بخشی از مقاله
در مناظره و شرايط و آداب و آفات آن
باب سوم : در مناظره و شرايط و آداب و آفات آن
فصل اول : در شرائط و آداب بحث و مناظره
مقدمه :
بايد متوجه باشيم كه مناظره و تبادل فكر و راءى و نظر در احكام دينى به عنوان بخشى و عضوى از پيكره دين تلقى مى شود. ولى مناظره و تبادل نظر داراى شرايط و آداب و موقعيت و فرصت مناسب (و مخصوص به خود) مى باشد.
اگر كسى دست اندر كار بحث و مناظره - بر اساس وجه صحيح آن - گردد، و شرايط و آداب آن را رعايت كند قطعا در قيام به حدود مناظره ، موفق و كامياب بوده و در اين كار مهم از پيشينيان پيروى كرده است ؛ زيرا آنان در مسائل مختلفى به بحث و مناظره مى پرداختند و هدف آنها - صرفا - الهى بوده و مى خواستند از رهگذر مناظره ، جوياى حقايقى گردند كه از ديدگاه خداوند متعال ، به حق بوده است .
كسى كه براى خدا و در راه او مناظره مى كند داراى علائم و مشخصاتى است كه از رهگذر آن ، شروط و آداب مناظره روشن مى گردد.
(حقايق مربوط به اين فصل در ضمن هشت مسئله ، مورد بحث قرار مى گيرد):
1- بايد مناظره به منظور اثبات حق انجام گيرد نه به خاطر تظاهر و رياء
هدف و مقصود مناظره كننده بايد عبارت از رسيدن به حق و جويا شدن ظهور و پديدار گشتن حق باشد، ولو آنكه به هر كيفيتى اين حق ثابت شود.
نبايد منظور اهل بحث و مناظره چنين باشد كه گفتار و نظريه خود را به كرسى نشانده و حق به جانب بودن خويشتن را اظهار نموده و سرشار بودن مايه هاى علمى و صحت راءى خود را اثبات كنند؛ زيرا اينگونه هدف گيرى در بحث و مناظره به عنوان جدال و ستيز و رياكارى تلقى مى شود كه ما قبلا ضمن بحثهاى گذشته از قبح و زشتى هاى اين شيوه و نهى اكيد از آن ، آگاه شديم .
يكى از نشانه هاى وجود قصد و هدف الهى در مناظره ، اين است كه مناظره كننده - جز در مواردى كه اميد تاءثير در طرف مناظره وجود دارد - وارد مناظره نگردد، و اگر بداند كه طرف بحث او، سخن وى را نمى پذيرد و زير بار حق نمى رود (و در راءى شخصى خود پافشارى مى كند)، و اگرچه خطاء و اشتباه او كاملا روشن گردد، به هيچوجه دست از سليقه شخصى خويش برنمى دارد، مناظره با او جائز نيست ؛ چون آفات و نتايج سوئى - كه بعدا درباره آنها بحث خواهيم كرد - بر اين گونه مذاكره مترتب خواهد شد، و هيچ هدف مطلوب و صحيحى از رهگذر آن به دست نخواهد آمد.
2- اولويت و اهميت والاى امر به معروف و نهى از منكر نسبت به مناظره
اشتغال به مناظره در صورتى صحيح است كه وظائف و تكاليف ديگرى كه از آن مهمتر است در ميان نباشد؛ چون اگر مناظره درباره امر واجب به صورت مشروع برگزار گردد به عنوان انجام و اداء يكى از واجبات كفائى محسوب مى شود. اما اگر وظيفه ديگرى كه داراى وجوب عينى و يا كفائى و مهمتر از خود مناظره است در ميان باشد اقدام به مناظره جائز نخواهد بود.
از جمله وظائف و تكاليف واجب - كه هم اكنون و در دوره ما كسى بدان قيام نمى كند - مسئله امر به معروف و نهى از منكر است (كه از لحاظ اهميت در درجه نخست قرار دارد، و اقدام به آن نسبت به مناظره داراى اولويت مى باشد).
بارى ، ممكن است مناظره كننده در مجلس مناظره با يك سلسله از منكرات مواجه گردد؛ - چنانكه اين حقيقت بر كسانى كه نسبت به حالات واجب و حرام ، مجرب هستند مخفى نيست . علاوه بر اين ممكن است مناظره كننده راجع به مسئله اى بحث و مناظره كند كه هيچوقت و ابدا مورد ابتلاء كسى نباشد و يا به ندرت اتفاق مى افتد، از قبيل برخى از دقائق علمى و فروع و شاخه هاى جزئى احكام دينى (كه كمتر در عمل اتفاق مى افتد). و نيز احيانا ممكن است از او و ديگر حاضران ، حالاتى سر زند كه گوينده و مستمع هر دو دچار گناه گردند از قبيل : ايجاد محيط وحشت ، ناسزا و زشت گوئى و آزاررسانى و كوتاهى و غفلت نسبت به امر واجب ، مانند نصيحت و سفارش مسلمين و ترغيب به محبت و مودت ، كه مناظره كنندگان موظف به رعايت اينگونه وظائف اخلاقى هستند؛ ولى متاءسفانه در حين مناظره ناخودآگاه از اين وظائف سر باز مى زنند و گرفتار اين آلودگيها مى گردند و خود متوجه آن نيستند و تصور مى كنند كه با هدفى الهى به مناظره مى پردازند.
3- اجتهاد - يا - شرط مناظره در احكام دينى
كسى كه در مسائل دينى مناظره مى كند بايد مجتهد باشد، مجتهدى كه بتواند بر طبق نظر خود فتوى دهد نه آنكه پيرو راءى و نظر شخص ديگر باشد و بر طبق راءى او اظهار نظر كند. و آنگاه كه حق و حقيقت به زبان طرف مناظره ، ظاهر گردد بايد از راءى و نظر او پيروى كند و بدان گرايش يابد.
اما كسى كه به درجه اجتهاد نرسيده است نمى تواند در ضمن مناظره ، با مذهب و راءى و نظر كسى كه خود از وى تقليد مى كند به مخالفت برخيزد. آيا اگر مخالفت كند چه فائده اى مى توان از رهگذر مناظره او تصور نمود؛ در حاليكه او نمى تواند - در صورت بروز و آشكار شدن ضعف و بطلان نظريه اش - از مذهب و راءى خود دست بردارد؟ بر فرض كه اين فرد فاقد اجتهاد، با شخص مجتهدى به مناظره پردازد و ضعف و سستى دليل ، و بالمآل بى پايگى نظريه او روشن شود چه كمك و مددى به مجتهد خواهد كرد؟؛ زيرا او بر اين اساس فكر مى كند كه بايد مسئله ، بر طبق نظريه وى سرانجام گيرد، نظريه اى كه از ديدگاه او به حق است و در نظر او بر راءى مجتهد ترجيح دارد - اگرچه در واقع و فى نفسه ، نظريه او ضعيف باشد - چنانكه همين امر در ميان ساير مجتهدين نيز اتفاق افتاده است ؛ زيرا آنها نيز قبلا به ادله و شواهدى براى اثبات نظريه خود متمسك مى شدند؛ سپس براى آنها يا ديگران روشن مى شد كه ادله آنها سخت سخيف و سست بوده ، و در نتيجه پس از ظهور ضعف ادله آنها، فتواى آنها نيز تغيير مى كرد، كه اين تغيير راءى را در يك كتاب و حتى در محدوده يك برگ كتاب آنها نيز احيانا مى بينيم .
4- حق و حقيقت - يا - هدف اساسى مناظره
بايد مرزهاى بحث و مناظره به وقايع مهم دينى و يا مسئله قريب الوقوع ، محدود باشد (و نبايد در هر مسئله كم ارزش و يا مسائلى كه در آينده بسيار دوردستى اتفاق مى افتد، وقت و فرصت را تلف كرد)؛ لذا مناظره كننده بايد متوجه اين نكته اساسى بوده و بدان اهتمام ورزد.
آنچه در مناظره داراى اهميت است ، مسئله ظهور و روشن شدن حق و حقيقت مى باشد. ضمنا نبايد مناظره كننده براى اثبات حق ، سخن و گفتار خويش را بيش از اندازه - طولانى سازد.
مناظره كننده نبايد مغرور و فريفته شود و اين تصور در او به وجود آيد كه بحث و مناظره در مسائل نادره يعنى مطالبى كه به ندرت اتفاق مى افتد و شگفت انگيز مى باشد موجب ورزش و رشد ملكه و نيروى استدلال و تحقيق انسان است ؛ چنانكه اين تصور غالبا براى كسانى پيش مى آيد كه خواهان حظ نفس بوده و مى خواهند از طريق اظهار فضل و ابراز علم ، كامروا گردند. لذا در تعريفات ، و نقض و ايرادهائى كه بر اين تعريفات وارد است ، و همچنين در مغالطات و امثال آنها مناظره مى كنند.
اگر حالات روحى اينگونه افراد دقيقا و به درستى در بوته امتحان و آزمايش قرار گيرد مى بينيم هدف و آماج آنها در مناظره حتى چنين چيزى نيست (يعنى نمى خواهند از رهگذر مناظره به ورزش فكر و تقويت ذهنى روى آورند چه رسد به اينكه داراى هدف الهى باشند).
5 - شايسته است جلسه مناظره از تيررس ديد مردم بدور باشد
بايد مكان خلوت و دور از چشم مردم - از ديدگاه مناظره كننده - براى امر مناظره ، محبوب تر از مناظره در مجالس و محافل باشد؛ زيرا اگر مناظره در محلى به اصطلاح دنج و خلوت انجام گيرد اين امر به تمركز فكر و صفاء انديشه - براى درك حقيقت - كمك بيشترى مى كند.
مناظره در حضور توده مردم ، انگيزه هاى رياء و تظاهر و حرص در غلبه و اسكات خصم را - ولو به هر دليل باطلى هم باشد - تحريك مى نمايد.
كسانى كه داراى مقاصد و اهداف فاسد هستند شيوه آنها اين است كه از جواب به سؤ ال ديگران در جاى خلوت ، احساس كسالت و سستى مى نمايند؛ ولى در مجالس و محافل در پاسخ به مسائل ، با هم به رقابت برمى خيزند، و براى اينكه پاسخ به مسائل را در مجامع به خود منحصر سازند (سخت به تكاپو افتاده ) و دست اندر كار حيله و چاره جوئى و نيرنگ مى گردند.
6- بايد مناظره كننده ، پوياى حق باشد
مناظره كننده بايد در پويائى از حق همچون كسى باشد كه دنبال گم گشته خويش در تكاپو است . و آنگاه كه گمشده خود، يعنى حق را پيدا كرد بايد در حاليكه اشك شوق مى ريزد، خداى را سپاس گويد. او نبايد در اينكه حق به دست او و يا به دست شخص ديگرى ظاهر مى شود فرق و امتيازى ببيند. بايد او را چنين تصور كند كه طرف و شريك مناظره او، يار و ياور او مى باشد، و نبايد او را به عنوان خصم و دشمن خويش تلقى نمايد. لذا اگر شريك مناظره وى ، او را به اشتباهش واقف سازد و يا حق را براى او ظاهر و روشن نمايد بايد از او تشكر كند؛ چنانكه اگر كسى راهى را در پويش و جستجوى گمشده خويش طى مى كند؛ ولى شخص ديگرى او را از طريق ديگر به گمشده اش رهنمون مى گردد، (مسلما ارشاد او شايسته تشكر و سپاسگزارى است ). حق و حقيقت نيز گمشده هر فرد باايمانى است كه بايد هر مؤ منى بدينسان در صدد پويائى از آن برآيد.
پس بنابراين اگر حق به وسيله بيان طرف و شريك مناظره او پديدار گردد بايد بدان شادمان گشته و از او سپاسگزارى كند؛ نه آنكه احساس شرمسارى نموده ، و كوشش خويش را در مبارزه و دفع و طرد او بكار گيرد.
7- ضرورت بكار داشتن انصاف در مناظره
مناظره كننده نبايد يار و ياور (يعنى شريك مناظره ) خود را در انتقال از دليلى به دليل ديگر، و از سؤ الى به سؤ ال ديگر بازدارد؛ بلكه بايد امكاناتى براى او به وجود آورد تا آنچه در ذهن خويش فراهم آورده بكار گرفته و آنرا ايراد نمايد، و از خلال مجموع سخنان و بيانات وى آنچه را مورد احتياج او در رسيدن به حق است استخراج كند. اگر مناظره كننده ، حق را ضمن تعبير و بيانات او به دست آورد، و يا ملاحظه كرد كه سخن او مستلزم ثبوت حق است - اگرچه خود او از اين استلزام ، غافل باشد - بايد از او بپذيرد و خداى متعال را سپاس گويد (كه حق و صواب به دست شريك مناظره او پديدار گشته است )؛ زيرا هدف مناظره عبارت از رسيدن به حق است ولو آنكه اين حق در طى سخن و بيان نامتناسب و غيرموزون و ناهماهنگ جلب نظر كند، سخن و بيانى كه هدف و مطلوب او از لابلاى آن به دست مى آيد.
اينكه مناظره كننده به طرف بگويد: اين نظريه ، - با توجه به اينكه تو سخن و راءى نخستين خود را رها كردى - لازمه سخن من نيست و نمى توانى چنين و چنان بگوئى ، و امثال اينگونه سخنها - كه بايد آنها از اراجيف و ياوه گوئيهاى مناظرين تلقى كرد - صرفا عبارت از عناد و لجاج محض و خروج و انحراف از طريق حكمت و استوارانديشى است .
غالبا ملاحظه مى كنيد كه مناظره ها در محافل به ستيزه جوئى و جدالها و نزاعهاى محض ، منتهى مى شود تا آنجا كه شخص معترض ، مطالبه دليل مى كند، ولى مدعى در حاليكه بدان آگاهى دارد از اقامه دليل خوددارى مى نمايد. و بالاخره جلسه مناظره سرانجام به انكار و اصرار و عناد و كينه منقضى مى شود. بديهى است كه چنين مناظره اى عين تباهكارى و خيانت به شرع مقدس و موجب ورود فرد در سلك و كادر كسانى است كه در قرآن كريم - به خاطر كتمان علم -، مورد نكوهش قرار گرفته اند.
8 - مناظره بايد با افراد برجسته علمى صورت گيرد
بايد با افرادى مناظره كرد كه داراى استقلال علمى (و صاحب نظر) مى باشند - تا در صورتيكه مناظره كننده ، طالب حق باشد - بتواند از بياناتشان سودمند گردد.
اكثر مناظره كنندگان از مناظره با دانشمندان چيره دست و بزرگان علم احتراز مى جويند؛ چون مى ترسند كه مبادا حق از رهگذر بيان آنها پديدار گردد. لذا علاقه دارند با اشخاصى به مناظره برخيزند كه از لحاظ علمى در درجه پائين ترى قرار دارند تا بتوانند حس آزمندى و طمع خود را در ترويج باطل ، بر افراد ضعيف العلم تحميل كنند.
علاوه بر اين شرائط و آدابى كه ياد شد، شرائط و آداب دقيق ديگرى نيز براى مناظره كننده وجود دارد؛ لكن شرائط و آدابى كه ما از آنها ياد كرديم مى تواند ترا به شناخت مناظره اى كه با هدف الهى صورت مى گيرد، و شناخت كسى كه به خاطر خود مناظره و يا به خاطر انگيزه ها و هدفهاى نارواى ديگر به مناظره مى پردازد، رهنمون گردد.
فصل دوم : آفات و نتايج سوء بحث و مناظره نادرست
مقدمه :
در اين فصل ، آفات مناظره و نتايج سوئى كه از رهگذر مناظره نادرست عائد انسان مى گردد، و از بلياتى كه از مهلكات اخلاقى به شمار مى آيد، بحث و گفتگو مى شود.
لذا بايد متوجه باشيم مناظره اى كه به منظور غلبه بر ديگران و اسكات طرف و مباهات ، و شوق و تمايل عصبى به اظهار فضل ، صورت مى گيرد منبع و سرچشمه همه خويها و رفتارهائى است كه از نظر خداوند متعال ، ناستوده است ؛ ولى از ديدگاه ابليس ستوده مى باشد.
رابطه و نسبت اينگونه مناظرات با زشتيهاى باطنى - از قبيل تكبر و خودبزرگ بينى ، عجب و خودستائى ، رياء، حسد، رقابت ، تزكيه نفس و خودپسندى ، جاه طلبى و امثال آنها - همچون نسبت خمر و شراب با زشتيها و زشتكاريهاى ظاهرى از قبيل : زنا، قتل ، و نسبت و تهمت زنا به ديگران است . همانگونه كه اگر كسى ميان شرب خمر و ساير گناهان و زشتكاريها مخير باشد، و شرب خمر را - به خاطر ناچيز شمردن جرم آن - بر ديگر گناهان ترجيح دهد؛ در نتيجه ، همين گناه ، وى را به طرف گناهان و زشتكاريهاى ديگر سوق مى دهد؛ همينگونه نيز اگر بر روحيه كسى حس علاقه به غلبه بر ديگران و اسكات آنها در مناظره ، و جاه طلبى و مباهات بر اقران ، چيره و مستولى گردد، اينگونه تمايلات ، او را به اظهار و ارتكاب علنى تمام پليديها سوق مى دهد (كه مى توان آنها را به عنوان آفات و نتايج سوء مناظره هاى نادرست تلقى كرد).
(مطالب مربوط به اين فصل ، طى گزارش دوازده آفت بررسى ميشود):
1- عدم پذيرش حق از رهگذر مناظره تواءم باجدال و ستيزه جوئى
يكى از آفات مناظره ، مسئله عدم پذيرش حق و ناخوش انگارى آن و حرص و تمايل شديد به مبارزه با حق از طريق جدال و ستيزه كارى است . اين حالت ناپسند تا آنجا در روح مناظره كننده ستيزه جو پيشروى مى كند كه نامرغوب ترين حادثه و نامطلوب ترين رويداد زندگانى - از ديدگاه او - اين خواهد شد كه مبادا حق بر زبان طرف مناظره او پديدار گردد. و هر چند كه حق بدينصورت چهره مى نماياند با توسل به تلبيس و بيان حق به جانب و حربه نيرنگ و چاره انديشى مى كوشد به منظور انكار حق - بر حسب مقدورات و توانائيش - مناظره وى ادامه يابد تا سرانجام ، حق را پايمال سازد.
از اين پس ، ممارات و ستيزه جوئى به صورت عادت و طبيعت ثانوى در او درمى آيد، آنهم به گونه اى كه هر سخنى به گوشش مى رسد - براى اظهار فضل و خرده گيرى از خصم - حالت اعتراض و اشكال تراشى هر لحظه در دلش برانگيخته مى شود، اگرچه طرف او بر حق باشد؛ چون مى خواهد باصطلاح : خودى را بنماياند؛ لذا به هيچوجه در صدد اظهار حق برنمى آيد.