بخشی از مقاله
چکیده
اندیشمندان ژئوپلیتیک در طول سده گذشته همواره درصدد بوده اند که به فراخور شرایط طبیعی و انسانی مناطق مختلف و با ارائه استدلالهای لازم ، اهمیت ژئوپلیتیک برخی کانونها و مناطق جغرافیایی را متمایز و پررنگ تر نموده و سیاستمداران را جهت نفوذ ، کنترل ، تسلط واِعمال مدیریت بر اینگونه فضاها ترغیب نمایند. در این راستا پس از جنگ سرد تعارضات مفهومی و مصداقی مابین دو تمدن اسلام و غرب افزایش یافت و این روند بخش مهمی از دیدگاهها و نظریات اندیشمندان حوزه ژئوپلیتیک و روابط بین الملل را بخود اختصاص داد. در این مقاله این پرسش مطرح است که با توجه به تعارضات عمیق موجود در رابطه اسلام و غرب آیا امکان تطبیق تعریف مفهوم منطقه استراتژیک با حوزه های جغرافیایی ظهور نیروهای معارض با غرب در جهان اسلام و ارائه تعریفی نوینی در این رابطه وجود دارد؟
در سیر انجام این تحقیق کوشش گردیده با رویکردی توصیفی - تحلیلی و با تعیین حوزه های جغرافیایی منعکس کننده تعارض اسلام و غرب ، مصادیق جدید و نوینی از مفهوم منطقه استراتژیک ارائه گردد. یافته های تحقیق نشان می دهد که امروزه مناطق و کانونهای ظهور گروههای ملی یا فروملی متأثر از اندیشه های اسلامی در جهان اسلام ، مصادیق نوینی از مکانها و مناطق مهم و استراتژیک را بخود اختصاص داده است ، بطوریکه این مناطق در زمان حاضر بخش مهمی از سیاستهای و راهبردهای استراتژیک قدرتهای بزرگ را برای حفظ امنیت به خود اختصاص داده است.
واژگان کلیدی : اسلام، غرب، منطقه استراتژیک، تعارض
-1 مقدمه
جاذبه تقریباً بی بدیل نظریه های کلاسیک ژئوپلیتیک در عرصه روابط بین الملل به دلیل تلاش این نظریه ها برای تمایز قائل شدن بین مناطق مختلف جهان و اهمیت دهی به برخی از مناطق به جهت ویژگیهای ذاتی و یا انسانساخت آنها بوده است. بنابراین بخشی از مطالعات کلاسیک ژئوپلیتیک در طول تاریخ، همواره معطوف به کشف مناطق مهم جهان و استفاده از امتیازات موجود در این مناطق برای حصول منافع و پیشبرد اهداف بوده است. بر این مبنا شناسایی و شاخص یابی مناطق پراهمیت در مقیاس کلان و جهانی همواره یکی از حوزه های مهم و اثرگذار مطالعات ژئوپلیتیک بوده استاصولاًرقابت. بر سر گسترش قلمرو بین حکومتها و ایدئولوژیها منجر به اهمیت یابی متفاوت مناطق و فضاهای جغرافیایی نسبت به یکدیگر خواهد شد.
بویژه اگر سطح اهمیت یک منطقه و قلمرو جغرافیایی در سطح جهانی و برای قدرتهای جهانی مهم تر باشد هرچه بیشتر اهمیت استراتژیک آن افزایش می یابد - عزتی، . - 96: 1384 نکته اصلی اینجاست که شاخص های این مناطق در طول تاریخ و بنا بر مقتضیات ایدئولوژیک، امنیتی و تکنولوژیک موجود در هر دوره زمانی، متفاوت بوده است. از این رو اندیشمندان ژئوپلیتیک بر اساس این پیش زمینه های ساختاری تا زمان حاضر؛مناطق مختلفی را در سطح جهان به عنوان منطقه مهم و استراتژیک قلمداد کرده اند. این مناطق از حیث مفهومی همواره دارای ارزش و اهمیت جهانی بوده و همواره مورد توجه قدرتهای جهانی قرار داشته و دارند. بطوریکه در تعیین استراتژیهای ژئوپلیتیک
قدرتهای جهانی این فضاهای جغرافیایی از اولویت زیادی برخودار می باشند - احمدی پور و لشگری ، . - 1 :1390 به عبارت بهتربررسی سیر نظریات کلاسیک مرتبط با این مناطق نشانگر آن است که تعیین مصادیق این مفهوم همواره ناشی از ملاحظات منافع قدرتهای جهانی شکل گرفته و کنترل، مدیریت و اثرگذاری بر این حوزه جغرافیایی از اولویت های مهم سیاست خارجی قدرتهای جهانی محسوب می گردد. بنابراین برای پایش و تبیین شاخص های این مناطق در هر دوره زمانی می بایست سیر تحول و تجمع حوادث و رویدادهای سیاسی را در فضای روابط بین الملل به دقت رصد نمود. بدیهی است قطعاً مناطق استراتژیک در حوزه روابط بین الملل و در چارچوب سیاست قدرتهای جهانی قطعاً از اهمیت و ارزش جهانی برخودار بوده و به دلیل همین اهمیت بخش مهمی از تحرک بین المللی قدرتها را بخود اختصاص می دهند.
این در حالی است که بعد از جنگ سرد یکی از زمینه های جدید قابل مطالعه در مطالعات استراتژیک، رستاخیز و تأثیرگذاری عمیق بازیگران سیاسی مستقر در جهان اسلام از جمله دولتها و گروههای فروملی در ساختار ژئوپلیتیک جهان از حیث ایجادچالش های امنیتی برای کشورهای غربی و توانایی آن در خلق مناطق استراتژیک می باشد که این رویدادها در نظریات و مطالعات ژئوپلیتیک کمتر مدنظر قرار گرفته است. البته روابط تعارض آمیز اسلام و غرب در شکل سخت افزاری در طول تاریخ جریان داشته و مسبوق به سابقه بوده است. حوادثی همچون جنگهای صلیبی، فتح اندلس، حملات امپراطوری عثمانی به اروپا و بعدها برتری غرب از طریق استعمار، نشان از سیر تاریخی روابط خصمانه این دو تمدن دارد - بروجردی و فیروزجایی ، . - 183 : 1387
البته در طول جنگ سرد به سبب مختصات و ضرورتهای این دوران، این تعارض کمتر نمود عینی بخود می گرفت؛ چرا که به سبب وجود تعارضات ایدئولوژیک مابین سرمایه داری و کمونیسم در سطح کلان،1 تعارضات ایدئولوژیک خردتر نظیر اسلام وغرب کمتر امکان تظاهر بیرونی پیدا می نمود. ضمن اینکه در دوران جنگ سرد هر یک از دو بلوک قدرت؛ تلاش می نمودند که از جنبشهای اسلامی منبعث از جهان اسلام در جهت منافع خود و بر علیه رقیب خود استفاده کنند. لیکن پس از جنگ سرد همانگونه که گفته شد تعارضات بنیادین دو تمدن اسلام و غرب در مقاطع مختلف اثرات خود را نشان داد سبب گردید این تعارض بعنوان اصلی ترین تعارض ایدئولوژیک موجود در جهان تلقی گردد - لشگری ، - - 67 : 1387سیمبر و قربانی ، . - 78 : 1389
به عبارت دیگر پس از پایان جنگ سرد این فرضیه بر سر زبانها افتاد و این ایده در اذهان نظریه پردازان علوم سیاسی قوت گرفتکه احتمالاً تقابل ایدئولوژیکی بعدی در جهان بین اسلام و غرب خواهد بود - فولر. لسر، . - 4-5 :1384 البته بنظر می رسد این موضوع چندان دور از ذهن نباشد ؛ چرا که سبک قدرت واقعی و نمادینی که غرب و بویژه آمریکا درصحنه بین الملل از خود بروز می دهند؛ می تواند به نوعی واکنش برانگیز باشد و هر نوع ظهور قدرتی به صورت طبیعی و ناخودآگاه در برابر خود مقاومت تولید خواهد نمود - . - Foucault , 1980 : 142 در دوره بعد از جنگ سرد نیز اگرچه فردگرایی انواع آزادیهای لیبرالیستی موجود در تمدن غرب برای بسیاری از جوامع گیرایی دارد لیکن برای گروهی دیگر از جوامع بویژه جوامع اسلامی این روند قابل قبول نمی باشد - نای، . - 171 : 1387
بنابراین رنجش روزافزون بخش های از جهان از فرهنگ وارزش های غرب و این حقیقت که دیگران اغلب غرب و بویژه آمریکا را تمدنی می دانند که با غرور و تفرعن قدرت خود رااعمال می کند - - Lesser and others , 1999: 78 معارضانی دارد که مهمترین معارض آن پیروان اسلام سیاسی می باشد. به عبارت بهتر پس از پایان جنگ سرد هیچ مجموعه عقاید مشخصی را در میان ملل جهان نمی توان یافت که همچون اسلام سیاسی به روشنی با غرب دچار تعارض شده باشد . - Ikenberry , 2002 : 148 - بطورکلی از آنجائیکه اسلام بیش از سایر ادیان و ایدئولوژیهای موجود با اداره جامعه و حکمرانی ممزوج بوده و این آموزها غالباً در تضاد با آموزه های غربی قرار دارد؛ از این رو این مسأله موجب بوجود آمدن تمرکز عکس العمل ها علیه تفکر سرمایه داری در جهان اسلام گردید.
در واقع اسلام بیش از سایر ادیان از آموزه های حکومتی برخوردار بوده و در زمان حاضر نیز آموزهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اسلام یک نظریه تدافعی در حال رشد می باشد که نفوذ تباه کننده فرهنگی – اقتصادی تمدن غرب را نفی می کند. از این رو می توان اذعان نمود که در زمان حاضر تنها ایدئولوژی رقیب با آموزه های سیاسی – اقتصادی غرب ، آموزهای دین اسلام می باشد؛ بطوریکه بسیاری از احزاب سیاسی و حکومتهای اسلام گرا که بویژه پس از پایان جنگ سرد به قدرت رسیده اند؛ پیوسته فساد اخلاقی، انحطاط روحی، معنوی و ناعدالتی اقتصادی موجود در تمدن غربی را تقبیح می کنند واین تمدن را به عنوان مظهر اشاعه فرهنگ منحط مصرف گرایی و بی دینی می شناسند - برژینسکی ، - 225 : 1386
و بر ماهیت اصلاح طلبانه اسلام در این زمینه ها تأکید دارند - جرجیس، . - 22: 1382 بر این مبنا در این تحقیق این پرسش مطرح بوده است که آیا می توان نقاط و حوزه های جغرافیایی ظهور احزاب، گروهها و حکومتهای اسلام گرا در جهان اسلام را به جهت دارا بودن این تعارض ایدئولوژیک با غرب و به جهت دارا بودن اهمیت جهانی برای قدرتهای غربی، به مثابه مصادیق جدیدی از مفهوم منطقه استراتژیک جدید در نظرگرفت و نوعی منطقه استراتژیک نوین را در جغرافیای سیاسی جهان اسلام مصداق یابی نمود؟
-2 روش تحقیق
در این پژوهش در چارجوب روش شناسی اثبات گرا کوشش گردیده در تجزیه و تحلیل مستندات از استدلاهای منطقی و عقلانی بهره گیری شده و بر پایه آن کوشش گردیده که دیدگاه نوینی از مفهوم و کارکرد مکانها و مناطق استراتژیک ارائه گردد. در این راستا کوشش گردیده با استفاده از مستندات کتابخانه ای، در وهله نخست مفهوم فضای استراتژیک تبیین گردد . سپس با استخراج کارکردها و تبیین چگونگی تعارضات ایدئولوژیک اسلام و غرب و تلفیق آن با شاخص های مفهوم منطقه استراتژیک، مصداق جدیدی از مفهوم مکان و فضای استراتژیک در جغرافیای سیاسی جهان اسلام معرفی گردد.
-3 مباحث نظری
3؛-1 مفهوم منطقه استراتژیک
در تعریف استراتژی همچنانکه ملاحظه گردید، بخش مهمی از منابع و سرچشمه های قدرت به عنوان عامل و موجد استراتژی، از فضا و کالبد جغرافیایی و از انسان و عوامل انسانساخت موجود در اکوسیستم جغرافیایی نشأت می گیرد. بدین ترتیب جغرافیا درتعیین استراتژی سیاسی کشورها نقش کلیدی داشته و به صورت جبری در شکل گیری استراتژی مؤثر می باشد. توجه به نظریات بسیاری از اندیشمندان ژئوپلیتیک نیز نشان می دهد که شناسایی مکانها و فضاهای مهم و استراتژیک جهان در جهت کسب قدرت؛ مبین جوهر ذاتی تمامی پارادایم ها و نظریات اندیشمندان ژئوپلیتیک می باشد و در این راه جزء مهمی از تئوریهای آنان نیز به شناخت این حوزه های جغرافیایی کلیدی در جهان اختصاص داشته است. در این راستا توجه و مطالعه نظریه های