستون میرفتم میدانستم كه در آنجا آثاری از عهد باستان هست كه باید به مشاهده آنها بپردازم. اما اشتیاقی كه برای رسیدن به سنگ نبشته داریوش اول در بهستان داشتم به من مجال دیدار آنها را نداد. و من در انتظار ماندم تا هنگام بازگشت به همدان به مشاهده آنها بپردازم. از این رو، بر اسب سوار شدم و با صفر و شهباز و بقیه افراد كاروان راه همدان را از طریق كنگاور، یعنی همان راهی كه هشت روز پیش طی كرده بودم، در پیش گرفتم.
از میان دشتی حاصلخیز پیش راندیم، و هنوز ظهر نشده بود كه به كنگاور رسیدیم. قصبه كنگاور در حدود پنجاه و یك كیلومتری بیستون با چهار فرسخی صحنه واقع است، و اكنون در حدود هشتصد خانه و حدود هشت هزار نفر سكنه دارد.
خیابان اصلی پشتهای را كه قصبه بر آن بنا شده است دور میزند، و در كنار آن مكانها و دكههای فروشندگانی كه گندم، جو، پنبه، و گلابی میفروشند در یك امتداد ساخته شده است، و در هر دو سوی دارای توقفگاههایی است كه به قطار شتران و استران سنگین بار كه به سوی كرمانشاه و بغداد در حركتند، جا و منزل میدهد.
كنگاور از نقاط واقعا" قدیمی است، جغرافیانویس یونانی، ایسیدوروس خراكسی، در قرن اول میلادی آن را به نام كنكوبار (Konkobar) میشناخته است. توجه من یكباره به بعضی از خصوصیات محل آن جلب شد. تپههای كوتاهی كه آن را احاطه كرده بودند، و بر تارك بعضی از آنها ساختمانهائی بر پایه ساختمانهائی قدیمیتر قد برافراشته بود، بلافاصله وجه اشتقاق و ریشهای برای واژه كنگاور به خاطرم گذرانید، واژه كنگاور یا كنگور یا كنكور را كه در یونانی به صورت Korkobap ضبط شده است میتوان مشتق از صورت فرضی اوستایی (Kanha-Vara) دانست كه به معنای «حصاركنگهه» یا «حصاركنگ» میباشد. جزء اول این كلمه مركب احتمالا" اسم خاص است، و دروازههای اوستایی از قبیل Kanha-daeza و همچنین در شاهنامه فردوسی در لغت «كنگ دژ» باقیمانده است. جزء دوم، یعنی Vara به معنای «حصار» با نام «ور» جمشید همزاد است. تپه ها و ارتفاعاتی كه كنگاور را در میان گرفتهاند این توصیف را مناسب، و وجه اشتقاق پیشنهادی مرا محتمل میسازند.
از میان بناها و عمارتهای كنگاور یك یا دو مسجدوارگی آجری جالب توجه است، ولی اینها در مقایسه با ویرانههایی كه در دل قصبه واقع شده است و میبایست زمانی عمارتی با شكوه بوده باشد، بیاهمیت به نظر میرسند در دل قصبه، در گذرگاه اصلی و نزدیك كاروانسرائی بزرگ آثار دیواری از تخته مرمرهای عظیم سفید كه با دقت تراشیده شدهاند، باقیمانده است كه بر فراز آن ستونها و جرزهای شكسته به چشم می خورند، و طرح حصاری عظیم از عمارات را مجسم میسازند. سبك معماری بنا كاملا" یونانی است، و من درباره ویرانههای آن یادداشتهائی برداشتم و نمیدانستم كه آنجا موضوع مطالعه و بررسی عده بسیاری از دانشمندان بوده است، از این رو، در اینجا یادداشتهای خود را به همان ترتیب كه سوار برداشتهام نقل، و هر جا لازم باشد آنها را با منابع دیگر تكمیل یا اصلاح میكنم.
تا آنجا كه مشاهدات من اجازه داوری میدهند، چنین به نظر میرسد كه این ویرانهها از دو ساختمان بزرگ برجای مانده است. یكی در شمال غربی كه مستقیما" بر خیابان اصلی واقع شده، و دیگری به مسافتی در جنوب شرقی كه بر لبه شیبی قرار گرفته است. ولی نویسندگان معتبری چون كرپورتر، تكسیه، فلاندن، كوست، و دیولافوا، كه در چنین مواردی من به قضاوت و حكم آنها مراجعه میكنم، معتقدند كه تخته سنگهای خارائی كه ساختمان را تشكیل میدهند بازماندههای سكوی بزرگی است كه گرداگردش ستونها برافراشته بوده و
عمارت اصلی در وسط آن قرار داشته است. به عنوان مثال كرپورتر كه در سال 1818 از این ویرانهها دیدار كرده است تمام حصار را محوطه معبدی میداند كه دیوارهایش سكوی راست گوش عظیمی را به وجود میآورند كه حدود سیصد متر مربع مساحت دارد، و بر بالای آن ردیف ستونها سربرافراشته است. نقاشیهای فلاندن و طراحی های تكسیه كه ظاهرا" مآخذ و منبع عمده، اطلاع دیولافوا بودهاند، نقشهای از چگونگی قرار گرفتن سكو و حصار معبد به دست میدهند.
باری درباره جزئیات عمارت بهطور یقین سخن گفتن وقتی ممكن است كه جایگاه عمارت مورد بررسی دقیق مجدد قرار گیرد، و نیز لازم است حفاریهایی بشود، و خانههای جدید و عمارات كهنهای كه یا بر روی ویرانههای قدیمی، و یا برای استفاده از مصالح ساختمانی موجود در میان آنها، ساخته شده است از سر راه برداشته شوند.
این تصور را كه ساختمان اصلی به صورت سكوی وسیعی بوده كه بر فراز آن عمارات دیگر بنا شده است گفتار یاقوت درباره كنگاور، در حوالی 1200 میلادی (مطابق قرن هفتم هجری قمری) را تایید میكند. این جغرافیدان مسلمان میگوید كه آنجا به نام محبوبه خسروپرویز «قصرشیرین» نام داشته، ولی بیشتر قصراللصوص (قصر دزدان) نامیده میشده است، زیرا هنگامی كه بعد از جنگ نهاوند تازیان وارد ایران شدند عدهای از چهارپایان آنها در اینجا به سرقت رفت. اما چنانكه مستوفی میگوید، بیشتر احتمال دارد كهاین نام از آن جهت بدین مكان داده شده كه بعدها مأمن دزدان و راهزنان گردیده است، و این شهرت برای سالیان دراز بر آن باقی مانده است.
یاقوت این امكان را اینطور توصیف میكند :
«قصراللصوص بنائی واقعا" شگفت انگیز است، و در آنجا سكویی سنگی است كه حدود بیست ذراع از زمین ارتفاع دارد، و بر روی آن ایوانها و كاخها و عمارات كلاه فرنگی ساختهاند كه از نظر استحكام و زیبائی حیرت انگیز میباشند.»
آن قسمت از بنا كه بهتر باقیمانده است در گوشه شمال غربی واقع است. در آنجا دیوار حایل محكمی را میتوان دید كه 5/3 تا 5/4 متر ارتفاع دارد و به طول یازده متر در امتداد شمال به جنوب كشیده شده است، و مطابق حدس من پایه و شالوده عمارت واحدی را تشكیل میدهد. دیوار شمالی نیز كه با زاویه قائم از این نقطه به سمت مشرق امتداد مییابد همین اندازه حجیم و سترگ است و از تخته سنگهای خارائی درست شده است كه بعضی از آنها هفت پا طول، چهار پا ارتفاع، و به همین نسبت پهنا دارند، هر چند اندازهگیری سنگها آسان نیست زیرا قسمتی از دیوار در زیر خاك و زباله مدفون گشته است. بر فراز این خاكریز سر جرز بزرگی قرار دارد كه به منزله پایهای برای نگهداری چندین ستون بوده است. سه تا از این ستونها، كه قطر هر یك تقریبا" دو متر است، هنوز در موقعی كه من از آنجا دیدار میكردم نیز دیوار شمال غربی بر پا بودند، و علت بر پای ماندنشان نیز آن بود كه در میان دیوار پهلوئی خانه جدیدی قرار گرفته بودند- این موضوع در تصویری كه فلاندن كشیده است و من آن را نقل كردهام نیز مشهود است.
ستون چهارم، در منتهی الیه زاویه فوقانی پایه در نقطهای كه دیوار به جانب شرق میچرخد، هنوز بر پا ایستاده است و سر ندارد، و چون منفرد است به خوبی میتوان آن را اندازه گرفت، از زمان كرپورتر (1818م) تا به حال چند تا از ستونها افتادهاند، زیرا كرپورتر از پایههای هشت ستون كه هنوز ستونهایشان بر پای بوده و خیلی خوب باقیمانده است سخن میگوید، و این به ظاهر غیر از پایه ستون مربعی است كه مجاور ستون واقع بر منتهی الیه فوقانی قرار دارد. و در نقاشیها و نقشههائی كه تكسیه (1839- 1840) و فلاندن و كوست فرانسوی (1839- 1841)، و میسن انگلیسی (1845) ترسیم كردهاند، به چشم میخورد.
راهنمایم را به سوی مشرق در امتداد برآمدگی دنبال كردم و سپس در میان كومهای از زباله و خاكروبه به سمت جنوب پیچیدم، و در زاویه جنوب شرقی به تودهای از سنگهای عظیم برخوردم كه به طور نامرتب در اطراف پراكنده شده بودند، گفتی عمارتی فروریخته بود. اما من میتوانستم رد طرح كلی دیواری را كه تقریبا" سی متری به شمال و جنوب امتداد مییافت. چنانكه در عكس مربوط هویداست، تشخیص دهم. سنگها مانند سنگهای گوشه شمال غربی بزرگ بودند و استوانهای خارا كه از شیب فروغلتیده بود و تقریبا" به 5 پا در 8 پا بود. پایه ستون دیگری همچنان در جای اصلیش در خط دیوار باقی بود، و نزدیك آن ته ستون دیگری قرار گرفته بود كه حدود یك متر از سطح زمین ارتفاع داشت. در میان حصار، آنجا كه عمارت
اصلی بنا شده بود، قسمتی از یك ستون بر پا بود كه در وسط عكس مربوط دیده میشود، و به نظر می رسید كه بر پایهای از سنگ و ساروج قرار داده شده است، و چون میانش اندكی گود بود مانند مذبح یا سكوی اهداء نذورات می نمود، ولی شاید سرستون واژگونی بیشتر نبود، هنگامی كه مشغول بررسی خرابههای باستانی كنگاور بودم، به نظریه پیشین خود گرایش داشتم، و معتقد بودم كهاین ویرانهها بازماندههای معبد آناهیتا، ایزد ایرانی آبهای آسمانی بود كه یونانیان وی را با آرتمیس یا دیانا یكی میدانستند، و پرستش وی در زمان اردشیر منمون (با حافظه)، در قرن چهارم مسیحی در سراسر ایران شایع بود.
چون به كتابخانه ام دسترسی یافتم توانستم مداركی از نویسندگان كلاسیك در تایید نظر خویش درباره هویت معبد به دست آورم، و در ضمن دریافتم كه در بازشناختن این راز تا حدی دیگران بر من پیش قدم هستند. جغرافیا دان یونانی، ایسیدوروس خاراكسی، كه در قرن اول میلادی از همین راه گذشته و به ماد رفته است، و یادداشت های مفصلی از سیاحت خود برداشته و تحت عنوان «پاسگاههای پارتها» به چاپ رسانیده است، از كنگور به اسم كنكوبار نام برده و به معبد آن كه متعلق به آرتمیس است، اشاره كرده است. گفتار موجز وی در این باب چنین است : «در سه سخونی (حدود 13 یا 14 كیلومتر) مرز ماد علیا شهر كنكوبار قرار دارد، و در آن معبد آرتمیس است. در سه سخونی به سوی آدراپانان، قصری در ناحیه
باتانا (=اكباتانا) است. و این قصر را تیگرانس، پادشاه ارمنستان، ویران كرد. در دوازده سخونی آنجا باتانا (یا اكباتانا)، پایتخت ماد، خزانه و معبدی واقع است كه در آن مدام قربانی به آنائیتیس تقدیم میكنند. بعد از آن سه روستاست كه در هر یك توقفگاهی قرار دارد. »
بنابراین معبد ویران كنگاور معبد خاص اردویسورناهید، ایزد آبهاست. موقعیت كنگاور برای ساختن پرستشگاهی جهت این ایزد موقعیت مناسبی بوده است، زیرا در میان قضبه آبشار كوچكی است كه آبهایش را به میان دشت می ریزد، و پس از آبیاری آنجا به رود گاماساب می پیوندد، و از این رو میتوان آن را با كلمات خود اوستا وصف كرد آنجا كه میگوید :
«اهورامزدا به اسپنتمان زرتشت گفت از برای من ای زرتشت اسپنتمان این اردو یسورناهید را بستای. كسی كه بر همه جا گسترده، درمان بخشنده، دشمن دیوها، و مطیع كیش اهورائی است. سزاوار است كه ستوده جهان مادی گردد، سزاوار است كه در عالم مادی وی را نیایش كنند. مقدسی كه جان افزاست، مقدسی كه فزاینده گله و رمه است، مقدسی كه فزاینده ثروت است، مقدسی كه فزاینده مملكت است.
نظر من كه معبد را از عهد هخامنشی میدانم و معتقدم كه به وسیله اردشیر دوم بنا شده است، با نظر دیولافوا موافق نیست، زیرا وی معتقد است كه ویرانههای معبد تركیبی از سبك معماری را نشان میدهند، و ستونهای آن به طرح ستونهای دوریك است، و معماری آن شباهتی به معماری تخت جمشید كه دارای خصوصیات سبك مصری است ندارد، و لذا باید آن را از دوره پارتیان بدانیم و بنای آن را به یكی از شاهان اشكانی، كه همگی شدیدا" تحت نفوذ تمدن یونانی قرار داشتند، نسبت دهیم اگر این فرض صحیح باشد، باید آن را اطلاع جدید دانست كه بر دانش ما از دین زرتشتی در دوره پارتیان، كه آگاهی ما در آن باب از بسیاری جهات اندك است، افزوده میشود. باری، كنگاور زمینه بسیار خوبی برای تحقیقات باستانشناسی است، و من معتقدم كه از حفریات و كاوشهای علمی در آن ناحیه، همین طور در طاق بستان و سراسر دره آن منطقه، نتایج مهمی به دست خواهد آمد.
فصل 23__ زرتشتیان یزد
... عظمت معبد باستانی آناهیتا در همدان كه، چنانكه پیشتر گفتیم فاتحان از آن ثروتهای بیكران از طلا و نقره به تاراج بردند و خرابههای معظم معبد كنگاور، و جلوه شكوهمند آتشكده شیز در دوره ساسانیان، همه متعلق به عهدی است كه قرن ها از مرگ آن گذشته است.
[7] سفرنامه بلوشر (گردش روزگار در ایران) : ویپرت بلوشر
ویپرت فن بلوشرآ (Wipert. v. Blucher) سفیر آلمان در ایران در اوایل سلطنت رضاشاه به مدت دو سال، كه سفرنامه وی حاصل حوادث و اتفاقهایی است كه در این مدت دیده و خاطرات سفر اول وی را نیز شامل میشود. وقایع متعلق به سالهای 1916 تا سال 1931 م است.
- این جاده از جلگه مرتفع ایران در دشت كم ارتفاع كم ارتفاع بین النهرین به بغداد منتهی میشود و كوروش و اسكندر و فاتحین مغول نیز از آن عبور كردهاند. در مسیر آن درههای عمیقی كه از خصوصیات سرزمین ایران است به چشم میخورد و در چهار معبر امكانات دفاعی دارد. این چهار موضع عبارت است از آوج، اسدآباد، كنگاور، و پاطاق.