بخشی از مقاله
ترس
ناگهان همه چیز به طرز پیش بینی نشده ای خراب می شود. چراغ های نئون حالتی تهاجمی می یابند و گازهایی که از اگزوز ماشین ها خارج می شود خفه کننده و کشنده به نظر می رسد.
تعداد ضربان قلب افزایش یافته و تنفس متوقف می شود. گاهی اوقات حتی تا حد از دست دادن هوشیاری به پیش می رود. البته زندگی ادامه خواهد یافت اما از این به بعد ورود به تونل، آسانسور یا هر فضای بسته، غیرممکن خواهد بود... ترس از عنکبوت، سوسک، هواپیما، آتش، دندانپزشک و... امروزه روانکاوان ترس ها را به طرق مختلف طبقه بندی می کنند ترس از فضای بسته، فضاهای بزرگ ترس اجتماعی مثل ترس از صحبت کردن در جمع، ترس از خجالت کشیدن، ترس از تلفن، غذاخوردن در جمع...
گاهی اوقات این نوع از اضطراب های بی اساس موجب خنده می شود اما باید گفت که شاید بیش از نیمی از مردم از این ترس های بی اساس رنج می برند.
شكرابی از دانشجویانی است که هیچ علاقه ای به شرکت در فضاهای باز و روبه رو شدن با یک تریبون آزاد را ندارد. وی می گوید: در دانشگاه فرصت های بسیار زیاد -برای شرکت در جمع های دانشجویی و تبادل نظر و فعالیت های جمعی است اما- احساس و نگرانی های بی اساس همیشه مانع پیشرفت در کارها بوده و به نوعی فعالیت هایم را مختل کرده است.
وی می افزاید: ترس از جمعیت برای افرادی مثل ما به گونه ای پررنگ است که با حضور در یک کلاس یا فضای بزرگ تر میخکوب شده و تمام وجودمان از اضطراب لبریز می شود. یکی دیگر از شهروندان که از کودکی از باد می ترسد عنوان می کند: از کودکی با صدای باد و تکان خوردن درخت سرو حیاط به زیرزمین خانه پناه می بردم و با این که چندین سال از آن دوران گذشته و درخت سرو هم به دلیل ترس های بی اساسم بریده شده اما هنوز با صدای باد علائم ترس و دلهره در چهره ام هویدا می شود.
به گفته یک روانشناس برای ترس هایی که احتیاج به درمان دارند سه ویژگی را مشخص کرده اند.
اسلامی توضیح می دهد: احساس اضطراب باید عمیق و به همراه نشانه های خارجی مثل افزایش ضربان قلب، احساس جسم کروی در گلو و عرق سرد باشد. همچنین ترس باید به مدت طولانی وجود داشته و بر خلاف ترس های بی اساس که به مرور زمان ناپدید می شود استمرار یابد. ویژگی سوم این که فرد مبتلا روزانه با شیء مورد ترس مواجه شده و شیء موجب نگرانی و مانع فعالیت او شود.
وی می افزاید: ترس بی اساس دیوانگی یا جنون نیست وارتباطی با اختلالات شدید روانی ندارد اما در صورت داشتن این ۳ویژگی فوق مشورت با روانپزشک ضروری به نظر می رسد.
این کارشناس مثال می زند: افرادی که از آب می ترسند به هیچ قیمتی حاضر به فرو کردن سر خود در آب نیستند و این اضطراب عموما در کنار استخرها در هنگام آموزش مربی به شاگردان بیشتر محسوس است.
به گفته وی منشاء این گونه ترس همیشه در خطرهایی است که وجود واقعی داشته و ریشه آن در مکانیسم های دفاعی می باشد.
وی میراث ژنتیک ما را مسئول ترس های موجود درونی عنوان می کند و می گوید: در سیر تکامل نوع بشر انسان همواره ترس را با خود داشته و برخی از انواع این ترس های بی اساس در همه افراد وجود داشته اما در اشخاص مختلف درجات متفاوتی را دارد.
این روانشناس در خصوص ترس از فضاهای بسته نیز توضیح می دهد: افرادی که به این ترس مبتلا هستند راهروی پشت بام و اتاق تاریک برایشان غیرقابل تحمل است و صرف فکر کردن در مورد آن علائم دلهره را ظاهر و اضطراب را شکل می دهد، به طوری که فرد دارای حراس بی اساس و در آرزوی فرار بوده و میخکوب بر جای می ماند.
وی در خصوص داروهای دارای اثر درمانی می گوید: داروهای ضد افسردگی اثر درمانی خود را در مرحله خاصی که مربوط به حالت افسردگی و یا اضطراب است اعمال می کنند و زمانی که این مرحله سپری شد به آسانی و بدون نگرانی از ایجاد وابستگی می توان مصرف آن ها را قطع کرد ضمن این که به رغم موثر بودن درمان دارویی این نوع درمان شانس عود را کاهش نمی دهد.
وی همچنین به ریشه ترس در فرضیات ژنتیکی اشاره می کند و می گوید: حواس یک نوع بیماری ارثی است که از والدین منتقل شده و ریشه در آشفتگی های روانی و اضطراب آنان در نزد فرزندان دارد. طبق مثال وی مادری که از خیابان ترس دارد فرزند خود را به همراه خود برده و به او قوت قلب می بخشد اما رفتار نامتعادل مادر شرایطی غیرطبیعی را برای کودک به وجود آورده به طوری که کودک ترس پنهانی مادر را درک می کند.
این کارشناس روانشناسی در خصوص فضای باز اجتماعی می افزاید: اصولا ترس از جمعیت و مکان های بزرگ برای فرد بیمار نوعی زندان محسوب شده به طوری که عواقب این اضطراب می تواند به چشم پوشی از دنیای بیرون و به نوعی انزوا و گوشه نشینی بینجامد.
اسلامی با اشاره به این که این گونه افراد هیچ گاه بدون همراه از منزل خارج نشده و همیشه بهانه های مختلفی برای خارج نشدن از خانه دارند می گوید: این ترس ها از سوی پزشکان جدی بوده و در صورت عدم کنترل می تواند زندگی فرد را مختل کند.
ترور زندگي با «ترس»
23 11 2007
از زمان واقعه 11 سپتامبر در سال 2002، بمبگذاري لندن در سال 2005 و حملات انتحاري گروه القاعده در نقاط مختلف دنيا، موضوع و مسئله ترور و ترورريسم به طور متناوب در سطر رسانه هاي گروهي جهان قرار گرفته و تاکنون در رابطه با آن صحبت هاي بسياري شده است. اما آنچه که اين موضوع را از زاويه اي متفاوت حائز اهميت نموده است، نه وقايع اتفاق افتاده، بلکه نتايج منفي آن است که باعث فلج شدن زندگي انسان و سيستم اقتصادي جامعه مي گردد. اين واقعيتي است که ترور و تروريسم براي هر جامعه اي به ارمغان مي آورد. با اين مقدمه کوتاه و در اين مجال اندک، درصدد آنيم تا به چگونگي نحوه پاسخگويي و روبارويي با اين معضل بپردازيم.
«ترس» دشمني بدون چهره و نقاب
«ترس» دشمني است ناشناس و بدون چهره که به سادگي قابل شناخت نمي باشد. «ترس» باعث مغشوشيت ذهن مي گردد و تفکراتي اينگونه را با خود بهمراه دارد: «اين خواست خدا بود»، «اين حمله شيطان است» و جملاتي از اين قبيل که باعث پيچيده تر شدن موقعيت مي گردد. قربانيان ترس شامل همه انسان ها; پير، جوان، فقير، ثروتمند، مرد، زن، بزرگ، کوچک و… مي باشند. در يکي از روزنامه هاي لندن پس از واقعه انفجار در سال 2005 که گروه القاعده مسئوليت آن را به عهده گرفت، اين چنين نقل قول شده شده بود: انگلستان در
ترس و وحشت و اظطراب شعله ور است. ترس و وحشت شالوده و زيربناي عمليات تروريستي است. ترس از نه آنچه که اتفاق افتاده بلکه از آنچه که مي تواند اتفاق بيافتد و بر زندگي و متعلقات من تاثير بگذارد. اين موضوعي است که نه تنها زندگاني افراد را تحت تاثير قرار مي دهد بلکه حتي باعث فلج شدن اقتصاد جامعه نيز مي گردد. در بمبگذاري لندن به نقل از
يکي از مصدومين اين حادثه گفته شده بود که پس از وقوع انفجار تقريبا تمام مسافرين به سوي خدا فرياد مي زدند. مردم از اديان مختلف به سوي خالقي که در مورد او شنيده بودند درخواست کمک مي کردند. اما مدتي بعد پس از پايان اين حادثه هر کس به دنبال زندگي خود رفت. دعاهايي که معمولا در اين چنين زمان هايي صورت مي گيرد، ريشه در «ترس» دارد که مردم به خاطر «ترس» از دست دادن آنچه دارند، دست نياز به سوي باورهاي خود دراز مي کنند.
شناخت ترس و ريشه هاي آن
با شناخت زمينه هاي بوجود آورنده ترس و اظطراب مي توان آ ن ها را ريشه کن کردن، کرد. همانطور که براي مداواي يک بيماري بايد ابتدا بيماري را تشخيص داد تا بتوان داروي مناسب را تجويز نمود، نحوه غالب آمدن بر مسئله ترس و اظطراب نيز اين چنين است. ريشه هاي ترس مي تواند:
-عدم اطلاع و آگاهي از موضوعي خاص باشد که نتيجه آن فرد را هراسان مي کند.
-تاثير تجربيات منفي گذشته(که حاصل تصميم گيري ها نادرست و يا عملکردهاي نابجاي خود فرد مي باشد)
-نتيجه موضوعاتي باشد که از کنترل ما خارج است و نمي دانيم که چگونه مي توان با آن روبرو شد.
شناخت ترس و اقدامي مناسب نسبت به آن
ترس و اظطراب در اثر هر عاملي که باشد بايد قبل از اينکه سبب اغتشاش زندگي ما گردد بايد با آن روبرو شد و آن را حل کرد. پس از شناخت ترس بايد با اقدامي متناسب به آن پاسخ داد. اگرچه شايد اين موضوع کاملا بديهي و ساده به نظر برسد ولي در بسياري از مواقع به علت عدم اقدام متناسب به جاي حل مشکل، معمولا افراد سعي در تسکين درد و فراموشي موقت آن دارند. اين موضوع يعني بازگشت دوباره و چندباره مشکل در ذهن و زندگي ما، که سبب اغتشاش و فلج شدن زندگي ما مي شود. در همين رابطه چند راه حل که مي تواند اقدامي مناسب باشد، پيشنهاد مي گردد:
-خط فکري خود را تغيير دهيد تا به جاي زنجير شدن در گذشته فصل جديدي را در زندگي آغاز کنيد.
-با انضباط روزانه و تربيت خود نسبت به آن موضوع خاص نتايج عالي را براي خود به وجود آوريد.
-اگر ريشه ترس موضوعات ناشناحته و عدم اطلاع مي باشد آن را با يک مشاور و يا دوست نزديک در ميان بگذاريد و درخواست مشورت کنيد.