بخشی از مقاله
روابط شهر و روستا
مفهوم شهر و روستا
مقدمه
شناخت بهتر هر پدیده پیش از هر چیز نیازمند تعریف جامع و کاملی از آن پدیده است . واضح است که هر پدیده این تعریف جامع و کامل تر باشد شناخت آن پدیده آسان تر و دقیق تر خواهد بود .
مناطق روستایی در حال حاضر درکشورهای جهان سوم در تمامی ابعاد تا حدود زیادی فراموش شده اند تا جایی که به علت بی توجهی روستاییان با مشکلات خود به سوی شهرها آمده اند . در همه کشورهای در حال توسعه همه امکانات در مناطق شهری جمع شده اند و همین مساله سبب سبب بروز تفاوت های فاحش بین این دو ناحیه شده است . جامعه ای که روستایی فقیر خود را به هر عنوان فراموش کند و آن را رها سازد درحقیقت خود را از یک منبع بسیار مهم توسعه محروم می کند .
مفهوم شهر و روستا و شهری و روستایی چیست ؟
ده واژه ای است پارسی که از دهیو حاصل آمده است و دهیو به معنای سرزمین و کشور است و معنای آن مرکز تجمع انسانی است که واحدی جغرافیایی بوده و شخصیتی اقتصادی و اجتماعی قائم به ذات داشته باشد . در فرهنگ های فارسی از این واژه تعاریف و معناهای مختلف و گاه نزدیک به هم آمده است ولی این مفاهیم جملگی نارسانا بوده اند . نقطه مشترک این تعاریف آن اسن که در همه واژه ده رامقابل شهر گرفته اند و یا در ملعنای خارج شهر که تعریف اول صحیح و تعبیر دوم مبهم است . در تعریف و معنای ده نیز در همه جا به وابستگی آن به کشاورزی اشاره شده است و این نشانه قائم به ذات بودن آن است چون بدون کشاورزی این صفت را نمی یافته است .
کلمه روستا را بعضی از منابع از ریشه رستن و روییدن و در ظاهر در معنای رستنگاه در نظر گرفته اند . اگر چنین باشد نشانی است از تکیه بر اقتصاد کشاورزی ده و اثری چغرافیایی است از فلات ایران زیرا در نواحی غیر نیمه خشک نمی توان هر رستنگاهی را آبادی و هر آبادی را رستنگاه دانست .
واژه روستا که صورت های معرب آن رستاک ، رسداق و رزداق و رستاق است همه جا به معنی زمین مزروع و مسکون خارج از شهر آمده است و جای معینی به نسبت ده دارد که امروز هم بسیار با معنای علمی مورد استفاده قرار می گیرد.
رابطه شهر و روستا چگونه است ؟
ملاک های زیادی برای تشخیص ده در نظر گرفته شده است که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از :
-جمعیت همواره یکی از شاخصه های مورد نظر برای تشخیص شهر از ده بوده است و معمولاً حد نصابی که برای ده معین کرده اند رقم 5000 نفر است که از نظر علمی بسیار نارسااست چرا که بسیارند مراکز جمعیتی که عدد سکنه شان بالاتر از این رقم است و لکن هرکز شهر نبوده و نیستند و همچنین چه بسیار مراکز جمعیتی که عدد ساکنین آن کم تر از حد نصاب است و نقش شهری و مقام شهری را دارند اما نام روستا روی آنها است .
-زراعت : ملاک دیگری که برای ده تعیین می کنند زراعت یعنی بهره کشی از خاک است و سست ترین ضابطه ای است که در مورد تامیز شهر و گاهی ده به کار می رود .
شهر جایی است که دارای تاسیسات شهری و شهرداری باشد .
با توجه به مطالب بالا می توان گفت که :
ده قبل از هر چیز واحدی است طبیعی ، جغرافیایی و انسانی و صورتی است که از استقرار انسان برسطح زمین که قادر است تمام مایحتاج سال خود را از درون خود تهیه کند . روستا و مناطق روستایی همان جایی است که بیشتر مردم جهان در آنجا زندگی می کنند روستایی به کسانی گفته می شود که در ده زندگی می کنند و امرار معاش آنها از طریق زراعت ، باغ داری، جنگل داری و ... است و به قولی وابسته به زمین هستند . روستایی متعصب به خانه و زمین خود در روستا افتخار می کند و تا هنگام مرگ بر روی آن کار می کند و دوره بازنشستگی ندارد.
شهر نشین کیست ؟ و شهرچیست ؟
شهر کانون همه ی جاذبه های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی است . این مکان انسان را از بربریت به اوج تمدن رسانیده و آگاهی های او را جلال و شکوه بخشیده است . محققین ، متفکرین و طبقات مختلف شهری هر یک به نحوی در مورد زندگی شهری به داوری نشسته اند . عده ای عقیده دارند که شهر به مثابه یک ، دوزخ واقعی است . شهر کانون همه بی رحمی ها و محرومیت ها است ، شهر به صورت یک تله است ، شهر کلکسیون همه تیره بختی ها و سیه روزی های جامعه بشری است . شهر به مثابه خانه اموات می ماند . شهر منشاء سقوط تمدنی است که خود پرورش داده است و ..
در برابر این طرز تفکر عهده ای دیگری معتقدند که شهر کانون اصلی همه میراث های فرهنگی و عواطف و احساسات بشری است .
شهر به صورت موزه اندیشه ها ، تفکرات ، شیوه نظام های حکومتی و نحوه ی نگرش به عدالت اجتماعی است . شهر تجلی گاه نظام ارزش های انسانی ، اعتقادات ، امید ها و نگرانی هاست . شهر به همه ارزشهای بشری ارج می نهد و اعتبار خاصی قائل است و اگر شهر توقف کند توسعه اجتماعی و اقتصادی جامعه امکان پذیر نخواهد بود . بنابراین زمانی که از شهرسخن به میان می آید نباید تنها به ساخت فیزیکی شهر ، ترافیک سنگین شهر و ... فکر کنیم در حالی که هر اجر ، هر ساختمان هرخیابان ، هر میدان شهر یادآور دردها ،
رنج ها ، شادی ها و امیدهای جماعات انسانی است . (جغرافیای اجتماعی شهرها ، تالیف دکتر حسین شکویی ) به طور کلی شهر به دلیل شکل و قواره خود و نوع فعالیت های متمرکز در آن از روستا ها متمرکز است و زمانی موجودیت می یابد که تراکم جمعیت و تنوع فعالیت ها در آن به حدی معین برسد و یا رسیده باشد (شهرها و روستاها ، تالیف ژان برنارشاریه ) با توجه به ویژگیهای شهر ازامکانات استفاده می کند . علاوه بر کار کردن به تفریح و گردش نیز نیاز داشته و به آن می پردازد و امکانات کافی برای تحصیل و جمع آوری ثروت و ... را دارد .
تفاوت های زیستی و فرهنگی شهرو روستا کدام است ؟
شهر و روستا با وجود این که در بعضی از موارد مشابه دارای وجه اشتراک هستند اما از جهات نظیر مقیاس ، اندازه ، کنش و فونکسیون (نقش و عملکرد ) سیمای فیزیک و ...
تفاوت های آشکاری را از خود نشان می دهند . به همین منظور این سکونت گاه دربرابر محیط و عوامل محیطی گاه به طور همسان متاثر گردیده و واکنش تقریباً مشابهی دارند و زمان عکس و العمل و میزان تاثیر پذیری آنها نه تنها متفاوت بلکه متضاد و عکس یک دیگر است
.
روستا ها قلمرو جبرند . جاهایی هستند که فرد در استیلای قیود خانوادگی ، همسایگی و گروهی قرار دارد . مواضعی که در آن قوانین مناسب همه جا اعمال می شود در کشورهای جهان سوم این مساله بیش تر مصداق دارد . در این جوامع جوانان زیر سلطه ریش سفیدان خانواده گسترده و کلان قرار دارند که مثلاً گزینش همسر را تحمل می کند بر خلاف روستا ها شهر فضایی آزادبه شمار می آید و فرد در این فضا کم و بیش نا شناس باقی می ماند و جاذبه سنت ها در آن چندان حس نمی شود . در شهر بزرگ روابط اجتماعی متنوع تر است . شهر به علاوه قلمرو ممتاز تجهیزات تجاری ، آموزش ، اجتماعی ، دستیابی به جامعه مصرفی و در کشورهای جهان سوم منبع دسترسی به فن آوری است که در روستاها به آسانی به دست نمی آید . جوانان در روستاها گرفتار کسالت می شوند کسانی که از مهاجرت سرباز زده اند حتی در چشم خود از اعتبارات می افتند و کسانی هم احساس می کنند چنان که باید متجدد و پیشرفته نیستند .
روستا جایی است که در آن انسانها ناگزیرند بدون فوت وقت و بدون استفاده از تعطیلات یکسره کار کنند . روستا عرصه ی صرفه جویی ها و یکنواختی هاست . در مقابل 40 درصد شهر ، محیط کار مردم محسوب می شود اما از نظر یک سوم مردم مفهوم شما با مهفوم سر در گمی و آزادی در آمیخته است . تنها در نظر 25 درصد مردم ، محیط شهری محیط سرو صداها ، ازدحام ها و آشفتگی های روانی است .
رابطه بین شهر و روستا چگونه است ؟
رابطه بین شهر و روستا پیچیده و غالباً مبهم است و تار و پود آن می تواند از عدم درکی متقابل شکل گرفته باشد . رابطه قدرت میان شهرها و روستاها به سرعت تغییر می یابد . بنابراین مناسبت تیره میان شهرها و روستاها در جهان ( و همچنین میان روستاهای کشاورزی و روستاهای شهری شده ) به سرعت دگرگون می شود و حرکات مهاجری در این میان موتور اصلی تحولات به حساب می آید . درحقیقت اگر که جامعه های روستایی به ارزش های استوار مبتنی بر سنت و اقتدار تکیه می کنند در مقابل جامعه های شهری به ارزش های دیگر گونه باور دارند و آنان بیشتر به آزادی دل بسته اند .
نگرش روستایی به شهر و شهری چگونه است ؟
سنت گرایان هوادار زندگی در روستاها بر غیر اخلاقی بودن معیشت شهری تاکید می کنند. این موضوع ازعصر کاتون دانسن (24 تا 149ق.م) قاضی عالی رتبه و معلم اخلاق روم به بعد همچنان موضوع روز مانده است و مارکس به روزگار جوانی تا انجا پیش می رود که از یک طبقه شهری و یک طبقه روستایی سخن به میان می آورد . اما به طور کلی می توان گفت که روستاییان دستخوش عقده ی حقارتی هستند که مدت های درازی اسیت که با آن مواجه هستند .
فرهنگ به مانند ثروت به شکل ابزار قدرت در میان شهریان برعلیه روستاییان در آمده است . دهقان در برابر انسان شهرنشین دستخوش عقده حقارت است . از نظر روستاییان ساکنان شهر به دلیل رفاه زندگی ، سلامت گفتار و جلادت و چیره دستی در رفتار خود فریبنده و خواستنی و به جهت نکته سنجی ها و طبع ریشخند پرداز خود هراس انگیز به نظر می رسند .
نگرش شهرنشین به روستا و روستا نشین چگونه است ؟
شهرنشین ، روستا را در معنی محدود کلمه و در برابر دریا و کوهستان به کار می گیرد . عوامل جذب کننده معمولاً از نوع زیست محیطی یا ورزشی است . روستا محیطی مناسب برای استراحت و تمدد اعصاب ، برای پیاده روی و گردش با اسب و با دوچرخه و برای فعالیت های وابسته به آب نظیر صید ، راندن قایق های بادبانی و اکتشاف محیط های دست نخورده و طبیعی است . از جهتیب دیگر هوا همواره مناسب و آفتابی نیست و زمان سرگرمی ها معمولاً محدود است . بنابراین گذراندن تعطیلات در روستاها از دید بسیاری دارای اعتبار چندانی
نیست بسیاری به فضای روستایی به عنوان فضایی فقیر می نگرند که برای تعطیلات فقرا مناسب تر است . گذراندن تعطیلات در روستا ها غالب اوقات از سر بی میلی و در صورت عدم امکان عزیمت به کنار دریا و یا به خارج کشور اختیار می شود . از نظر نگرش شهرنشین به روستانشین باید گفت : فرهنگ روستایی و فرهنگ شهری تا روزگاری نزدیگ به ما چنان از هم بیگانه و با یک دیگر مغایر بوده اند که رسیدن مسافرانی که برای گذراندن ایام تعطیلی به روستاها آمده اند به مثابه یک تهاجم فرهنگی تلقی می شده است و از طرفی دیگر شهرنشینان به روستانشینان به چشم انسان های بی فرهنگ نگاه می کرده اند که از امکانات شهر دور هستند.
هیچ یک از این نگرش ها در نوع خود کامل نبوه بلکه تکمیل کننده نظرات دیگران است و ما نمی توانیم تمام مطلب و موضوعات گوناگونی که تحت عنوان مناطق روستایی را در هر بررسی و تعریفی درنظربگیریم . اگر چه این الگو کامل نیست ولی تا حدودی جامع است و در بسیاری از مطالب این نوشته به مستنداتی اشاره شد که به تواتر رسیده بود . بنابراین ما می توانیم به جرات بگوییم تا زمانی این نگرشها به تعاریف چه در بعد شهر و چه در بعد روستا درست ارائه نگردد هر گونه برنامه ریزی در آن بلا استفاده خواهد بود .
نوع ارتباط میان شهر و روستا
از دید جغرافی دانان ، روابط متعددی میان سکونت گاههای شهری و روستایی بر قرار است ، دنیس راندینلی در این زمینه به هفت نوع رابطه مطابق جدول 1 اشاره می کند .
تاثیر شهرها بر نواحی روستایی متاثر ازروابط شهر و روستا
توسعه فضاهای شهری و افزایش تعامل میان روستا و شهر در سال های اخیر ، تاثیراتی به این شرح در نواحی پیرامون شهرها ، بویژه نواحی روستایی بر جای نهاده است :
1-کاهش مالکیت های روستایی
2-کاهش اراضی زیر کشت
3-تجدید روند مهاجرت های روستایی
4-تبدیل شدن بسیاری از روستا ها به شهر
5-تغییر در کاربری زمین ها
6-افزایش قیمت زمین در نواحی روستایی
7-ترویج الگوهای مصرف شهری در روستاها
8-ایجاد تنوع در اقتصاد روستایی
9-ایجاد تنوع در فرصت های شغلی
10-انتقال آلودگی ها از شهرها به روستاها
جمع بندی
مطابعه روابط شهر و روستا از مهم ترین مباحث در برنامه ریزی های ناحیه ای و روستایی است زیرا با مطالعه و شناخت کلی و همه جانبه از یک ناحیه و با کشف استعداد ها و تواناییهای بالقوه موجود در محل ، می توان راه حلهای مناسبی برای رفع تناقضات و اختلافات ناحیه ای و خصوصاً تضادهای آشکاربین شهرها و روستا ها پیدا کرد .
مساله روابط شهر وروستا که از دوران باستان بدان پرداخته شده است ، از سده نوزدهم موضوع تعاملات بسیاری بویژه درمورد مهاجرت جمعی از روستاییان به شهرها شده است . این موضوع با فشار بی سابقه ای که شهرها پس از انقلاب صنعتی بر نواحی پیرامونی خود وارد می کنند ، تناسب منطقی دارد . تعاملات بین شهر و روستا پیچیده و غالباً مبهم است و نبود درک درست از تارو پود این روابط مشکلات فراوانی را به وجود می آورد .
اگرچه شهرنشینان با ثروت و فرهنگ خود غالباً به بهره کشی از روستاییان می پردازند و آنان را به شهروند درجه دوم تبدیل می کنند ، اما شهرها تاثیرات مثبتی به بار می آورند ، فضای روستایی را به جنب و جوش وا می دارند و آن را ساختار بندی می کنند ، امکانات و اشتغال به کارهای غیر کشاورزی را در روستا فزونی می بخشند و با کندی و درنگ یافته های اقتصادی و فرهنگی خود را وارد روستا می کنند . هر چند که شهر و روستا دو عنصر اصلی در چشم انداز یک ناحیه به شمار می روند ، اما روابط متقابل آنها در ارتباط با راهبردهای توسعه ی ناحیه ای ، کم تر مورد توجه جغرافی دانان و برنامه ریزان قرار گرفته است .
در بیش تر مطالعات جغرافیایی ایران ، در آنچه به عنوان برنامه ریزی به انجام رسیده است ، شهر را بدون توجه به روستا و روستاها را جدای از شهر مورد بررسی قرار داده اند ، در حالی که بیشتر تئوری های توسعه ، با روابط شهر و روستا که مانند حلقه های زنجیر به هم متصل هستند ، تاکید می کنند .
مطالعه و بررسی روابط شهر و روستا به منظور درک مسایل شهر گرایی و پیدایش راه حل های مناسب برای برقراری روند توسعه ی متعال شهری و روستایی ،متناسب با امکانات مالی و دیگر امکانات موجود ناحیه ای واقعی و کشوری و حل مساله مهاجرت روستاییان به شهرها ، ضروری به نظر میرسد .
انجام پژوهش هایی در این زمینه ، چه در مناطق شهری و چه در مناطق روستایی ما را در درک و هم پدیده ای واقعی که امروز با آن مواجه هستیم ، کمک خواهد کرد و از اختلافات شدید امکانات اقتصادی و اجتماعی در شهر وروستا که در حال حاضر رو به افزایش است ، خواهد کاست .
کلام آخر : تکه ای از یک نامه روستایی:
راه روستایی ما تا شهر خاکی است ، درست مثل مردم روستا ، مثل خودمان که خاکی هستیم ، هوای روستا صاف است ، درست مثل قلب های مردم اش که از صافی آینه را می ماند . مردم روستای ما بسیار صمیمی و با صفا هستند ، درست مثل روستایمان که خیلی با صفا و ... چنین است که به هر روستا که پا می گذاری ، زمزمه جویبارانش ، های و هوی بادگیرهایش و سکونت پرمعنا کوهسارانش ... این جملات ، چندان نامانوس نیستند . جملاتی هستند که سالهای متمادی در گوش و ذهن ما زمزمه شده اند . اما به راستی آیا می توان روستا را از روی همین چند جمله شناخت؟ آیا می توان با همین جملات به عمق معنای ان پی برد و آیا میتوان به ژرفای دردمند آن رسوخ کرد ؟ ... گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من ...
ضرورت مطالعه روابط متقابل شهر و روستا برای دهیاران
روابط متقابل بین شهر و روستا به عنوان یكی از مهم ترین عوامل مؤثر در بروز تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در عرصه های شهری و روستایی شناخته شده است. در نظریه های توسعه به طور عمده بر دوگانگی منظر شهر و روستا تأكید شده است و در این راستا برنامه ریزان شهری با تمركز بر گره های شهری توجه اندكی به كشاورزی و برنامه ریزی با جهت گیری به سمت نواحی روستایی داشته اند در حالی كه برنامه ریزان توسعه روستایی نیز با تأكید بر روستا و اراضی كشاورزی كمتر به فضای شهری و تأثیر آن در توسعه روستایی پرداخته اند روند رو به رشد جریان مردم، كالاها، پول، فناوری، اطلاعات و تنوع شغلی میان شهر و روستا فرآیندی پویا و منعكس كننده تغییرات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نیازمند درك عمیق از شرایط موجود در ارتباط نواحی شهری و روستایی است.
این رابطه و جریان حاكم بر آن از این جهت مهم است كه بتوان از طریق آن به یك دستورالعمل مناسب به هدف كاهش فقر و حمایت از تأثیر مثبت شهرها در توسعه مناطق روستایی دست یافت.
بدین ترتیب با شكل گیری پیوندهای مصرف، تولید و روابط مالی میان شهرها و روستاها و نیز شكل گیری جریان های متنوع از كالاها، خدمات، پول، اطلاعات، مردم، فناوری و تولید میان شهرها و روستاها روابط فضای آن ها در یك الگوی یكپارچه ناحیه ای مورد تأكید برنامه ریزان و مدیران محلی قرار گرفته است بر این مبنا سیاست گذاران و به ویژه مدیران محلی تمایل دارند تا:
* ماهیت پیوندها و جریان های حاكم میان شهرها و روستاها را شناسایی كنند.
* موقعیت در حال تغییر شهرك ها، به ویژه در ممانعت از جریان مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگ را بررسی كنند.
* آینده روابط شهر و روستا به ویژه در اطراف شهرهای بزرگ را مورد تحلیل قرار دهند.
هم اینك بی هیچ تردید می توان بیان كرد كه برای یك خانوار روستایی چشم اندازهای زندگی هم از عناصر شهری و هم از عناصر روستایی تأثیر می پذیرد. مدیران محلی باید بدانند كه پیوندهای روستا - شهر قسمتی از واقعیت های زندگی روزانه یك خانوار ساكن نواحی روستایی است.
بدین ترتیب می توان اذعان داشت كه مباحث مرتبط با مطالعه مناسبات 2 جانبه شهر و روستا امری جدید در تحقیقات جغرافیایی و یا در توسعه منطقه ای نیست بلكه در دوران مختلف تاریخی همواره عملكرد متقابلی میان شهر و روستا حاكم بوده و این 2 از یكدیگر تأثیر پذیرفته اند. نواحی روستایی عمدتا به عنوان تولید كنندگان محصولات كشاورزی و شهرها به عنوان بازارهای مركزی، ارائه كننده خدمات ویژه به نواحی روستایی بوده اند. لذا تأكید بر بهینه سازی مناسبات شهر و روستا گامی مؤثر در تحقق اهداف توسعه منطقه ای محسوب می شود. لذا مطالعه روابط متقابل شهر و روستا به دلایل ذیل برای دهیاران از اهمیت ویژه ای برخوردار است:
1- شناخت بهینه مشكلات شهر و روستا در جهت ایجاد تعادل های منطقه ای
2- تعادل بخشی در عملكرد و فعالیت های روزمره شهر و روستا
3- تأثیر گذاری شدید شهرها بر فضاهای روستایی
4- اجتناب ناپذیری وابستگی كاركردهای شهر و روستا، تقسیم كار و دریافت های متقابل از یكدیگر
5- رشد غیر ارگانیك شهرها به دلیل مهاجرت های وسیع روستاییان به شهرها
6- وجود اضافه تولید محصولات كشاورزی و صنعتی كه لزوم بازاریابی را اجتناب ناپذیر می داند.
با آگاهی از این واقعیت ها، شناخت علمی دهیاران از روابط شهر و روستا اجتناب ناپذیر تلقی می شود تا زمانی كه مناسبات شهر و روستا به طور دقیق مورد مطالعه دهیاران قرار نگیرد، آن ها نخواهند توانست به هدایت منطقی روستای خود بپردازند برقراری تعادل منطقی میان شهر و روستا و توسعه متوازن هر یك در گرو شناخت بهینه روابط آن هاست بدین منظور ضروری است روند توسعه متقابل برای آنان به گونه ای فراهم شود كه توسعه یكی به بهای ركود و افول دیگری تمام نشود. حصول به چنین هدفی تنها در گرو شناخت بهینه شهر و روستا و برقراری تعادل منطقی در روابط آن هاست
.
مطالعات نشان می دهند تحلیل و توجه جدی رابطه متقابل شهر و روستا و هدایت آن در بستری هدفمند و آگاهانه برای مدیران شهری و روستایی می تواند بی تردید گامی مؤثر در كاهش فقر شهری و روستایی، رشد ارگانیك شهرها و روستاها، پیوندهای اقتصادی، توانمند سازی، كاهش ضایعات محلی، ایجاد شبكه های یكپارچه منطقه ای و پویایی متحرك در امر كار، سرمایه، مردم و اطلاعات به وجود آورد.
شهر و روستا در دوران معاصر :
از آنجا كه هدف نوشته حاضر كوششي جهت طرح مسائل كلان شهر تهران است . آنچه قبلاً بصورت مقدمه مطرح گرديد ، پيش فرضها و مباني نظري ميباشند كه اين نوشته با استناد به آنها ، ويژگيهاي مربوطه را جستجو ، مينمايد .
با پوزش مجدد از تكرار بعضي مطالب ، ارتباط شهر و روستا و نحوه آرايش فضائي آن دو در فضاي جغرافيائي ملي را مورد توجه قرار ميدهيم .
در گذشتههاي دور، استقرار يك روستا و يا آبادي در فلات ايران ، در مكان مشخصي ، بعلت «بسته» و «خودمصرف» بودن ساختار اقتصادي- ا جتماعياش ، كمتر تحت تاثير عوامل خارج از روستا يا فرضاً تأثير شهر و يا بازار بوده است . روستاهاي ايران غالباً استقرارشان تابع امكانات زيستي در هر منطقه : مانند وجود آب ، زمين زراعي و مانند آن میباشد . اكثر قريب به اتفاق روستاهاي ايران بعلت «خودمصرفي» و بنابراين ، وابستگي غالب آنها به امكانات طبيعي با روستاهاي ديگر و همچنين با شهرها ، ارتباط ضروري چنداني (ارتباطي كه براي موجوديت يك جمع روستائي و ادامه بقا آنها تعيين كننده باشد ، مانند وجود بازاري مطمئن براي عرضه محصولات و غيره) نداشتهاند .
بعلت ضعف ارتباط ميان روستاها و همينطور ميان شهر و روستا ، استقرار فضائي روستاها در ايران را نميتوان بصورت يك ساختار فضائي كه داراي اجزاي بهم پيوستهاي باشند مطرح نمود . شهر و روستاي سرزمين ايران و يا مناطق مشابه آن ساختار فضائي بودهاند با اجزائي كم ارتباط و مجزا از يكديگر . يعني اگر بخش روستائي را بصورت يك « ساختار فضائي » موردنظر قرار دهيم كه اجزاي آن با يكديگر داراي ارتباط عملكردي و پيوند مداوم و متقابل باشند . اين ارتباط ميبايست در هر محل و منطقه از طريق شهرهائي كه روستاها تابع آنند شكل ميگرفت . سابق بر اين اصولاً" چنين پيوند « عملكردي » وجود چنداني نداشته است . ارتباط شهر و روستا به نيازهاي بسيار محدود زيستي روستائيان و ارتبا ط هاي ديگري در رابطه با اخذ ماليات ، سهم ارباب ، توسط عمال حكومتي و يا مالكين، در روستاهاي غير خرده مالكي ، محدود ميگرديد .
در يكصد سال گذشته هرچند ارتباط شهر و روستا افزايش يافته ، ولي اين ارتباط بيشتر به تغيير در حوزه مصرف روستا مربوط بوده ، تا حوزه توليد آن ؛ اگر در ساختار توليد برخي روستاها تغييرات جزئي بوقوع پيوسته ، محدود به روستاهائي ميشده كه در جوار شهرهاي بزرگ قرار داشتهاند .
هرچند در حوزه توليد روستا ، تحول عمدهاي بوقوع نپيوست . ولي تحت تأثير تحولات بخش شهري ، مناسبات بازار به آن وارد گرديد . ازآن جمله كار مزدي شد . بخشي از توليدات غيركشاورزي نظير پوشاك ، سوخت ، ابزار كه قبلاً" در روستا توليد ميشدند رفته رفته توليدشان منسوخ گرديد . ولي با ادامه كم و بيش « نامنظم » مبادله روستا با شهر و بقاي
ساختار سنتي توليد (عمدتاً خود مصرف) ، انباشت سرمايه در حوزه توليد روستا بحدي نرسيد كه ارتباط آن با بازار (شهر) را «مداوم» و «منظم» گرداند . بدين ترتيب ارتباط شهر و روستا در همه زمينهها ضعيف ، محدود و بطور كلي «عقب مانده » و « توسعه نيافته » باقي ماند . ارتباط موردنظر بصورتي توسعه نيافت كه موجب گسترش سيستم و شبكه شهرها و زيرساختهاي مربوطه شان گردد .
بنابراين ، ساده انديشي است اگر در چنين وضعيتي ، بپندازيم با ايجاد اين يا آن زيرساخت ، همچون راههاي ارتباطي و نظير آن ، روستاها توسعه مييابند . چون كمبود زيرساختها خود معلول بقاي عقب ماندگي و توسعه نيافتن حوزه توليد بخش روستائي است . یعنی با تحقق توسعه و از ميان رفتن موانع آن است كه زيرساختهاي فيزيكي و غيره بوجود ميآيند . بهمين خاطر در ايران ، كم و بيش شاهد اين واقعيت هستيم كه بسياري از زيرساختهاي احداث شده ، آن چنان كه انتظار ميرفته ، توسعهاي را موجب نشدهاند .
روستاها را ميتوان متناسب با تاثيرپذيري آنها از تغيير و تحولات ، از نظر گرايشهاي استقرار فضايي و ارتباطشان با شبكه شهرها ، در سطحي بسيار كلي ، احتمالاً به سه گروه عمده تقسيم كرد .
گروه اول : استقرارهائي كه داراي امكانات طبيعي و عرصه فضائي بيشتري بوده و كم و بيش نزديك و يا در حاشيه شهرهاي بزرگ قرار گرفتهاند . درواقع ، روستاها و يا مراكز كشاورزي كه فعاليتشان نخست منحصر به كشاورزي و دامداري شده ، سپس اين فعاليت به توليد يكي دو محصول ، محدود گرديده (نوعي تخصصي شدن توليد) مانند توليد كنندگان چاي و برنج در استانهاي شمالي، پنبه در گرگان ، غلات در گرگان ، آذربايجان و ساير استانهاي توليدكننده عمده غلات ، پسته در رفسنجان ، نيشكر در خوزستان و ساير محصولات باغي در اطرف برخي شهرهاي بزرگ ، بالاخره كشت و صنعتهاي نسبتاً تخصصي ديگر، در جيرفت ، دشت مغان و غيره . اين مناطق، كم و بيش در شرايط جديد وضعي تثبيت شده داشته و بتدريج به نوعي «يگانگي» نسبي با بازار نايل ميآيند . با توسعه بيشتر بخش كشاورزي و از ميان رفتن موانع رشد در اين بخش، يگانگي فوق تقويت شده ، نهايتاً باعث توسعه يافتگي بيشتر اين مناطق خواهد شد .
گروه دوم : روستاهائي كه كم و بيش به مراكز جمعيتي بزرگ نزديك بوده ، ولي از نظر امكانات طبيعي و عرصه زراعي آنچنان امكاناتي ندارند ، كه بتوانند در مقياس وسيعتري توليد كنند . فعاليت كشاورزي آنها محدود بوده و امروزه بيشتر متكي به امكاناتي هستند كه بصور مختلفه ازشهر دريافت ميكنند . اكثراً داراي جمعيت بومي بسيار كمي بوده و بعضاً در فصل تابستان توسط ساكنان سابق و يا ديگراني كه ساكن شهرهاي بزرگ مجاور بوده بويژه شهر تهران مورد استفاده قرار ميگيرند .
گروه سوم : روستاهائي هستند كه نه داراي امكانات طبيعي كافي بوده كه بتوانند حوزه و حجم توليد خود را توسعه دهند . نه در نزديكي مراكز مهم شهري ، بويژه تهران قرار دارند . اين روستاها كه تعدادشان هم كم نيست ، فعلاً دچار ركودند .
بدينترتيب ، متناسب با تفاوت كيفي ميان گروه روستاهاي پيش گفته ، روابط متقابل آنها با شهرهايشان هم ، متفاوت و ناموزون در حال تغيير و تحول بوده است . برخي كم و بيش با شهرهايشان در حال يگانگياند . برخي ديگر بكلي منزوي و پس افتاده شدهاند . گروهي ديگر نيز وضعي نامشخص و بينابيني را دارند .
در مقابل آنچه درباره تفاوتهاي ساختاري روند تحولات روستاها ، بطور خلاصه مطرح گرديد ، ميبايد اين واقعيت را اضافه نمود که ، تغيير و تحول شهرها نيز شبيه روندي است كه در مورد روستاها در جريان بوده است .
با توجه به روند تحول شهر و روستا امكان ارزيابي دقيقتر ارتباط شهر و روستا ، بستگي به نحوه تمايز شهر از روستا خواهد داشت .
طبق آمار ارائه شده توسط مركز آمار ايران جمعيت كل كشور در سال 1375 كمي بيش از 60 ميليون نفر بوده است. براي همين سال جمعيت شهري حدود 37 ميليون يا بيش از 60 درصد كل جمعيت عنوان شده، بنابراين، آمار جمعيت روستائي سال 1375 حدود 40 درصد كل جمعيت بوده است. در حال حاضر جمعيت ايران به استناد خبر 21 مرداد 1384 ايرنا 67 ميليون ، رشد سالانه
آن 1/5 درصد و جمعيت شهري 44/7 ميليون يا حدود 67 درصد كل جمعيت عنوان شده است .
همانطوركه قبلاً هم مطرح گرديد . آمار ارائه شده در مورد شمار جمعيت شهري چندان واقعي نيست . چون صرف نظر از بزرگ نمائي در مورد جمعيت شهري ، مبني تمايز شهر از روستا كه توسط مركز آمار مورد استفاده قرار گرفته مبين واقعيت و تمايز قابل قبولي نميباشد.
در شرايط كنوني ، جهت پرهيز از انحراف در برداشتها و نزديكي به واقعيت ميبايست در اين مورد در جستجوي تعريف و يا روش ديگري براي تمايز شهر از روستا بود. بعنوان مثال در كشور مكزيك (6)كه كشوري در حال توسعه است، صاحب نظران، جهت تفكيك شهر از روستا در عوض يك آستانه جمعيتي، دو آستانه جمعيتي را مبناي تمايز قرار دادهاند . بدين ترتيب، استقرارهاي جمعيتي را سه گونه تقسيم نمودهاند . نخست، «روستا» با جمعيتي حدود 3 تا 4 هزار نفر ، سپس «مختلط» با جمعيتي حدود 15 تا 20 هزار نفر و بالاخره «شهر» بيش از 15 تا 20 هزار نفر .
البته باستثناي استقرارهاي نسبتاً كم جمعيتي كه در جوار مراكز بزرگ صنعتي يا معدني و غيره قرار دارند، كه در عين كم بودن تعداد جمعيت، ساكنان آن، كلاً فعاليتي غيركشاورزي دارند.