بخشی از مقاله

اسلام در اندلس
مقدمه
در سال711.م/92. ق یک دسته از مسلمانان به رهبری طارق بن زیاد که نام وی در کلمه جبل الطارق ابدی شده است توانستند بخش اعظم اسپانیا را فتح کنند. اعراب قلمرو جدید خودرا در اسپانیا اندلس میگفتند وشهر قرطبه را به پایتختی برگزیدند.
در سال756.م/139. ق فردی از خاندان بنی امیه بنام عبدالرحمن با کمک هوادارانش در اندلس به حکومت میرسد و حکومت مستقل امویان را در اندلس تاسیس میکند. دردوران اوج ان در زمان عبدالر حمان سوم912-961.م/300-350. ق انها خود را خلیفه" و" امیر المومنین" خواندند. درگیریهای داخلی بعدی بر سر جانشینی سبب تضعیف انها شد.در سال 1031.م /422. ق شورای وزیران در قرطبه تشکیل شد و پایان خلافت امویان اندلس و تاسیس شورای دولتی را اعلام نمود این شورا فقط بر قرطبه حکومت میکرد و مناطق دیگر بدست حکام محلی اداره میشد.


هر چند حکمرانان مسلمان نسبت به پیروان مذاهب دیگر با مدارا و تسامح رفتار میکردند اما استقبال ساکنین اسپانیا از دین جدید بسرعت افزایش می یافت در این میان میل دستیابی به مزایای اجتماعی مسلمان بودن و تحسین فر هنگ اسلامی بعنوان تمدن مترقیتر جایگاه بر جسته ای داشت. خدمت خاص تمدن اسلامی اندلس را باید در حوزه شهر سازی و توسعه شهرها ونیز شکوفایی اقتصادی که در اثر احیای تجارت بوجود امد جستجو کرد.


بر اثر متلاشی شدن حکومت مرکزی فشار دول مسیحی بر مسلمانان افزایش یافت بطوریکه که حکمران اشپیلیه المعتمد وفقهای مالکی از حکومت مرابطون در افریقای شمالی تقاضای کمک کردند و مرابطون بعد از انجام ماموریتشان حکومت اندلس را در اختیار گرفتند. پس از پایان قطعی حکومت مرا بطون در اندلس در سال 1145.م/535. ق و تا سال 1170.م/565. ق که اندلس تحت قدرت مو حدون قرار گرفت هرج ومرج حکمفرما بود. اما موحدون نیز همانند مرابطون مدت زیادی دوام نیاوردند وبزود ی در سراشیبی سقوط افتادند

. در این شرایط حملات دول مسیحی شمال اسپانیا افزایش یافت و قرطبه درسال1236.م /634. ق واشبیلیه در سال 1248.م /645. ق بدست مسیحیان افتاد. در این ایام فردی بنام محمد بن یوسف ابن نصرحکومت نصریه را در غرناطه تاسیس کرد. 1238 .م /635.ق که بعد از دو قرن ونیم در سال 1491.م/896. ق منقرض شد. در هنگامی که سراسر اروپا در توحش و جهل قرون وسطی فرو رفته بود در اندلس تقریبا همه سواد خواندن و نوشتن را داشتند. وجود مدارس ومراکز علمی متعدد از قبیل دانشگاهها وکتابخانه ها از مشخصات این دوره میباشد.
مراحل تحول اسپانیای اسلامی (اندلس):
1.فتح اسپانیا تا سقوط خلافت امویان در دمشق (711- 750.م/92- 132. ق)
الف. فتح اسپانیا


توسعه اسلام به اسپانیا با گسترش قدرت اعراب در افریقای شمالی و ضعف ویزیگوتها – حاکمان پیشین اسپانیا- کاملا هماهنگ بود
ضعف اسپانیای ویزیگوت
نارضایتیهای عمومی علیه حاکمیت ویزیگوتها در اسپانیا رو به افزایش بود تا انجائیکه بسیاری از افراد عادی مسلمین را نجات بخش خود دانسته و هر گونه کمکی که میتوانستند بکنند میکردند . دلیل عمده این نارضایتیها رکود و عدم رونق اقتصادی بود.رفتار بیر حمانه و خشن با یهودیان نیز سبب ناخشنودی این گروه از حکومت ویزیگوتها شد و بدون شک انها در تر غیب مسلمین برای حمله به اسپانیا تلاش میکردند .

همراهی نیروهای محلی :
نام کنت جولیان فرماندار بیرنظی سپته (septe) که درساحل جبل الطارق قرار دارد در این زمان به چشم میخورد . او در پی اختلاف با رودریک شاه ویزیگوت مسلمانان را تحریک به حمله به اسپانیا میکند.چنانکه هفت هزارنفراز مسلمانان به رهبری طارق در کشتیهاییکه او تدارک دیده بود به نزدیکی جبل الطارق اورده شدند.

یورش به اسپانیا در سال 711. م/92. ق
نخستین گروه عمده مسلمین در سال 711.م/ 92. ق به جنوب اسپانیا وارد می شوند. اینان بیشتر بربر - اعراب به بومیان افریقا بربر میگفتند- بودند و سردار انها بربری بود ازسرداران موسی بن نصیر (حاکم عرب افریقای شمالی ) بنام طارق بن زیاد که نام وی در کلمه جبل الطارق ابدی شده است .


حرکت های نظامی طارق :
وی بعد از شکست رودریک شاه ویزیگوتها توانست قسمت جنوبی اسپانیا را فتح کنند. سپس وی تصمیم گرفت که با بخش عمده از سپاه خود به سوی طلیطله (toledo) پایتخت ویزیگوتها پیش رود و انجا را بدون مخالفت شدیدی به تصرف در اورد . موسی بن نصیر در سال 712. م/93 . ق با هیجده هزار نفرکه بیشتر عرب بودند به اسپانیا وارد شد و بسوی اشپیلیه حرکت کرد و انرا تصرف کرد.


عبد العزیز فرزند موسی بن نصیر :
بعد از خروج او و طارق از اسپانیادر سال 715. م/96 . ق فرماندهی عالی مسلمین بر عهده پسر موسی بن نصیر عبدالعزیز نهاده شد واو با شایستگی به تصرف اراضی غیر مفتوحه پرداخت او مقر حکومتش را در سویل قرار داد و با بیوه رودریگ اخرین شاه ویزیگوت ازدواج کرد .
قتل عبد العزیز :
عده ای از مورخین نوشته اند که بعلت سر پیچی از خلافت اموی دمشق بفرمان خلیفه در مارس سال716 . م/ 97 . ق به قتل رسید و عده ای نیز معتقدند که در حملاتی که می کرده توسط اجانب به قتل میرسد.
پایان فتوحات در اسپانیا و فرانسه :
میتوان گفت که با مرگ عبدالعزیز دوره فتح و تصرف سرزمینهای غیر مسلمان به پایان رسید.شبه جزیره ایبریه (اسپانیا ) به تمامی فتح نشده بود و به تصرف مسلمین درنیامده بود مخصوصا در شمالغرب ناحیه بزرگی بود که هنوز دست نخورده باقی مانده بود.
سیاست اعراب در فتح اسپانیا :
اعراب در پیشروی خود سیاست بخصوصی بکار می بردندو چون نمی خواستند حملات برق آسا و سریعشان به تاخیر بیافتد به محض ورود به شهر با حکمران پیشین ان وارد مذاکره شده وعده آزادی و همه گونه مساعدت به اهالی انجا میدادندو بدین نحو یاانها را با خود همراه میکردند و یا انها را ارام نگاه میداشتند.
فتح بخشی از فرانسه :
از انروکه حکومت ویزیگوتها تا جنوب فرانسه گسترده بودطبیعی به نظر میرسدکه این قسمت از قلمرو حکومتی که شکست داده بودند را نیز به تصرف در اورند . درسال 719. م / 100 . ق حکمران عرب ان زمان سمح توانست ناربن در جنوب فرانسه را بتصرف در اورده و بسوی تولوز پیش رود.در سال 725.م / 106 . ق کارکاسون و نیم نیز به تصرف مسلمین در امد.


پایان پیشرفت
در سال 732.م /113 . ق بین مسلمانان به فرماندهی عبدالرحمن الغافقی و شارل مارتل که در ان ایام درفرانسه قدرتی به هم زده بود نبردی در گرفت که بنام نبرد توریا پواتیه معروف شد که مسلمانان در این نبرد شکست می خورندو در پی ان از فرانسه عقب نشینی می کنند.
علل شکست مسلمین :
البته منظور ما این نیست که از افتخاری که در این جنگ نصیب شارل مارتل شده بکاهیم اما باید تصدیق کنیم که شکست مسلمانان بیشتر در اثر اختلافات داخلی بر سر خلافت دمشق بوده که منجر به تضعیف روحیه لشکریانی میشد که در سراسر امپراطوری اسلامی مشغول نبرد بودند. در اینموقع مبارزه بین ( عباسیان ))و امویان بر سر اشغال کرسی خلافت در جریان بودکه نهایتا به برتری عباسیان پایان مییابد.این مبارزات داخلی طبعا بیشتر توجه مسلمانان را به داخل امپراطوری معطوف میکرد

مسلمانان، فتح اندس و فراز و فرودها


مهمترين موضوعی كه در زمان فتح آندلس افكار اروپاييان را به خود مشغول داشته بود، نذر و نياز برای ديرها، ديرسازی و زيارت كليساها و رشد عقايد خرافی مسيحيت بود كه همه از نفوذ زياد پاپ‌ها سرچشمه می‌گرفت. در آن برهه از زمان، روم غربی تجزيه شد و قسمت مهمی از قدرت آن به بيزانس كه پايتخت آن شهر معروف قلسطنطنيه بود، منتقل شد و به روم شرقی شهرت يافته بود. روم غربی متلاشی شده و عظمت خود را از دست داده و به جای آن روم شرقی توسعه و گسترش يافته‌بود.


در اروپای آن زمان علم و دانش فقط در انحصار راهب‌ها بود؛ كسانی كه فقط خواندن و نوشتن می‌دانستند. اين در حالی است كه در جهان اسلام علم و دانش رو به پيشرفت بود و روز به روز دانشمدان بزرگی از جهان اسلام برمی‌خواستند.
مسلمانان با فتح مصر در زمان خليفه دوم، قدم به قاره پهناور آفريقا گذاشتند و در زمان خليفه سوم در شمال آفريقا به سمت نقاط غربی پيشروی كردند اما در اين برهه از تاريخ اسلام به علت حملات پی در پی نيروی دريايی روم شرقی، مسلمانان بيشتر نيروی خود را صرف حفظ متصرفات خود در مصر و شمال آفريقا كردند و برای همين مدتی از پيشروی باز ماندند.


در زمان خلفای اموی فتح شمال آفريقا دنبال شد اما به دليل حملات نيروی دريايی روم شرقی و ايستادگی قبايل صحراگرد شمال آفريقا، كه بربر ناميده می‌شدند، كار تبليغ اسلام در شمال آفريقا به كندی پيشرفت می‌كرد.
سرانجام با مسلمان شدن عده‌ای از بربرها و همراهی آنان با سپاه اسلام، فتح شمال آفريقا ميسر شد. با فتح سراسر شمال آفريقا قلمرو مسلمانان از سمت مغرب به سواحل اقيانوس اطلس رسيد. مسلمانان عرب و بربرهای شمال آفريقا در سال ۹۲ هجری برابر با ۷۱۰ ميلادی در زمان خلافت وليد اول با ۱۲ هزار سپاهی از تنگه ميان مراكش و اسپانيا كه امروزه به تنگه «جبل الطارق» مشهور است، گذشت و در اندك زمانی سراسر اسپانيا را كه شامل كشور پرتغال كنونی نيز بود فتح كرد.


زمانی كه مسلمانان آندلس را به تصرف خود درآوردند قومی به نام ويزيگوت در آنجا ساكن بودند كه به علت اختلافات داخلی شديدی كه بين آنها وجود داشت، تعدادی از آنان از نيروی اعزامی مسلمانان حمايت كردند. اين قوم كه به گوتها يا گتها شهرت داشتند قومی ژرمنی بودند كه مسكن اوليه آنان احتمالاً اسكانديناوی بود ولی در آغاز سال‌های ميلادی در ساحل جنوبی دريای بالتيك، درشرق رود ويستول سكونت داشتند كه از مصب دانوب تا دنيپر امتداد داشت.
مسلمانان تا سال ۱۰۰ هجری برابر با ۷۱۸ ميلادی به كوه‌های پيرنه در شمال اسپانيا در مرز فرانسه رسيدند.

مسلمانان پس از سال ۱۰۰ هجری از كوه‌ها نيز گذشتند و نواحی جنوبی فرانسه را تصرف كردند. آنان به پيشروی خود تا سال ۱۱۴ هجری (۷۳۲ ميلادی) ادامه دادند كه در اين سال با درگيری كه در جنگ تور با فرانك‌ها پيدا كردند جلوی پيشروی مسلمانان گرفته شد و كم‌كم از فرانسه عقب نشستند و سرانجام درسال ۱۴۲ هجری(۷۵۹ ميلادی) به جنوب كوه‌های پيرنه بازگشتند. البته لازم به ذكر است افتی كه در سپاه مسلمانان رخ داد در نتيجه چند عامل بود كه در نهايت باعث عدم تفوق آنها شد:
- در اين دوران جهان اسلام شاهد انتقال قدرت از بنی اميه به بنی عباس بود كه اين جابه‌جايی قدرت باعث بی‌توجهی حكومت تازه تأسيس بنی‌عباس به اندلس شد.


- از سوی ديگر اگرچه رياست و رهبری اسپانيای مسلمان با عرب‌ها بود اما روسای بربر و گوت هم دارای قدرت فراوان بودند و اين خود باعث شده بود كه قدرت مركزی و متحد نتواند سر كار بيايد و اختلافات داخلی بين آنها و عدم توجه بنی‌عباس به اندلس سبب قدرت گرفتن و استقلاب مجدد مسيحيان شمال اسپانيا شود و با ارتباطاتی كه آنها با دولت‌های مسيحی شمال اسپانيا برقرار كرده بودند از هم كيشان خود كمك دريافت می‌كردند.


قدرت مسلمانان در اندلس فراز و فرود بسياری داشت. در زمانی كه مسلمانان اندلس زيرفشار مسيحيان اسپانيايی بودند، نهضتی در بين بربرهای مسلمان به وجود آمد كه« مرابطون» ناميده می‌شد (مرابط به معنای جنگ‌جوی مرزنشين است). مسلمانان اندلس از مرابطون كمك خواستند و
يوسف بن تاشفين نيز با سپاهيان خود به كمك آنها شتافت و توانست آلفونس پادشاه مسيحی را شكست‌دهد.


پس از مرابطون، عده‌ای ديگر از بربرهای شمال آفريقا معروف به «موحدون» نيروهای خود را برای مقابله با مسيحيان به اندلس فرستادند و پس از فراز و نشيب‌های بسيار دولت موحدون نيز در مقابل شورش قبايل كوهستانی مراكش به پايان عمر خود رسيد.
در تاريخ ملت‌های مسلمان شمال آفريقا و نيز حفظ موقعيت مسلمانان در اندلس دو نهضت مرابطون و موحدون نقش بسيار ممی داشت. با پايان قدرت و حيات اين دو دولت، مسلمانان اندلس در مقابل مسيحيان ضعيف شدند و در آخر با شكست دولت بنی‌نصر مسلمانان اسپانيا سخت در فشار قرار گرفتند و عده زيادی از مسلمانان كشته و گروه زيادی مجبور به خروج از اسپانيا شدند. بر اثر اين اقدامات حيات اسلام و مسلمانان پس از هشت قرن به طور كلی در اسپانيا به پايان رسيد.


در آخر نكته قابل ذكر اين است كه مسلمانان در ابتدای ورود خود به اندلس اختيار اموال و معابد و قوانين آنها را به خودشان واگذار كردند و نيز آنها را مختار كردند كه زير حكومت و قضاوت همكيش خود باقی بمانند و مطابق شروط چندين ساليانه جزيه‌ای بدهند و آن شروط هم به قدری سبك و سهل بود كه همه آنها بدون درنگ قبول كردند.
مسلمانان در اندلس بناها و يادگارهای بسياری از تمدن اسلامی بنا و قرن‌ها مسيحيان با كمال آزادی در كنار مسلمانان زندگی كردند و اندلس مهمترين مسير انتقال دانش مسلمين به اروپا بود و در تحول علمی اروپا نقش بسيار مهمی ايفا كرد.
اما مسيحيان به محض پيروزی بر مسلمانان دست به كشتارهای زيادی زدند و تمامی آثار ارزشمندی را كه طی ساليان دراز بنا شده بود تخريب كردند.
سالروز فتح اندلس؛مصادف با سوم آذر، در بردارنده درس‌‌های بسياری است كه از جمله آنها می‌توان به رفتارها و سلوك مسلمانان با اتباع كشوری بيگانه كه آن را به تصرف درآورده بودند اشاره‌كرد.


فتوحات اسلام در اندلس
سرزمين اسپانيا زير تسلط روم بود تا قرن پنجم ميلادى كه قبايل و اندال بر آن هجوم بردند و از آنوقت اين سرزمين و اندلوس يعنى ديار و اندال نام گرفت و عربها آنرا آندلس ميخوانند و گاهى نيز نام جزيره را بر آن اطلاق ميكنند.
بسال 507 ميلادى قبايل ويزى گوت بر آن ديار هجوم بردند و اندالها را به آفريقا راندند و در اندلس دولتى تشكيل دادند.دولت آنها در آغاز كار نيرومند بود اما چيزى نگذشت كه كارشان سستى گرفت و دستخوش انحطاط شدند.اشراف و پيشوايان دين نقاط مختلف كشور را به تيول بردند و در قصرهاى عالى سكونت گرفتند و اوقات خويش را بتفريح گذرانيدند و صنعت و فلاحت را به بندگان وا گذاشتند كه با خفت و خوارى مى‏زيستند و بار سنگينى از ماليات‏ها به دوش طبقه متوسط يعنى كشاورزان و بازرگانان افتاد و مردم تيره روز و بينوا شدند، يهودان به سبب آزار و ستمى كه بر آنها ميرفت چند بار سر بشورش برداشتند اما موفق نشدند و بسيارى از آنها ناچار دين مسيح را پذيرفتند.


هنگامى كه مردم شمال آفريقا زير تسلط عرب آسوده ميزيستند وضع مردم اندلس بدينگونه بود و مردم اسپانيا و مخصوصا يهودان آرزو داشتند كه از ظلم حكومت گت‏ها خلاص شوند.


قدام براى فتح اسپانيا
عربها در نيمه دوم قرن هفتم ميلادى براى فتح اسپانيا اقدام كردند و بدوران امپراطور گت، ومبا، كه حكومتش از 672 تا 280 م بود به سواحل اسپانيا حمله بردند.بعد از ومبا ارونك بحكومت رسيد و بدوران وى قانونى براى شكنجه و آزار يهودان وضع شد.پس از وى اژيكا بقدرت رسيد بدوران وى بسال 694 م يهودان توطئه كردند كه با كمك عربان مسلط بر شمال آفريقا رژيم سياسى اسپانيا را واژگون كنند، اما اين توطئه كشف شد و بنتيجه نرسيد از اين رو قانونى براى اجبار يهودان به پذيرفتن مسيحيت وضع شد و هر كه تن نميداد ببندگى گرفته ميشد اما چون اين روش از صواب بدور بود ثمرى بسيار بد داد.


تسلط موسى بن نصير بر بلاد مغرب
اين رخدادها عربها را كه از مدتها پيش به انتظار فرصت بودند متوجه فتح اسپانيا كرد.در اين اثنا موسى بن نصير بلاد مغرب را بگشود و تنها شهر سبته كه با روئى استوار داشت و كنت ژوليان از طرف گت‏ها حاكم آن بود باقى ماند.در پايان سال 709 م امپراطور ويتى‏كا كه بعد از اژيكا بحكومت اسپانيا رسيده بود معزول شد و در اوايل سال 710 آشيلا بجايش نشست.عربها ويتى‏كا را غيطشه مينامند.اشيلا ديرى نپائيد و در بهار همان سال به دست بزرگان گت و پيشوايان مذهبى معزول شد و رو در يك فرمانده سپاه گت كه عربها او را ذريق ناميده‏اند بجاى وى انتخاب شد.او آخرين پادشاه گت بود كه در اسپانيا حكومت كرد، بدوران وى حزبى نيرومند به پيشوائى آشيلا بوجود آمد كه ميخواست سلطنت را بدو بازگرداند و حزبى ديگر از رو در يك حمايت ميكرد.


كنت ژوليان حاكم شهر سبته كه با رو دريك دشمنى داشت با حزب آشيلا يار شد تا از دست رو در يك خلاص شود، سپس از موسى بن نصير كمك خواست او نيز فرصت را براى حمله به اندلس مناسب ديد و با وليد بن عبد الملك در اين باب مشورت كرد.وليد در آغازمردد بود عاقبت بدو اجازه داد اما گفت كه احتياط كند مبادا ژوليان در صدد فريب مسلمانان باشد.موسى، طريف بن مالك را بسال 91 هجرى (710) با پانصد كس فرستاد و وى بكمك ژوليان به مرزهاى جنوبى اندلس حمله برد و با غنائم فراوان بازگشت، موسى تشجيع شد و سپاهى مركب از هفت هزار كس كه بيشترشان بربران بودند به فرماندهى طارق بن زياد حاكم طنجه براى تسخير اندلس فرستاد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید