بخشی از مقاله
از مسائل مهم و از بدايع آفرينش وجود افرادى است که از لحاظ ظاهر با ديگران تفاوت چندانى ندارند ولى از نظر درک و فهم و سرعت انتقال اعجوبهاى بحساب مىآيند. ذهن آنان بيدار و اظهارنظر و بررسى و بصيرتشان شگفتآور است. قدرت روانى و توان تفکر در اين افراد بسيار بالاست و چيزهائى را در مىيابند که ديگر افراد عادى از درک آنها عاجزند. اينگونه افراد را که عده بسيارى در هر جامعه نيستند باهوش و تيزهوش مىخوانند.
يستند باهوش و تيزهوش مىخوانند.
گروهى از برگزيدههاى همين گروه که در سطح بالاترى از ديگران قرار دارند و درک و فهم بيشتر وسريعترى داشته، درخشندگى و زبدگى بيشترى از خود بروز مىدهند نابغه و يا داراى نبوغ مىخوانند. اينان کسانى هستند که نفسانياتى فوق تصور افراد عادى دارند و کار و تلاششان ارزندهتر و چشمگيرتر است.
نبوغ عاليترين درجه هوش است، اثرش از همه شاهکارهائى که ناشى از تربيت است تجاوز
مىکند. زمينهاى است سرشتى و مادرزادى که نمىتوان آن را به کسى هبه کرد. اگر مربى لايقى باشيم تنها مىتوانيم آن را در افراد بپرورانيم و رشد دهيم. اينان بسيار پراستعدادند و درخشندگى دارند ولى معلوم نيست در همه زمينهها اين چنين باشند، برخى از آنان در برخى زمينهها نبوغ دارند در موارد ديگر چندان رشدى ندارند.
تفاوتها در هوشمندى
همه افراد، حتى همه کودکانى که در يک خانواده زاده مىشوند از نظر هوشى در شرايط و امکانات واحدى نيستند. برخى از آنها باهوش و برخى باهوشتر و عدٌهاى هم دچار عقبماندگى ذهنى مىباشند تا حدى که قادر به تر و خشککردن خود نمىباشند.
در طبقهبندى هوشى آنها سهگروه را مىتوان از هم تشخيص داد:
- گروهى که از نظر هوش عادى و طبيعى هستند و اکثريت افراد جامعه را تشکيل مىدهند. اين عده بيش از ۶۶ درصد جمعيت هر کشور را تشکيل مىدهند.
- گروهى از نظر هوشى در سطح پائينترى قرار دارند و نمىتوانند پابهپاى افراد عادى به پيش روند و اينان را کندذهن يا عقبماندگان ذهنى مىخوانند که خود سه گروه عمده: آموزشپذير، تربيتپذير و عقبمانده عميق را تشکيل مىدهند.
- گروه سوم که سطح هوش و درک آنها از دوگروه فوق بالاتر است و آنان را افراد باهوش، تيزهوش و در سطح بالاتر نابغه مىخوانيم.
- گروههاى دوم و سوم در طبقهبندى افراد باهوش را استثنائى مىخوانند.
ملاکها و معيارها
اينگونه افراد براساس ملاکها و معيارهائى از ديگران بازشناخته مىشوند. اهمٌ صفات آنها عبارتنداز:
- وسعت اطلاعات و آگاهى از همه امورى که ديده و شنيدهاند.
- زبان و بيان قوىتر و بالاتر از حدسنى خود، تاحدى که از خردسالى زبان آورند.
- استدلال و منطق نيرومند ناشى از فکر بگونهاى که بتوانند ديگران را قانع کنند.
- تمايل به مبارزه براى حل مسائل و قوىبودن در مواجهه با آنها و داراى جرأت و شجاعت بسيار.
- قضاوت بسيار قوى و صائب بگونهاى که نتيجه جريان را زود دريابند و مورد عنايت قرار دهند.
- علاقمندى به جريانات سياسي، افکار فلسفى و اجتماعى و حل و بحث و نقد آنها.
- ابتکار و جوش وخروش در به ثمررساندن آنها و حتى ابداع سخن،داستان، افسانه و خلاقيت.
- رغبتهاى متلوٌن به گونهاى که در هر موردى اگر بايستند بدان سو گرايش پيدا مىکنند.
- مکالمه حساب شده و حتى انتخاب لغات در سخن گفتن و توانائى داستانگوئى خوب.
- درک و فهم قوى در مطالب شفاهى بگونهاى که در کلاس درس مطلب را مىفهمند و نيازى به مطالعه مجدد ندارند.
- سازش بيشتر و مخصوصاً بازى با آنها، بويژه بازىهاى عقلانى و انديشيده و حساب شده.
- اعتماد به نفس زيادتر از ديگران بگونهاى که به ديگران کمتر وابستهاند.
- داراى ثبات عاطفى بيشترند طورى که محبت و کينه و خشم و ترسشان نسبتاً از روى حساب است.
- استقلال طلبى فوقالعادهاى دارند و حاضر نيستند سر درطاعت ديگران داشته باشند.
- داراى ظرفيت هنرى و ذوقى بالا و برجستهاى هستند اگر در آن وارد شوند توفيقى بدست مىآورند مثل داوينچي.
- داراى توان هدايت و رهبرى هستند و در کلاس و بازى مىتوانند بچهها را به دور خود جمع کنند.
- توان حرکتى - رشدى بسيار خوب و قابلقبول دارند و خواهيم ديد از اين بابت ضعفى ندارند.
- توان ادامه تحصيل در سطوح بالا حتى در دوره دکترا و انجام کارهاى تخصصى و اجرائى مسأله را دارند.
- توان يادگيرى سريع و توأم با درک و فهم.
شناخت تيزهوشان
براى شناخت تیزهوشان از شيوههاى مقدماتى و سرانجام از تست استفاده مىشود. اما شيوههاى مقدماتى عبارتند از:
- ملاحظه نوع سؤالات آنان از پدر و مادر و اطرافيان در خردسالي.
- مشاهده کارهاى حيرتآور آنان در سنينى که توقع آن نيست.
- ملاحظه رأى و نظرى که مىدهند و آن رأى و نظر حکايت از ابداع دارد.
- اظهارنظر معلم که او در کلاس فردى فوقالعاده است اگرچه گاهى معلمان آنها را نمىشناسند.
- ملاحظه جريان رشد آنها. مثلاً در ۸ ماهگى بعضى از کلمات را تلفظ مىکنند، برخى از ۹ ماهگى مىتوانند با تکيه به صندلى بايستند، در ۱۱ ماهگى مىتوانند راه بروند و جمله را بکار مىبرند حتى ديده شده که برخى ضمن ديدن ماشيننويسى مادر در ۱۸ ماهگى خواندن ياد گرفتهاند.
تيپ تيزهوشان
تيزهوشان و نوابغ از چه تيپى هستند؟ در اين زمينه بررسىهاى متعددى صورت گرفته است، از جمله بررسى دانشگاه هاروارد است روى زندگى و شرايط دو هزارتن از نوابغ قرون ۴ تا ۰۲ ميلادى . اين بررسىها نشان دادهاند اغلب اينان افرادى بودهاند:
لجباز، سادهدل، داراى حالاتى کودکانه، شکاک در برابر امور، مقاوم در برابر قوانين و ضوابط، و حتى قانونشکن، برخى از آنان داراى بيمارىهاى جسمي، و هم داراى روش غيرعادى نسبت به جنس مخالف، بعضى از آنان عاشقپيشه و احساساتى بودهاند.
اينان داراى دورانديشي، سرعتانتقال، ابتکار، خلاقيت، تخيلقوي، قدرت تحمل، ظرفيت روانى بسيارند و در رودر روئى در برابر مشکلات بسيار خوبند. مسائل را خوب حدس مىزنند، درباره امور خوب مىتوانند پيشبينى کنند. چه بسيارى از آنان اهل مطالعهاند و در تحصيل جلوترند.
اغلب اينان در جنبه اقتصادى از طبقات بالاتر از حد متوسطند و شايد مسأله بدانخاطر است که عامل محيط از نظر تجارب و غذا و شرايط آن در اين رابطه مؤثرند. دانشمندان حتى رابطهاى يافتهاند بين فقرغذائى و کمهوشي.
آمار تيزهوشان
کل آنهائى که از حدعادى بالاترند ( از باهوش، تيزهوش و نابغه ) کلاً حدود کمتر از سه درصد افراد جامعه است ولى اگر بخواهيم بصورت ريزترى آمار را عرضه کنيم:
- از ۱۶۰ به بالا در ازاى هر ۱۰۰۰۰ نفر حدود ۱نفر
- از ۱۵۶ به بالا در ازاى هر ۱۰۰۰۰ نفر حدود ۲ نفر
- از ۱۴۶ به بالا در ازاى هر ۱۰۰۰۰ نفر حدود ۶ نفر
- از ۱۳۰ به بالا در ازاى هر ۱۰۰۰ نفر حدود ۱۰ نفر
- تيزهوشى درحد نبوغ در هرمليون نفر يک نفر است.
در اين زمينه عده پسران بيشتر است و ظرفيت و قابليت آنها زيادتر است. در هوش از ۱۴۰ به بالا در ازاى هر سه پسر يک دختر داريم. اين عده در بين همه جوامع وجود دارد، از سفيد وسياه، با اين تفاوت که گاهى شرايطى فرهنگى سبب افت مىشود. اينکه پارهاى از تستها سياهپوستان را عقب ماندهتر از سفيدپوستان نشان مىدهند بعلت اشکال در تست است که با شرايط جامعه آنها تطابق ندارند.
اهميٌت تيزهوشان
تيزهوشان و نوابغ سرمايهەاى يک جامعهاند، مىتوانند مبدع علم و فکر و فلسفهاى باشند
. اختراعى پديدآورند، نوآورىهائى داشته باشند. متأسفانه در اغلب جوامع اينان ناشناخته باقى مىمانند و حتى والدين و مربيان نمىتوانند آنان را بشناسند.
چه بسيار از اينان که در جامعهاى زندگى مىکنند و بعلت عدم امکان شناخت آنها از يکسو، و رشد و پرورششان از سوى ديگر به کارهائى ساده مثل کارگري، کشاورزي، بقالى و عکاسى مشغولند و اگر پرورده مىشدند اين امکان وجودداشت که چون بوعلىسينا، زکرياى رازى و... ابراز وجود کنند.
حتى در اثر مسامحهها، غفلتها، جهالتها ممکن است سراز جرم و جنايت درآورند و جرائمى را مرتکب شوند که پليس را بحيرت اندازند. آثارى از خود باقى نمىگذارند و در ميان افراد جامعه بصورت عادى به زندگى ادامه مىدهند.
اگر دستگاه تربيتى کشور درباره آنها سرمايهگذارى کند و آنها را نيکو بپروراند، استعدادهايشان را شکوفا کند خواهند توانست موجبات رشد و رونق کشور را فراهم نمايند. آنچه کشورهاى آمريکا و اروپا از صنعت و اختراع دارند. محصول فکر و نظر نوابغ آنهاست .
علائم و ويژگىها
حالات و رفتار
اينگونه کودکان اغلب افرادى هستند شلوغ، بنظر عدهاى ناسازگار. اغلب آنان افرادى هستند درونگرا، بغرنج، ناتوان در برقرارى ارتباط با افراد کوچکتر و نادانتر از خود، در عينحال افرادى هستند، بخود متٌکي، خودانگيخته، مستقل از ديگران در شرايطى هستند که خانواده برايشان دنياى کوچکى است و نمىتوانند در آن بگنجند و ادامه حيات دهند.
در مواردى ممکن است داراى رفتارى باشند فاقدجاذبه و اغلب داراى دافعهاند، لجوجند، رفتار غيردوستانهاى از خود بروز مىدهند و گاهى ممکن است دچار بحران گردند و جنونآميزانه کارى انجام دهند و يا عمل وحشيانهاى از آنها سرزند و با پشيمانى شديد همراه است.
استعداد و فهم و یادگیری
چنين کودکانى يادگيرى سريع دارند بدانخاطر که فهم و درکشان بسيار و انتقالشان سريع است. اينان از هوش سرشارى برخورداند و زود از جزئى به کلى منتقل مىشوند و قضاياى متنوٌعى را کشف مىکنند. بمحض شنيدن مطلبى مباحث بسيارى به ذهنشان خطور مىکند، در درک آن تأملى نشان نمىدهند.
اينان به تنهائى قادر به تحصيل هستند، راحتتر از همسالان درس مىخوانند و در علوم اطلاعات وسيعى مىتوانند داشته باشند قادرند دو کلاس يکسال بخوانند ولى خوبتر از آن غنىسازى برنامه و افزايش اطلاعات در آن قسمت است. معمولاً آنان را قبل از سن مدرسه اسم مىنويسند بدانخاطر که خود کودکان اعداد و کلمات ساده را طبيعى فرا مىگيرند و بسرعت مطالعه کرده و بدان دست مىيابند. و بهمينخاطر نيازى به تقلب در درس و امتحان ندارند.
چنين فرزندانى استعدادهاى فوقالعادهاى دارند. در دوسه سالگى قادرند خوب حرف بزنند کلماتى را ابداع کنند جملاتى بسازند. در اينان قدرت دليليابى قوى است و در يادگيرى توان استثنائى دارند، حافظهشان بسيار قوى است، توان تخيليشان، اراده و استدلالشان نيرومند است و از اين بابت مىتوانند براى خود در اجتماع جائى بدست آورند.
بخاطر استعداد فوقالعاده به کارهاى ذهنى علاقمندند، کنجکاوى نيرومندى دارند، خلاقيت و ابتکارشان بسيار است. مىتوانند در هنر پيشرفتى چشمگير داشته باشند. و بهمينخاطر
براى خود سرگرمىهاى وسيع و متنوع دارند، نقاشى دارند، در برخى از کشورها اينان موسيقى مىآموزند به سرگرمى هاى رياضى مشغول مىشوند.
اخلاق و روابط
اينان در وضع و شرايطى هستند که با بزرگترها بازى مىکنند به سادگى مىتوانند با آنها و با ديگران ارتباط برقرار کنند ولى بعلت تفاوت در فکر و رأى دامنه و روابطشان وسيع نيست و حتى گاهى نامعقول و عصيانمنشانه است. زمانى هم ممکن است با بالغان و معلمان روش منفى در پيش بگيرند.
گاهى ممکن است اينان اهل ستيزه باشند و با ديگران همکارى و هماهنگى لازم را نداشته باشند، و يااين امکان وجود دارد که در ميان جمع به بازى گرفتهنشوند و در نتيجه منزوى گردند. اين ناسازگارىها در مواردى ممکن است سبب عقبماندگى اجتماعى آنان شود و حتى از درس وابمانند.
از لحاظ اخلاق احساس مسؤوليت دارند، حق گويند، امينند، عامل به تعهدند. باوجدانند، صادقند، عدمتفاخر و عضويت در گروه براى آنها مطرح است ولى تغييرات خُلقيشان شديد است و گاهى ممکن است لجوج و آشتىناپذير باشند و مخصوصاً نوجوانيشان توأم با تلاطم است.
عاطفى
شوخطبعند، خوشبينند، ثبات خلقى دارند، مشکل عاطفى آنها اندک است مىتوانند دوستخوبى باشند و در آينده همسر وفادارى شوند. ثبات عاطفى درآنان بسيار است و مىتوان از اين بابت به آنان اعتماد کرد.
ترسشان زياد است و البته ترس معقول دارند. اينان از چيزهائى مىترسند که ديگران از آنها نمىترسند زيرا مىتوانند عاقبت امرى را حدس بزنند و خطر را نيکو درک کنند. درهر معرکهاى وارد نمىشوند از کسانى نيستند که دل به دريا زنند.
جسمى
براساس بررسىهائى که بعمل آمده ( تحقيقات دانشگاه هاروارد) اغلب اينان:
- سرى بزرگ، مغزى پرحجم و پيشانى برآمده دارند. شيارهاى مغزيشان پيچيدهتر است.
- از نظر جسمى سالم و تکامل چشمانشان خوب است.
- قدشان بلندتر، وزن آنها زيادتر است و در پى آنند که قواى خود را به کار و فعاليت تبديل کنند.
- ممکن است کوچک و ظريف باشند ولى از چهرهشان مىتوان پيشرفتشان را حدس زد.
- برخى از تيزهوشان ممکن است نقصهائى داشته باشند.مثلاً کپلر در چشم ضعيف بوده، گوش اديسون سنگين مىشنيده، حتى برخى کوتاهقد هم بودهاند.
رشد و حرکت
اغلب اينگونه کودکان:
- اهل جنبوجوش و حرکت و بازى هستند و قرار و آرام ندارند.
- زودتر از ديگران به راه مىافتند و زودتر سرپاى خود مىايستد. حتى زودتر دندان در مىآورند.
- افزايش وزن و قد و رشد سريعتر است گوئى غذا در رشدشان بيشتر مؤثر مىباشد.
- جستوخيز و انعطافپذيرى بدن در آنان زيادتر است و بهتر مىتوانند خود را باشرايط تغيير دهند.
- و در کل چنانند که گوئى دائماً در تبوتابند و نمىتوانند در پوست خود بگنجند.
- به بازى بسيار علاقه دارند مخصوصاً بازىهاى فکري، و با بزرگترها بازى مىکنند.
- اسباببازيشان ابتکارى است، و همبازىهاى آنان خيالى و اين بازىها پيچيده و دشوارند
.
علٌت تيزهوشى
نظرات متعدٌدى در اين زمينه وجود دارد که هيچکدام نمىتوانند قاطع باشند. عدهاى تکيه به وراثت دارند و گروهى تکيه به محيط. ما ضمن اينکه نقش وراثت را در اين زمينه طرد نمىکنيم و اهميٌت عامل محيط را از ياد نمىبريم متذکر مىشويم که هيچکدام و حتى ترکيبى از آن دوهم نمىتوانند موجد نبوغ باشند.
تيزهوشانى را مىشناسيم که فرزندانى سفيه و عقبمانده ذهنى از خود برجاى گذاشتند و افراد عادى و متوسطى را مىشناسيم که فرزندانشان جزء تيزهوشان و نوابغ بودهاند. همچنين برخى از آنها در محيط فقر رشد کردهاند و عدهاى در محيط غنا و در کل از طبقات بالا زيادتر بودهاند.
در کل ترکيبى از عوامل وراثت، محيط، تربيت را دراين زمينه نام مىبريم و عوامل ناشناخته ديگرى را هم در آن دخيل مىدانيم و بهتراست آن را عنايتى خاص از جانب خدا ذکر کنيم. تلاشهاى دانشمندان که موجباتى پديد آورند تا کودک سر از نبوغ درآورد و يافردى تيزهوش بزايد تا حال به نتيجه قابل ذکرى نينجاميده است.
شکستها در تحصيل
با همه تيزهوشى و نبوغى که دارند شکستشان در تحصيل امرى شگفتآور نيست. برخى از اينان در موقعيت بسيار تأثرانگيزى قرار مىگيرند و در علم افت پيدا مىکنند. براساس تحقيقات رالف، پاسو، و گلدبرگ از ۴۹۰۰ نوجوان تيزهوش حدود ۵۴ درصد از پسران و ۳۳ درصد از دخترانه نمرههاى بسيار بدى گرفتند و نتوانستند در دانشگاه قبول شوند. در مورد علل شکستشان در تحصيل دلايل متعددى را ذکر کردهاند از جمله:
وجود معلمان ناشي، بيسوارى والدين، عدم سازگارى با ديگران، علاقمندى به کارهاى فوقبرنامه، بىاعتنائى به محتواى درسي، کوچک و ناچيز دانستن کار، عدمانگيزه کافى در تحصيل و کسبکار، را در اين جنبه ذکر کردهاند.
از موارد ديگر در اين جنبه عدم تناسب روشهاى تدريس با ذوق و سليقه آنها، وجود آرزوهاى پردامنه و شگفتآور، ناتوانى معلم در درک آنها، و ... قابل ذکرند.
از شکستهائى که در نوابغ ديده شده است موارد بسيارى را مىتوانيم ذکر کنيم از جمله گفتهاند، اينشتاين در ورد به دانشکده پلىتکنيک در زبان مردود شد و در جانورشناسى و گياهشناسى نمره کافى نياورد، گاليله نتوانست مدرک دکتراى خود را بدست آورد، مندل دو بار در امتحان آموزگارى مردود شد، حتى برخى از آنان از نظر هوشى افت پيدا کردند.
در رابطه با درس و مدرسه
بسيارى از اينان در امر درس افرادى بىقيد و سربهوا هستند و حتى موفقيت آنان در تحصيل بسيار اندک است با اينکه به کارهاى خارج از مدرسه علاقه دارند. برخى از اينان مدرسه را براى خود زندان و حتى شکنجهگاه تصور مىکنند، زيرا در آنجا اقدامات مثبت و سازندهاى ندارند.
درس را جدٌى نمىگيرند و نمىتوانند معلمان کمهوش خود را تحمل کنند، برنامه مدرسه را ضعيف و ناچيز مىدانند و ممکن است بدينخاطر در کلاس دردسر بيافرينند. البته اگر درس بخوانند از ديگر دانشآموزان موفقترند و يا در انجام تکاليف از آنان جلو مىزنند.
نيازشان به راهنمايى
برخلاف تصوٌر عدهاى که مىگويند اينان کودکانى پيشرفتهاند و نيازى به راهنمائى ندارد بايد گفت به راهنمائى نياز دارند و نيازشان بيش از ديگر افراد است. اين سخن بدانخاطر است که آنها دنيائى از ذخائر و استعدادها هستند و در مصرف آنها گيج و درهمند.
اينان هم مىتوانند در ادبيات رشد کنند، هم در رياضى و هم در علوم زيستى و طبيعى و.... در هر قسمت که آنها وارد مىشوند احساس موفقيت و لذٌت دارد... و در نتيجه نمىدانند در کدام رشته ادامه تحصيل دهند و در کدام بخش فعاليت کنند تابيشتر و بهتر بدرخشند و بيشتر به نفع کشور گام بردارند.
در اينجاست که راهنمائى ضرورت پيدا مىکند، بايد افراد آگاه و روشن در اين زمينه به راهنمائى آنها بپردازند و انگيزهاى در آنان پديد آورند تا به سوئى که موردنظر و نياز جامعه است حرکت کنند. تنها نياز مهم اين عده آن است که برانگيخته شوند و بدانند چه راهى را بايد طى کنند. و اصولاً براى بروز نبوغ تربيت شرط اصلى و مربى مناسب لازم است.
برنامهريزى براى کودکان تيزهوش
کودکان تيزهوش نياز به برنامههائى ويژه دارند که در مدارس عادى وجود ندارد و يا امکان طرح و اجراى آن نيست. نياز به برنامهاى دارند که متناسب با ذوق و استعدادشان باشد و بعقيده تورنس در جهتى باشد که آنها را به يادگيرى اکتشافى وادارد و در اجرا هم صورت انفرادى داشته باشد و حتى در تنهائى هم قابل ادامه و عمل باشد. براى آنها دوگونه برنامهريزى مىتوان داشت: افقي، موازي.
در برنامهريزى افقى سعى براين است محتواى بيشترى را تهيه کنند و آنها را يکى پس از ديگرى و بدنبال هم قرار دهند. براى کودک مثلاً درس زيستشناسى يا رياضى معين کنند و مطالب اين درس بگونهاى باشد که طفل به تناسب هوش بتواند در يک سال کتابهاى رياضى چندسال را بخواند. هر کتابى را که تمام کرد کتاب بعدى را آغاز کند .
در برنامه موازى اصل براين است که دانشآموز درس زيستشناسى يا رياضى يک سال تحصيلى را بخواند ولى در کنار آن کتابهاى ديگر رياضي، زيستشناسى و آنهائى که معلومات او را عميقتر و وسيعتر مىکنند بگيرد. و به اصطلاح برشاخ و بال آن دروس اضافه کنيم.
ويژگى برنامهها
برنامههاى درسى آنان بايد انعطافپذير و انعکاسى از وضع و شرايط جامعه باشد و تنها به کتب رسمى قناعت نشود. برنامه ثابت امتحانى و ترمى براى آنها به مصلحت نيست، هروقت که درسى و برنامهاى تمام شد همان وقت زمان امتحان است.