بخشی از مقاله
چکیده
بدون تردید، دیپلماسی اقتصادی یکی از مهمترین ابزارهای دولتها برای پیشبرد اهداف بلند مدت رشد و توسعه اقتصادی است. در وضعیت موسوم به جهانی شدن کوشش دولتها برای دستیابی به موقعیت بهتر در اقتصاد جهانی مستلزم بهره گیری مناسب از فن دیپلماسی برای افزایش فرصتها در زمینه جذب سرمایه های خارجی، انتقال تکنولوژی، صدور خدمات و گسترش تجارت خارجی است. در این راستابا تحول گفتمان ژئواستراتژیک به گفتمان ژئواکونومیک در دهه های اخیر و ایفای نقش برتر اقتصاد در عرصه مناسبات جهانی ، ژئوپلیتیک انرژی و امنیت آن از جایگاه بالاتری در مناسبات بین المللی برخوردار شده است .
انرژی به عنوان یک متغیر ژئوپلیتیک، جایگاه ویژه ای را در بازی های قدرتی نظام جهان باز کرده و دسترسی به منابع انرژی برای تمامی سطوح سلسله مراتبی قدرت جهان، اهمیتی استراتژیک پیدا کرده است. با این شرایط ایران ایران در مرکز بیضی استراتژیک انرژی - هم نفت و هم گاز - قرار دارد ، ضمن اینکه این سرزمین ، قلب محل اتصال قاره های آسیا ، اروپا و آفریقا می باشد . به عبارتی دیگر ، از نظر جغرافیایی نیز می توان ایران را منطقه مرکزی و کانونی برای خشکی های جهان به حساب آورد .
میزان ذخایر نفت و گاز طبیعی ایران بیان کننده این واقعیت است که ایران ظرفیت و قابلیت رسیدن به یکی از محوری ترین شرکای مصرف کنندگان جهان را دارا می باشد . بعد دیگری که باعث ارتقای اهمیت انرژی جهانی می گردد ، واقع شدن ایران در مرکز کانون استراتژیک انرژی جهان می باشد. حدود 70 درصد ذخایر نفت و بیش از 40 درصد از ذخایر گاز جهان در بیضی انرژی خلیج فارس - دریای خزر واقع گردیده است و ایران نیز از یک طرف در مرکز بیضی استراتژیک انرژی هم از نظر نفت و هم گاز قرار داشته و از طرف دیگر در مسیر انتقال این انرژی به بازارهای بزرگ مصرف انرژی یعنی جنوب و شرق آسیا و اروپا قرار دارد.
این ویژگیها به طور بالقوه موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ویژه ای به ایران داده است که باید تلاش شود با به فعلیت در آوردن این ظرفیتها نسبت به ارتقای جایگاه کشور در عرصه های منطقه ای و جهانی اقدام کرد و در این راستا از این موقعیت مناسبی که به واسطه این عوامل نصیب کشورمان شده است در راستای توسعه دیپلماسی اقتصادی کار آفرین با تکیه بر این عوامل استفاده کرد. این پژوهش که با روشی توصیفی تحلیلی نگاشته شده است سعی در بررسی این قضیه و واکاوی ابعاد آن دارد.
مقدمه
با تحول گفتمان ژئواستراتژیک به گفتمان ژئواکونومیک در دهه های اخیر و ایفای نقش برتر اقتصاد در عرصه مناسبات جهانی ، ژئوپلیتیک انرژی و امنیت آن از جایگاه بالاتری در مناسبات بین المللی برخوردار شده است . انرژی به عنوان یک متغیر ژئوپلیتیک، جایگاه ویژه ای را در بازی های قدرتی نظام جهان باز کرده و دسترسی به منابع انرژی برای تمامی سطوح سلسله مراتبی قدرت جهان، اهمیتی استراتژیک پیدا کرده است . از این روی ، هر یک از بازیگران نظام جهانی به دنبال تعریفی قابل قبول از جایگاه امنیت انرژی خود در جهان می باشند .
منطقه خاورمیانه منطقه ای است که عوامل ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در آن منطبق است . چرا که اولاً از خصوصیات بارز این مناطق وجود منابع طبیعی سرشار است و ثانیاً دارای تولید ناخالص هنگفت می باشد . بدین لحاظ است که منطقه خاورمیانه با در اختیار داشتن 60» درصد منابع تولید انرژی و 742 میلیارد بشکه ذخایر تثبیت شده تا پایان سال 2007 - شانا ، - 1386/5/2 نقش ژئواکونومیکی ویژه ای در قرن بیست و یکم ایفا خواهد کرد و از آنجا که در خاورمیانه عوامل ژئوپلیتیکی منطبق بر عوامل اقتصادی هستند ، نقش محوری در تدوین استراتژیهای جهانی دارد - نامی ، 1388؛ . - 51 بررسی های آماری در سال 2008 .م نشان می دهد که این منطقه 31/9 درصد از مجموع تولید نفت جهانی را در اختیار دارد.
از سوی دیگر ذخایر ثابت شده گاز خاورمیانه نیز در حدود 41 درصد از مجموع ذخایر گازی جهان است و میزان آن در حدود 75/91 تریلیون متر مکعب برآورد می شود . . - bp, 2009 : 22 - در این میان ایران با واقع شدن در مرکز بیضی استراتژیک انرژی جهان و با در دست داشتن دومین منابع نفت خام و گاز طبیعی جهان ، از جایگاه مهمی در مباحث ژئوپلیتیک انرژی جهانی برخوردار می باشد. که خود این قضیه عرصه و گستره های زیادی را برای پیشبرد دیپلماسی اقتصادی کارآفرین و به تبع آن ایجاد و گسترش شرکت های دانش بنیان از طریق این مزیت ها را در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار میدهد.
روش تحقیق
در این تحقیق که تجزیه و تحلیل یافته ها با روشی توصیفی - تحلیلی صورت گرفته است. جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای در فضای واقعی و مجازی - اینترنتی - می باشد.
مبانی نظری مفهوم ژئوپلیتیک
جان رودلف کلین1 سوئدی که به شدت از اندیشههای فردریک راتزل2 متأثر بود در سال 1899 براساس نظریه دولت انداموار3 راتزل، اصطلاح ژئوپلیتیک را ابداع کرد. در نظریات وی آلمان تنها کشوری بود که با توجه به بنیادهای قدرتزای آن، توان تبدیل شدن به قدرت جهانی را دارد. اندیشههای کلین پس از جنگ جهانی دوم به شدت مورد استقبال آلمانیها قرار گرفت. تاکنون تعاریف مختلفی از واژه ژئوپلیتیک به عمل آمده است. با این حال، ژئوپلیتیک علم مطالعه روابط متقابل جغرافیا، قدرت، سیاست و کنشهای ناشی از ترکیب آنها با یکدیگر است - حافظ نیا،. - 37 :1385 این روابط و کنشها تابعی از راهبرد و موقعیت ژئوپلیتیک دولتها و نیز ساختار نظام ژئوپلیتیک جهانی است.
از این رو، همبستگی و هماهنگی بالایی میان ژئوپلیتیک و الگوی رفتار سیاست خارجی دولت ها برقرار است و براساس آن راهبردهای ژئوپلیتیکی طراحی و عملیاتی میشوند تا به ساختار روابط ژئوپلیتیکی جهت و معنا بخشند. عوامل مؤثر در ژئوپلیتیک، به دو دسته کلی عوامل ثابت و عوامل متغیر تقسیمبندی میشوند. عوامل ثابت در واقع همان پدیدههای طبیعی و جغرافیایی همانند موقعیت جغرافیایی، فضا، وسعت، توپوگرافی - شبکه آبها، مرز، ناهمواریها و شکل کشور - هستند و عوامل متغیر که ممکن است برخی از آنها نیز منشأ طبیعی داشته باشند به دلیل مطرح بودن نقش کمیت در آنها جزء عوامل متغیر به شمار میروند؛ همانند: جمعیت، منابع طبیعی - منابع غذایی و معدنی - و نهادهای سیاسی و اجتماعی.
ژئوپلیتیک انرژی
انرژی در زندگی بشر اهمیت فوق العاده ای دارد . ادامه زندگی بدون انرژی بسیار مشکل است . صنعت ، کشاورزی، خدمات، گرمایش و سرمایش ، تولید غذا ، محیط خانوادگی ، حمل و نقل ، نظامی گری ، فعالیتهای پزشکی و درمانی، پژوهشهای علمی و غیر آن جملگی به انرژی وابسته هستند. از این رو منابع تأمین انرژی، مسیر های انتقال انرژی، بازارهای مصرف، تجارت انرژی، فن آوری انرژی و نظایر آن اعتبار ویژه ای پیدا می کنند . مسئله دسترسی و تأمین انرژی برای نیازمندان آن و نظایر آن و نیز امنیت مسیرهای انتقال انرژی برای تولید کنندگان و مصرف کنندگان فوق العاده اهمیت دارند.
به لحاظ ارتباط تنگاتنگ ، انرژی با زندگی روزمره مردم و جوامع و نیز حیات کشورها و دولتها است که دولتهای متقاضی و دولتهای تولید کننده رادائماً نگران کرده است و از همین روست که انرژی در سیاستهای ملی و بین المللی نقش تعیین کننده ای پیدا نموده است و الگوهایی از رقابت ، همکاری ، کشمکش ، تجاوز ، تعامل ، همگرایی و واگرایی را در عرصه بین الملل و روابط بین کشورها و دولتها شکل داده است . اهمیت انرژی بدان حد است که دولتهای مصرف کننده ، مکانهای تولید انرژی و دولتهای تولید کننده ، مکانهای مصرف انرژی و هر دو مسیرهای انتقال و تکنولوژیهای مربوط به انرژی را جزو اهداف ملی و امنیت ملی خود محسوب می کنند .