بخشی از مقاله
مقدمه
دیپلماسی کلاسیک یا دیپلماسی کابینهای شامل پیهاییم است که مستقیماً از طرف یک مقام حاکم به حاکم دیگر و غالباً بهصورت محرمانه فرستاده میشود؛ اما دولتها برقراری ارتباط با عموم مردم کشورهای دیگر را نیز در راستای تأثیرگذاری بر دولتهای دیگر از طریق مدل غیر مستقیم مفید یافتهاند. این شکل غیر مستقیم از دیپلماسی، بهعنوان دیپلماسی عمومی شناخته شده است(نای،.(167 :1390 بیشترین کاربرد دیپلماسی عمومی شامل بسیج و قاعدهمند کردن منابع خاص متفرقه میباشد(.(Lord,2006:15 ارتقای صدای دیپلماسی عمومی در گفتمان جهانی با به اشتراکگذاری تجربیات انباشته شده میتواند مسیری واقعی در توانمندی کشورهای هدف باشد(.(Cull,2009:57 اظهارات دیپلماسی عمومی شامل تلاشهای معاون وزیر امور خارجه در راستای مدیریت امور عمومی و دیپلماسی عمومی و همچنین نظارت بر ادارهی امور فرهنگی و آموزشی برنامههای اطلاعاتی بینالمللی است((Ford,2009:6؛ اما باید توجه داشت که وزارت امور خارجه، دیپلماسی عمومی و امور عمومی را در یک عملیات جداگانه اجرا کند(.(Nakamura and Weed,2009:55
کاربرد مدرن اصطلاح دیپلماسی عمومی نخستین بار در سال 1964 در آمریکا توسط الموند گولیون، سفیر سابق آمریکا و رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ادوارد مور در دانشکده حقوق و دیپلماسی »فلچر« دانشگاه »تافتز« بهکار گرفته شده است(.(Pamment,2013:6 در این دوره، دیپلماسی عمومی با ترکیبی از اطلاعات، تبلیغات و فرهنگ در رقابت بین آمریکا و شوروی جهت رسیدن به اهداف بلندمدت استفاده شد و در پیروزی آمریکا در جنگ سرد نقش مهمی ایفا کرد(سجادپور و وحیدی،.(81 :1390 بهعنوان نمونه، دیپلماسی عمومی آمریکا در لائوس به ساخت آگاهی ملی در یک کشور جدید در نظر گرفته شده بود؛ پروسهای که بعدها تحت عنوان ملتسازی نام گرفت(.(Richmond,2008:36 بر این اساس، دیپلماسی عمومی عبارت است از ارتباطات معطوف به منافع ملی یک کشور از طریق ارتباط با مردم خارج از مرزهای جغرافیایی(هادیان و احدی،.(90 :1388 اگرچه لائوس اعتبار حقیقی اندکی برای ایالات متحده آمریکا دارد-در حال حاضر یکی از فقیرترین کشورهای آسیایی است- اما در آن برحهی زمانی برای واشنگتن بهعنوان دومینوی آسیای جنوب شرقی محسوب می-
شد. بر اساس تئوری دومینو، اگر لائوس یا کامبوج گرفتار کمونیسم میشدند، تایلند میتوانست کشور بعدی باشد و در نهایت این به معنای از دست دادن تمام آسیای جنوب شرقی بود؛ و این یعنی اینکه لائوس با جمعیت کمی شاید حدود دو میلیون نفر در سال 1954، در جنگ سرد اساس رقابت بین کمونیسم، غیر متعهدها و احزاب راستگرا، و بهعنوان کانون بحران بین ابرقدرتها بود؛ دیپلماسی عمومی اینجا بهعنوان یک ابزار مهم در سیاست خارجی آمریکا مطرح شد(.(Richmond,2008:23-24
آژانس اطلاعات آمریکا که در سال 1953 در واشنگتن ایجاد شده بود ابزار بهرهبرداری ایدئولوژیکی را در طول جنگ سرد مورد توجه قرار داد. این آژانس نقش یک پیشآهنگ توسعه را در استراتژی ملی اطلاعات ماوراء بحار و بهرهبرداری فرهنگی انجام داد(.(Dizard Jr,2004:4
3
همچنین در مدت کنفرانس سران واشنگتن در سال 1987 موضوع شایعهپراکنی بهعنوان ابزار شورای دیپلماسی عمومی و الحاق غرب به شورای عمومی از طریق رسانه، یک موضوع حیاتی بود(.(Fortner,1994:8 با تعطیلی آژانس در سال 1999 سیاست و چارچوب عملیاتی آمریکا در ابعاد دیپلماسی عمومی شکل گرفت(.(Dizard Jr,2004:4
انعطافپذیری فزایندهی سازمانهای مردمنهاد در استفاده از شبکهها، باعث اوجگیری چیزی شده که برخی آنرا »دیپلماسی عمومی نوین« میخوانند، که دیگر محدود به رساندن پیام، ترویج کارزارها یا حتی تماس مستقیم دولتی با افکار عمومی خارج از کشور برای رسیدن به اغراض سیاست خارجی نیست. در این رویکرد به دیپلماسی عمومی، سیاست دولت به سمت ترویج و مشارکت هدفگیری شده است. تکامل دیپلماسی عمومی از ارتباطات یکسویه به یک مدل گفتوگوی دوسویه، با افکار عمومی به مثابهی شرکای متعامل در خلق معنا و ارتباط رفتار میکند(نای،.(175- 176 :1390 بر این اساس، دیپلماسی عمومی به اقتضای شرایط نوین دنیای امروز، دیگر رابطهای یکسویه، تصویرمحور و مبتنی بر تکگویی و ارتباط نامتقارن با مخاطبان برای تغییر رفتار و کنترل آنان نیست، بلکه حکم تعاملی دوسویه، متقارن و گفتوگومحور را پیدا کرده است که هدف رسیدن به شناخت و درک مشترک و تقویت اشتراکات را دنبال میکند و به دیدگاههای مخاطبان نیز توجه دارد(هادیان و سعیدی،.(56 :1392
اگرچه درک رایج دیپلماسی عمومی بیشتر مبنی بر مفاهیم غربی همانند قدرت نرم است؛ و دیپلماسی عمومی بهعنوان رویهای در ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی با سیستمهای سیاسی دموکراتیک شناخته شده است((Hooghe,2015:7؛ اما باید توجه داشت که دین اسلام از همان ابتدای ظهور خود از دیپلماسی عمومی بهمنظور دعوت ملتها، اقوام و قبایل دیگر به اسلام و پذیرش توحید و یکتاپرستی استفاده کرده است(اخوان کاظمی و عزیزی،(19 :1388؛ و چه زیبا فرمودند امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) که »بسا سخن که از حملهی مسلحانه کارگرتر است)«نهجالبلاغه،ح.(519 :394 بر این اساس، گفتمان چه در قالب مذاکرات و نشستهای کلاسیک با همتایان دیپلماتیک، و چه در قالب تعامل و ارتباط با افکار عمومی، دارای بار مثبت و منفی پتانسیل قدرت است که میتواند منجر به کسب نتایج مطلوب و یا نامطلوب شود. آنچه باید در این راستا مد نظر قرار داد کشف و شناسایی اشتراکات و منافع عامه و چگونگی پیوند و تعامل با آن است. امیرالمؤمنین علی(علیه-السلام) در این رابطه میفرمایند: »هماهنگی در اخلاق و رسوم مردم، ایمن ماندن از دشمنی و کینههای آنان است)«نهجالبلاغه،ح.(519 :401 پس باید توجه داشت که روند تعاملاتدر دیپلماسی عمومی کاملاْ آگاهانه و در چارچوب محاسبات انجام شده بر مبنای ترویج و مشارکت در ارزشهای عام جهانشمول تنظیم شود. در ادامه با استناد به فرمایشات امام علی(علیهالسلام) الگوی اسلامی دیپلماسی عمومی جهت تنظیم دستورکار در عرصهی روابط بینالملل ارائه میشود.
4
.1 مدیریت افکار عمومی در فرایند دیپلماسی عمومی
پایهی منطقی راهبرد دیپلماسی عمومی چه در شکل سنتی و چه در شکل نوین آن افکار عمومی است. ضریب موفقیت این راهبرد که در ارتباط مستقیم با افزایش و ثبات قدرت نرم قرار دارد بسته به نوع مدیریت آن موجبات کاهش و یا افزایش اقتدار یک کشور را فراهم میکند؛ بر این اساس موفقیت در اجرای راهبرد دیپلماسی عمومی نیازمند مدیریت تخصصی در چارچوبدهی و تنظیم دستور کار است. جهت ادامهی بحث و بررسی به قسمتی از سخنان امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در نامهی 53 نهجالبلاغه استناد میشود. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرمایند:
پس ای مالک، بدان! من تو را به سوی شهرهایی فرستادم که پیش از تو دولتهای عادل یا ستمگری بر آن حکم راندند...با دانشمندان فراوان گفتوگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایهی آبادانی و اصلاح شهرها، و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشت(نهجالبلاغه، ن.(403-407 :53
شاخصهای مدیریت افکار عمومی جهت اجرای راهبرد دیپلماسی عمومی در اندیشهی امام علی(علیهالسلام) در ساختار توازن حقوق و از رابطه-ی حق و تکلیف نشأت میگیرد، بر این اساس، تکلیف و مسئولیت زمامداران، ضمانت اجرای حقوق افکار عمومی است. مؤلفههای مدیریت افکار عمومی در اندیشهی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) عبارتند از:
(1 در ساختار توازن حقوق، اشاعهی عملکردهای سیاسی زمامداران ملاک قضاوت افکار عمومی است نه شعارهای تبلیغاتی آنان. (2 در ساختار توازن حقوق، عدل و انصاف، معیار عملکرد حاکمان است نه انحصارطلبی و سودمحوری.
(3 در ساختار توازن حقوق، افکار عمومی ابزار افزایش قدرت سیاستمداران نیستند بلکه ارکان تکلیف آنان هستند، پس تعامل با عموم مردم بر پایهی رحمت و عطوفت شکل میگیرد نه بر اساس چپاول و غارت.
(4 در ساختار توازن حقوق، کلیهی ابعاد مدیریتی بر اساس راهبرد مساوات بشر در برخورداری عادلانه از حقوق اجرا میشود نه تبعیض و آپارتاید.
(5 در ساختار توازن حقوق، انعطافپذیری حاکمان در برابر خطای مردم، بهعنوان یک اصل حکومتی پذیرفته شده است، پس خطای مردم محک بخشش و ایثار حاکمان است نه جواز استبداد و ستم آنان.
(6 در ساختار توازن حقوق، قدرت زمامداران عامل افزایش تواضع و فروتنی آنان در برابر مردم است نه تکبر و خودبزرگبینی.
(7 در ساختار توازن حقوق، سیاستهای عادلانه بر اساس عدالت عام و مطلق در دستور کار قرار میگیرد نه عدالت تبعیضی و نسبی. (8 در ساختار توازن حقوق، زمامداران مسئول تعادل و توازن حقوق عموم مردم هستند نه بانی سلب حقوق آنها.
(9 در ساختار توازن حقوق، زمامداران با جلب خشنودی اکثریت متراکم در دامنهی هرم طبقاتی، حذف شکاف طبقاتی جامعه را در دستور کار قرار میدهند نه ثبات و گسترش آنرا.
(10 در ساختار توازن حقوق، حاکمان با پرهیز از افشاگری، پرهیز از مسائل حاشیهای و مبهم، پرهیز از قضاوت زود هنگام، و مدیریت اختلافات داخلی، عامل وحدتگرایی ملت هستند نه اسباب تفرقهانگیزی.
5
(11 در ساختار توازن حقوق، هرگونه استبداد و خود رأیی نفی میشود و مشاوره در امور کشوری بهعنوان یک اصل حکومتی پذیرفته شده است. اهمیت مشاوره در امور حکومتی موجب شده است که مدیریت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) ابعاد شخصیتی مشاوران را نیز در ساختار توازن حقوق مد نظر قرار دهند.
(12 در ساختار توازن حقوق، ارتقای سطح کیفی خدمات رفاهی، تنزل سطح کمی مالیات، و پرهیز از سیاستهای تحمیلی به مردم، مهمترین ابزار مدیریتی در راستای اعتمادسازی مردم به زمامداران است.
(13 در ساختار توازن حقوق، ترقی و تجدد در زمینههای علمی و صنعتی با حفظ بنیادهای هویت فرهنگی صورت میگیرد. در این راستا سیاستهای مبتنی بر مدیریت توسعه و فناوری از کانال مذاکرات فراوان با دانشمندان و مباحثات فراوان با حکیمان، یعنی تلفیق علم و معرفت، چارچوبدهی میشود. اندیشههای امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) پیوند ناگسستنی با ترقی و نوسازی دارد اما این ترقی و شکوفایی علمیصنعتی نافی مهندسی هویتی در بخش سنتهای اصیل جامعه است.
رعایت شاخصهای مدیریت افکار عمومی علاوه بر اینکه موجب مشروعیت رفتار سیاسی و در نتیجه حمایت افکار عمومی از سیاستهای دولت و حصول نتایج مثبت در راهبرد دیپلماسی عمومی است، موجبات ترقی و توسعه را نیز فراهم میکند. افکار عمومی در چنین فضایی به حمایت از سیاستهای دولت، متمایل میشود؛ بهعبارتی مدیریت قدرت هوشمند در ساختار توازن حقوق جهت بهرهبرداری از راهبرد دیپلماسی عمومی، در تبدیل عناصر قدرت سخت و قدرت نرم به رفتار قدرت، با تطبیق برونداد و خروجیهای رفتار سیاسی با عدالت اجتماعی، به خلق الویتهای افکار عمومی میپردازد. مورگنتا میگوید: