بخشی از مقاله
بهشت و نعمت های آن درقرآن
زیبائی های زنان بهشتی
خداوند متعال در سوره الرحمن زیبائی مراتب بهشتیان و نعمت های متناسب با آن را بیان می کند و در سوره صافات آیات 48 تا 49 در خصوص زنان بهشتی می فرماید: «وَ عِندَهُمْ قَـ'صِرَ ' تُ الطَّرْفِ عِینٌ * كَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَكْنُونٌ؛ و در نزد بندگان مخلَصین خدا زنهائی هستند كه چشمان خود را فقط بدانها میاندازند و به دیگری نظر ندارند، و آنان سیاه چشم هستند. و به اندازهای پیكرشان سفید است كه گوئی مانند سپیدی تخم مرغهائی است كه پوستش كنده نشده و محفوظ مانده است».
و در سورة نبأ داریم كه: «وَ كَوَاعِبَ أَتْرَابًا» (آیه 33 سوره نبا). كواعب جمع كاعبة است، و كاعبة دختر نورس را گویند كه هنوز پستانهایش بزرگ نشده و كاملاً نروئیده است بلكه فقط ته گرفته و شروع به رشد كردن نموده است. و أتراب جمع تِرب به معنای مثل و قرین و شبیه است. یعنی حوریّه های بهشتی همه یك سنّ و سال و همه با هم شبیه و نظیر دختران نورس میباشند. و یا آنكه زنهای مؤمن دنیا كه از دنیا میروند همه در بهشت جوان و زیبا و هم سنّ و نیكو روی و نیكو خوی برای شوهران خود هستند.
ما در دو سوره از قرآن بیشتر از سوره های دیگر، وصف بهشت و نعمتهای آن را می بینیم. یكی سوره الرّحمن است كه تنها سوره ای است كه بعد از بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَـ'نِ الرَّحِیمِ، به اسمی از اسماء خداوند عزّ وجلّ سوره را شروع میكند. و طبق روایت وارده در «مجمع البیان» از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم، عروس قرآن است: (قَالَ: لِكُلِّ شَیْءٍ عَرُوسٌ، وَ عَرُوسُ الْقُرْءَانِ سُورَةُ الرَّحْمَنِ جَلَّ ذِكْرُهُ).
وصف بهشت های دوگانه مخلصین
خداوند متعال پاداش مقام خوف از پروردگار را چنین توصیف می کند: «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ؛ و از برای كسیكه از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است» (الرحمن/46). مراد از خوف از مقام ربّ، عبادت برای خود خداست نه برای كسب بهشت و نه برای ترس از دوزخ. و بنابراین، این آیه راجع به مقرّبین و مُخلَصین است كه عبادتشان فقط برای ذات حضرت حقّ است، و شائبه غیر در آن نیست. و دو بهشت ظاهراً عبارت است از بهشتی كه در اثر جزای عمل داده میشود، و بهشتی كه طبق «وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ» (ق/35) به عنوان زیادی از پاداش عمل، حضرت ربّ العزّة عطا میكند.
«ذَوَاتَآ أَفْنَان؛ آن دو بهشت دارای انواع از میوهها است و یا دارای برگها و شاخه هائی است» (آیه 48 سوره الرحمن) چون ذَوَاتَا تثنیة ذَات است كه نونش به اضافه ساقط شده. و أَفْنَانٍ یا جمع فَنّ است به معنای نوع، و یا جمع فَنَن است كه به معنای شاخه است. «فِیهِمَا عَیْنَانِ تَجْرِیَانِ؛ در آن دو بهشت دو چشمهای است كه جاری است» (آِیه 50 سوره الرحمن).
«فِیهِمَا مِن كُلِّ فَـ'كِهَةٍ زَوْجَان؛ در آن دو بهشت از هر نوع میوهای یك جفت است» (آِیه 52 سوره الرحمن). یك میوه ای كه در دنیا بوده و بهشتیان آنرا از قبل می شناخته اند، و یك میوه ای كه در آنجاست و هنوز آنرا ندیده اند و حالا بدان دست می یابند.
«مُتَّكِـِینَ عَلَی' فُرُشِ بَطَآنءِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دَان؛ تكیه زنندگانند بر فرشهائی كه داخل آنها از حریر ضخیم است، و میوه چیده شونده آن دو بهشت نزدیك و در دسترس است» (آِیه 54 سوره الرحمن). فُرُش جمع فِراش است، و فراش به چیزی گویند كه مفروش كنند و روی آن بنشینند و یا تكیه زنند. بَطائِن جمع بِطانَة است، و بِطانه به لباس زیرپوش گویند در مقابل ظِهارَة كه به لباسی گویند كه معلوم باشد و روی لباس میپوشند. و إسْتَبْرَق به ابریشم ضخیم گویند. جَنَا
یعنی میوة مُجتَنَی: میوهای كه باید چیده شود. و دَانٍ در اصل دانِیٌ بوده است (اسم فاعل از دَنَا یَدْنُو: نزدیك شد) یعنی نزدیك و قریب. و حاصل معنی این میشود كه: آنان تكیه میزنند بر فرشهائی كه داخل آن از ابریشم ضخیم است، تا چه رسد به ظاهر آن كه از ابریشم بسیار بهتر و با ارزشتر است. و میوه های این دو بهشت را كه باید بچینند و بخورند، نزدیك است و به مجرّد دست بردن بدست آید، و همه دسترس است. مانند آیه 23 سوره الحاقه: «قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ؛ یعنی میوه های چیدنی آن نزدیك است» چون قُطُوف جمع قِطْف است، و قِطْف به میوهای گویند كه تازه چیده
باشند. و مانند آیه 14 سوره دهر: «وَ دَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَـ'لُهَا وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلاً؛ و سایه های درختان بهشتی بر سر آنها نزدیك است، و میوه های چیدنی آن، رام و در اختیار آنهاست».
«فِیهِنَّ قَـ'صِرَ ' تُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاَ جَآنّ؛ در روی آن فرشها ـ و یا در آن بهشتها ـ زنانی هستند كه نظر خود را فقط به ازواج خود انداخته و أبداً اراده غیر آنها را نمی كنند. و قبل از آن ازواج، هیچ فردی از انسان و یا از جنّ، آنان را مسّ نكرده و بكارت آنها را با نكاح نبرده است» (آیه 56 سوره الرحمن). طَرْف به معنای پلك چشم است. و قَـ'صِرَ ' تُ الطَّرْفِ كنایه از زنهائی هستند كه نظر خود را كوتاه نموده و به غیر نظر ندارند. طَمْث عبارت است از نكاح توأم با خون آمدن. و جَانّ عبا
رت از جنّ است. و محصّل معنی آنستكه: آن زنها و حوریّه ها در روی آن فرشها آرمیده ـ و یا در آن بهشتها هستند ـ و أبداً میل به غیر جفتهای خود ندارند، و كمال میل آنان فقط به شوهرهای آنهاست. و آنان باكره هستند، و هیچكس چه از نوع انسان و چه از نوع جنّ، با آنها آمیزش ننموده و بواسطه نكاح، ازالة بكارتشان را نكرده است.
«كَأَنـَّهُنَّ الْیَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ ؛ گویا آنها در درخشندگی و تابناكی همانند یاقوت و مرجان میباشند» (آیه 58 سوره الرحمن). «هَلْ جَزَآءُ الاْءحْسَـ'نِ إِلاَّ الاْءحْسَـ'نُ؛ مگر پاداش احسان و نیكوئی نمودن، غیر از نیكوئی و احسان میباشد؟» (آیه 60 سوره الرحمن) یعنی مؤمنین و مؤمنان كه در دنیا به ایمان و اطاعت از خدا و رسول خدا، و پیمودن راه خلوص و تقوی، از مقرّبین گردیده و از مُحسنین شده اند، خداوند به پاس احسانِ آنها بدانها احسان نموده و این نعمتها را ارزانی میدارد.
بهشت های دوگانه اصحاب یمین
«وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّـتَانِ؛ و از آن دو بهشت، پائینتر و پستتر، دو بهشت دیگر است» (آیه 62 سوره الرحمن). این دو بهشت گر چه شبیه به دو بهشت سابق اند، ولی از جهت منزله و قدر و قیمت، فضل و شرفشان پائینتر و ارزش آنها كمتر است. چون آن دو بهشت قبل، متعلّق به اهل اخلاص بود كه از مقام پروردگارشان در خشیت و ترس بودند و خدا را به جهت خدا عبادت می نمودند، و طبعاً از مخلَصین و مقرّبین می باشند؛ و این دو بهشت متعلّق به دسته پائین تر از آنهاست، و آنان اصحاب یمین هستند كه خدا را یا به جهت ترس از جهنّم و یا به جهت طمع در بهشت عبادت می كنند؛ فلهذا این دو بهشت كه نیز یكی از آنها برابر پاداش و دیگری در اثر «وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ» است، از جهت رتبه و منزلت از آن دو بهشت كمتر و پائین تر است.
«مُدْهَآمَّتَانِ؛.برگهای درختان این دو بهشت، از شدّت طراوت و سبزی، رنگشان به سیاهی و پُر رنگی میزند» (آیه 64 سوره الرحمن). « مُدْهامَّةٌ»: مُدْهامِمَةٌ، اسم فاعل از باب افعیلال از مادّه دَهْم است. و دُهْمَة به رنگ سبزی گویند كه از شدّت سبزی مایل به سیاهی شود؛ و از همین قبیل است فَرَسٌ أدْهَمُ یعنی مایل به سیاه رنگ. و ادْهَمَّ و ادْهَامَّ از باب افعِلال و از باب افْعیلال، هر دو به یك معنی است، یعنی مایل به رنگ سیاه شدن. و این رنگ در درختان، ابتهاج و كمال رنگِ برگ است كه از شدّت طراوت سبزی آن مایل به سیاهی میگردد.
«فِیهِمَا عَیْنَانِ نَضَّاخَتَانِ؛ در آن دو بهشت، دو چشمهای است كه هر دو می جوشند و از مادّه و منبع، فوران میكنند» (آیه 66 سوره الرحمن) چون نَضَخَ یَنْضَخُ نَضْخًا و نَضَخَانًا، به معنای اشتداد فوران و جوشیدن آب از چشمه است.
«فِیهِمَا فَـ'كِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ؛ در آن دو بهشت، درخت میوه و نَخل، و درخت انار است» (آیه 68 سوره الرحمن). چون نخل به معنای درخت خرماست نه خود میوه خرما، و بدین قرینه باید مراد از فاكهه و رمّان نیز درخت میوه و فاكهه و انار باشد.
«فِیهِنَّ خَیْرَ ' تٌ حِسَانٌ؛ در آن بهشتها زنان نیكو سیرت و زیبا هستند» (آیه 70 سوره الرحمن). ضمیر فِیهِنَّ به جِنَان بر میگردد كه جمع است، چون دو بهشت و دو بهشت، مجموعاً چهار بهشت میشود و چون غالباً لفظ خَیْر در معنی استعمال میشود و لفظ حُسن در صورت و شمائل، فلهذا معنای خَیْرَ ' تٌ حِسَانٌ، زنان نیكو اخلاق و طبیعت و سیرت، و نیكو صورت میباشد. و حِسَان جمع حَسْناء است كه مؤنّث است.
«حُورٌ مَقْصُورَ ' تٌ فِی الْخِیَامِ؛ حوریّه هائی كه همگی در خیمه هایشان محفوظ و مصون هستند» (آیه 72 سوره الرحمن). خِیَام جمع خَیْمَة، و آن به معنای چادر است و مَقْصُورَاتٌ یعنی مصون و محفوظ میشوند از بذل نفوس و خود را تحت اختیارِ غیر شوهر خود قرار دادن، و هیچگاه برای غیر جفتهایشان در آنها نصیبی نیست.
«لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاَ جَآنٌّ؛ دست هیچ انس و جنی پیش از ایشان به آنها نرسیده است» (آیه 74سوره الرحمن). «مُتَّكِـِینَ عَلَی' رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسَانٍ؛ بهشتیان تكیه میزنند بر رفرف سبز، و عبقریّ نیكو» (آیه 76 سوره الرحمن). رَفْرَف پارچه سبز رنگی است كه از آن برای نشیمن استفاده میكنند. و عَبْقَرِیّ و عَبَاقِرِیّ، نوعی از فرشهای نفیس است. و حِسَان جمع حَسَن است كه مذكّر است، و بنابراین حِسان، هم جمع مذكّر و هم جمع مؤنّث آید.
«تَبَـ'رَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِی الْجَلَـ'لِ وَ الاْءكْرَامِ؛ پر خیر و پر بركت است اسم پروردگار تو، كه دارای صفت جلال و صفت جمال است» (آیه 78 سوره الرحمن). باید دانست كه در سوره الرَّحمن در سی و یك مورد آیه شریفه «فَبِأَیِّ ءَالاَ´ءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» تكرار شده است، از جمله در میان همین آیات وارده در بهشت كه ما در اینجا آوردیم.
جاودانگی و عدم نقصان در بهشت و نعمتهای آن در قرآن
عده ای می گویند که بهشت هم علی القاعده باید از همه جای عالم هستی خسته کننده تر و بی لذت تر باشد، زیرا همه موجبات لذت در آنجا فراهم است و بلکه آنجا می شود یک زندان و بدترین زندانها. قرآن در یک جا گویی دارد به این نکته جواب می دهد، می فرماید: «ان الذین امنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلا* خالدین فیها لایبغون عنها حولا؛ بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند باغ های فردوس جای پذیرایی آنهاست. در آن جاودانه خواهند بود و هرگز آرزوی انتقال از آنجا نمی کنند»، ( کهف / 107 و 108 ).
(در باب بهشت و نعمتهای بهشت است. یعنی اهل بهشت طالب تحول نیستند، یعنی بهشت برایشان خستگی آور نیست، چرا؟ زیرا اگر بهشت مثل یک باغی می بود در دنیا منتها یک باغ جاوید، یعنی همه چیزش دنیا می بود و انسان در انسانیت خودش همان کیفیت دنیایی خودش را می داشت قطعا چنین چیزی بود، یعنی اگر بهشت را در دنیا برای بشری که در دنیاست بسازند و به فرض محال جاودانگی هم به آن بدهند، همین ایراد وارد است، ولی مسأله این است که بهشت برای بهشتی به عنوان انعامی از نعمتهای الهی است، یعنی حتی بهشت جسمانی و لذات جسمانی هم برای او عنوان کرامت الهی را دارد، بدین معنی که یک موجود تا در حدی از عرفان و معرفت نباشد بهشت برای او نمی تواند معنی پیدا کند.
برای یک نفر بهشتی، آن اساس لذتها این است که الان مهمان خالق خودش هست، بر سر سفره خالق خودش نشسته است، یعنی با آن حقیقت پیوند خورده است که وقتی به آن حقیقت پیوند خورد دیگر مسأله خستگی و تنوع و تحول و از سر کوی او رفتن به جای دیگر معنی ندارد. در دنیا كه نكاح و یا خوردن طعامهای لذیذ و یا آشامیدن نوشابه های لذیذ، لذتش و اثرش ضعیف می شود و از بین میرود، به جهت نقصان این عالم است. و اگر فرض كنید جهات نقیصه در اینجا نباشد، هیچ گاه بهجت و سرورش تبدیل به گرفتگی و بدی احوال نمی شود، و هر لذت و كیف و عیشی كه پیدا شود همان جاودان خواهد ماند؛ بدون ذره ای قصور و فتور و كمی و كاستی.
در نعمتهای بهشت نقصان راه ندارد
و به عبارت روشن تر، نقصان و عیب و مرض و مرگ و سستی و كژی و كاستی این عالم، معلول ثقل ماده است، ولی در قیامت ماده ثقل ندارد. حورالعین در پرواز می آیند، و به یك طرفه العین بهشتی كه وسعتش به اندازه آسمانها و زمین است طی می شود. غذایش ثقل ندارد، و عرق بدن آنها بوی عطر میدهد، و بالاخره تمام جهات نعمت و لذت متراكما موجود است، و آثار و خواص ماده و ثقل و كثافت آن نیست. آنجا بهشت حقیقی حقیقی، بدون جهات عدمیه و نقصان است؛ و بنابراین، لذت آن پیوسته، و دگرگونی و خرابی و تشویش در آن راه ندارد. و در حدیث است كه اهل بهشت جملگی جرد و مرد هستند. جرد جمع أجرد، و مرد جمع أمرد است، و هر دو به معنای بی مو، و بدون ریش و محاسن است. یعنی اهل بهشت گرچه پیران فرتوت باشند كه از دنیا رفته اند، با كمر خمیده و پشت كوژدار و چشمان درهم هشته و گوش سنگین، ولی در بهشت همگی بصورت
جوان نورس كه هنوز بر عارضش خط سبزی كشیده نشده است می باشند. و نیز در روایت است كه روزی رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم كه در اوصاف بهشت و نعمت های جاودانی آن بیاناتی داشتند، از روی مزاح و شوخی به یك پیرزن مؤمنه ای كه در خدمتش بود فرمود: ولی افسوس كه عجائز یعنی پیرزن ها در بهشت وارد نمی شوند. پیرزن شروع كرد به گریستن. حضرت فرمود: گریه مكن! همگی بصورت دختران جوان و با طراوت و استقامت وارد می شوند؛ خداوند آنانرا بدینصورت محشور میكند، و سپس داخل بهشت می فرماید.
در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیه 25 سوره بقره («و لهم فیهآ أزو ' ج مطهرة و هم فیها خـ'لدون؛ از برای بهشتیان در بهشت زنهای پاكیزه شده ای هست، و آنان در بهشت خلود دارند») فرموده است كه بعضی گفته اند: مراد از ازواج مطهره همین زنهای دنیوی هستند. حسن گفته است: « هن عجآئزكم الغمص الرمص العمش؛ طهرن من قذرات الدنیا؛ آنان همین عجوزه های شما از زنان
مؤمنات در دنیا هستند كه پیوسته چشمانشان قی آلود و كم سو است، و همیشه از كنار آنها آب میریزد؛ آنها از قاذورات پاك می شوند، و پاكیزه شده در ابدان و در اخلاق و در أعمال وارد بهشت میگردند». هیچ گاه حائض نمی شوند، و نمیزایند، و غائط و بول ندارند؛ از همه كثافات و گناهان پاكیزه اند